صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 27

موضوع: تفسیر سوره توحید

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    November 2011
    شماره عضویت
    2032
    نوشته
    756
    صلوات
    1300
    دلنوشته
    4
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    306 در 93
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    ولى نـبـايـد فـرامـوش كرد كه (صمد) در اصل لغت به معنى شخص بزرگى است كه هـمـه نـيـازمـنـدان بـه سـوى او مـى رونـد و از هـر نـظـر پـر و كامل است ، و ظاهرا بقيه معانى و تفسيرهاى ديگرى كه براى آن ذكر شده ، به همين ريشه باز مى گردد.
    سپس در آيه بعد به رد عقائد (نصارى ) و (يهود) و (مشركان عرب ) كه براى خداوند فرزندى ، يا پدرى قائل بودند، پرداخته ، مى فرمايد: نزاد و زاده نشده (لم يلد و لم يولد).
    در مـقـابـل ايـن بـيـان ، سخن كسانى است كه معتقد به تثليث (خدايان سه گانه ) بودند، خداى پدر، و خداى پسر، و روح القدس !
    نصارى (مسيح ) را پسر خدا، و يهود (عزير) را پسر او مى دانستند و قالت اليهود عـزيـر ابـن الله و قـالت النـصـارى المـسـيـح ابـن الله ذلك قـولهم بافواههم يضاهئون قـول الذيـن كفروا من قبل قاتلهم الله انى يؤ فكون : يهود گفتند عزير پسر خدا است ! و نصارى گفتند مسيح پسر خدا است ! اين سخنى است كه با زبان خود مى گويند كه همانند گـفـتـار كـافـران پـيـشـيـن اسـت ، لعـنـت خدا بر آنها باد چگونه از حق منحرف مى شوند؟! (توبه - 30).
    مشركان عرب نيز معتقد بودند كه ملائكه دختران خدا هستند! و خرقوا له بنين و بنات بغير عـلم : آنـهـا بـراى خـدا پـسـران و دخـتـرانـى بـه دروغ و از روى جهل ساختند! (انعام - 100).
    از بـعـضـى روايـات اسـتـفـاده مـى شـود كـه تـولد در آيـه (لم يـلد و لم يـولد) مـعنى وسـيـعـترى دارد، و هر گونه خروج اشياء مادى و لطيف را از او، و يا خروج آن ذات مقدس از اشياء مادى و لطيف ديگر را نفى مى كند.
    چـنـانـكـه در هـمـان نـامـه اى كـه امـام حـسـيـن (عـليـه السـلام ) در پـاسـخ اهـل (بـصـره ) در تـفـسير صمد مرقوم فرمود، جمله (لم يلد و لم يولد) چنين تفسير شـده : (لم يـلد) يـعـنـى چـيـزى از او خـارج نشد، نه اشياء مادى مانند فرزند، و ساير اشيائى كه از مخلوقين خارج مى شود (مانند شير از پستان مادر) و نه چيز لطيف ، مانند نفس ، و نه عوارض گوناگون ، مانند خواب و خيال و اندوه و حزن و خوشحالى و خنده
    و گريه و خوف و رجاء و شوق و ملالت و گرسنگى و سيرى ، خداوند برتر از اين است كه چيزى از او خارج شود.



    امضاء



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    November 2011
    شماره عضویت
    2032
    نوشته
    756
    صلوات
    1300
    دلنوشته
    4
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    306 در 93
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    و نيز برتر از آن است كه او متولد از شى ء مادى و لطيف گردد...
    مـانـنـد خـارج شدن موجوده زنده اى از موجود ديگر، و گياه از زمين ، و آب از چشمه و ميوه از درخـتـان ، و خـارج شدن اشياء لطيف از منابعش ، مانند ديدن از چشم ، و شنيدن از گوش ، و اسـتـشـمـام از بـيـنـى ، و چـشـيـدن از دهـان ، و سـخـن از زبـان ، و مـعـرفـت و تـشـخـيص ‍ از دل ، و جرقه آتش از سنگ .
    مطابق اين حديث تولد معنى گسترده اى دارد كه هر گونه خروج و نتيجه - گيرى چيزى از چـيـزى را شـامـل مـى شـود، و ايـن در حـقـيـقـت مـعـنـى دوم آيـه اسـت و مـعـنـى اول و ظـاهـر آن هـمـان بـود كـه در آغـاز گـفـتـه شـد، بـعـلاوه مـعـنـى دوم بـا تـحـليـل روى مـعـنـى اول كـامـلا قـابـل درك اسـت ، زيـرا اگـر خـداونـد فـرزنـد ندارد به دليل آن است كه از عوارض ماده بر كنار مى باشد.
    همين معنى در باره ساير عوارض ماده صادق است (دقت كنيد).
    و بـالاخـره در آخـريـن آيـه ايـن سـوره مـطـلب را در بـاره اوصـاف خـدا بـه مـرحـله كـمـال رسـانده ، مى فرمايد: و براى او هرگز احدى شبيه و مانند نبوده است (و لم يكن له كفوا احد).
    (كـفـو) در اصـل بـه مـعـنـى همطراز در مقام و منزلت و قدر است ، و سپس به هر گونه شبيه و مانند اطلاق مى شده است .
    مطابق اين آيه تمام عوارض مخلوقين ، و صفات موجودات ، و هر گونه
    نـقـص و مـحـدوديـت ، از ذات پـاك او مـنتفى است ، اين همان توحيد ذاتى و صفاتى است ، در مقابل توحيد عددى و نوعى كه در آغاز تفسير اين سوره به آن اشاره شد.
    بـنـابـرايـن او نـه شـبـيـهـى در ذات دارد، نـه مـانـنـدى در صـفـات ، و نـه مـثـلى در افعال ، و از هر نظر بى نظير و بى مانند است .
    امـيـر مـؤ مـنـان عـلى (عـليـه السلام ) در يكى از خطبه هاى نهج البلاغه مى فرمايد: (لم يـلد) فـيـكـون مولودا، (ولم يولد) فيصير محدودا... و لا (كف ء) له فيكافئه ، و لا نـظـيـر له فـيـسـاويه (او كسى را نزاد كه خود نيز مولود باشد، و از كسى زاده نشد تا محدود گردد،...
    مـانـنـدى نـدارد تـا با او همتا گردد، و شبيهى براى او تصور نمى شود تا با او مساوى باشد).
    و ايـن تـفـسـيـر جـالبـى است كه عالى ترين دقايق توحيد را بازگو مى كند (سلام الله عليك يا امير المؤ منين .



    امضاء


  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    November 2011
    شماره عضویت
    2032
    نوشته
    756
    صلوات
    1300
    دلنوشته
    4
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    306 در 93
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    نكته ها :
    1 - دلائل توحيد
    توحيد، يعنى يگانگى ذات خداوند و عدم وجود هر گونه همتا و شبيه براى او، گذشته از دلائل نـقـلى و آيـات قـرآن مـجـيـد، بـا دلائل عـقـلى فـراوان نـيـز قابل اثبات است كه در اينجا قسمتى از آن را به صورت فشرده مى آوريم :
    1 - بـرهـان صرف الوجود و خلاصه اش اين است كه خداوند وجود مطلق است ، و هيچ قيد و شرط و حدى براى او نيست ، چنين وجودى مسلما نامحدود
    خـواهـد بود، چرا كه اگر محدوديتى پيدا كند بايد آلوده به عدم گردد، و ذات مقدسى كه هستى از آن مى جوشد هرگز مقتضى عدم و نيستى نخواهد بود و چيزى در خارج نيست كه عدم را بر او تحميل كند بنابر اين ، محدود به هيچ حدى نمى باشد.
    از سـوى ديگر دو هستى نامحدود در عالم تصور نمى شود، زيرا اگر دو موجود پيدا شود حتما هر يك از آنها فاقد كمالات ديگرى است ، يعنى كمالات او را ندارد، و بنابر اين هر دو محدود مى شوند،




    امضاء


  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    November 2011
    شماره عضویت
    2032
    نوشته
    756
    صلوات
    1300
    دلنوشته
    4
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    306 در 93
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    2 - بـرهـان عـلمـى هـنـگـامـى كـه بـه ايـن جـهان پهناور نگاه مى كنيم در ابتدا عالم را به صـورت مـوجوداتى پراكنده مى بينيم ، زمين و آسمان و خورشيد و ماه و ستارگان و انواع گياهان و حيوانات ، اما هر چه بيشتر دقت كنيم مى بينيم اجزاء و ذرات اين عالم چنان به هم مـربـوط و پـيـوسـتـه اسـت كـه مـجـمـوعـا يـك واحـد مـنـسـجـم را تشكيل مى دهد، و يك سلسله قوانين معين بر سراسر اين جهان حكومت مى كند.
    هـر قـدر پـيـشـرفـت عـلم و دانـش بـشـرى بـيـشـتر مى شود وحدت و انسجام اجزاى اين جهان آشكارتر مى گردد، تا آنجا كه گاهى آزمايش روى يك نمونه كوچك (مانند افتادن يك سيب از درخـت ) سـبب مى شود قانون بزرگى كه بر تمام عالم هستى حكومت مى كند كشف گردد (همانگونه كه در باره نيوتن و قانون جاذبه اتفاق افتاد).
    اين وحدت نظام هستى ، و قوانين حاكم بر آن ، و انسجام و يكپارچگى در ميان اجزاى آن نشان مى دهد كه خالق آن يكتا و يگانه است .






    امضاء


  6. Top | #15

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    November 2011
    شماره عضویت
    2032
    نوشته
    756
    صلوات
    1300
    دلنوشته
    4
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    306 در 93
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    3 - بـرهـان تـمـانـع - دليـل عـلمـى فـلسـفى دليل ديگرى كه براى اثبات يگانگى ذات خداوند ذكر كرده اند و قرآن در آيه 22 سوره انبياء الهامبخش
    آن است برهان تمانع است ، مى فرمايد: لو كان فيها الهة الا الله لفسدتا فسبحان الله رب العـرش عـمـا يـصـفـون : اگـر در زمين و آسمان خدايانى جز خداوند يگانه بود زمين و آسـمـان بـه فـساد كشيده مى شد، و نظام جهان به هم مى خورد، پس منزه است خداوندى كه پـروردگـار عـرش اسـت از آنـچـه آنـهـا تـوصـيـف مـى كـنـنـد! تـوضـيـح ايـن دليل را در جلد 13 صفحه 381 تحت عنوان برهان تمانع مشروحا؟ ذكر كرده ايم .








    امضاء


  7. Top | #16

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    November 2011
    شماره عضویت
    2032
    نوشته
    756
    صلوات
    1300
    دلنوشته
    4
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    306 در 93
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    4 - دعـوت عـمـومـى انـبـيـاء بـه خـداونـد يـگـانـه - ايـن دليـل ديـگـرى بـراى اثبات توحيد است ، چرا كه اگر دو واجب الوجود در عالم بود هر دو بـايـد مـنـبـع فـيـض بـاشـنـد، چـرا كـه يـك وجـود بـى نـهـايـت كـامـل مـمـكـن نـيـسـت در نـور افـشـانـى بـخـل ورزد، زيـرا عـدم فـيـض بـراى وجـود كـامـل نـقـص اسـت ، و حـكـيـم بـودن او ايـجـاب مـى كـنـد كـه هـمـگـان را مشمول فيض خود قرار دهد.
    ايـن فيض دو شاخه دارد: فيض تكوينى (در عالم خلقت )، و فيض تشريعى (در عالم هدايت ) بـنابر اين اگر خدايان متعددى وجود داشت بايد فرستادگانى از نزد همه آنها بيايند، و فيض تشريعى آنها را براى همگان برسانند.
    حضرت على (عليه السلام ) در وصيت نامه اش براى فرزند گرامى ش امام مجتبى (عليه السـلام ) مى فرمايد: و اعلم يا بنى انه لو كان لربك شريك لاتتك رسله و لراءيت آثار مـلكـه و سـلطـانـه ، و لعـرفت افعاله و صفاته ، و لكنه اله واحد كما وصف نفسه : بدان فـرزنـدم اگر پروردگارت همتائى داشت فرستادگان او به سراغ تو مى آمدند و آثار مـلك و سـلطـان او را مـشاهده مى كردى ، و به افعال و صفاتش آشنا مى شدى ولى او معبود يكتا است همانگونه كه خودش توصيف كرده است .
    ايـنـهـا همه دلائل يگانگى ذات او است ، اما دليل بر عدم وجود هر گونه تركيب و اجزاء در ذات پاك او روشن است ، زيرا اگر براى او اجزاء خارجيه باشد طبعا نيازمند به آنها است ، و نياز براى واجب الوجود غير معقول است .
    و اگـر اجـزاء عـقـليـه (تـركـيـب از مـاهـيـت و وجـود يـا از جـنـس و فصل ) منظور باشد آن نيز محال است ، زيرا تركيب از ماهيت و وجود فرع بر محدود بودن اسـت ، در حـالى كـه مـى دانـيـم وجـود او نـامـحـدود اسـت و تـركـيـب از جـنـس و فـصـل فـرع بـرداشـتـن مـاهـيـت اسـت چـيـزى كـه مـاهـيـت نـدارد جـنـس و فصل هم ندارد.





    امضاء


  8. Top | #17

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    November 2011
    شماره عضویت
    2032
    نوشته
    756
    صلوات
    1300
    دلنوشته
    4
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    306 در 93
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    2 - شاخه هاى پر بار توحيد


    معمولا براى توحيد چهار شاخه ذكر مى كنند:
    1 - توحيد ذات (آنچه در بالا شرح داده شده ).
    2 - تـوحـيـد صـفات يعنى صفات او از ذاتش جدا نيست ، و نيز از يكديگر جدا نمى باشد، فى المثل علم و قدرت ما، دو وصف است كه عارض بر ذات ما است ، ذات ما چيزى است و علم و قـدرت مـا چيز ديگر، همانگونه كه علم و قدرت نيز در ما از هم جدا است ، مركز علم روح ما است ، و مركز قدرت جسمانى بازو و عضلات ما، ولى در خداوند نه صفاتش زائد بر ذات او اسـت ، و نـه جـدا از يـكـديـگـرنـد، بلكه وجودى است تمامش علم ، تمامش قدرت ، تمامش ازليت و ابديت .
    اگر غير از اين باشد لازمه اش تركيب است ، و اگر مركب باشد محتاج به اجزاء مى شود و شى ء محتاج هرگز واجب الوجود نخواهد بود.
    3 - توحيد افعالى يعنى هر وجودى ، هر حركتى ، هر فعلى در عالم است به ذات
    پـاك خـدا بـرمـى گـردد، مـسـبـب الاسـبـاب او اسـت و عـلت العلل ذات پاك او مى باشد، حتى افعالى كه از ما سر مى زند به يك معنى از او است ، او بـه مـا قـدرت و اخـتـيـار و آزادى اراده داده ، بـنـابـر ايـن در عـيـن حـال كـه مـا فـاعـل افـعـال خـود هـسـتـيـم ، و در مـقـابـل آن مـسـؤ وليـم ، از يـك نـظـر فـاعـل خـداونـد اسـت ، زيرا همه آنچه داريم به او بازمى گردد (لا مؤ ثر فى الوجود الا الله ).
    4 - توحيد در عبادت : يعنى تنها بايد او را پرستش كرد و غير او شايسته عبوديت نيست ، چـرا كـه عـبـادت بـايـد بـراى كـسـى بـاشـد كـه كـمـال مـطـلق و مـطـلق كـمـال اسـت ، كـسـى كـه از هـمـگـان بى نياز است ، و بخشنده تمام نعمتها، و آفريننده همه موجودات ، و اين صفات جز در ذات پاك او جمع نمى شود.
    هـدف اصـلى از عـبـادت ، راه يـافـتـن بـه جـوار قـرب آن كـمـال مـطـلق ، و هـسـتـى بـى پـايـان ، و انـعـكـاس پـرتـوى از صـفـات كـمـال و جـمـال او در درون جان است كه نتيجه اش فاصله گرفتن از هوى و هوسها، و روى آوردن به خودسازى و تهذيب نفس است .
    اين هدف جز با عبادت الله كه همان كمال مطلق است امكانپذير نيست .
    3 - شاخه هاى توحيد افعالى



    امضاء


  9. Top | #18

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    November 2011
    شماره عضویت
    2032
    نوشته
    756
    صلوات
    1300
    دلنوشته
    4
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    306 در 93
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    تـوحـيـد افـعـالى نيز به نوبه خود شاخه هاى زيادى دارد كه در اينجا به شش قسمت از مهمترين فروع آن اشاره مى كنيم :
    1 - توحيد خالقيت
    هـمـانـگـونـه كـه قـرآن مـى گـويـد: قـل الله خـالق كل شى ء: (بگو خداوند
    آفريدگار همه چيز است ) (رعد - 16).
    دليل آنهم روشن است وقتى با دلائل گذشته ثابت شد واجب الوجود يكى است ، و همه چيز غير از او ممكن الوجود است ، بنابر اين خالق همه موجودات نيز يكى خواهد بود.
    2 - توحيد ربوبيت
    يعنى مدبر و مدير و مربى و نظامبخش عالم هستى تنها خدا است ، چنانكه قرآن مى گويد: قـل اغـيـر الله ابـغـى ربـا و هـو رب كـل شى ء: آيا غير خدا را پروردگار خود بطلبم در حالى كه او پروردگار همه چيز است ؟! (انعام - 164).
    دليل آن نيز وحدت واجب الوجود و توحيد خالق در عالم هستى است .
    3 - توحيد در قانونگذارى و تشريع
    چـنـانكه قرآن مى گويد: و من لم يحكم بما انزل الله فاولئك هم الكافرون : هر كس كه به آنچه خدا نازل كرده است حكم نكند كافر است (مائده - 44).
    زيـرا وقـتى ثابت كرديم مدير و مدبر او است ، مسلما غير او صلاحيت قانونگذارى نخواهد داشـت ، چون غير او در تدبير جهان سهمى ندارد تا قوانينى هماهنگ با نظام تكوين وضع كند.
    4 - توحيد در مالكيت
    خـواه (مـالكـيـت حقيقى ) يعنى سلطه تكوينى بر چيزى باشد، يا (مالكيت حقوقى ) يـعـنـى سـلطه قانونى بر چيزى اينها همه از او است ، چنانكه قرآن مى گويد: و لله ملك السموات و الارض (مالكيت و حاكميت آسمانها و زمين
    مخصوص خدا است ) (آل عمران - 189).
    و نيز مى فرمايد: و انفقوا مما جعلكم مستخلفين فيه (انفاق كنيد از اموالى كه خداوند شما را نماينده خود در آن قرار داده ) (حديد - 7).
    دليل آن هم همان توحيد در خالقيت است ، وقتى خالق همه اشياء او است طبعا مالك همه اشياء نيز ذات مقدس او است بنابر اين هر ملكيتى بايد از مالكيت او سرچشمه گيرد.




    امضاء


  10. Top | #19

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    November 2011
    شماره عضویت
    2032
    نوشته
    756
    صلوات
    1300
    دلنوشته
    4
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    306 در 93
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    5 - توحيد حاكميت
    مـسـلمـا جـامـعه بشرى نياز به حكومت دارد، چون زندگى دستجمعى بدون حكومت ممكن نيست ، تـقـسـيـم مـسـؤ وليـتـهـا، تـنـظـيـم بـرنامه ها، اجراى مديريتها، و جلوگيرى از تعديات و تجاوزها، تنها به وسيله حكومت ميسر است .
    از طـرفـى اصـل آزادى انسانها مى گويد هيچكس بر هيچكس حق حكومت ندارد، مگر آنكه مالك اصـلى و صـاحـب حـقـيـقـى اجازه دهد، و از همين جاست كه ما هر حكومتى را كه به حكومت الهى مـنـتـهى نشود مردود مى دانيم ، و نيز از همين جاست كه مشروعيت حكومت را از آن پيامبر (صلى الله عـليـه و آله و سـلم ) و سـپـس امامان معصوم (عليهمالسلام ) و بعد از آنها براى فقيه جامع الشرائط مى دانيم .
    البـتـه مـمـكـن اسـت مـردم به كسى اجازه دهند كه بر آنها حكومت كند، ولى چون اتفاق تمام افراد جامعه عادتا غير ممكن است چنين حكومتى عملا ممكن نيست .
    البته نبايد فراموش كرد كه توحيد ربوبيت مربوط به عالم تكوين است
    و توحيد قانونگذارى و حكومت به عالم تشريع .
    قرآن مجيد مى گويد: ان الحكم الا لله : حكم و حكومت تنها از آن خدا است (انعام - 57).
    6 - توحيد اطاعت يعنى تنها مقام (واجب الاطاعه ) در جهان ، ذات پاك خدا است ، و مشروعيت اطـاعـت از هـر مـقام ديگرى بايد از همين جا سرچشمه گيرد، يعنى اطاعت او اطاعت خدا محسوب مى شود.
    دليل آن هم روشن است وقتى حاكميت مخصوص او است مطاع بودن هم مخصوص او است ، و لذا مـا اطاعت انبياء (عليهمالسلام ) و ائمه معصومين و جانشينان آنها را پرتوى از اطاعت خدا مى شـمـريـم ، قـرآن مـى گـويـد: يـا ايـهـا الذيـن آمـنـوا اطـيـعـوا الله و اطـيـعـوا الرسـول و اولى الامـر مـنـكـم : اى كـسـانـى كـه ايـمـان آورده ايـد اطـاعـت كـنـيـد خـدا و رسول او و صاحبان امر (امامان معصوم ) را (نساء - 59).
    و نـيـز مـى فـرمـايـد: مـن يـطـع الرسـول فـقـد اطـاع الله : هـر كـس رسول خدا را اطاعت كند خدا را اطاعت كرده است (نساء - 80).
    البته بحثهاى فوق هر كدام در خور شرح و بسط فراوان است و ما به ملاحظه اين كه از شكل بحث تفسيرى خارج نشويم آنها را فشرده بيان كرديم .
    خداوندا! ما را در تمام عمر به خط توحيد ثابت بدار.
    پروردگارا! شاخه هاى شرك همچون شاخه هاى توحيد زياد است و نجات
    از شرك جز با لطف تو ميسر نيست ، ما را مشمول الطافت گردان .

    بـارالهـا ! مـا را بـا تـوحـيـد زنـده دار، و بـا تـوحـيـد بـميران ، و با حقيقت توحيد محشور بگردان .





    امضاء


  11. Top | #20

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    November 2011
    شماره عضویت
    2032
    نوشته
    756
    صلوات
    1300
    دلنوشته
    4
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    306 در 93
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    2 - شاخه هاى پر بار توحيد


    معمولا براى توحيد چهار شاخه ذكر مى كنند:
    1 - توحيد ذات (آنچه در بالا شرح داده شده ).
    2 - تـوحـيـد صـفات يعنى صفات او از ذاتش جدا نيست ، و نيز از يكديگر جدا نمى باشد، فى المثل علم و قدرت ما، دو وصف است كه عارض بر ذات ما است ، ذات ما چيزى است و علم و قـدرت مـا چيز ديگر، همانگونه كه علم و قدرت نيز در ما از هم جدا است ، مركز علم روح ما است ، و مركز قدرت جسمانى بازو و عضلات ما، ولى در خداوند نه صفاتش زائد بر ذات او اسـت ، و نـه جـدا از يـكـديـگـرنـد، بلكه وجودى است تمامش علم ، تمامش قدرت ، تمامش ازليت و ابديت .
    اگر غير از اين باشد لازمه اش تركيب است ، و اگر مركب باشد محتاج به اجزاء مى شود و شى ء محتاج هرگز واجب الوجود نخواهد بود.



    امضاء


صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi