فصل اول:
روزگاری خانه هامان سرد بود🙇
بردن نفت زمستان درد بود🙇
يک چراغ والور و يک گرد سوز🙇
زير کرسی با لحافی دست دوز🙇
خانواده دور هم بودن همه🙇
در کنار هم می آسودن همه🙇
روی سفره لقمه نانی تازه بود🙇
روی خوش در خانه بی اندازه بود🙇
گر برای مرد زن نامرد بود🙇
صد تفاوت بين زن تا مرد بود🙇
آن قديما عاشقی يادش بخير🙇
عطر و بوی رازقی يادش بخير🙇
عصر پست و تلگراف و نامه بود🙇
روزگار خواندن شه نامه بود🙇
تبلت و لپ تاپ و همراهی نبود🙇
عصر دلتنگی و بی تابی نبود🙇