در فرازی که اظهار میدارید: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ مِنْ قَوْلِكَ بِأَرْضَاهُ وَ كُلُّ قَوْلِكَ رَضِیٌّ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ بِقَوْلِكَ كُلِّهِ» نظر به نور قول الهی دارید که بر سراسر جان اولیاءِ خود تجلی کرده و تقاضای پرتوی از آن نور را دارید تا به تفهیم الهی قلب شما حامل معانی عالیهی عالم معنا شود. وقتی قلب سالک مزهی نورِ قول الهی را چشید و فهمِ معنوی قولِ رضی، او را منوّر کرد بهطوری که هیچ حجابی و سخطی در آن قول نبود، سالک طالب رضایتبخشترین قول میشود تا او را به عالیترین منزل راهنمایی کند و در بندگی به فعلیت کامل رساند.
برای جان سالک رضایتبخشترین قول، علم توحید و علم تهذیب است که جان را از نگاه به خود باز دارد و مشغول نگاه به حق نماید و این همان توحید محمدی(ص) است که به صورتی جامع در شب قدر بر قلب مستعدین تجلی میکند و این به شرطی است که گویندهی این فراز طالب چنین قولی باشد.
وقتی اظهار میدارید: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ مِنْ مَسَائِلِكَ بِأَحَبِّهَا إِلَیْكَ وَ كُلُّهَا إِلَیْكَ حَبِیبَةٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ بِمَسَائِلِكَ كُلِّهَا» با همان چشمی که ذات را میبینید و بر اسماء الهی نظر میکنید قلب خود را متوجه احوالاتی مینمایید که به لطف الهی در شما ایجاد میشود و در اثر آن، سؤالِ از خداوند جانتان را فرا میگیرد. زیرا برای انسان سؤال حقیقی حاصل نمیشود مگر آنکه حضرت حق با کمالات خاصش بر او تجلی کند و او را شیفتهی خود گرداند و سالک با نظر به آن کمالاتِ وجودی، فیض الهی را استدعا میکند و قلب خود را مستعد تجلیات الهی مینماید و نظر به دوستداشتنیترین سؤال نزد خداوند را دارد که عبارت است از طلب خدا و طلب محبت به اولیاء الهی تا آنجایی که مییابد هرچه نزد خداست دوستداشتنیترین چیزها است و اظهار میدارد: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ بِمَسَائِلِكَ كُلِّهَا» خدایا! نور همهی آنچه را از تو تقاضا میکنم میخواهم زیرا هر آنچه از تو بخواهم بهترین است که گفت:
در بلا هم میچَشَم الطاف او
مات اویم، مات اویم، مات او