صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 37 , از مجموع 37

موضوع: اصول بازیگری تئاتر

  1. Top | #31

    عنوان کاربر
    کاربر عادی
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    2488
    نوشته
    5,197
    صلوات
    323
    دلنوشته
    2
    تشکر
    2,179
    مورد تشکر
    6,456 در 3,067
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    ــ استانیسلاوسکی معتقد است که حقیقت روی صحنه آن چیزی است که بازیگر همچون واقعیت تفسیر می کند. ابزار دقیقی که بازیگر برای رسیدن به این هدف متوسل شود « اگر جادویی » است . وی در این باره می گوید : « چنین است که شخصی به خود می گوید : « من می دانم که چیزهایی که روی صحنه مرا در برگرفته اند ، همه باور ساخته اند . اما در صورتی که واقعی بودند ... من این گونه عمل کردم ... » و از لحظه ای که روح او از عبارت جادویی « اگر من جای فلان شخص بودم ، فلان کار را می کردم » خبر دار می شد ، جهان واقعی پیرامون او رنگ می بازد واو به دنیای دیگری پا می گذارد ، به دنیایی که مخلوق اوست . »
    ــ استانیسلاوسکی تاکید دارد که بازیگر باید تصدیق کند اشیای پیرامونی که احاطه اش کرده اند ، تنها اشیای صحنه ای هستند ، اشیایی ساختگی در جهانی خیالی . بازشناسی حقیقت دقیق موقعیت روی صحنه، امتیازی برای واقعیت است . بازیگر مخاطب را با بنیاد نهادن این که همه چیز « روشن » ، صادق و رک وپوست کنده است ، خلع سلاح می کند . مواجهه او با حقیقت است نه با تصنع . بنابر این ارزش« اگر » در این است که به شما اجازه می دهد « به تلفیق کاملی از خودتان وکاراکترنقشتان دست یابید . »








    امض
    امضاء



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #32

    عنوان کاربر
    کاربر عادی
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    2488
    نوشته
    5,197
    صلوات
    323
    دلنوشته
    2
    تشکر
    2,179
    مورد تشکر
    6,456 در 3,067
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    ــ استانیسلاوسکی در اواخر کارش این باور را داشت که « هنر وقتی شروع می شود که دیگر نقشی وجود نداشته باشد ، وقتی که دیگرفقط من باشد . » پیامد تعالی « اگر من » به « من » وضعیت استعلای صداقت در تئاتر یعنی « بودن » است . بنابراین چنین می نماید که تمایل به واقع گرایی از دیدگاه استانیسلاوسکی ، تماماً بر تقلید واقعیت استوار نباشد ، بلکه فراتر از آن به نظر می رسد . در انسان همواره اشتیاق شدیدی برای به وجود آوردن طبیعت وجود دارد تا نظمی از واقعیت را ایجاد کند که ما در زندگی نمی توانیم مالک آن باشیم ، واقعیتی که بسیار به آن تمایل داریم ، چرا که چیز « دیگری » است . در همه هنرهای بزرگ زندگی روح بشر تحقق می یابد ، اما در تئاتر یک شخص همان واقعیت می شود و اساساً آن را در بر می گیرد . این برای استانیسلاوسکی بنیاد تئاتر است : « دیگری شدن » . او می نویسد : « هر کسی می تواند از یک تصویر ذهنی تقلید کند اما تنها استعداد واقعی می تواند به تصویر ذهنی تبدیل شود.» هنر صحنه ای از نظر استانیسلاوسکی تقلید نیست ، بلکه دگردیسی است . متقاعد کردن نیست ، بلکه آفرینش است . موضوع زندگی نیست ، بلکه استعلای آن است . تخیل بردیگری شدن دلالت می کند . مفهوم این اندیشه که واقعیت صحنه نه محصول تقلید بلکه نتیجه آفرینش است ، این است که بازیگر باید واقعاً عواطف وادراکات شخصیت هایی را که تجسم می بخشند ، احساس کند . باور بازیگران که از طریق احساسات متصورشان از واقعیت در موقعیت ایجاد می شود ، به خودی خود ضامن بسنده ظرفیت آن ها برای فراخوانی « زندگی » روی صحنه نیست . کار آن ها باید روی نبض عواطفشان پی ریزی شود که به تنهایی می تواند نشانه از بین رفتن فاصله ای باشد که شخصیت را از بازیگر جدا می کند . تخیل بر دیگری شدن دلالت می کند که دقیقاً چیزی است که هنر، ما را از آن می رهاند . تخیل کردن صرف ، تقلید کردن است ،در حالی که احساس کردن یعنی شدن .





    امضاء


  4. Top | #33

    عنوان کاربر
    کاربر عادی
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    2488
    نوشته
    5,197
    صلوات
    323
    دلنوشته
    2
    تشکر
    2,179
    مورد تشکر
    6,456 در 3,067
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    اضافه می کنیم مثل: میزانسن ها ، شکل نمایش ، دکور ، لباس ، وسایل تکمیل کننده نظیر: نور، افکت و همه چیزهای دیگری که به بازیگر پیشنهاد می شود تا در موقع آفرینش مورد توجه قرار دهد.
    در حقیقت هم شرایط پیشنهادی و هم اگر هر دو فرضیاتی هستند برای « وهم و خیال » و ریشه هر دو فیزیکی است . « شرایط پیشنهادی » یعنی همان « اگر» و اگر یعنی همان شرایط پیشنهادی . اگر یک فرضیه است و شرایط پیشنهادی تکمیل کننده آن است . کار ما همیشه از اگر شروع می شود و شرایط پیشنهادی آن را بسط و توسعه می دهد . موجودیت هر دو به یکدیگر بستگی دارد و قدرت برانگیختن و هم و خیال را دارند. ولی البته کار آنها تا اندازه ای نیز با یکدیگر فرق می کند .
    اگر با یک ضربه تخیل را بیدار می کند ، در حالی که شرایط پیشنهادی ، اگر را مدلل می سازد . ولی در حقیقت هر دو به تحریک درونی کمک می کند .
    شرایط پیشنهادی روشی است برای برانگیختن بازیگران به جست وجودرجزئیات جهان دیگر « نمایش » ودر گیر کردن آنها با مجموعه ای از پرسش ها در مورد کاراکتر . وقتی پرسش وپاسخ در موردویژگی های شخصیت وشرایط و موقعیت ها ی نمایش مطرح می شود ، شرایط پیشنهادی آغاز می شود .
    ــ مهمترین مسأله در تحریک هیجان درونی ، آزادی احساس و زورنگفتن به آن است ؛ احساس را باید به حال خود گذاشت و درباره هیجان واقعه نباید فکر کرد . « هیجان » خود به خود می آید نه طبق سفارش ما . همواره به خاطر داشته باشید که احساس هیچ وقت تسلیم زورگویی نمی شود. پس تمام توجه و وقت بازیگر باید به شرایط پیشنهادی معطرف شود و صادقانه با آنها زیست کند. آن گاه در می یابد که هیجان واقعی خود به خود در درون وی به وجود می آید .






    امضاء


  5. Top | #34

    عنوان کاربر
    کاربر عادی
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    2488
    نوشته
    5,197
    صلوات
    323
    دلنوشته
    2
    تشکر
    2,179
    مورد تشکر
    6,456 در 3,067
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    حافظه هیجانی


    در دنیای واقعی به همان نحو که در حافظه دید شما و در مقابل دید درونی شما منظره یا صحنه و یا قیافه ای که سال ها قبل دیده اید دوباره از نو زنده می شود ، درست همان طور، هیجان و احساس آن واقعه ای که قبلاً به شما دست داده بود ، زنده می شود . چنین به نظر می رسد که مسایلی که مدتها قبل فراموش شده بود ، ناگهان و با یک اشاره ، یا با یک فکر و یا به وسیله یک چهره آشنا از نو در ما حادث می شود و ما را دچار هیجان می کند . حتی این هیجان گاهی اوقات آن چنان شدید است که همان انعکاس بار نخست را باعث می گردد . همچنین ممکن است که گاهی اوقات انعکاسات شدیدتر باشند و شکل های متفاوتی به خود می گیرد. هنگامی که شما استعداد این کار را دارید که به یاد هیجاناتی که زمانی براثر مثلاً یک حادثه یا جریاتی به شما دست داده است بیفتد ، و هنگامی که حتی این هیجانات آن قدر شدید هستند که می توانند هنوز هم بر شما اثر بگذارند . وقتی شما با به خاطر آوردن بدبختی ای که سالها پیش برایتان رخ داده ، هنوز هم دچار وحشت می شوید ، همه این ها ، نشانه آن است که شما حافظه ای برای احساسات گذشته دارید که آن را « حافظه هیجانی » می خوانیم.






    امضاء


  6. Top | #35

    عنوان کاربر
    کاربر عادی
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    2488
    نوشته
    5,197
    صلوات
    323
    دلنوشته
    2
    تشکر
    2,179
    مورد تشکر
    6,456 در 3,067
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    استانیسلاوسکی متکی بر نتایجی که از نماینده روانشناسی تجربی « تئودول ریبو» ( فرانسه1839 - 1916 ) از وجود حافظه عصبی در انسان به دست آورده است ، مسأله اهمیت نقشی را که حافظه عصبی در خلاقیت هنری بازی می کند ، بررسی کرده است. استانیسلاوسکی با عمیق کردن بسط دادن نظریه « ریبو » عنوان « حافظه عصبی » را با « حافظه هیجانی » که مفهوم دقیق تر و بیشتری دارد ، عوض کرده است . استانیسلاوسکی به درستی همیشه از برخورد مستقیم با هیجان گریزان بوده است و هیچ وقت برای برانگیختن آن در حافظه خود، از راه مستقیم استفاده نمی کرد . او همیشه از راه غیر مستقیم ، یعنی از راه وارد کردن بازیگر به منطق و رفتار سیمای درونی زندگی واقعی ، حافظه هیجانی را بر می انگیخت . ضمناً خاطرات مربوط به هیجانات گذشته مبتنی بر ارتباط نا گسستنی روانی - جسمانی ، در جریان خلاقیت به صورت بازتاب برانگیخته می شود .





    امضاء


  7. Top | #36

    عنوان کاربر
    کاربر عادی
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    2488
    نوشته
    5,197
    صلوات
    323
    دلنوشته
    2
    تشکر
    2,179
    مورد تشکر
    6,456 در 3,067
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    گستره حافظه هیجانی :


    از آنچه که درباره حافظه هیجانی و تکرار احساس بیان شد ، مشهود است که نقش آنها در جریان خلاقیت تا چه حد بزرگ و عظیم است . وحالا دیگر نوبت به مسأله ذخیره حافظه هیجانی می رسد : این ذخایرتمام مدت باید بدون هیچ وقفه ای در حال تکمیل باشد . خوب راه عملی کردن آن چگونه است ؟ مصالح هنری را در کجا باید جستجو کرد ؟ چنین مصالحی قبل از هر چیز تأثیرات احساسات و هیجانات شخصی خودمان است و آنها را از واقعیات ، تخیلات زندگی ، خاطرات ، کتاب ، هنر، علم ، دانش ، سفره و خلاصه از برخورد و معاشرت با مردم به دست می آید . خصوصیات مصالحی که هنرمند از زندگی کسب کرده ، بر حسب اهمیت هنری که در تئاتر دارد و وظایف هنری که در مقابل تماشاگران می خواهد مطرح کند و نقشی که برای این وظایف در نظر می گیرد ، تغییر می یابد .
    هر چه قدر زندگی انسان ها و افراد به طور فردی و اجتماعی رشد می کرد و بر مشکلات آن افزوده می شد ، به همان نسبت نیز هنرمند می بایست سعی می کرد که در این پدیده های مشکل، بغرنج و پیچیده زندگی نفوذ کند . برای این نوع کار باید افق دید را در زندگی وسیع تر کرد. این افق دید زمانی که حوادث بزرگ جهانی به وقوع می پیوندد، وسیع تر می شود تا به بی نهایت می رسد . ولی باید گفت که تنها گسترش افق دید و در برگرفتن جنبه های مختلف زندگی و نظاره بر آنها کافی نیست بلکه باید به عمق آنچه نظاره می کنید ، پی برده و معنی واقعی آن را درک کنید . باید احساساتی را که در شما به وجود آمده و در حافظه هیجانی شما ضبط شده است ، پرداخت کرد و نیز باید به اندیشه حقیقی حوادثی که در اطراف رخ می دهد ، نفوذ کرد . برای این که روی صحنه دست به خلاقیت « زندگی روانی انسانی » زد و آن را مجسم ساخت ، تنها مطالعه زندگی کافی نیست بلکه باید هر کجا و هر وقت که ممکن است مستقیماً با زندگی و پدیده های آن در تماس باشید .






    ویرایش توسط *~* مهسا *~* : 26-07-2020 در ساعت 15:42
    امضاء


  8. Top | #37

    عنوان کاربر
    کاربر عادی
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    2488
    نوشته
    5,197
    صلوات
    323
    دلنوشته
    2
    تشکر
    2,179
    مورد تشکر
    6,456 در 3,067
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    هنرمند برای این که قادر به انجام کلیه کارهایی که وظیفه یک هنرمند واقعی است ، بشود ، حتماً باید زندگی پر محتوا ، جالب ، زیبا ، متنوع ، پرهیجان و الهام بخشی داشته باشد . او نه تنها باید در جریان زندگی شهرهای بزرگ قرار داشته باشد ، بلکه باید در جریان زندگی شهرهای کوچک و روستا ها و کارخانه ها و اداره ها و خلاصه در جریان فرهنگی مرکز جهان قرار بگیرد . هنرمند باید شاهد و ناظر زندگی روانی تمام مردم جهان باشد و آن را به مطالعه بگیرد . هنرمند باید افق دید وسیعی داشته باشد ، زیرا او به طور کلی با روحیه انسان سر و کار دارد .
    گسترش وتقویت حافظه هیجانی نظم و نظامی است که تخیل خلاقه بازیگر را مهار کرده وبه آن شکل وقالب می دهد .
    بنابراین به عنوان بازیگر باید به دور وبر خود با دقت توجه کرده وپیوسته مثبت وپرنشاط به خود نگاه کرد . قسمت های خوب زندگی را جمع کرده وقسمت های احساسی (هر احساس) زندگی را در وجودمان ذخیره کنیم . بعد باید به خاطرات و محفوظات خود نظم بدهیم . چرا که آن ها تنها دوستان ومعلمان حرفه ای بازیگر هستند . در واقه ابزارهای بازیگر ـ مثل قلم مو ورنگ برای یک نقاش ـ این ها هستند . این ها هستند که به بازیگر جایزه وپاداش می دهند . این ها تقلیدی نیستند ، این ها به بازیگر تجربه و دقت وقدرت می بخشند .






    امضاء


صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi