جعبه های حاوی غذاهای درست شد با قند مصنوعی را دور ریختم و شروع به خوردن غذاهای با ترکیبات گندم و دانه های طبیعی کردم که شامل عسل پاستوریزه، ماده قندی و شیرین کننده های دیگر بودند. البته من به آن شیر هم اضافه می کردم. اکنون صبحانه من خیلی بهتر از قبل شده بود و احساس بهتری داشتم تا اینکه تمایلم به مواد قندی زیاد شد.
این تمایلات را با نوشیدن مقدار زیادی آب میوه جبران کردم. آنها تازه نبودند ولی روی بطری ها نوشته بود: آب میوه های طبیعی و من آنها را از یک فروشگاه غذاهای سالم می خریدم و صبح ها می خوردم، اما آیا آب میوه های پاستوریزه برای بدن مضر بودند؟ آگهی ها و کتاب های سلامتی که می گفتند بسیار مفید هستند.
در حالیکه برای جبران مواد قندی، قند خرما، موز و کشمش می خوردم، فکر می کرد که پسر طبیعت هستم. چیزی که نمی دانستم این بود که من هنوز داشتم به اندازه کافی مواد قندی مصرف می کردم، اگر چه به شکل دیگری بود ولی بیماری هایم را زیادتر می کرد. البته در عین حال داشتم تغییرات دیگری را هم انجام می دادم، مانند کار گذاشتن نان سفید و استفاده از نان گندمی، پاستای گندم و اسفناج به جای پاستای معمولی و خوردن بیسکویت های درست شده از دانه های طبیعی و برنج به جای سیب زمینی های سرخ کرده یا ذرت سرخ شده.
سعی کردم که بیشتر خرما بخورم، چون در کتاب های سلامتی نوشته بود که بسیار مفید است، ولی باعث نفخ زیادی می شد و من مجبور بودم که با شکم نفخ کرده راه بروم و مشکل هضم غذایی داشتم، احساس می کردم که حامله هستم و به غلط تصور می کردم چون دیگر مواد قندی سفید نمی خورم، دارم پاک می شوم. مشکل اینجا بود که آب میوه های به نظر "طبیعی" در بطری ها که باید تمایل مرا برای مواد قندی جبران می کرد خودشان بخشی از مشکل بودند.
وقتی تصمیم گرفتم که غذاهای مضر را از رژیم غذایی ام حذف کنم، متوجه شدم که مقدار زیادی از موادی که روزانه مصرف می کنم شامل غذاهای آماده می باشد. به نظر عادی می رسید که یک دانشجوی کالج، همبرگر یا ساندویچ را از بیرون تهیه کند، چون هیچ کس وقت پختن غذا را ندارد. ولی وقتی که با دوستانم صحبت می کردم، متوجه شدم که آنها این غذاها را از صبح تا شب مصرف می کنند. حلقه های سرخ شده پیاز، همبرگرها و پنیرهای کباب شده و نوشابه های شیرین همه جزء برنامه های هر دانشجویی بود که من با او صحبت می کردم.
فرهنگ ما سرعت و راحتی شده بود، بدون در نظر گرفتن سلامتی. از سال های 1950 به بعد که صنعت غذاهای آماده آغاز شد، تبلیغات و نحوه بازاریابی آنان فرهنگ ما را تغییر داد و این روش تغذیه را رایج کرد. حتی شرایطی بوجود آمده بود که هر کسی از این راه پیروی نمی کرد، تهی مغز و نکته بین در سلامتی شناخته می شد. ولی هر چه افراد بیشتری به من طعنه می زدند و مرا متهم به مقابله با سیستم می کردند، مصمم تر می شدم.
سلامتی ام به تدریج بدتر شد و بیماری هایم شدت گرفت. ولی من انتخاب کرده بودم که عاقبتی مانند مادرم نداشته باشم حتی اگر مورد تمسخر دیگران واقع شوم.
برای مدتی طولانی، سعی کردم یبوستم را رفع کنم. داخل روده هایم سفت شده بود و باعث بیرون روی سخت می شد و این ناراحتی مرا دو برابر می کرد. از داروهای ضد یبوست بارها استفاده کردم، ولی هرگز با میزانی که مصرف می کردم مؤثر نبودند. با توجه به بدی وضعم میزان مصرف را بالاتر بردم و با این کار دچار گرفتی عضله شدم. حتی دستورالعمل روی بسته بندی به مصرف کننده هشدار می داد که استفاده بیشتر از مقدار تجویز شده اثرات جانبی دارد، ولی تنها راهی که می توانست به من کمک کند همین بود. بعد از درد شدید و ناامیدی، یک بار دیگر تصمیم گرفتم که از مواد مصنوعی استفاده نکنم و روش های طبیعی را به کار ببرم.
اولین بار که از مواد ضد یبوست طبیعی گیاهی استفاده کردم نتیجه چندان خوب نبود، ولی لااقل داشتم بدنم را از اثرات مضر جانبی مواد مصنوعی حفظ می کردم. تنها خودم، با مدیریت میزان مصرف امید داشتم که به نتیجه مثبت برسم و استفاده از مواد طبیعی گیاهی را برای پاک کردن سیستم بدنم ادامه دادم.