روشن است که انکار محوریت انسان در عالم، به معنی انکار قابلیت ها و استعدادها و ارزش های او نیست، بلکه خدای سبحان، زمین و نعمت های آن را برای استفاده او جهت رسیدن به کمالی که شایسته آن است و خدای متعال برایش در نظر گرفته، آفریده است.(1)
2. انسان در برابر خداوند، محق است یا مکلف؟
اشاره
گفته شد که خدای تعالی، مالک و سلطان تمام هستی است و تمام عالم بنده و مملوک اوست. تنها اوست که هرچه بخواهد، می کند و هر حکمی که بخواهد، می تواند براند و این حق اوست و غیر او را چنین حقی نیست.(2)
از دیدگاه قرآن، تنها اوست که حق بازخواست از مخلوقات خود را دارد
ص:23
1- «وَ لَقَدْ مَکَّنّاکُمْ فِی اْلأَرْضِ وَ جَعَلْنا لَکُمْ فیها مَعایِشَ قَلیلاً ما تَشْکُرُونَ؛ و قطعا شما را در زمین قدرت عمل دادیم و برای شما در آن، وسائل معیشت نهادیم، [ اما ] چه کم سپاس گزاری می کنید». اعراف: 10
2- «یَفْعَلُ ما یَشاءُ وَ یَحْکُمُ ما یُرید؛ آنچه بخواهد، انجام می دهد و آنچه اراده کند، حکم می راند». محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 9، ص 271، روایت 2، باب 1
و کسی حق ندارد او را در آنچه می کند، بازخواست کند.(1)البته چون او حکیم علی الاطلاق است، چیزی جز به مصلحت مخلوقاتش اراده نمی کند و به احدی، ستم روا نمی دارد.(2)این معنا؛ یعنی سلطنت بی چون و چرای الهی، از آیه 118 مائده نیز به دست می آید:
إِنْ تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبادُکَ وَ إِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّکَ أَنْتَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ.
اگر آنان را مجازات کنی، بندگان تواَند و اگر آنان را ببخشی، توانا و حکیمی.
وجوب اطاعت بی چون و چرا، چنان که از این آیه شریفه استفاده می شود، فرع بر مخلوق بودن، مملوک بودن و عبد بودن انسان است؛ زیرا فاعلی که مالک علی الاطلاق است، به هیچ وجه در فعلش مسئول نیست، ولی عبد و مملوک از عملش بازخواست می شود. بنابراین، مفهوم آیه این است که کیفر دادن گنهکاران یا بخشش آنها حق توست. نه کیفر تو، نشانه بی حکمتی است و نه بخشش تو، نشانه ضعف.