صفحه 2 از 9 نخستنخست 123456 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 88

موضوع: مربی نمونه(تفسیر سوره لقمان)

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    November 2011
    شماره عضویت
    2032
    نوشته
    756
    صلوات
    1300
    دلنوشته
    4
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    306 در 93
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    نشانه های نیکوکاران
    2. تلک آیات الکتاب الحکیم؛
    این است آیه های کتاب سراسر حکمت.
    3. هدی و رحمه للمحسنین؛
    برای نیکوکاران هدایت و رحمت است.
    4. الذین یقیمون الصلوه ویوتون الزکوه و هم بالاخره هم یوقنون؛
    کسانی که نماز می گزارند و زکات می دهند و به جهان دیگر ایمان دارند.
    5. اولئک علی هدی من ربهم واولئک هم المفلحون؛
    آنها از جانب خداوند هدایت یافته اند، و آنان رستگارانند.
    بررسی آیات قرآن به روشنی، این مطلب را ثابت می کند که آیین پیامبر اسلام، آیین جهانی و دین او خاتم ادیان و شخص وی خاتم پیامبران است، و در این باره آیات متعددی در قرآن وارد شده است که فقط به نقل دو آیه اکتفا می کنیم:
    1. یا ایها الناس انی رسول الله الیکم جمیعاً؛(7)
    ای مردم! من فرستاده خدا به سوی همه شما هستم.
    این آیه به روشنی گواه بر این است که آیین اسلام، آیین جهانی است و به منطقه ای اختصاص ندارد.
    2. ما کان محمد ابا احد من رجالکم ولکن رسول الله و خاتم النبیین و کان الله بکل شی ء علیماً(8)
    محمد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست، بلکه فرستاده خدا و خاتم پیامبران است و خداوند از هر چیز آگاه است.
    خداوند برای تثبیت عمومی بودن رسالت وی، هنگامی که درباره کتاب او (قرآن) سخن می گوید، آن را راهنمایی جهانیان معرفی می کند:
    شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن هدی للناس وبینات من الهدی والفرقان؛(9)
    ماه رمضان، ماهی است که در آن، قرآن فرو فرستاده شده است؛ قرآنی که برای هدایت عموم مردم نازل شده و در آن دلایلی است که موجب هدایت و جدا کننده حق از باطل است.
    این آیات و مانند آنها می رساند که نبوت پیامبر اسلام، جهانی است، حتی فیض معنوی قرآن که همان هدایت و راهنمایی است، به گروه معینی اختصاص ندارد.
    ولی در سومین آیه مورد بحث، صریحاً می فرماید که تنها آن گروه از قرآن بهره مند می گردند که نیکوکار باشند؛ چنان که می فرماید:
    هدی ورحمه للمحسنین؛
    برای نیکوکاران مایه هدایت و رحمت است.




    امضاء



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    November 2011
    شماره عضویت
    2032
    نوشته
    756
    صلوات
    1300
    دلنوشته
    4
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    306 در 93
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    اکنون این سوال پیش می آید که هرگاه فیض معنوی قرآن در شعاع وسیع و همگانی است، پس چرا در آیه مورد بحث بهره گیری از آن را به نیکوکاران اختصاص داده است.
    پاسخ این سوال روشن است و آن این که: قرآن که نسخه سعادت است که برای هدایت همگان فرو فرستاده شده است و هدف از بعثت پیامبر خاتم نیز همین است و بس، اما تنها آن گروه از آن بهره مند می گردند که خود را در مسیر هدایت قرار داده و آماده بهره گیری باشند و تافردی آماده هدایت و بهره مندی نباشد، هرگز قرآن به حال او سودی نمی بخشد.
    مثلا باران رحمت الهی بردشت و دمن می ریزد و سراسر صحرا را فرا می گیرد، تنها آن گروه از کشاورزان بهره مند می شوند که زمین را برای کشت آماده کرده و دانه در آن پاشیده باشند.
    بنابراین، هم صحیح است بگوییم که قرآن برای هدایت همه مردم فرو فرستاده شده است، زیرا انگیزه از نزول قرآن هدایت همه جهانیان است؛ و هم صحیح است که بگوییم: تنها آن گروه از آن بهره مند می شوند که نیکوکار باشند.
    خلاصه، هدف از نزول قرآن، هدایت همگان است، هر چند نتیجه اش از آن گروهی است که آماده بهره برداری باشند.
    روی این بیان روشن می شود که چرا قرآن را تنها شفا و رحمت برای افراد با ایمان می داند، می فرماید:
    وننزل من القرآن ما هو شفاء ورحمه للمومنین؛(10)
    آیاتی از قرآن می فرستم که مایه شفا و وسیله رحمت برای گروه با ایمان است.
    قرآن در عین این که نجات دهنده انسانها از بیماریهای فردی و اجتماعی، و مایه رحمت برای همه جهانیان است، ولی تنها آن گروه از این خوان گسترده بهره مند می شوند که آماده بهره مندی باشند.
    گروه دیگری که در آنها آمادگی وجود ندارد، نه تنها بهره ای نمی برند، بلکه با شنیدن آیاتی از قرآن از حق روی گردان شده و گامی به عقب می نهند؛ چنان که می فرماید:
    ولقد صرفنا فی هذا القرآن لیذکروا و ما یزدیهم الانفوراً؛(11)
    ما در این قرآن به طور تفصیل درباره موضوعاتی سخن گفتیم، ولی نسبت به مشرکان جز دوری از حق نتیجه ای نمی بخشد.
    از این جهت، قرآن پس از آنکه خود را شفا دهنده و مایه رحمت برای گروه با ایمان می داند، صریحاً اعلام می دارد که گروه ظالم و ستمگر از این قرآن جز زیان بهره ای نمی برند.
    زیرا قرآن با دلایل روشن، حجت را بر گروه های منحرف تمام کرده، و زبان آنان را در روز رستاخیز می بندد؛ دیگر نمی توانند بگویند: پروردگارا ما را معذور بدار و ما به وظایف و تکالیف خود جاهل و نادان بودیم، بلکه به آنان خطاب می شود:
    قال کذلک اتتک ایاتنا فنسیتها و کذلک الیوم تنسی.(12)
    خداوند به آنان می گوید: آیات و پیامبران ما به سوی تو آمدند، ولی تو آنها را به دست فراموشی سپردی و امروز نیز تو فراموش می شوی.
    خود قرآن بار دیگر این حقیقت را به روشنترین وجه، ضمن آیه ای بیان می کند و می فرماید:
    یضل به کثیراً ویهدی به کثیراً و ما یضل به الاالفاسقین؛(13)
    (با مثلهای) قرآن گروهی گمراه و گروه زیادی هدایت می شوند و جز بدکاران کسی گمراه نمی گردد.
    مولوی این حقیقت را در ضمن مثلی مجسم می کند و می گوید مثل قرآن مانند طناب چاه است که گروهی به وسیله آن از چاه بیرون می آیند و برخی به وسیله آن در درون آن وارد می شوند، این تقصیر طناب نیست، بلکه تقصیر آن کسی است که از آن به طور معکوس استفاده می کند؛ چنان که می گوید:
    از خدا می خواه تازین نکته ها - در نلغزی ورسی در انتها
    زآن که از قرآن بسی گمره شدند - زین رسن قومی درون چه شدند
    مررسن را نیست جرمی ای عنود - چون تو را سودای سربالا نبود





    امضاء


  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    November 2011
    شماره عضویت
    2032
    نوشته
    756
    صلوات
    1300
    دلنوشته
    4
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    306 در 93
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض








    نکات آیات

    1. در آیه دوم از آیات مورد بحث می فرماید: الکتاب الحکیم.
    همگی می دانیم که حکیم یکی از اسما و صفات خداست. قرآن مجید به طور مکرر خدا را به این صفت توصیف نموده است. حکیم به کسی می گویند که هرکاری را تحت ضابطه ای و برای هدفی انجام دهد(14) و از کارهای و بیهوده بپرهیزد.
    ولی در این آیه، خود قرآن با این صفت توصیف شده است و هدف از آن، بالا بردن مقام قرآن است که آن چنان سخنان او حکیمانه و سراسر حکمت است که گویا خود حکیم است و سخن می گوید.
    2. در آیات مورد بحث، نیکوکاران با سه صفت زیر معرفی شده اند:
    الف) یقیمون الصلوه: نماز می گزارند و نماز مایه رابطه انسان با خداست.
    ب) ویوتون الزکوه: زکات می دهند که عامل ارتباط انسان با اجتماع است.
    ت) بالاخره هم یوقنون: به سرای دیگر مومن باشند و ایمان به روز بازپسین، زیر بنای تربیت دینی و ضامن اجرای تمام قوانین آسمانی است.
    صفات گروه نیکوکار، منحصر به این سه صفت نیست، ولی از میان آنها این سه صفت را که از برجسته ترین صفات آنهاست اختیار نموده و یادآور شده است و در هر کس این سه صفت باشد، دیگر صفات نیکوکاری در او جمع می گردد.
    و در آیه پنجم چنین نتیجه گیری می کند: گروهی که واجد صفات یاد شده هستند، هدایت یافتگان واقعی و رستگاران حقیقی می باشند؛ چنان که می فرماید:
    اولئک علی هدی من ربهم واولئک هم المفلحون؛(15)
    آنان از جانب خداوند هدایت یافته اند و آنان رستگارانند.
    سرگرمیهای ناسالم
    6. و من الناس من یشتری لهو الحدیث لیضل عن سبیل الله بغیر علم ویتخذها هزوا اولئک لهم عذاب مهین؛
    برخی از مردم داستانهای باطل را می خرند (انتخاب می کنند) تا مردم را نداشته از راه خدا (قرآن) باز دارند، و آیات قرآن را استهزا کنند؛ برای آنان است عذاب خوار کننده.
    تاریخ اسلام گواهی می دهد که مخالفان پیامبر گرامی از راههای گوناگونی وارد مبارزه شده و مخالفت و کارشکنی خود را آغاز نمودند و فهرست برخی از پیکارهای ناجوانمردانه آنان به قرار زیر است:





    امضاء


  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    November 2011
    شماره عضویت
    2032
    نوشته
    756
    صلوات
    1300
    دلنوشته
    4
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    306 در 93
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    1. حربه تهمت

    آنان با تهمتهای ناروا از قبیل شاعر، کاهن، مجنون و ساحر خواستند که از نفوذ سخن او بکاهند، ولی پیشرفت چشمگیر اسلام در میان طبقات گوناگون، ثابت نمود که وی بالاتر از آن است که این تهمتها به او بچسبد.









    امضاء


  6. Top | #15

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    November 2011
    شماره عضویت
    2032
    نوشته
    756
    صلوات
    1300
    دلنوشته
    4
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    306 در 93
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    2. آزار پیروان

    آزار و زجر و شکنجه و کشتن پیروان پیامبر، یکی دیگر از نقشه های شوم آنان بود که به این وسیله می خواستند از کسترش نفوذ سخن او بکاهند، ولی مقاومت پیروان وی در برابر هر نوع شکنجه و تهدید، سران قریش را مدهوش ساخت و همگی از رادت و اخلاص علاقه مندان محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) انگشت تعجب به دندان گرفتند، تا آن جا که ابوسفیان می گفت: من قیصر و کسری را دیده ام، ولی هیچ کس را در میان پیروانش به عظمت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) نیافتم که در راه اعتلا و هدف او این قدر جانباز و فداکار باشند.







    امضاء


  7. Top | #16

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    November 2011
    شماره عضویت
    2032
    نوشته
    756
    صلوات
    1300
    دلنوشته
    4
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    306 در 93
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض










    3. دعوت از داستانسرای بزرگ عرب

    آنان در جذبه روحی قرآن سخت در شگفت و تعجب بودند و تصور می کردند که علت سرودست شکستن مردم برای شنیدن آیات آن، همان داستانها و سرگذشت اقوام پیشین است؛ از این جهت نضربن حارث، داستانسرای بزرگ عرب حاضر شد که در مواقع خاصی در کوچه و بازار به نقل داستانهای قهرمانان ایران بپردازد و از این طریق افراد را از گرایش به رسول خدا باز دارد. این نقشه به قدری احمقانه بود که خود قریش از شنیدن داستانهای او خسته و از دور او پراکنده شدند.
    شیوه مبارزه آنان با پیامبر، منحصر به آنچه که گفته شد نبود، بلکه برای خاموش ساختن چراغ توحید از طرق و راههای دیگری وارد شده اند که ما مشروح آنها را در کتاب فروغ ابدیت آورده ایم.
    آیه مورد بحث به جهت انتقاد از عمل نضربن حارث نازل شده است.
    نضر بازرگانی بود که گاه گاهی به ایران مسافرت می کرد و با داستانسرایان معروف ایران انس و الفتی داشت و در ضمن، داستنهای مربوط به رستم و اسفندیار را یاد می گرفت و یک مشت کتابهای رمان و داستان خریداری می کرد.
    وی موقع باز گشت به مکه به خاطر سرگرم کردن و باز داشتن مردم از شنیدن قرآن، معرکه هایی برپا می کرد و شروع بن نقالی می نمود و می گفت: اگر محمد، سرگذشت عاد و ثمود می گوید، من نیز داستان و جریان قهرمانی های رستم و اسفندیار را می گویم.








    امضاء


  8. Top | #17

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    November 2011
    شماره عضویت
    2032
    نوشته
    756
    صلوات
    1300
    دلنوشته
    4
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    306 در 93
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض









    لهو الحدیث در عصر ما

    قرآن مجید در این آیه، روی کلمه لهو الحدیث تکیه کرده و سخن می گوید. چه بهتر معنای این کلمه را به خوبی فراگیریم.
    لهو در لغت عرب به معنای باز داشتن و مشغول کردن است.
    هر نوع سخن و کلامی و یا کار و کرداری که انسان را از حق و حقیقت باز دارد، به آن لهو می گویند. چیزی که هست، باز دارنده، گاهی مضمون کلام است، و سخن، به آن لهو الحدیث می گویند و گاهی چیز دیگر است، مانند جمع ثروت و افراط در شهوت که به آنها لهو می گویند، که ما را از حق باز می دارد.
    قرآن مجید می فرماید: الهکم التکاثر؛(16) گردآوری ثروت شما را از گرایش به حقیقت باز داشت.
    بنابراین هر نوع سرگرمی که مانع از توجه به حق و حقیقت گردد، در لغت قرآن به آن لهو می گویند. هرگاه یک چنین سرگرمی و بازدارنده، کلام و داستان باشد، لفظ حدیث به آخر آن ضمیمه می گردد، می گویند: لهو الحدیث و در غیر این صورت بدون ضمیمه به کار می برند و می گویند: لهو.





    امضاء


  9. Top | #18

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    November 2011
    شماره عضویت
    2032
    نوشته
    756
    صلوات
    1300
    دلنوشته
    4
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    306 در 93
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    رمانهای عشقی و جنایی

    رمانهای عشقی و افسانه های جنایی که رموز بی عفتی و آدمکشی را تعلیم جوانان و دختران ما می دهد، مصداق واقعی لهو الحدیث است. اگر نضربن حارث افسانه های ایرانی را برای جلوگیری از ایمان آوردن افراد می گفت، نویسندگان و ناشران رمانهای عشقی و جنایی به منظور منحرف نمودن جوانان و تشدید نشر فحشا، دست به این کارها می زنند و اگر چنین قصدی نیز نداشته باشند، ناخودآگاه نسل جوان را آلوده می سازند.
    زیانهای بی حد و حصری که از این ناحیه بر پیکر اجتماع وارد می گردد، به مراتب بالاتر از ضررهای افسانه های ایرانی نضر بن حارث بود، که زاییده خیال بود و از تحریکات جنسی و تعلیمات جنایی، دور و پیراسته بود.
    فیلمهای گمراه کننده، پرده های شهوت انگیز، صحنه های بی عفتی که در سینما و تلویزیون نشان داده می شود، حکم لهو الحدیث دارد، بالاخص هنگامی که گوینده در پشت پرده، رموز و اسرار فیلم را تشریح کند.
    دانشمندان روان شناس معتقدند که فیلمهای جنایی و جنسی در گسترش فحشا و افزایش حجم جنایات، کاملا موثرند، و بسیاری از مجرمها در برابر هیاتهای داوری صریحا اعتراف می کنند که کارهای زشت و ناپسند آنها عکس العمل تماشای فیلمهای سینماهاست که درس جنایت و خیانت در آنها تعلیم می دهد. اسلام هرگز با فیلمهای علمی و اخلاقی و بهداشتی مخالف نیست. امروز فیلم یکی از وسایل بزرگ آموزش و پرورش است و در جامعه های متمدن از آن به طرز صحیح استفاده می کنند و یک مادر می تواند طرز تغذیه و تربیت فرزندان خود را با دیدن یک یا دو فیلم بیاموزد، ولی متاسفانه چنین سینمایی وجود خارجی ندارد و اگر به ندرت بخواهند یک فیلم علمی و اخلاقی نشان بدهند، به قدری به آن پیرایه می بندند که حتماً با یک رشته کارهای خلاف و نامشروع توام می گردد.(17)





    امضاء


  10. Top | #19

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    November 2011
    شماره عضویت
    2032
    نوشته
    756
    صلوات
    1300
    دلنوشته
    4
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    306 در 93
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    گسترش لهو در زندگی ماشینی

    درست است که قرآن مجید در آیه مورد بحث، یک قسم از لهو را که همان لهو الحدیث است تحریم نموده و مرتکبان را با عذاب خوار کننده تهدید کرده است، ولی باید توجه نمود که داستانهای باطل و سرگرم کننده و باز دارنده از شنیدن سخنان خدا و پیمودن راه حق، از آن جهت حرام است که لهو و سرگرم کننده است، نه از این نظر حرام است که داستان می باشد، زیرا به گواه این که شنیدن داستانهای آموزنده و سازنده نه تنها حرام نیست، بلکه یکی از وسایل و طرق تربیت می باشد.
    و به عبارت دیگر، در موضوع بحث ما چیزی که مایه تحریم لهو الحدیث است، همان جنبه لهو بودن و باز دارندگی آن از شنیدن حقایق است، نه جنبه داستان و قصه گویی آن، بلکه داستان، محل و ظرف لهو می باشد؛ بنابراین هرگاه لهوی در غیر مورد داستان محقق گردید، حتما حرام خواهد بود.
    از این جهت، دانشمندان اسلامی با آیه مورد بحث بر تحریم غنا استدلال نموده و می گویند: هر نوع آهنگ و آوازی که مناسب مجالس عیاشی و آواز خوانی باشد، به حکم این که لهوی است که انسان را از حق و حقیقت باز می دارد، حرام است.
    اگر فرض کنیم قرآن و یا حدیث و یا شعر بس آموزنده ای را با این آهنگ بخواند، باز حرام خواهد بود. درست است قرآن و یا شعر آموزنده ای که با آهنگ غنا خوانده می شود، از قبیل لهو الحدیث نیست، یعنی خود سخن و مضمون کلام لهو و باز دارنده نیست، زیرا با قرآن است و یا شعر آموزنده، ولی کیفیت و نحوه سخن گفتن لهوی است که مایه بازداشتن انسان از حق و حقیقت می باشد.
    هرگاه تصنیف مبتذل عشقی که احساسات خفته جنسی را به شدت بیدار می سازد، با چنین آهنگ خوانده شود، در این صورت علاوه بر این که مضمون کلام لهو و سر گرم کننده و بازدارنده است، کیفیت کلام نیز که به صورت غناست، لهو خواهد بود.
    نواختن دستگاههای موسیقی هر چند توام با تصنیف و آواز نباشد، اگر چه لهو الحدیث نیست، اما روشنترین مصداق برای لهو است، زیرا نواختن و استماع این آهنگها آن چنان مایه سرگرمی است که انسان را از شنیدن آیات الهی و توجه به مبدأ و معاد و دیگر وظایف انسانی باز می دارد.




    امضاء


  11. Top | #20

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    November 2011
    شماره عضویت
    2032
    نوشته
    756
    صلوات
    1300
    دلنوشته
    4
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    306 در 93
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    موسیقی بلای عصر

    یکی از بلاهای عصر ما گسترش موسیقی است که به صورتهای مختلفی در هر خانه و لانه وارد شده است. چون بسیاری از خوانندگان عزیز، علاقه دارند که از مضرات آن گاه گردند، به گوشه ای از مضرات آن اشاره می نماییم:
    گرچه رواج فوق العاده انواع موسیقی مانع از آن است که بسیاری از افراد در این باره درست فکر کنند و بیندیشند و مطابق طرز تفکر نادرستی که متداول شدن هر چیز را دلیل بر بی عیب بودن آن می گیرند، حاضر به مطالعه در اطراف آثار شوم و زیانبار موسیقی نیستند.
    ولی افراد واقع بین هیچ گاه به این مقدار قناعت نخواهد کرد و برای پی بردن به واقعیتها، علی رغم شیوع و عدم شیوع آنها، همواره می کوشند و مطالعه می کنند.
    موسیقی از چند نظر قابل مطالعه است:
    1.از نظر زیانهای جسمی و آثار شومی که روی دستگاه اعصاب انسان می گذارد.
    آقای دکتر ولف آدلر، پروفسور دانشگاه کلمبیا می گوید:
    بهترین و دلکش ترین نواهای موسیقی، شومترین آثار را روی سلسله اعصاب انسان می گذارد، مخصوصاً وقتی که هوا گرم باشد، آثار نامطلوب آن شدیدتر می گردد.
    دکتر الکسیس کارل، فیزولوژیست و زیست شناس معروف فرانسه می نویسد:
    ارضای وحشیانه شهوات ممکن است جلب نوعی اهمیت کند، ولی هیچ چیز غیر منطقی تر از یک زندگی که به تفریح بگذرد نیست.
    کاهش عمومی هوش و نیروی عقل از تاثیر الکل، بالاخره از بی نظمی در عادت ناشی می گردد و بدون تردید سینما و رادیو در این بحران فکری سهیمند.
    به طور کلی باید موسیقی را در ردیف مواد مخدر شناخت، زیرا آثار تخدیر آن به هیچ وجه قابل انکار نیست، و تخدیر، انواع و اقسامی دارد، و بشر می تواند از طریق مختلف، اعصاب خود را تخدیر کند.
    گاهی تخدیر به وسیله خوردن است. نوشابه های الکلی تخدیر شدیدی در اعصاب به وجود می آورد و انسان را از مطالب دیگر بی خبر می سازد.
    و گاهی تخدیر به وسیله استنشاق از بینی، در بدن ایجاد می شود، مانند گرد هروئین که از طریق بینی در بدن وارد می شود، اعصاب را برای مدتی تخدیر می کند؛ و برای بسیاری از بیمارانی که احتیاج به تخدیر دارند، از طریق تزریق مواد مخدر در رگ انجام می گیرد.
    و گاهی همین تخدیر از مجرای گوش صورت می پذیرد و استماع موسیقی و کنسرت، در اعصاب شنونده اثر تخدیری ایجاد می کند و گاهی آن چنان شدید می شود که انسان را مانند افراد بهت زده، از حالت طبیعی بیرون می آورد و توجه او را از یک سلسله امور مادی و معنوی سلب می کند.
    با توجه به این نکته، تصدیق خواهید نمود که موسیقی مخدری بیش نیست و تمام و یا بسیاری از عیوب و مضرات تخدیر را داراست.
    اصولا لذت فوق العاده ای که افراد از آن می برند، به سبب همین اثر تخدیری آن است. گاهی این اثر تخدیری به قدری قوی است که انسان عقل و هوش خود را آن چنان از دست می دهد که به حرکات غیر عادی می زند.
    مثلا وقتی تخدیر موسیقی قوی گردید، قدرت قضاوت صحیح از انسان سلب می گردد، دیگر نمی تواند خوب و بد را در حد واقعی خود درک کند، چه بسا در مواقعی بسیاری از اعمال ناشایست که در حالت عادی از او سر نمی زند و آن را شایسته شان و انسانیت خود می داند، وقتی تحت تاثیر عوامل مرموز کششهای صوتی قرار گرفت و عقل و اندیشه و قوه ممیزه او اسیر جذبه و آهنگهای تند موسیقی گردید، بی پرواز او سرزده و کوچکترین اندیشه ای درباره عواقب و مضرات آن نمی کند.
    تصور نمی کنیم این قسمت از گفتار ما احتیاج به ذکر مثال و بیان نمونه داشته باشد، زیرا هر فرد بیداری توجه دارد که رقصهای دسته جمعی و شب نشینیهایی که مردان بیگانه با زنان بیگانه به پایکوبی و دست افشانی مشغول می گردند، همواره توام با آهنگهای تند موسیقی بوده و ارتعاش اصوات موسیقی، آن چنان سرپوشی بر روی عقل و ادراک افراد می گذارد که انجام دادن هر گونه عمل دور از مقام انسانی، برای آنها سهل و آسان می گردد.
    چه تخدیری بالاتر از این؟ وقتی انسان تحت نفوذ زیر و بم آهنگ موسیقی قرار گرفت، یک نوع رخوت و سستی براعصاب مستولی شده و از مفاهیم انسانی، جز شهوترانی، خوانندگی، عشقبازی و جمالپرستی چیزی در برابر دیدگان بی فروغ و عقل وی مجسم نمی گردد و آن چنان سرپوش روی ادراک و نیروی خرد گذارده می شود که مفاهیم مقدسی به نام رحم، مروت، عفت، حیا، امانت، مساوات، برداری، مجد و عظمت، کوشش و فعالیت و استقامت در راه هدف، به دست فراموشی سپرده می شود؟
    جای گفتگو نیست که از روز نخست، الکل و موسیقی بزرگترین وسیله هوسرانی برای مردان و زنان شهوتران بوده و در مواقع خاصی برای تخدیر اعصاب به آن پناه می بردند. درست است که اسلام هرگز انسان را از لذایذ طبیعی باز نمی دارد، ولی از آن لذایذ زود گذر که از طریق تخدیر اعصاب و تحریک غرایز شهوانی پیدا می شود و انسان را از حالت طبیعی بیرون می برد جلوگیری می نماید.





    امضاء


صفحه 2 از 9 نخستنخست 123456 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi