صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 27

موضوع: تفسیر سوره توحید

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    November 2011
    شماره عضویت
    2032
    نوشته
    756
    صلوات
    1300
    دلنوشته
    4
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    303 در 93
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض تفسیر سوره توحید




    تفسیر سوره توحید





    امضاء


  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    November 2011
    شماره عضویت
    2032
    نوشته
    756
    صلوات
    1300
    دلنوشته
    4
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    303 در 93
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    بسم الله الرحمن الرحيم


    قل هو الله اءحد (1)
    الله الصمد (2)
    لم يلد و لم يولد (3)
    و لم يكن له كفوا اءحد (4)


    ترجمه :

    بنام خداوند بخشنده مهربان
    1 - بگو: خداوند يكتا و يگانه است .
    2 - خداوندى است كه همه نيازمندان قصد او مى كنند:
    3 - نزاد و زاده نشد.
    4 - و براى او هرگز شبيه و مانندى نبوده است .







    امضاء


  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    November 2011
    شماره عضویت
    2032
    نوشته
    756
    صلوات
    1300
    دلنوشته
    4
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    303 در 93
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    تفسير:

    او يكتا و بى همتا است
    نخستين آيه از اين سوره در پاسخ سؤ الات مكررى كه از ناحيه اقوا
    افراد مختلف در زمينه اوصاف پروردگار شده بود مى فرمايد: (بگو او خداوند يكتا و يگانه است ) (قل هو الله احد)
    آغـاز جـمـله بـا ضـمير (هو) كه ضمير مفرد غائب است و از مفهوم مبهمى حكايت مى كند، در واقع رمز و اشاره اى به اين واقعيت است كه ذات مقدس او در نهايت خفاء است ، و از دسترس افـكـار مـحـدود انـسـانـهـا بـيرون ، هر چند آثار او آنچنان جهان را پر كرده كه از همه چيز ظـاهـرتـر و آشكارتر است ، چنانكه در آيه 53 سوره فصلت مى خوانيم : سنريهم آياتنا فى الافاق و فى انفسهم حتى يتبين لهم انه الحق : به زودى نشانه هاى خود را در اطراف جهان و در درون جانشان به آنها نشان مى دهيم تا آشكار گردد كه او حق است .
    سپس از اين حقيقت ناشناخته پرده برمى دارد و مى گويد: او خداوند يگانه و يكتا است .
    ضمنا معنى (قل ) (بگو) در اينجا اين است كه اين حقيقت را ابراز و اظهار كن .
    در حـديـثـى از امـام باقر (عليه السلام ) آمده است كه بعد از ذكر اين سخن فرمود: كفار و بـت پـرسـتان با اسم اشاره به بتهاى خود اشاره كرده ، مى گفتند: اين خدايان ما است اى مـحـمـد! تـو نـيـز خـدايـت را تـوصـيـف كـن تـا او را بـبـينيم و درك كنيم خداوند اين آيات را نـازل كـرد: قـل هـو الله احـد... (ها) در (هو) اشاره به تثبيت و توجه دادن به مطلب است ، (واو) ضمير غائب است و اشاره
    به غائب از ديد چشمها و دور از لمس حواس .






    امضاء


  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    November 2011
    شماره عضویت
    2032
    نوشته
    756
    صلوات
    1300
    دلنوشته
    4
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    303 در 93
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    در حديث ديگرى از امير مؤ منان على (عليه السلام ) مى خوانيم كه فرمود: در شب جنگ بدر خـضـر را در خـواب ديـدم ، از او خـواسـتـم چـيزى به من ياد دهد كه به كمك آن بر دشمنان پـيـروز شـوم گـفـت : بـگـو: يـا هو، يا من لا هو الا هو، هنگامى كه صبح شد جريان را خدمت رسـول الله (صـلى الله عـليـه و آله و سـلم ) عـرض كـردم ، فرمود: يا على ! علمت الاسم الاعـظم : اى على (عليه السلام ) اسم اعظم به تو تعليم شده سپس اين جمله ورد زبان من در جنگ بدر بود....
    (عـمـار يـاسـر) هـنـگـامـى كه شنيد حضرت امير مؤ منان (عليه السلام ) اين ذكر را روز صـفـيـن بـه هـنگام پيكار مى خواند، عرض كرد اين كنايات چيست ؟ فرمود: اسم اعظم خدا و ستون توحيد است !.
    (الله ) اسـم خاص براى خداوند است ، و مفهوم سخن امام (عليه السلام ) اين است كه در همين يك كلمه به تمام صفات جلال و جمال او اشاره شده است ، و به همين جهت آن اسم اعظم الهى ناميده شده .
    ايـن نـام جـز بـر خـدا اطلاق نمى شود، در حالى كه نامهاى ديگر خداوند معمولا اشاره به يـكـى از صـفـات جـمـال و جـلال او اسـت مـانند عالم و خالق و رازق و غالبا به غير او نيز اطلاق مى شود (مانند رحيم و كريم و عالم و قادر و...)
    بـا ايـن حال ريشه آن معنى وصفى دارد، و در اصل مشتق از (وله ) به معنى تحير است ، چـرا كـه عـقـلهـا در ذات پـاك او حـيـران اسـت ، چـنانكه در حديثى از امير مؤ منان على (عليه السلام ) آمده است : الله معناه المعبود الذى ياله فيه
    الخـلق ، و يـؤ له اليـه ، و الله هـو المـسـتـور عـن درك الابـصـار، المـحـجـوب عـن الاوهام و الخـطـرات : الله مـفهومش ، معبودى است كه خلق در او حيرانند و به او عشق مى ورزند، الله هـمـان كـسـى اسـت كـه از درك چـشـمـهـا، مـسـتـور اسـت ، و از افـكـار و عقول خلق محجوب .
    گـاه نـيـز آن را از ريـشـه (الاهـة ) (بـر وزن و بـه مـعـنـى عـبـادت ) دانـسـتـه اند، و در اصل (الاله ) است ، به معنى تنها معبود به حق .
    ولى هـمـانـگـونه كه گفتيم ريشه آن هر چه باشد بعدا به صورت اسم خاص درآمده ، و به آن ذات جامع جميع اوصاف كماليه ، و خالى از هر گونه عيب و نقص اشاره مى كند.






    امضاء


  6. Top | #5

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    November 2011
    شماره عضویت
    2032
    نوشته
    756
    صلوات
    1300
    دلنوشته
    4
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    303 در 93
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    اين نام مقدس قريب هزار بار در قرآن مجيد تكرار شده ، و هيچ اسمى از اسماء مقدس او اين اندازه در قرآن نيامده است ، نامى است كه قلب را روشن مى كند، به انسان نيرو و آرامش مى بخشد، و او را در جهانى از نور و صفا مستغرق مى سازد.
    امـا واژه احـد از هـمـان ماده وحدت است ، و لذا بعضى احد و واحد را به يك معنى تفسير كرده اند و معتقدند هر دو اشاره به آن ذاتى است كه از هر نظر بى نظير و منفرد مى باشد، در عـلم يـگانه است ، در قدرت بى مثال است ، در رحمانيت و رحيميت يكتا است ، و خلاصه از هر نظر بى نظير است .
    ولى بـعـضـى عقيده دارند كه ميان احد و (واحد) فرق است (احد) به ذاتى گفته مى شـود كـه قـبـول كـثـرت نـمـى كـنـد، نـه در خـارج و نـه در ذهـن ، و لذا قابل شماره نيست و هرگز داخل عدد نمى شود، به خلاف واحد كه براى او دوم
    و سـوم تـصـور مـى شود، يا در خارج ، يا در ذهن ، و لذا گاه مى گوئيم احدى از آن جمعيت نـيامد، يعنى هيچكس نيامد، ولى هنگامى كه مى گوئيم ، واحدى نيامد ممكن است دو يا چند نفر آمده باشند.
    ولى اين تفاوت با موارد استعمال آن در قرآن مجيد و احاديث چندان سازگار نيست .
    بـعـضـى نـيـز مـعـتـقـدنـد: احـد اشـاره بـه بـسـاطـت ذات خـداونـد در مـقـابـل اجـزاء تـركـيـبـيـه خـارجـيـه يـا عـقـليـه (جـنـس و فـصـل ، و مـاهـيـت و وجـود) اسـت ، در حـالى كـه واحد اشاره به يگانگى ذات او در برابر كثرات خارجيه مى باشد.
    در حـديـثـى از امـام محمد باقر (عليه السلام ) مى خوانيم : (اءحد) فردى است يگانه و (احد) و (واحد) يك مفهوم دارد، و آن ذات منفردى است كه نظير و شبيهى براى او نيست ، و توحيد اقرار به يگانگى و وحدت و انفراد او است .
    در ذيـل هـمـين حديث مى خوانيم : (واحد از عدد نيست ، بلكه واحد پايه اعداد است ، عدد از دو شـروع مـى شـود، بـنـابراين معنى (الله احد) يعنى معبودى كه انسانها از ادراك ذات او عاجزند، و از احاطه به كيفيتش ناتوان ، او در الهيت فرد است و از صفات مخلوقات برتر.
    در قرآن مجيد نيز (واحد) و (احد) هر دو به ذات پاك خداوند اطلاق شده است .
    جـالب ايـنـكـه در تـوحـيـد صـدوق آمـده اسـت كـه مـردى اعـرابـى در روز جـنـگ جـمـل بـرخـاست عرض كرد: اى امير مؤ منان ! آيا مى گوئى خداوند واحد است ؟ واحد به چه معنى ؟ ناگهان مردم از هر طرف به او حمله كردند، و گفتند: اى اعرابى ! اين
    چـه سـؤ الى اسـت ؟ مـگـر نـمـى بـيـنـى فـكـر امـيـر مـؤ مـنـان تـا چـه حـد مشغول مساءله جنگ است ؟ هر سخن جائى و هر نكته مقامى دارد!





    امضاء


  7. Top | #6

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    November 2011
    شماره عضویت
    2032
    نوشته
    756
    صلوات
    1300
    دلنوشته
    4
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    303 در 93
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    امـيـر مـؤ مـنـان (عـليـه السـلام ) فـرمـود: او را بـه حـال خود بگذاريد، زيرا آنچه را كه او مى خواهد همان چيزى است كه ما از اين گروه دشمن مـى خـواهـيـم (او از تـوحيد سؤ ال مى كند، ما هم مخالفان خود را به توحيد كلمه دعوت مى كنيم ).
    سپس فرمود: اى اعرابى ! اينكه مى گوئيم خدا (واحد) است چهار معنى مى تواند داشته باشد كه دو معنى آن در باره خدا صحيح نيست ، و دو معنى آن صحيح است .
    امـا آن دو كـه صـحـيـح نيست : وحدت عددى است اين براى خدا جائز نمى باشد (بگوئيم او يـكـى اسـت و دو تـا نـيست ، زيرا مفهوم اين سخن آن است كه دومى براى او تصور مى شود ولى وجـود نـدارد، در حالى كه مسلما براى ذات بى نهايت حق دومى تصور نمى شود) چرا كـه چـيزى كه ثانى ندارد داخل در باب اعداد نمى شود، آيا نمى بينى كه خداوند كسانى را كه گفتند: (ان الله ثالث ثلاثة ) (خدا سومى از سه نفر است ) تكفير كرده ؟
    ديـگـر از مـعـانـى واحـد كـه بـر خـدا روا نـيـسـت ايـن اسـت كه به معنى واحد نوعى باشد، مثل اينكه مى گوئيم فلانكس يكى از مردم است ، اين نيز بر خدا روا نيست (چرا كه خدا نوع و جـنـسـى نـدارد) مـفـهـوم ايـن سـخـن تـشبيه است و خدا از هر گونه شبيه و نظير برتر و بالاتر است .
    امـا آن دو مفهومى كه در باره خدا صادق است نخست اينكه گفته شود خداوند واحد است يعنى در اشياء عالم شبيهى براى او نيست ، آرى پروردگار ما چنين است .
    ديـگـر اينكه گفته شود پروردگار ما احدى المعنى است يعنى ذات او تقسيم پذير نيست ، نه در خارج و نه در عقل ، و نه در وهم ، آرى خداوند بزرگ
    چـنـيـن است كوتاه سخن اينكه خداوند احد و واحد است و يگانه و يكتا است نه به معنى واحد عددى ، يا نوعى و جنسى ، بلكه به معنى وحدت ذاتى ، و به عبارت روشن تر وحدانيت او به معنى عدم وجود مثل و مانند و شبيه و نظير براى او است .
    دليـل ايـن سخن نيز روشن است : او ذاتى است بى نهايت از هر جهت ، و مسلم است كه دو ذات بـى نـهـايت از هر جهت غير قابل تصور است ، چون اگر دو ذات شد هر دو محدود مى شود ، اين كمالات آن را ندارد، و آن كمالات اين را (دقت كنيد).





    امضاء


  8. Top | #7

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    November 2011
    شماره عضویت
    2032
    نوشته
    756
    صلوات
    1300
    دلنوشته
    4
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    303 در 93
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    در آيـه بـعـد در توصيف ديگرى از آن ذات مقدس يكتا مى فرمايد: او خداوندى است كه همه نيازمندان قصد او مى كنند (الله الصمد).
    براى (صمد) در روايات و كلمات مفسران و ارباب لغت معانى زيادى ذكر شده است :
    (راغب ) در مفردات مى گويد: صمد به معنى آقا و بزرگى است كه براى انجام كارها بـه سـوى او مـى روند، و بعضى گفته اند: صمد به معنى چيزى است كه تو خالى نيست بلكه پر است .
    در (مـقـايـيـس اللغـة ) آمـده اسـت كـه (صـمـد) دو ريـشـه اصـلى دارد: يـكى به معنى (قـصـد) اسـت ، و ديـگـرى بـه مـعـنـى (صـلابـت و اسـتـحـكـام ) و اينكه به خداوند متعال صمد گفته مى شود به خاطر اين است كه بندگانش قصد درگاه او مى كنند.
    و شايد به همين مناسبت است كه معانى متعدد زير نيز در كتب لغت براى
    صـمد ذكر شده است : شخص بزرگى كه در منتهاى عظمت است ، و كسى كه مردم در حوائج خـويـش بـه سـوى او مـى روند كسى كه برتر از او چيزى نيست ، كسى كه دائم و باقى بعد از فناى خلق است




    امضاء


  9. Top | #8

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    November 2011
    شماره عضویت
    2032
    نوشته
    756
    صلوات
    1300
    دلنوشته
    4
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    303 در 93
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    لذا امـام حـسـيـن بـن عـلى (عـليـهماالسلام ) در حديثى براى صمد پنج معنى بيان فرموده : صمد كسى است كه در منتهاى سيادت و آقائى است .
    (صمد) كسى است كه در منتهاى سيادت و آقائى است .
    (صمد) ذاتى است دائم ازلى و جاودانى .
    (صمد) وجودى است كه جوف ندارد.
    (صمد) كسى است كه نمى خورد و نمى آشامد.
    (صمد) كسى است كه نمى خوابد.
    در عبارت ديگرى آمده است (صمد كسى است كه قائم به نفس است و بى نياز از غير.)
    (صمد) كسى است كه تغييرات و كون و فساد ندارد.
    از امـام على بن الحسين (عليهماالسلام ) نقل شده است كه فرمود صمد كسى است كه شريك ندارد، و حفظ چيزى براى او مشكل نيست ، و چيزى از او مخفى نمى ماند.
    بعضى نيز گفته اند: صمد كسى است كه هر وقت چيزى را اراده كند مى گويد موجود باش ، آن هم فورا موجود مى شود.



    امضاء


  10. Top | #9

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    November 2011
    شماره عضویت
    2032
    نوشته
    756
    صلوات
    1300
    دلنوشته
    4
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    303 در 93
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    در حـديـثـى آمـده اسـت كـه اهـل (بـصـره ) نـامـه اى بـه محضر امام حسين (عليه السلام ) نوشتند، و از معنى (صمد) سؤ ال كردند، امام (عليه السلام ) در پاسخ آنها فرمود:
    (بسم الله الرحمن الرحيم )، اما بعد در قرآن مجادله و گفتگو بدون آگاهى نكنيد، چرا كه من از جدم رسول الله شنيدم مى فرمود: هر كس بدون علم سخن بگويد بايد در محلى از آتش كه براى او تعيين شده جاى گيرد، خداوند خودش (صمد) را تفسير فرموده است : (لم يـلد و لم يـولد و لم يـكـن له كفوا احد): نه زاد، و نه زاده شد و احدى مانند او نيست ،...آرى خداوند صمد كسى است كه از چيزى به وجود نيامده ، و در چيزى وجود ندارد، و بر چيزى قرار نگرفته ، آفريننده اشياء و خالق آنها است ، همه چيز را به قدرتش به وجود آورده ، آنـچـه را بـراى فـنا آفريده به اراده اش از هم متلاشى مى شود، و آنچه را براى بقاء خلق كرده به علمش باقى مى ماند، اين است خداوند صمد....
    و بالاخره در حديث ديگرى مى خوانيم كه محمد بن حنفيه از امير مؤ منان على (عليه السلام ) در بـاره صـمـد سـؤ ال كـرد حـضـرت (عـليـه السـلام ) فـرمـود: تاويل صمد آن است كه او نه اسم است و نه جسم ، نه مانند و نه شبيه دارد، و نه صورت و نـه تـمـثـال نـه حد و حدود، نه محل و نه مكان ، نه كيف و نه اين نه اينجا و نه آنجا، نه پـر اسـت و نـه خـالى ، نـه ايـسـتـاده اسـت و نـه نـشسته ، نه سكون دارد و نه حركت ، نه ظـلمـانـى اسـت نـه نـورانـى ، نـه روحـانـى اسـت و نـه نـفـسـانـى ، و در عـيـن حـال هـيـچ محلى از او خالى نيست ، و هيچ مكانى گنجايش او را ندارد، نه رنگ دارد و نه بر قـلب انـسـانـى خـطـور كرده ، و نه بو براى او موجود است ، همه اينها از ذات پاكش منتفى است .




    امضاء


  11. Top | #10

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    November 2011
    شماره عضویت
    2032
    نوشته
    756
    صلوات
    1300
    دلنوشته
    4
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    303 در 93
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    ايـن حديث به خوبى نشان مى دهد كه صمد مفهوم بسيار جامع و وسيعى دارد كه هر گونه صفات مخلوقات را از ساحت مقدسش ‍ نفى مى كند، چرا كه
    اسـمهاى مشخص و محدود، و همچنين جسميت و رنگ و بو و مكان و سكون و حركت و كيفيت و حد و حـدود و مـانـند اينها، همه از صفات ممكنات و مخلوقات است ، بلكه غالبا اوصاف جهان ماده است ، و مى دانيم خداوند از همه اينها برتر و بالاتر است .
    در اكـتـشافات اخير آمده است كه تمام اشياء جهان ماده ، از ذرات بسيار كوچكى بنام (اتم ) تـشـكـيـل يـافـتـه ، و اتـم خـود نـيـز مـركـب از دو قـسـمـت عـمـده اسـت : هـسته مركزى ، و الكـتـرونـهـائى كـه به دور آن در گردش است ، و عجب اينكه در ميان آن هسته و الكترونها فـاصـله زيـادى وجـود دارد (البـتـه زياد در مقايسه با حجم اتم ) به طورى كه اگر اين فاصله برداشته شود اجسام به قدرى كوچك مى شوند كه براى ما حيرت آور است .
    مثلا اگر فاصله هاى اتمى ذرات وجود يك انسان را بردارند و او را كاملا فشرده كنند ممكن اسـت بـه صـورت ذره اى درآيـد كـه ديـدنـش بـا چـشـم مـشـكـل باشد ولى با اين حال تمام وزن بدن يك انسان را دارا است (مثلا همين ذره ناچيز 60 كيلو وزن دارد).
    بـعـضى با استفاده از اين اكتشاف علمى و با توجه به اينكه يكى از معانى صمد وجودى است كه تو خالى و اجوف نيست ، چنين نتيجه گرفته اند كه قرآن مى خواهد با اين تعبير هـر گـونـه جـسـمـانـيـتـى را از خـدا نـفـى كـنـد، چـرا كـه تـمـام اجـسـام از اتـم تشكيل يافته اند، و اتم تو خالى است ، و به اين ترتيب آيه مى تواند يكى از معجزات علمى قرآن باشد.





    امضاء
    امضاء


صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi