سلام بر خورشید: نگاهی نو به زیارت عاشورا
❤ |
سلام بر خورشید: نگاهی نو به زیارت عاشورا
موضوعات تصادفی این انجمن:
- اینجوری کربلا نری بهتره!
- انگیزه امام حسین (ع) از قیام چه بود؟
- پيامبراني كه دست به دامان امام حسين عليه...
- نام واقعی رقیه دختر امام حسین علیه السلام
- طلایی ترین واحد های درسی از مکتب عاشورا
- صلوات بر حضرت سید الشهدا (علیه السلام)
- آرزوی عاشورایی ها
- پنج حکایت درباره زیارت عاشورا
- چگونه یک شاعر مسیحی درباره کربلا شعر سرود؟!
- اسوه هاى تربيتى و اخلاقى در نهضت حسينى
❤ |
مقدمه
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِیمِ
شب از نیمه گذشته بود، در گوشهای با خدای خویش خلوت کرده بودم و دعای کمیل میخواندم. در حال و هوای خودم بودم که تو به سوی من آمدی.
چپیهای به سر خود انداخته بودی، دست بردی و کتاب دعای مرا گرفتی. کتاب از دست من افتاد، تو آن را برداشتی و با عصبانیّت شروع به ورق زدن آن نمودی و من در تعجّب از کارِ تو نگاهت میکردم.
اوّلین باری بود که به مدینه آمده بودم و این اوّلین شب جمعهای بود که من مهمان پیامبر بودم و در کنار حرم او نشسته بودم تا با خدای مهربان مناجات نمایم.
تو کتاب دعای مرا ورق زدی، کتاب «مفاتیح الجنان» را میگویم، کتابی کوچک که یکی از دوستانم به من هدیه داده بود.
ناگهان دیدم تو صفحاتی از کتاب را گرفتی و آن را پاره نمودی و رو به من کردی و گفتی: تو زیارت عاشورا میخوانی؟! تو باید همراه من بیایی!
من چه باید میکردم، نگاهی به زیارت عاشورایی نمودم که تو آن را پاره کرده و بر روی زمین ریخته بودی.
مرا به مکانی که به قول خودت، مرکز «أمر به معروف» بود بردی و ساعتی مرا آنجا نگه داشتی، به من حرفهایی زدی و ناسزا گفتی و با مشت به پهلوی من زدی...
من آن شب سکوت کردم، امّا سکوت من، هزاران حرف داشت. آیا میخواهی بدانی معنای سکوت آن شب من چه بود؟
به جانِ خودت، آن شب اصلاً زیارت عاشورا نمیخواندم، آن وقتها، فقط در ماه محرّم، زیارت عاشورا میخواندم و بس!
من آن شب تصمیم گرفتم با زیارت عاشورا بیشتر آشنا شوم، در مورد آن تحقیق کنم و آن را بیشتر بخوانم.
اگر تو آن شب این کار را نمیکردی، الآن این کتاب بر روی دست مهربانِ دوستان من نبود. اکنون خدا را شکر میکنم، تو باعث شدی تا نگاهم به زیارت عاشورا تغییر کند.
مهدی خُدّامیان آرانی
دی ماه 1390
❤ |
حسرتی بر دل دارم هنوز
برخیز! برخیز! به کربلا برو، روز عاشورا در آنجا باش، حسین(ع) را زیارت کن، برای او عزاداری کن.
برخیز، حرکت کن، اینجا ماندهای که چه بشود، تو هم خودت را به اقیانوس مهربانی برسان، به سوی حسین(ع) برو، در کربلا میتوانی دوباره متولّد شوی، میتوانی زنده شوی، برخیز! به کربلا که برسی، بوی بهشت را احساس میکنی، دل تو بار دیگر زنده میشود، آنجا بهشت خداست.
میدانم این سفر، سختیهای زیادی به همراه دارد، باید از کار و زندگی جدا شوی، امّا بدان که هیچ کاری بهتر از زنده کردن دل خودت نیست، دلی که مرده است، هیچ وقت مزه خوشبختی را احساس نمیکند، تو باید بار دیگر زنده شوی، برخیز!
آیا میدانی خدا برای تو ثواب دو هزار حجّ مینویسد؟
درست شنیدی، سفر کربلا نزد خدا با دو هزار سفر حجّ برابر است.
حقّ داری تعجّب کنی، آخر چگونه میشود سفر کربلا با دو هزار سفر حجّ برابری کند؟
رازی در میان است، باید صبر کنی تا آن راز را برایت بگویم، فقط این قدر بدان که اگر خونِ حسین(ع) نبود، از اسلام و نماز و حجّ هم چیزی باقی نمانده بود، حتماً شنیدهای که یزید میخواست اسلام را نابود کند، خون حسین(ع) بود که اسلام را زنده کرد.
* * *
آقای من! سخنی گفتی و دل مرا سوزاندی! مرا در حسرت بزرگی گذاشتی.
میپرسی: چرا؟
آخر هر کاری بکنم، نمیتوانم روز عاشورا در کربلا باشم، به آسانی نمیتوانم به کربلا بروم، راه من بسیار دور است، حالا چه کنم، نمیدانم.
افسوس میخورم، چه کنم؟ حیف شد، من سعادت نداشتم، خدا این توفیق را به هر کسی نمیدهد که عاشورا در کربلا باشد.
آری! من و کجا و این سعادت کجا!
* * *
گفتی که دلت میسوزد، تو هم میخواهی از زیارت حسین(ع) بهره ببری.
آیا میخواهی به تو کاری یاد بدهم که ثواب سفر کربلا داشته باشد؟
اگر تو این کار را انجام بدهی، خدا به تو هم ثواب آن دو هزار حجّ را بدهد!
چرا با تعجّب نگاهم میکنی! چرا باور نمیکنی؟
من ضمانت میکنم. من امام معصوم هستم، ضمانت میکنم که خدا آن ثواب را به تو بدهد.
مگر تو باور نداری که من معصوم هستم و هرگز گزافه نمیگویم.
روز عاشورا که فرا رسید، صبر کن تا ساعت حدود 10 صبح بشود، آنگاه اگر میتوانی از شهر خود خارج شو، به بیابان برو، اگر نمیتوانی کافی است که از خانه خارج شوی و به زیر آسمان بروی.
اکنون رو به کربلا بایست و با دست به سوی حسین(ع) اشاره کن و سلام کن، سلامی که با تمام توجّه تو همراه باشد، با همه وجودت به امام شهید خود سلام کن.
بعد از آن، دشمنان ما را لعنت و نفرین کن، از خدا بخواه تا کسانی که حسین(ع) را با لب تشنه شهید کردند به عذاب سخت خود گرفتار کند.
نمیشود ما را دوست داشته باشی و هم با دشمن ما، دوست باشی. اگر با ما دوست هستی، باید با دشمنان ما دشمن باشی. این یک قانون است.
سپس دو رکعت نماز بخوان و بعد از آن بر حسین(ع) اشک بریز، اشک بر مظلومیّت کسی که برای دین خدا قیام کرد و همه هستی خود را در راه خدا فدا نمود.
سعی کن که روز عاشورا، روز غم و اندوه تو باشد، وقتی به دوستان خود میرسی، به آنها یادآوری کن که روز عاشورا، روز غم و اندوه است، روز مصیبت است، یادت باشد که به اهل خانه خود هم، این نکته را یادآوری کنی.
اگر تو این کارها را انجام بدهی، ضمانت میکنم که خدا برای تو ثواب دو هزار حجّ بنویسد.
❤ |
حتماً شنیدهای که دشمنان ما، روز عاشورا را عید میگیرند، آنها رسمی دارند، آنها در روز عاشورا خرید میکنند و خیال میکنند که این کار باعث برکت زندگی آنها میشود. آری! آنها روز شهادت حسین(ع) را روز برکت نامیدهاند.1
ولی تو در روز عاشورا، چیزی برای خانه خود خریداری نکن، سعی کن در آن روز معاملهای انجام ندهی، روز عاشورا باید روز عزاداری تو باشد، آن روز کارهای خود را تعطیل کن، به احترام عزای امام، به عزاداری بپرداز.
اگر تو حرمت عاشورا را نگاه داشتی، خدا برای تو ثواب زیادی مینویسد.
* * *
آقای من! خدا به شما جزای خیر دهد. شما قلب مرا شفا دادید، حسرت و غصّهای بزرگ بر دلم نشسته بود، شما آن را برطرف کردید و دل مرا شاد نمودید.
مولای من! به همه سخنان شما عمل میکنم، امیدوارم که خدا به من ثواب کسانی را بدهد که به زیارت کربلا رفتهاند.
آری! خدا بسیار مهربان است و به بندگان خود لطف دارد، اگر من به دستورات شما عمل کنم، حتماً از آن ثواب بهرهمند خواهم بود.
برایم گفتی که سوی کربلا بایستم و به حسین(ع) سلام کنم، کاش برایم میگفتی چه بگویم و چگونه با حسین(ع) سخن آغاز کنم.
خیلی دوست دارم تا شما برایم یک «زیارت» بگویید، تا من آن را در روز عاشورا بخوانم.
❤ |
رو به کربلا کن و «زیارت عاشورا» را بخوان.
حتماً شنیدهای که فرشتگان آسمان هم به زیارت حسین(ع) میآیند، وقتی آنها به کربلا میآیند، همین زیارت عاشورا را میخوانند.
وقتی تو حسین(ع) را اینگونه زیارت میکنی، مانند کسی هستی که در کربلا همراه امام حسین(ع) بودند و جان خود را فدای او نمودند.
خدا برای تو ثواب بسیار زیادی مینویسد و گناهان زیادی را هم از پرونده اعمال تو پاک میکند، مقام و جایگاه تو در نزد خدا فزونی مییابد و...
این زیارت، فقط برای روز عاشورا نیست، تو میتوانی هر روز و شب، این زیارت را بخوانی! هر وقت که فرصت داشتی میتوانی اینگونه حسین(ع) را زیارت کنی.
فراموش نکن، اگر تو هر روز این زیارت را بخوانی، به همه این ثوابها و زیباییها میرسی.
من از تو میخواهم که همواره این زیارت را بخوانی. هر روز حسین(ع) را اینگونه زیارت نما!
* * *
وقتی تو زیارت عاشورا را خواندی، دو رکعت نماز بخوان و سپس دعا بخوان و با خدای خود راز و نیاز کن. برای تو دعایی را میگویم تا تو آن را بعد از زیارت عاشورا بخوانی.
اگر تو زیارت عاشورا و دعای بعد از آن را بخوانی، خدا به تو نظر رحمت میکند و برای تو ثواب زیارت کربلا را مینویسد.2
به این نکته توجّه نما، فرق نمیکند در کربلا باشی و این زیارت را بخوانی، یا این که در شهر خودت باشی و این زیارت را بخوانی. تو در هر کجا باشی، میتوانی این زیارت و دعای بعد از آن را بخوانی و در گروه زائران حسین(ع) قرار بگیری.
من ضمانت میکنم و قول میدهم که هر کس این زیارت و دعای بعد از آن را بخواند، خدا حاجت و خواسته او را برآورده کند و او را به آرزویش برساند، ضمانت میکنم که او ناامید از درگاه خدا بازنگردد.
* * *
زیارت عاشورا را قدر بدان و سعی کن همواره آن را بخوانی، من امام تو هستم و ضمانت کردم که تو وقتی این زیارت را بخوانی به خواسته خود میرسی، من این ضمانت را از طرف خود نمیگویم، بلکه از پدران خود شنیدهام و آنان نیز آن را ضمانت کردهاند، آنها این زیارت را از پیامبر شنیدهاند. پیامبر هم از طرف خدا این ضمانت را نموده است.
* * *
❤ |
من خدای تو هستم، خدایی که جهان هستی را آفریدهام و به آن هیچ نیازی ندارم. در خدایی خود، یگانه هستم و در بزرگی بیهمتایم. من یگانه و بینیازم.
میدانی که جبرئیل فرشتهای است که پیام مرا برای پیامبران میبرد، یک روز جبرئیل را به نزد آخرین پیامبر خود فرستادم تا پیامم را به او برساند.
گوش کن، این پیام من است:
ای فرستاده من! ای آخرین پیامبر من! ای محمّد!
هر کس حسین را با این زیارت (از راه دور یا نزدیک) زیارت کند و دعای بعد از آن را بخواند، زیارت او را قبول میکنم. قسم یاد میکنم که حاجت او را روا کنم و او را به آرزویش برسانم. دل او را شاد میکنم و در روز قیامت رحمت و مهربانی خود را بر او ارزانی میدارم...
ای فرشتگان من! شما شاهد باشید که چنین عهدی نمودهام. این عهد را بر خود لازم کردهام.
* * *
من جبرئیل هستم، فرشتهای که پیام خدا را برای پیامبران میآورم.
امروز این پیام را برای پیامبر تو آوردهام، وقتی که پیام خدا را به او رساندم، چنین گفتم:
ای آخرین پیامبر خدا! خدا مرا به سوی تو فرستاد تا به تو این بشارت بزرگ را بدهم و اینگونه قلب تو را شاد نمایم.
من آمدهام تا این بشارت را به تو و علی و فاطمه و حسن و حسین برسانم. این بشارت برای همه امامانی که از نسل حسین هستند نیز میباشد.
* * *
من امام ششم تو هستم، امام صادق.
سخنان مرا شنیدی، هر وقت در زندگی برایت مشکلی پیش آمد، زیارت عاشورا و دعای بعد از آن را بخوان.
هر وقت با خدای خود کار داشتی و میخواستی با او سخن بگویی، از این راه با او ارتباط بر قرار کن.
باور کن که خدا همیشه به وعده خود عمل میکند و هرگز امید کسی را ناامید نمیکند، آری!خدا سرچشمه همه خوبیها و زیباییها است، او مهربان و بخشنده است.3
بر سر پیمان خود هستم
سلام ای آقای من!
سلام ای شهید راه خدا! سلام ای که همه هستی خود را در راه خدا فدا نمودی.
من زیباترین سلامها را تقدیم تو میکنم!
سلام ای که زیباییِ خدا را به تصویر کشیدهای، کربلای تو، عاشورای تو، زیباترین تابلوی جهان هستی است، تو همه زیباییها را در کربلا به نمایش گذاشتی.
تو چراغ هدایت همه میباشی و من به سوی نور تو آمدم، گمگشتهای بودم و تو مرا فرا خواندی. صبح امیدم شدی و من به سویت آمدم.
من به تو سلام میکنم، به سوی تو آمدهام، یاد تو را هرگز فراموش نمیکنم، سالها است که دلم اسیر عشق توست.
❤ |
سلام ای حسین!
سالهاست که تو را میشناسم، من شیعه و پیرو تو هستم.
* * *
من بر سر آن پیمان بزرگ هستم. پیمانی که خدا از من گرفته است را فراموش نمیکنم!
کدام پیمان؟
روزی که خدا روح همه انسانها را آفرید، روزی که از همه پیمان گرفت. آن روز را فراموش نمیکنم. به تو سلام میکنم تا بدانی بر سر آن پیمان خود هستم.
چه روزی بود آن روز!
روزی که خدا هم در قرآن از آن اینگونه یاد میکند:
(أَلَستُ بِرَبِّکُم قَالُوا بَلَی).4
خدا با همه ما سخن گفت. او از ما سؤل کرد: آیا من خدای شما نیستم؟ آن روز همه در جواب گفتند: آری! شهادت میدهیم که تو خدای ما هستی.
بعد از آن، خدا پیامبران خود را برای ما معرّفی کرد، بعد از آن، نوبت به معرّفی کسانی رسید که جانشینان پیامبران بودند. خدا آنان را برای ما معرّفی کرد، او به همه دستور داد تا از پیامبران و جانشینان آنها اطاعت کنند.
و تو هم که امام سوم و سومین جانشین آخرین پیامبر خدا بودی، آن روز تو را شناختم، به امامت تو اعتراف نمودم.
آری! امامت دوازده امام را پذیرفتم، عهد کردم که در مقابل شما تسلیم باشم و گوش به فرمان شما باشم. امروز هم به امامت مهدی(ع) باور دارم، گوش به فرمان او هستم، منتظر هستم تا او ظهور کند و همچون سربازی در خدمت او باشم.5
امروز به سوی تو میآیم و به تو سلام میکنم. میخواهم به این وسیله به تو بگویم که من بر سر آن پیمان بزرگ هستم، آن را از یاد نبردهام.6
❤ |
سلام ای پدرِ بندگان خدا! یا أَبا عَبدِ اللّهِ
اگر تو نبودی، اگر قیام تو نبود، دیگر از بندگی خدا هم خبری نبود، اگر تو نبودی، دشمنان اسلام، این دین را از بین برده بودند.
تو پدر معنوی همه کسانی هستی که مسلمان هستند. همه آنها وامدار تو هستند، تو مایه زنده ماندن دین خدا شدی.
ای پدر بندگان خدا! به نزد تو آمدهام تا آیین بندگی بیاموزم.
شنیدهام که اوّلین بار، پیامبر تو را به این نام نامید، روزی که تو را در آغوش گرفت و برای تو گریه کرد.
چقدر دوست دارم که آن خاطره را بازگو کنم، باید به تاریخ سفر کنم، به سالها قبل، به مدینه بروم:
اینجا مدینه است . به پیامبر خبر رسیده است که تو به دنیا آمدهای. او خیلی خوشحال است و خدا را شکر میکند.
پیامبر دوست دارد تا هر چه زودتر تو را ببیند، برای همین به سوی خانه مادرت فاطمه(س) حرکت میکند.
وقتی پیامبر به خانه مادرت میرسد، وارد خانه میشود، او دستور میدهد تا تو را به نزد او بیاورند. پیامبر تو را در آغوش میگیرد، روی تو را میبوسد و تو را میبوید و نامت را حسین میگذارد.
هفت روز میگذرد، دیگر وقت آن است که پیامبر برای تو «عَقیقه» نماید. «عقیقه» رسمی است که مستحب است برای هر نوزاد در روز هفتم تولد او انجام شود.
❤ |
این رسم چنین است: گوسفندی خریداری میکنی و به نیّت سلامتی نوزاد خود، آن را ذبح میکنی و با گوشت آن، غذایی آماده کنی تا مردم و فقیران از آن غذا استفاده کنند.
پیامبر برای تو گوسفندی عقیقه میکند و برای سلامتی تو صدقه میدهد.
اکنون دیگر وقت آن است که پیامبر تو را در آغوش گیرد. تو حسین او هستی، او تو را خیلی دوست دارد. همین که پیامبر تو را در آغوش میگیرد، اشک از چشمانش جاری میشود.
خدای من! چه شده است؟ چرا پیامبر گریه میکند؟
لحظاتی میگذرد، قطرات اشک از چشمان پیامبر جاری میشود، او رو به تو میکند و میگوید:
ای ابا عبد اللّه! مصیبت تو خیلی سخت است!!
هیچ کس نمیداند پیامبر از چه سخن میگوید، باید سالها بگذرد تا کربلا پیش بیاید و راز این سخن پیامبر آشکار شود. فقط هفت روز از زندگی تو گذشته بود که پیامبر تو را به این نام خواند.
* * *
❤ |
سلام ای فرزند رسول خدا!
تو از نسل پیامبر هستی، تو پسر رسول خدا هستی.
شنیدهام که گروهی گفتهاند من نباید تو را از نسل پیامبر بدانم، آنها میگویند: حسین، پسر دختر پیامبر است، او نوه دختری پیامبر است. کسی که نوه دختری پیامبر است، از نسل پیامبر نیست!
ولی من تو را فرزند پیامبر میدانم، تو از نسل پیامبر هستی، تو پسر پیامبر هستی.
این باور من است و قرآن هم آن را تأیید میکند. سخن بدون دلیل نمیگویم. اکنون میخواهم از قرآن دلیل بیاورم.
من میخواهم با آن کسی که تو را فرزند پیامبر نمیداند سخن بگویم:
ــ آیا این آیه قرآن را شنیدهای: (مِن ذُرِّیَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَیْمانَ).
ــ آری! این آیه 84 سوره «اعراف» میباشد.
ــ تو میتوانی معنای آن را برایم بگویی؟
ـ خدا میگوید که داوود و سلیمان(ع) از فرزندان ابراهیم(ع) هستند.
ــ آیا میدانی ادامه این سخن خدا چیست؟
ــ (و زکریا و یحیی و عیسی)، یعنی زکریا و یحیی و عیسی(ع) از فرزندان ابراهیم هستند.
ــ آیا میتوانی بگویی پدر عیسی(ع) که بود؟
ــ چه حرفها میزنی؟ معلوم است، خداوند عیسی(ع) را از مادرش مریم (و بدون پدر) آفرید.
ــ خوب. اگر عیسی(ع) پدر ندارد، پس از طرف مادرش به ابراهیم(ع) میرسد، یعنی مادر او (مریم) با چند واسطه به ابراهیم(ع) میرسد، پس معلوم میشود قرآن، عیسی(ع) را (که فرزند دخترِ ابراهیم(ع) است)، فرزند ابراهیم(ع) میداند. اکنون میخواهم بپرسم، چطور میشود که عیسی(ع)، فرزند ابراهیم(ع) باشد، امّا حسین(ع)، فرزند پیامبر نباشد؟ آیا فاصله مریم(س) به ابراهیم بیشتر است یا فاصله فاطمه(س) به پیامبر؟ مریم(س) با چندین واسطه به ابراهیم(ع) میرسد و خدا فرزند مریم(س) را فرزند ابراهیم(ع) معرّفی میکند، امّا فاطمه(س)، دختر پیامبر است و بین او و پیامبر هیچ واسطهای نیست، آیا باز هم میگویی که حسین(ع) فرزند پیامبر نیست؟
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)