❤ |
ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 15-06-2020 در ساعت 02:24
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
موضوعات تصادفی این انجمن:
- کودکان حرم { ویژه نامه شهادت امام رضا علیه...
- ویژه نامه شهادت مطلومانه نبی رحمت و رافت...
- غروب خورشید عدالت * ویژه نامه ضربت خوردن و...
- عروج ملکوتی*ویژه نامه رحلت رهبرکبیر انقلاب...
- غریب الغربا{ویژه نامه شهادت مظلومانه آقا...
- ۩۞۩۩۞۩ ويژه نامه شهادت مظلومانه جواد الائمه...
- ویژه نامه شهادت جانسوز امام رضا علیه السلام...
- .۩~•۩ سجاده خون{ویژه نامه شهادت مولی...
- ویژه نامه وفات حضرت زینب علیها السلام *...
- ویژه نامه شهادت امام حسن عسکری علیه السلام*...
❤ |
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
❤ |
سلام بر صبح صادق!
روزی که زیر آفتاب سوزان حجاز، ب
یل به دست میگرفتی و کشاورزی میکردی.
این زمین تفتیده، تا آن روز، جز گامهای سنگین توقع، تکبر،
کشمکش و تصاحب هر آنچه در روی زمین است،
از سوی صاحبان قصرها و مسندهای خلافت
و نوایی جز عربده های شیطانی خلفای جور و ستم، نشنیده بود.
سلام بر امام صادق علیه السلام و مکتب نشر معارف دینی اش!
سلام بر سینه پر از دانش او که مأخذ عالیترین
و نابترین احادیث و اندیشه های دینی و علمی است!
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
❤ |
عزا گرفته دل من ز ماتم صادق
دوباره بيرق مشكى به دست دل گيرم
زنم به سينه كه آمد محرم صادق
سلام من به بقيع و به تربت صادق
سلام من به مدينه به غربت صادق
سلام من به مدينه به آستان بقيع
سلام من به بقيع و كبوتران بقيع
سلام من به مزار معطّر صادق
كه مثل ماه درخشد به آسمان بقيع
سلام من به ششم ماه فاطمىّ بقيع
سلام من به گل ياس هاشمىّ بقيع
ز غربتش چه بگويم كه سينهها خون است
براى صادق زهرا مدينه محزون است
دلم دوباره به ياد رئيس مذهب سوخت
كه ذكر غربت ليلى حديث مجنون است
همانكه غربتش از قبر خاكى اش پيداست
امام صادق شيعه سلاله زهراست
ز بسكه كينه و غربت به هم موافق شد
هدف به تير جسارت امام صادق شد
همانكه فاطمه را بين كوچه زد گويا
ز كينه قاتل اين پيرمرد عاشق شد
امام پير و كهنسال شيعه را كشتند
امان كه روح سبكبال شيعه را كشتند
براى فاطمه از بى كسى سخن مى گفت
براى مادرش از غربت وطن مى گفت
بخاك حجرهاش از سوز سينه مى غلطيد
پسر به مادر خود از كتك زدن مى گفت
از آن شبى كه زد او را ز كينه اِبْن ربيع
دوانده در پى اش اندر مدينه ابن ربيع
فضاى شهر مدينه بياد او تار است
هنوز سينه آن پير عشق خونبار است
هنور مى كشد او را عدو به دنبالش
هنوز هم ز عدويش دلش به آزار است
هنوز تلخى كامش به حسرت شهدى است
هنوز چشم دلش به رسيدن مهدى است
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
❤ |
فعالیتهای ادبی, فرهنگی ، هنری ، صورتی و تصویری
ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 14-05-2023 در ساعت 21:45
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
❤ |
مقالات و سایر مطالب مرتبط
نظریات علمی امام صادق علیه السلام
ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 15-06-2020 در ساعت 01:31
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
❤ |
«پای مکتب حجت ششم»
پلک میگشایی. شیعیانت بر بالین تو نشسته اند؛ اما پریشان و ملتهب.
اندوه سنگینی بر اتاق سایه افکنده تا آنکه بغض یکی از اصحاب شکفته
میشود، ناله میزند، گریه میکند و تو مهربان و بزرگ، لب میگشایی:
«مؤمن باید چنان باشد که هر چه به او رسد، خیر خود بداند.
اگر تمام اعضایش بریده شود، راضی باشد و اگر مالکیت
مشرق و مغرب را به او بسپارند، خیر خود بداند!»
درست سبک زندگی خود را اعلام کرده ای!
و درست، حقانیت ولایتت را به اثبات رسانده ای!
این همه شاگرد و چقدر تنها!
این سهیل بن حسن خراسانی است که میگوید:
«چرا نشسته ای و قیام نمیکنی در حالی که صد هزار
شیعه دررکاب تو آماده اند و برایت شمشیر میزنند!؟»
چه سؤال تلخی! اما قاطعانه پاسخش میدهی:
«برخیز و در این تنور بنشین!»
رنگ از چهره باخته است. نمیپذیرد.
التماست میکند.
رو به هارون مکی میفرمایی: «تو برو و میان تنور بنشین!»
هارون بی تأمل چنین میکند. رو به سهیل میفرمایی:
«از همه اهل خراسان، چند نفر حاضر میشوند، کاری را که
هارون کرد انجام دهند؟! ما خروج نمیکنیم مگر زمانی که حتی پنج
مخالف هم در جمع ما نباشد!» و این یعنی چقدر حق تنهاست و تو تنهاتر!
کدام زهر، تلختر بود؟
روزگار منصور، از زهر او تلختر بود؛
زهری که اینک در جانت نفوذ کرده و چیزی نمانده تا آخرین
نفسهایت را از تو بگیرد؛ زهری که مرثیه همواره غربت شما
خاندان آفتاب در ضلالت آباد خاک بود؛
زهری که اندوه یک عمر بیبهار زیستن را در تو، خلاصه
و جانگداز روایت کرده است. پلک بر هم می نهی و میان
ضجه های شاگردان و یارانت، بر فرشته مرگ سلام میدهی.
میروی تا ابدیت برای حق، ترسیم شده باشد؛
چرا که شما زوال ناپذیرید و مذهب را رونق لایزال!
و سلام همواره شیعیان بر شما و مذهب همیشه سبزتان!
ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 15-06-2020 در ساعت 02:02
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
❤ |
باغستان روشن نور
هنوز کوچه های مدینه از خاطره گام های آهسته تو سرشار است.
هنوز سایه های آرام شب، از وزش نسیم حضور تو بیدارند.
هنوز خانه های بی نور و تهی از عطر مهر مادر و
پدر، به لحن دلگشای تو مشتاق مانده است.
کسی چه می دانست که آن شعر شبانه نان و طعام، از
قلب غزل سرای نوازش توست که می تراود؟!
دریغا که تا بودی و هرم حضورت را به گمنامی اما به
عشق، به خلق خدا پیشکش می کردی، از ادراک تو محروم ماندند!
حالا پس از رفتن تو، یک شهر به اندازه همه آن چشیدگان
جرعه های تو، تنهایی خویش را مرثیه می خواند و مویه می کند.
آن دلگرمی که در یأس فروتن دل ها از جانب تو می دمید
و شفافیت آب را به روان خشک و خسته آنها می بخشید، حالا از
دست رفته است و تو پرواز کرده ای به آشیانه مرغان بهشت.
وقتی زبان می گشودی، گره فرو بسته صدها هزار پرسش بی امان
می گشود و دفتر پربرگ ندانسته های اندیشه انسان، سطر به
سطر، از واژه های معرفت و بلوغ، هستی می گرفت.
این کاروان بلند علم است که از باغستان روشن دریافت های تو
آغاز شده و تا مرز تیرگی های جهل آدمی، توشه های
دانایی و حکمت را روانه کرده است.
آن امیر ایمان آوردگان و معرفت شناسان بود که سرود و اینک تو که
با صلابت و یقین، «سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی» را باز می خوانی و می خوانی.
ای امیر فضل و بزرگی و هنر!
تاریخِ پُرحجم روایت و نقل، به آن ده ها هزار جست وجوگر
و راوی سخن های جانانه تو که در خویش دارد، به خود می بالد؛
به آن مرواریدهای نهفته کلامت که در حافظه دیرینه
خویش، عزیزانه محفوظ داشته است.
ای صادق آل نبی!
اکنون ماییم و میراث فاخر سخن های تو که بسان گنجینه
رشد و آسمانی شدن، ما را و همه را و همیشه را فرا می خواند.
ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 15-06-2020 در ساعت 02:03
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
❤ |
زمین با گردش خود، رسیده است به کتاب امامت؛
فصل ششم، سطرهای اندوه مدینه.
روزگاری بود که آن سوتر از ستیز بیهوده بنی امیه و بنی عباس
تنها فاتح میدان های فضیلت، صادق آل رسول صلی الله علیه و آله
بود که در امنیتی مغتنم، تشنگان معارف را سیراب می کرد.
امروز اما از این ماتم جانکاه، در سینه های منبر و قلب کرسی
تدریس، خاکستر خاکستر حسرت می روید.
آه! پرفریب تر از منصور، شیطانی نیست که زهر خود
را چنین بریزد و لعنت های همیشه را برای خود گرد آورد.
تاریخ، ارجمندتر از مکتب صادق علیه السلام سراغ نداشت.
ستارگان فقاهت، تفسیر، کلام و طب، تابندگی خویش
را مدیون ششمین پیشگام روشنگری اند.
سرمایه امروز بقیع، اشک است و اشک. مدینه
جهان را از شیون اکنون خود پر کرده است.
امروز بقیع در لباس سوگ، چکیده اشک های غربت شیعیان
است و دانش، بحارالانوار اشکی است که به
تمامی برگ های زرین احادیث، تسلیت می گوید.
ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 15-06-2020 در ساعت 02:09
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
❤ |
باز تکه های ابر سیاه در دل آسمان، میخواهند حکایت
تلخی را بسرایند، نوری بر دستان مدینه تشییع میشود.
اینک امام علم و دیانت و سراینده سرود زیبای
خدا پرستی به سوی معبود میشتابد.
اکنون فرزند دیگری از خاندان آل عبا و عالم دین
خدا زهر تلخ دسیسه های پلیدان را مینوشد،
او امام همه خوبیها و خانه همه دانشها
امام جعفر صادق علیه السلام است.
اندیشه تشیع در پله ششم، تاریخ را به ماتم میخواند
ماتمِ چشمه جوشان کلام شیعه ماتم خزانهدار علم علی
فاتح قله های بلند دانش خداوندی، وارث بزرگ پدر
هنوز آخرین حرفهای امام، در گوشهای زمان پژواک میکند:
«اِنَّ شَفاعَتَنا لا یَنالُ مُسْتَخِفّا بالصَّلوةِ»؛
همانا شفاعت ما به کسی که نماز را کوچک بشمارد، نخواهد رسید.
بقیع همیشه گریان، امروز خورشید را در خود جای میدهد.
درود بر تو ای ششمین پیام خدا بر زمین!
امروز اشکهای تمام عاشقان خاندان علی
از ابرهای غمگین آسمان بقیع میبارد
و هر باربه یاد آن لحظه که زهر خصم را نوشیدی،
جگرهامان به خون مینشیند و با چشمانی نمناک فریاد میزنیم:
اِنّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِکَ اِلَی اللّه
یا وَجیها عِنْدَ اللّه، اشفع لنا عند اللّه
حبیب مقیمی
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)