صفحه 3 از 26 نخستنخست 123456713 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 255

موضوع: جوانه زندگی و زندگی جوان« شرح نامه 31 نهج البلاغه»

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    من الوالد الفان

    این نامه، از پدری است که جسم مادی او همچون دیگر موجودات عالم در حال فنا و نابودی است و پس از آن به جهان دیگر منتقل می شود تا جزای اعمال خود را دریابد.

    امضاء


  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #22

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    المقر للزمان

    انسان همچون دیگر اجسام، گیاهان و حیوانات، در بند زمان است. زمان به او می تازد و او را به پایان دنیای خود نزدیک می کند.
    فرزند آدم در طول زندگی خود، شبانه روز به سختی، رنج و مصیبت در می افتد تا شاید بتواند از دنیا ذره ای بیشتر کام جویی کند. اما زمان، خائنانه هیچ رنجی را به جان نمی خرد و او را بی رحمانه به مرگ نزدیک می کند.
    الزمان یخون صاحبه و لا یستعب لمن عاتبه،(20)
    ((زمان به صاحب خود خیانت می کند و برای آن کس که سختی اش را تحمل کرده، رنجی نمی برد)).
    اما همه عیب ها از زمان نیست؛ انسان مختار است راه زندگی خود را تعیین کند و در این مسیر، گردش و گذران زمان را نباید از یاد ببرد. کسی که به زمان خرده می گیرد، بداند که عیب از خود اوست.
    انتخاب سعادت و یا شقاوت در کف اختیار انسان است. او می تواند به درجه ای از کمال برسد که از اولیاء الله باشد و یا در مقابل، خود را چنان از نردبان انسانیت پایین افکند که در ردیف حیوانات و گاه پایینتر از آنان قرار گیرد.
    یعیب الناس کلهم زمانا - و ما لزماننا عیب سوانا
    بعیب زماننا و العیب فینا - و لو نطق الزمان بنا هجانا
    و اءن الذنب یترک لحم ذنب - و یاکل بعضنا بعضا عینا (21)
    ((همه مردم زمان را ملامت می کنند در حالی که در این زمان، عیبی جز خودمان وجود ندارد.))
    ((آنان زمان را ملامت می کنند در حالی که عیب حقیقی در وجود ماست و اگر زمان، زبان می گشاد خود، ما را ملامت می کرد.))
    ((در شقاوت و عیب بنی آدم همین بس که گرگ ها اگر یکدیگر را بدرند و بکشند گوشت یکدیگر را رها می کنند، اما بعضی از ما انسان ها آشکارا گوشت برادر خود را می خورد.))
    عقل آدمی است - که اگر به دور از وهمیات و هواهای نفسانی باشد - به خیانت و محدودیت زمان و نیز به افکار و اعمال و گرایشات نفسانی خود اقرار دارد و بدان خرده می گیرد.

    امضاء

  4. Top | #23

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    المدبر العمر

    هر ثانیه و هر نفس، ذره ای از عمر بنی آدم است که از او می گذرد.
    فردای قیامت از هر ثانیه و هر نفس سئوال می شود. اگر انسان عمر خود را در طاعت خالق صرف کند، از طرفی به لذایذ دنیایی دست یافته و از سویی در سرای دیگر، سعادتمند خواهد بود و اگر لحظه لحظه زمان را به غیر آن مشغول باشد و راهی جز طاعت پروردگار طی کند، فریب دنیا را خورده و در سرای جاودان، خسارت خواهد دید.
    اشتغال انسان به آن چه از بین رونده است، او را از هدف اصلی باز داشته و تنها ثمره آن، تضییع وقت او است. آن چه ماندگار است و هرگز از بین نمی رد، طاعت خداوند است و بس.
    انسان اگر از در طاعت الهی وارد شود و راه شریعت بپوید و با شناخت خود به شناخت روز افزون خدای تعالی برسد بر طول عمر خود دعا می کند، چرا که این عمر آیا مهربانی می کند سعادت او در دنیا و عقبا است و اگر دشت عمر او، مرتع و چراگاهی برای شیطان و جنود جاهل او باشد، چیزی جز ضرر و خسارت نصیب او نمی شود.

    امضاء

  5. Top | #24

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    یکی از ملوک بی انصاف، پارسایی را پرسید: ((از عبادت ها کدام فاضل تر است؟))
    گفت: ((تو را خواب نیم روز، تا در آن یک نفس، خلق نیازاری.)) (22)
    به حقیقت، چنین عمری هر چه بیشتر باشد، موجب ناخشنودی خدا و بندگان او خواهد بود و حتی خواب برای او دیگران مفیدتر است.
    امام زنی العابدین علیه السلام می فرماید:
    عَمَّرْنی ما کانَ عُمْری بِذْلَةً فی طاعَتِکَ کانَ عُمْری مَرْتَعاً لِلشَّیْطانِ فَاقْبِضْنی إلَیْکَ(23)
    ((تا آن گاه که عمرم در طاعت و بندگی تو صرف می شود مرا طول عمر عنایت کن. پس آن گاه که مزرعه عمرم چراگاهی برای شیطان شد این عمر را از من بستان.))
    برای هر فرد از افراد بنی آدم، عمری است که به پایان می رسد.
    او در سن کهولت، در می یابد که جوانی را پشت سر نهاده و دیگر قدرت و جسارت دوران جوانی را از دست داده است و نیز خواهد یافت که عمر، اندک اندک به وی پشت خواهد کرد و این احساس در لحظه مرگ، کامل می شود.




    امضاء

  6. Top | #25

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    المستسلم للدهر

    از آغاز خلقت تا کنون جنگی سخت در جریان است. در یک سو آدم و فرزندان او و در سوی دیگر روزگار اب همه ثانیه ها و دقایق و دوران هایش، در برابر هم، صفت آرایی کرده اند.
    انسان همواره سعی کرده است از روزگار بهره جویی کند، زمان را به گوشه ای افکند، از مکان بگذرد و به بی نهایت دست یابد.
    اسکندر، چنگیز، ناپلئون، هیتلر و دیگر آرزومندان این خواهش، همگان با لشکریان خود نه بر دیگری بلکه بر روزگار تاخته اند.(24)
    زمانی مقهور قدرتنمایی دهر شده و چندی نیز بر آن ظفر یافتند. اما سرانجام یک یک آنان در برابر قدرت بی حد و حصر روزگار به زانو در آمدند. تاریخ نمایانگر زجرها و زحمات بی شمار فرزندان دنیاست که برای تسلط بر روزگار از زندگانی آرام دنیایی و آینده اخروی خود گذشته اند و نیز نمایش گر فرزندان پاک آخرت است که با استعانت از عقل - این ودیعه ارزشمند الهی - روزگار را به حال خود رها کرده و به سوی انجام تکلیف گام نهاده اند. در حقیقت اینانند که صاحبان حقیقی روزگار می باشند.
    تیرهای کشنده روزگار، بی وقفه به سوی انسان در هجوم است. تیرهایی که هرگز به خطا نمیرود و جراحات آن نیز، التیام نمی یابد. گاه از کف دادن مال و گاه درگذشت زن و فرزند و پدر و مادر، زخم هایی عمیق بر پیکر انسان وارد می کند که هرگز فراموش نمی شود.
    تیرهای زهر آگین هر ثانیه، بر جسم و جان او هجوم می آورد و سرانجام او را همچون دیگر موجودات به فنا می کشاند. روزی قوی و تنومند، زیر پای خود را نیم نگاهی نمی کند و یا زمانی دیگر، ناتوان و فرسوده، خاک سیاه زمین، بالین او می شود و حسرت عمر بر باد رفته، هم آغوشش.
    تباهی و سختی روزگار را بازگشتی برای جبران تدارک خوشی آن را بقایی برای انسان نیست. تلاش های انسان برای جاودانه زیستن آغاز تا کنون ادامه داشته و خواهد داشت.
    هر قدر عقل بشری بیشتر رشد کند، بهتر در می یابد که در برابر دنیای خارج و نیز دنیای درون خود، ناتوان و جاهل است. این ناتوانی، با کسب علم و دانش، نه تنها حل نشده، بلکه به شبهات و ابهامات او افزوده است.
    ضعف و نقصان در ذات انسان است و تا آن گاه که جسم و دل خود را از این دنیای مادی جدا نکند همواره این نقصان، باقی است.


    امضاء

  7. Top | #26

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    الذام للدنیا

    دنیا از آن جهت ((دنیا)) نامیده شده است که نسبت به عوالم دیگری مانند عالم عقل و عالم مثال، دنی و پست و مادی است و یا بنابر عقیده عده ای ((زا دنو)) به معنای نزدیکی نامیده شده، چون نزدیک به آخرت است. آخرت نیز از آن جهت با این نام شناخته شد، که جهانی ورای دنیا و پس از آن است و در آن به جزا و ثواب اعمال این دنیا رسیدگی می شود.
    آخرت به اهل خود وفا کرده و آنان را جاودان می کند؛ اما دنیا، رفیقی خیانت پیشه است که ساعت ها و روزها و سالها دوستی با صاحب خود را فراموش کرده، روزی او را با اعمال خود تنها می گذارد و ناپدید می شود.
    انسان از منظر هم آغوشی، فرزند دنیاست. آیا فرزندی سراغ دارید که مادر خود را ملامت کند!؟(25)
    اگر دنیا نباشد دردمندیم - اگر باشد به مهرش پایبندیم
    حجابی زین درون آشوب تر نیست - که رنج خاطر او هست و گر نیست (26)
    دنیا، خوابی است موجب کسالت و بازاری است موجب خسارت. دنیا سرایی است که با زیرکی، صاحبانش را به خود می خواند و آنان که چشم و گوش بسته، آرزوهای دیرین خود را در او جستجو می کنند، به سویش می روند.




    امضاء

  8. Top | #27

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    دنیا نیز چنان به عمق پرتگاه نابودیش می افکند که از هیچ دشمنی بر نیاید. دنیا سمی است که در هیات شرابی گوارا آمده و آن که او را نشناسد بی محابا او را سر می کشد و در پی آن جان خود را.
    علاقه بنی آدم به دنیا، فتنه های بسیار در جهان برانگیخته و محنت هایی بی شمار به بار آورده است؛ دین او را فاسد کرده و کاروان یقین او را به غارت برده است.
    دنیا، موجب هر معصیتی و باعث هر گناهی است. چنان فرومایگان را کور و کر و گنگ و ذلیل می کند که مست و لا یعقل، خود را به چاه او در می افکند و در عمق سیاهی آن جان می دهند.
    یکی از خلفا، بهلول را گفت: ((مرا نصیحتی فرمای.))
    گفت: ((از دنیا به آخرت چیزی نتوان برد مگر ثواب و عقاب، اکنون مخیری)).(27)
    آن که در کسب دنیا همت گماشت، در وقت جدایی، حسرت عمر به باد رفته خود را خورده و لب به نفرین دنیا می گشاید. اما چه توان کرد که او، خود بانی این بنای ویران است.
    خدای تعالی خطاب به پیامبر آخرین خود صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
    ((ای احمد! اگر بنده من، نمازی همپای نماز اهل آسمان و زمین و روزه ای چون روزه آنان به جای آورد؛ اگر از طعام ملایکه ارتزاق کند و در هیات عابدان در آید، تنها ذره ای محبت دنیا یا آوازی در ثنای آن و یا کوچکترین نوای دل او و یاکمترین افتخار او به دنیا، او را از مجاورت با من باز داشته و محبت مرا از دلش می راند)).(28)
    مردان خدا چنان به دنیا می نگرند که زاهدی مسافر، به دشتی برهوت. چنان سبک سفر می کنند که گویی آهویی در صحرایند. دنیا چون کاروانسرایی است که به طرفة العینی بانگ الرحیل آن بر می خیزد و دیگر کسی را یارای ماندن در آن نیست.
    از محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم شنیدند که فرمود: ((مثل من و دنیا، مثل مسافری اسب سوار و درخت است. در روز تابستانی در سایه سار آن، لحظه ای چند استراحت می کنم و ساعتی بعد آن را به آسانی ترک می گویم)).(29)
    همچنین خداوند در حدیث معراج به حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم درباره نشانه های اهل دنیا می فرماید: ((ای احمد! از نشانه های اهل دنیا، جهل و حماقت است، به گونه ای که حتی در برابر آن که خبری دارد نیز سر تواضع فرود نمی آورند)).(30)




    امضاء

  9. Top | #28

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    الساکن مساکن الموتی


    خانه ها، کوچه ها، شهرها و کشورهای این عالم، مسکن انسان های پیشین بود. اکنون در اختیار ماست و پس از ما نیز به آیندگان خواهد رسید. خاکی که بر آن قدم می گذاریم، بقایای اجساد گذشتگان تاریخ است که خود نیز، داعیه دار زندگی جاوید بوده اند.
    آدمی نمی تواند برای همیشه در این جهان، منزل گزیند. فردایی دور و یا نزدیک، مرکب مرگ به سراغ او آمده و ناچار به سرای دیگر، کوچ خواهد کرد.
    زمین همواره جولانگاه انسان هایی است که برخی برای پاسداری از حق و برخی به دستور هوای نفس به یکدیگر تاخته و خون های فراوان ریخته اند؛ اما آن چه بر جای مانده و می ماند، تنها نام نیکو یا نفرین ابدی است که در صندوقچه تاریخ، ضبط می شود.
    آری! قصر و تاج و تخت و برج و باروی امپراتوری ها و پادشاهی های دوران های مختلف زمان و سراسر زمین، تنها اهرم، ویرانه ها و یا قطعاتی در خور موزه و خون های به ناحق ریخته، برجای مانده دیگر هیچ.



    امضاء

  10. Top | #29

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    والطاعن عنها غدا


    مرگ، یقینی است که هیچ شکی در آن راه نیابد و باوری است که هیچ آسیبی، متوجه آن نگردد.
    آدمی در دنیا زندگی می کند و پس از آن به جهان دیگر می رود. مرگ پلی است میان دنیا و آخرت.
    اگر با چشم یقین به مرگ بنگریم خواهیم دید، او در چند قدمی ماست. به زودی به دیدارمان خواهد آمد و چاره ای جز دیدار و هم آغوشی با آن نداریم.
    مکن تکیه بر ملک دنیا و پشت - که بسیار کس چون تو پرورد و کُشت (31)
    بشریت، ناچار است که دوست داشته باشد و ناگزیر است که عشق بورزد.
    گاه عشق او، عشقی حقیقی و گاه مجازی است. گاه به کمال مطلق و جلوه های آن عشق می ورزد و زمانی هم به خشت و خاک و سنگ. او به هر چه عشق بورزد، با آن محشور خواهد شد. خواه معشوقش کمال باشد یا نقصان، کامل باشد یا ناقص.
    خوشا به حال مومنین که در این دنیا محبوبی جز خدا و دوستان او و اشتغالی جز عمل به فرامین او نداشته اند! آنان که در این دنا با یاد و ذکر و کلام محبوب، همنشین بوده اند، در آن جهان نیز مصاحب او هستند.
    این جهان برای مومنین، قفسی است که آنان را از مطلوب خود دور می دارد و مرگ، نجات دهنده ای است که آنان را به محبوب خود می رساند.
    این چنین است که لحظه مرگ مومنین، توأم با سروری مستانه و حالتی عارفانه است که آنان را تا دیار جاودان و بهشتی وسیع و نعماتی دایم، همراهی می کند.
    اما دنیا برای کافران، بهشتی است که آن چه بخواهند بکنند و بپوشند و بیاشامند. علاقه آنان در زندگی چیزی جز خورد و خوراک و خواب و پوشش و شهوت نیست.
    مرگ، قاصدی است بد آهنگ که آواز ویرانی قصرها و لاجرم سقوط در آتش دوزخ خشم و دوری از لطف الهی را فریاد می زند.
    ((از حاصل دنیا به جز نام نمی ماند، و بدبخت کسی است که از او این هم نماند)).(32)

    امضاء

  11. Top | #30

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    خلاصه درس


    1 - صفت هایی که در وصف آدمی ذکر می شود به سه گونه اند:
    الف) صفت هایی حاوی تکریم انسان؛
    در این گونه صفات، انسان با در نظر گرفتن ایمان و اعتقاد و اخلاق و عمل به ارکان شریعت، تصور شده است.
    ب) صفت هایی حاوی تحقیر انسان؛
    این بخش از صفت ها، تصویرگر انسان فاقد ایمان به شریعت و عمل به خواسته های الهی است.
    ج) صفت هایی حاوی ویژگی های حقیقی و طبیعی انسان؛
    این صفت ها نه درباره تکریم و نه درباره تحقیر وارد می شوند، بلکه شرایط طبیعی انسان را - که به موجب شرایط ذاتی یا جانبی به دست آمده - مورد توجه قرار می دهد.
    2 - انسان در طول زندگی خود را به سختی می افکند تا بلکه از دنیا ذره ای بیشتر لذت ببرد. اما زمان، خائنانه او را رها کرده و از او عبور می کند و برای انسان، هیچ رنجی را به جان نمی خرد.
    البته همه عیب ها از زمان نیست. انسان خود به سلاح عقل و استفاده از کلام خداوند مجهز است. او مختار است که زندگی خود را تعیین کند. به عبارت دیگر، انتخاب سعادت یا شقاوت در اختیار خود او است.
    3 - اگر انسان عمر خود را در طاعت خالق صرف کند، از طرفی به لذایذ دنیایی دست یافته و از سویی دیگر در سرای جاودان سعادتمند خواهد شد.
    اما اگر لحظه لحظه عمر خود را به غیر طاعت حق مشغول باشد، نه تنها از لذت حقیقی سرای دیگر محروم شده، بلکه به عذاب ترک طاعت، دچار می شود.
    4 - تلاش های انسان برای جاودانه ماندن هنوز ادامه دارد، اما هر چه بیشتر پیش می رود بیشتر در می یابد که در برابر دنیای خارج و حتی دنیای درون خود، چقدر جاهل و ناتوان است.
    5 - دنیا از آن جهت، دنیا نامیده شد که دنی، پست و مادی است و آخرت از آن جهت که جانی جدای این دنیا است و در آن به جزا و ثواب اعمال رسیدگی می شود به این نام نامیده شد.
    6 - مردان خدا، چنان به دنیا می نگرند که زاهدی مسافر به دشتی برهوت و چنان سبک سفر می کنند که گویی آهویی در صحرایند.
    از محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم شنیدند که فرمود:
    ((مثل من و دنیا، مثل مسافری اسب سوار در برابر درختی سرسبز است. در روزی تابستانی در سایه سار آن، استراحت می کنم و ساعتی بعد، آن را به آسانی ترک می گویم)).
    امضاء

صفحه 3 از 26 نخستنخست 123456713 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi