ــ استانیسلاوسکی معتقد است که حقیقت روی صحنه آن چیزی است که بازیگر همچون واقعیت تفسیر می کند. ابزار دقیقی که بازیگر برای رسیدن به این هدف متوسل شود « اگر جادویی » است . وی در این باره می گوید : « چنین است که شخصی به خود می گوید : « من می دانم که چیزهایی که روی صحنه مرا در برگرفته اند ، همه باور ساخته اند . اما در صورتی که واقعی بودند ... من این گونه عمل کردم ... » و از لحظه ای که روح او از عبارت جادویی « اگر من جای فلان شخص بودم ، فلان کار را می کردم » خبر دار می شد ، جهان واقعی پیرامون او رنگ می بازد واو به دنیای دیگری پا می گذارد ، به دنیایی که مخلوق اوست . »
ــ استانیسلاوسکی تاکید دارد که بازیگر باید تصدیق کند اشیای پیرامونی که احاطه اش کرده اند ، تنها اشیای صحنه ای هستند ، اشیایی ساختگی در جهانی خیالی . بازشناسی حقیقت دقیق موقعیت روی صحنه، امتیازی برای واقعیت است . بازیگر مخاطب را با بنیاد نهادن این که همه چیز « روشن » ، صادق و رک وپوست کنده است ، خلع سلاح می کند . مواجهه او با حقیقت است نه با تصنع . بنابر این ارزش« اگر » در این است که به شما اجازه می دهد « به تلفیق کاملی از خودتان وکاراکترنقشتان دست یابید . »
امض