پس بلاها و سختی هایی که به جهت هشدار و بیدار باش مردم برای جوامع و ملت ها پیش می آید اختصاص به امم انبیای سابق نداشته، بلکه این مساله از الطاف الهی است که برای بیداری و توجه امت ها به خدا، رخ می دهد. آنچه مهم است توجه به فلسفه این گونه حوادث و عبرت گرفتن از گذشته و توبه و بازگشت به سوی خداست. با کمال تاسف در جامعه ما، کمتر کسی به این مساله توجه می کند و به خاطر همین غفلت، برای نجات از تنگناهای اقتصادی، از جمله کم آبی و خشک سالی، برخی از مسئولین از سر بی توجهی و غفلت یا به خاطر سستی ایمان و ضعف اعتقادی، دست به دامن غیر خدا می شوند و با صرف هزینه های سنگین از بیت المال مسلمین در صدد بر آیند تا با آبستن کردن ابرها بوسیله مواد شیمیایی باران ایجاد کنند. زهی خیال باطل! مگر علت تامه بارش باران همین پیدایش ابر و انتقال آن به وسیله جریان باد و چند عامل محدود دیگر است که با تشبُث به تارهای عنکبوتی خود ساخته، مغرور شود و بندگان خدا و عموم مردم مسلمان را به جای این که به خدا و توسل به ذیل عنایت و احسان او متوجه کند، در نقاط مرتفع کوه ها تکه ابرهایی را جستجو نماید و آنها را شکار کرده، به اصطلاح با باردار کردن آنها باران بباراند! به راستی جریان مذکور داستان حضرت نوح علیه السلام بعد از 950 سال دعوت، از ایمان آوردن قومش به خدا مایوس شد و بعد از ناامیدی از هدایت آنها و پدیدار شدن نشانه های عذاب، از فرزندش خواست تا ایمان آورد و بر کشتی سوار شود تا از عذاب حتمی نجات پیدا کند. او در جواب پدرش تفکر شرک آلود خود را چنین بیان کرد که ساوی الی جبل یعصمنی من الماء؛(16) من به قله کوهی پناه می برم تا آن کوه مرا از غرق شدن نجات دهد. همان طور که می دانیم سرانجام هم ایمان نیاورد و هلاک گردید. خداوند متعال با بیان این قصه جوهره تفکر شرک آلود را بیان می کند و مردم را از آن برحذر می دارد.