صفحه 2 از 23 نخستنخست 12345612 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 225

موضوع: عرفان سرخ : تاثیر فرهنگ شهادت طلبی در حفظ ارزشهای دینی

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    7. پرسش های پژوهش

    در ابتدا پیش از ورود به بحث اصلی، باید به این پرسش پاسخ داده شود که آیا هنگام احساس خطر تهاجم دشمن، دین باید فدای انسان گردد یا انسان فدای دین؟ آیا شهادت، حافظ دین و ارزش های آن است تا فرهنگ شهادت طلبی هم حافظ آن باشد؟
    سپس به این پرسش ها به ترتیب پاسخ داده خواهد شد:
    الف) آیا روحیه شهادت طلبی، در قرآن و روایات، ارزش شمرده شده است؟
    ب) آیا فرهنگ شهادت طلبی در پیروزی نظامی نقش دارد؟
    ج) آیا شهادت طلبی، خشونت به شمار می رود و ترویج فرهنگ شهادت طلبی، ترویج خشونت در جامعه است؟
    د) رمز و راز شهادت طلبی چیست و به عبارت بهتر، انگیزه مؤمنان از شهادت طلبی چیست؟
    ه ) آثار فردی و اجتماعی رواج فرهنگ شهادت طلبی بر جامعه کدامند؟ چگونه فرهنگ شهادت طلبی موجب حفظ دین و ارزش های آن می شود؟

    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند







  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    8 . پیشینه پژوهش


    ادبیات شهادت طلبی، پیشینه گسترده ای دارد؛ زیرا از صدر اسلام تاکنون، حفظ اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله، در گروِ شهادت طلبی ها و جانبازی های مؤمنان بوده است. در تمام آثار تاریخی که درباره شهادت ائمه معصوم علیهم السلام و پیروان راستین ایشان، به ویژه حرکت خونین و جهاد و شهادت سیدالشهدا،
    ص:14
    حسین بن علی علیه السلام و یارانش نگاشته شده است یا اشعار شاعران شیعه در این زمینه، می توان ادبیات جامعی درباره شهادت طلبی یافت.
    به جز آن، خطبه ها، سخنرانی ها یا پیام اندیشمندان و صاحب نظران دینی، به صورت پراکنده، به ویژه پس از انقلاب اسلامی وجود دارد. با وجود این، موضوع این پژوهش، سابقه چندانی ندارد و در این باره هیچ اثر مستقلی دیده نشده است. در آثار مربوط به شهادت و شهید، با تعبیرهای مختلفی مانند: شوق شهادت، نشاط شهید، حب الشهاده و عشق به مجاهدت در راه خدا، به شهادت طلبی تنها اشاره های پراکنده ای شده است. برای مثال، کامل ترین کتاب درباره شهادت، «الشهاده، تأصیل لااستئصال»(1)است که محور اصلی مطالب آن هم شهادت و شهید است و کمتر به فرهنگ شهادت طلبی پرداخته است. بنابراین، در زمینه فرهنگ شهادت طلبی، پژوهش جداگانه ای صورت نگرفته است.

    ص:15

    1- قاسم البغدادی مکّی، الشهاده تأصیل لااستئصال، بیروت، الدار الاسلامیه، 1413 ق / 1993 م.





    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند






  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    فصل دوم: جایگاه و مسئولیت انسان در جهان هستی

    1. محور عالم، خدا یا انسان؟


    اولین پرسشی که در ابتدای بحث به ذهن می رسد، این است که محور عالم کیست و هستی بر مدار اراده چه کسی می گردد و مقام و مسئولیت تعیین مصالح و مفاسد و احکام شرعی، شایسته چه کسی است و کیست که اراده او ملاک ارزش گذاری و خوبی و بدی کارهاست؟
    آیا انسان با توجه به امتیازاتی که قرآن به او نسبت داده و او را به صفات خلیفه اللهی،(1) کرامت و برتری بر بسیاری از مخلوقات(2) توصیف کرده است، این شایستگی را دارد که محور و هسته مرکزی عالم باشد؟
    اندیشمندان غربی، نظام فکری جدیدی را بر مبنای سکولاریسم پی ریزی کردند که عملکرد غلط و بافته های ذهنی ارباب کلیسا در حوزه دین الهی، اصلی ترین عامل پدید آمدن آن بود.
    این نظام فکری بر اصولی استوار است که هویت فرهنگی عصر جدید
    ص:16
    ________________________________________
    1- «هُوَ الَّذی جَعَلَکُمْ خَلائِفَ فِی اْلأَرْضِ فَمَنْ کَفَرَ فَعَلَیْهِ کُفْرُهُ ... ؛ اوست آن کس که شما را در زمین جانشین گردانید، پس هر کس کفر ورزد کفرش به زیان اوست». فاطر: 39
    2- «و لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلی کَثیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضیلاً ؛ و به راستی ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم و آنان را در خشکی و دریا [ بر مرکب ها ] نشاندیم و از چیزهای پاکیزه به ایشان روزی دادیم و آنها را بر بسیاری از آفریده های خود برتری آشکار دادیم». اسراء: 70 غرب را می سازند.




    ویرایش توسط سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)* : 13-10-2020 در ساعت 18:28
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند






  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    مهم ترین این اصول، انسان مداری است؛ یعنی انسان، مدار و محور همه اشیا و خالق ارزش ها و ملاک تشخیص خوبی و بدی و خیر و شر است و خواست و اراده او معیار ارزش به شمار می رود. بر اساس این تفکر، انسان به جای خدا می نشیند و قادر است با دو اهرم عقل و علم، بدون نیاز به وحی و دین، مشکلات زندگی و دنیای خود را حل و فصل کند. در واقع، تنها انسان، اصالت دارد و خداوند، صرفا برای رفع و تسکین آلام روحی و برخی دیگر از نیازهای بشر پذیرفته می شود و هیچ گونه اصالتی ندارد.(1)
    با توجه به مطالب یاد شده، خاستگاه بحث روشن شد. اکنون به بررسی موضوع از دیدگاه اسلام می پردازیم. از دیدگاه اسلام، این گونه نگرش به انسان، نگرشی نادرست است.
    قرآن کریم، انسان را موجودی مخلوق(2) و مملوکِ(3) خدای سبحان می داند که در این دنیا مأمور انجام تکالیفی است و حق تخلف از آنها را ندارد و
    ص:17
    ________________________________________
    1- محمدجواد نوروزی، فلسفه سیاست، قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمه الله، 1378، ص 50.
    2- «وَ لَقَدْ خَلَقْناکُمْ ثُمَّ صَوَّرْناکُمْ ثُمَّ قُلْنا لِلْمَلائِکَهِ اسْجُدُوا ِلآدَمَ ... و در حقیقت، شما را خلق کردیم، سپس به صورتگری شما پرداختیم، آن گاه به فرشتگان گفتیم: برای آدم سجده کنید». اعراف: 11
    3- «... لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْد... ؛ او راست فرمانروایی و او راست سپاس.» تغابن: 1؛ «قُلِ اللّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُو ٔ تِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ؛ بگو بار خدایا تویی که فرمان فرمایی، هر آن کس را که خواهی، فرمانروایی بخش». (آل عمران:26)
    تکلیف او عبادت و بندگی خداست.(1) در آخرت نیز به خاطر اعمالش بازخواست می شود و هیچ گونه حقی بر خدا ندارد؛(2) مگر حقی که خدا، خود بر خویش واجب کرده است.(3) قرآن، آدمی را به سوی خدای سبحان در حرکت می داند(4) که در نهایت باید با او دیدار کند.(5) حال، این دیدار می تواند با رحمت الهی همراه باشد و یا با خشم و غضب پروردگار.
    قرآن، تمام ذرات عالم را تسبیح گوی،(6) تربیت شده،(7) روزی خوار،(8) جنود(9)
    ص:18
    ________________________________________
    1- «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ اْلإِنْسَ إِلاّ لِیَعْبُدُونِ؛ و جن و انس را نیافریدیم جز برای آنکه مرا بپرستند». ذاریات: 56
    2- «لا یُسْئَلُ عَمّا یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْئَلُونَ؛ در آنچه [ خدا ] انجام می دهد چون و چرا راه ندارد و [ لی ] آنان [ = انسان ها ] سؤال خواهند شد». انبیاء: 23
    3- [3] . «... کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلی نَفْسِهِ الرَّحْمَهَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْکُمْ سُوءًا بِجَهالَهٍ ثُمَّ تابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ؛ پروردگارتان رحمت را بر خود مقرر کرده که هر کس از شما به نادانی کار بدی کند و آن گاه به توبه و صلاح آید، پس وی آمرزنده و مهربان است». انعام: 54
    4- «إِنْ کُلُّ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ إِلاّ آتِی الرَّحْمنِ عَبْدًا؛ هر که در آسمان ها و زمین است جز بنده وار به سوی خدای رحمان نمی آید و فرجام به سوی اوست». مریم: 93
    5- «یا أَیُّهَا اْلإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلی رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلاقیهِ؛ ای انسان! حقا که تو به سوی پروردگار خود به سختی در تلاشی و او را ملاقات خواهی کرد». انشقاق: 6
    6- «إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلاّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ؛ هیچ چیز نیست مگر اینکه در حال ستایش، تسبیح او می گوید». اسراء: 44
    7- اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ؛ ستایش خدا را که پروردگار جهانیان است». (فاتحه الکتاب: 1)
    8- [8] . «وَ ما مِنْ دَابَّهٍ فِی اْلأَرْضِ إِلاّ عَلَی اللّهِ رِزْقُها؛ و هیچ جنبنده ای در زمین نیست مگر اینکه روزی اش بر عهده خداست». هود: 6
    9- [9] . «وَ لِلّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ وَ کانَ اللّهُ عَزیزًا حَکیمًا؛ و سپاهیان آسمان ها و زمین از آن خداست و خدا همواره شکست ناپذیر سنجیده کار است». فتح: 7
    و ملک(1) خدای سبحان می داند، بنابراین، انسان و دیگر موجودات عالم، فقر و نیاز مطلقند و هر لحظه، هستی خود و تمام لوازم آن را از او می گیرند و تنها، اوست که بی نیاز مطلق است.(2) ازاین رو، انسانی را که سراسر وجودش به نیازمندی اش گواه است، به ادعای محوریت عالم چه کار؟
    خدای سبحان، انسان را هدفمند آفرید؛(3) یعنی برای او هدفی در نظر گرفت و کمال و سعادتی برایش تعیین کرد و از آنجا که حقیقت آن کمال را تنها او می داند، راه رسیدن به آن را نیز تنها خودش می داند. پس خود او باید راه رسیدن به آن را به انسان بنمایاند؛ زیرا چنان که اثبات خواهیم کرد، عقول بشری به تنهایی و بدون کمک وحی، از درک هدف و شناخت راه رسیدن به آن ناتوان است. پس تشریع نیز حق خدای سبحان است. بدین ترتیب، ربوبیت تشریعی الهی از ربوبیت تکوینی او هرگز جدا نیست، بلکه فرع و نتیجه آن است.




    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند






  6. Top | #15

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    همچنین چون هستی انسان و اراده او و کمالی که می یابد و همه نعمت ها و مواهبی که در راه رسیدن به کمال حقیقی خویش می تواند از آنها بهره گیرد، همگی از الطاف خداست، باید احکام و قوانین حاکم بر زندگی فردی
    ص:19
    ________________________________________
    1- وَ لِلّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما وَ إِلَیْهِ الْمَصیرُ؛ و فرمانروایی آسمان ها و زمین و آنچه میان آن دو می باشد، از آن خداست و بازگشت به سوی اوست». مائده: 18
    2- «یا أَیُّهَا النّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَی اللّهِ وَ اللّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمیدُ؛ ای مردم! شما به خدا نیازمندید و خداست که بی نیاز ستوده است». فاطر: 15
    3- وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ اْلأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما باطِلاً؛ و آسمان و زمین و آنچه را که میان این دو است، به باطل نیافریدیم». ص: 27
    و اجتماعی انسان هم تنها از جانب او وضع و جعل شود. در نتیجه، هیچ کس حق قانون گذاری و تشریع برای انسان ها را ندارد؛ مگر اینکه از جانب خداوند سبحان اجازه چنین کاری را داشته باشد.(1)
    اوصافی که در قرآن برای انسان آمده است، در حقیقت، امتیازی برای او به شمار نمی رود؛ زیرا تکریم و تفضیل او، تکوینی است و کاملاً غیراختیاری. چیزی که کسب آن اختیاری نباشد، مباهاتی برای انسان نیست و به جز آن می دانیم که انسان در صفت کرامت، منحصربه فرد نیست و قرآن، ملایکه را نیز بدین صفت ستوده است. چنان که خداوند در قرآن می فرماید: «بل عبادٌ مُکْرَمُون؛ بلکه آنها (فرشتگان) بندگان شایسته اویند.» (انبیاء: 26) البته صفت کرامت در آنان مایه شرف و مباهات آنهاست؛ چون ایشان با اطاعت الهی آن را به دست آورده اند. در آیه بعد می فرماید: «لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ؛ هرگز در سخن بر او پیشی نمی گیرند و پیوسته به فرمان او عمل می کنند.» (انبیا: 27) و آیاتی دیگر از این نوع که عظمت و مقام ملایکه را به خاطر طاعت آنها می داند.(2)
    برخلاف ملایکه، کرامت انسان، تکوینی است و اگر انسانی با طاعت الهی به صفت کرامت دست یابد، این صفت او میان همه انسان ها فراگیر نمی شود، بلکه به بندگان شایسته خدا اختصاص دارد.(3)
    ص:20
    ________________________________________
    1- محمدتقی مصباح یزدی، حقوق و سیاست در قرآن، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1377، چ1، ج1، ص128؛ نیز نک: عبداللّه جوادی آملی، ولایت فقیه، قم، مرکز نشر اسرا، 1378، چ1، ص 53.
    2- «لا یَعْصُونَ اللّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ ما یُو ٔ مَرُونَ؛ از آنچه خدا به آنان دستور داده، سرپیچی نمی کنند و آنچه را که مأمورند، انجام می دهند». (تحریم: 6)
    3- «أُولئِکَ فی جَنّاتٍ مُکْرَمُونَ؛ آنها هستند که در باغ هایی [ از بهشت ] ، گرامی خواهند بود».معارج:35
    مفهوم صفت فضیلت و برتری بر دیگر مخلوقات علاوه بر تکوینی بودن آن، نشان دهنده فضیلت بر تمام مخلوقات نیست تا بتوان از آن، محور بودن انسان را در عالم برداشت کرد، بلکه در آیه شریفه ای آمده است:
    وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلی کَثیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضیلاً. (اسراء: 70)




    ویرایش توسط سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)* : 23-10-2020 در ساعت 17:04
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند






  7. Top | #16

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    و به راستی، ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم و آنان را در خشکی و دریا [بر مرکب ها] برنشاندیم و از چیزهایی پاکیزه به ایشان روزی دادیم و آنها را بر بسیاری از آفریده های خود برتری آشکار دادیم.
    ظهور این آیه بر این معنا دلالت دارد که موجوداتی وجود دارند که در تکوین، انسان بر آنها برتری ندارد. همان گونه که ملایکه نیز چنین خصوصیتی دارند و اگر برتری تکوینی سبب محوریت در عالم باشد، قطعا ملایکه شایسته تر خواهند بود. بنابراین، این صفت نیز امتیازی برای انسان نیست. البته به این ظاهر چندان نمی توان اعتماد کرد؛ چرا که برخی از مفسران، مراد از «مَن خلقنا» را انواع حیوانات دارای شعور و نیز جن دانسته اند و بر اساس آن، آیه را این گونه معنی کرده اند: «ما بنی آدم را از بسیاری از مخلوقاتمان که حیوان و جن هستند، برتری دادیم و اما بقیه موجودات که در مقابل کلمه «بسیار» (کثیر) قرار دارند؛ یعنی ملایکه، خارج از محل گفتارند؛ زیرا آنها موجوداتی نوری و غیرمادی هستند و داخل در نظام جاری در این عالم نیستند».(1) برخی دیگر از مفسران، با توجه به آیات
    ص:21
    ________________________________________
    1- محمد حسین طباطبایی، المیزان، ترجمه: محمدباقر موسوی، دفتر انتشارات اسلامی، ج 13، ص 216 به بعد.
    آفرینش آدم و سجود و خضوع فرشتگان، «کثیر» را به معنای «جمیع» گرفته اند تا بگویند: انسان از فرشته هم بالاتر است.(1)
    مسئله خلافت انسان در روی زمین نیز، محوریت او را در عالم ثابت نمی کند؛ زیرا خلافت به معنی نیابت از غیر یا به خاطر غیبت کسی است که ما نیابت وی را به عهده گرفته ایم یا به خاطر مرگ او یا عجز او و یا به خاطر شرافت و عظمت اوست(2) که مورد اخیر، علت خلیفه اللهی انسان است.
    بنابراین، خلافت، جانشینی خدا در زمین است و خلیفه باید صفات کسی را که جانشین وی شده است، داشته باشد تا بتواند در انجام دادن اموری که خدا او را در آن زمینه، جانشین خود در زمین قرار داده است، به درستی عمل کند. اگر صفاتی را که خداوند به واسطه آنها تمام کارها و برنامه های مربوط به زمین و اهل آن را به صلاح می رساند، نداشته باشد، شایستگی و توان انجام دادن وظایفی را که بر عهده اوست، نخواهد داشت و خلافت، باطل و بیهوده خواهد بود و لغو و بطلان، از ساحت خدای حکیم به دور است.
    مقام خلافت، مقامی است که خدای سبحان، فقط به بندگان برگزیده خویش عطا می کند و هر انسانی، لیاقت دریافت آن را ندارد، بلکه تنها افراد خاصی که با طاعت الهی به قرب او می رسند، خلیفه خدا در زمین و حامل امانت الهی می شوند.(3) البته تمام انسان ها قابلیت و استعداد رسیدن به این
    ص:22
    ________________________________________
    1- ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1373، چ 12، ج 12، ص 199.
    2- راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، دمشق، دارالقلم، 1997م / 1416ق، چ 1، ص 294.
    3- مرتضی حائری، «خلافت در قرآن»، مجله بیّنات، سال سوم، ش 11، صص 15 _ 23.
    جایگاه و مقام را دارا هستند.
    بنابراین، عنوان خلافت در تقابل با محوریت انسان در عالم است؛ زیرا موضوع، جانشینی خدا در زمین است با وجود انسان های پاکی که گوهر نفس خود را با طاعت و بندگی او به کمال رسانده اند و فقط مطیع او بوده و خواست و اراده خدا را بر اراده و خواست خود برگزیده اند و خدا نیز آنها را به همین سبب، به این مقام برگزیده است و این معنا، محوریت خدای سبحان را ثابت می کند و لاغیر.




    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  8. Top | #17

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    مسئله خلافت انسان در روی زمین نیز، محوریت او را در عالم ثابت نمی کند؛ زیرا خلافت به معنی نیابت از غیر یا به خاطر غیبت کسی است که ما نیابت وی را به عهده گرفته ایم یا به خاطر مرگ او یا عجز او و یا به خاطر شرافت و عظمت اوست(2) که مورد اخیر، علت خلیفه اللهی انسان است.
    بنابراین، خلافت، جانشینی خدا در زمین است و خلیفه باید صفات کسی را که جانشین وی شده است، داشته باشد تا بتواند در انجام دادن اموری که خدا او را در آن زمینه، جانشین خود در زمین قرار داده است، به درستی عمل کند. اگر صفاتی را که خداوند به واسطه آنها تمام کارها و برنامه های مربوط به زمین و اهل آن را به صلاح می رساند، نداشته باشد، شایستگی و توان انجام دادن وظایفی را که بر عهده اوست، نخواهد داشت و خلافت، باطل و بیهوده خواهد بود و لغو و بطلان، از ساحت خدای حکیم به دور است.
    مقام خلافت، مقامی است که خدای سبحان، فقط به بندگان برگزیده خویش عطا می کند و هر انسانی، لیاقت دریافت آن را ندارد، بلکه تنها افراد خاصی که با طاعت الهی به قرب او می رسند، خلیفه خدا در زمین و حامل امانت الهی می شوند.(3) البته تمام انسان ها قابلیت و استعداد رسیدن به این
    ص:22
    ________________________________________
    1- ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1373، چ 12، ج 12، ص 199.
    2- راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، دمشق، دارالقلم، 1997م / 1416ق، چ 1، ص 294.
    3- مرتضی حائری، «خلافت در قرآن»، مجله بیّنات، سال سوم، ش 11، صص 15 _ 23.
    جایگاه و مقام را دارا هستند.
    بنابراین، عنوان خلافت در تقابل با محوریت انسان در عالم است؛ زیرا موضوع، جانشینی خدا در زمین است با وجود انسان های پاکی که گوهر نفس خود را با طاعت و بندگی او به کمال رسانده اند و فقط مطیع او بوده و خواست و اراده خدا را بر اراده و خواست خود برگزیده اند و خدا نیز آنها را به همین سبب، به این مقام برگزیده است و این معنا، محوریت خدای سبحان را ثابت می کند و لاغیر.




    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  9. Top | #18

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    روشن است که انکار محوریت انسان در عالم، به معنی انکار قابلیت ها و استعدادها و ارزش های او نیست، بلکه خدای سبحان، زمین و نعمت های آن را برای استفاده او جهت رسیدن به کمالی که شایسته آن است و خدای متعال برایش در نظر گرفته، آفریده است.(1)
    2. انسان در برابر خداوند، محق است یا مکلف؟

    اشاره

    گفته شد که خدای تعالی، مالک و سلطان تمام هستی است و تمام عالم بنده و مملوک اوست. تنها اوست که هرچه بخواهد، می کند و هر حکمی که بخواهد، می تواند براند و این حق اوست و غیر او را چنین حقی نیست.(2)
    از دیدگاه قرآن، تنها اوست که حق بازخواست از مخلوقات خود را دارد
    ص:23

    1- «وَ لَقَدْ مَکَّنّاکُمْ فِی اْلأَرْضِ وَ جَعَلْنا لَکُمْ فیها مَعایِشَ قَلیلاً ما تَشْکُرُونَ؛ و قطعا شما را در زمین قدرت عمل دادیم و برای شما در آن، وسائل معیشت نهادیم، [ اما ] چه کم سپاس گزاری می کنید». اعراف: 10
    2- «یَفْعَلُ ما یَشاءُ وَ یَحْکُمُ ما یُرید؛ آنچه بخواهد، انجام می دهد و آنچه اراده کند، حکم می راند». محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 9، ص 271، روایت 2، باب 1
    و کسی حق ندارد او را در آنچه می کند، بازخواست کند.(1)البته چون او حکیم علی الاطلاق است، چیزی جز به مصلحت مخلوقاتش اراده نمی کند و به احدی، ستم روا نمی دارد.(2)این معنا؛ یعنی سلطنت بی چون و چرای الهی، از آیه 118 مائده نیز به دست می آید:
    إِنْ تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبادُکَ وَ إِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّکَ أَنْتَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ.
    اگر آنان را مجازات کنی، بندگان تواَند و اگر آنان را ببخشی، توانا و حکیمی.
    وجوب اطاعت بی چون و چرا، چنان که از این آیه شریفه استفاده می شود، فرع بر مخلوق بودن، مملوک بودن و عبد بودن انسان است؛ زیرا فاعلی که مالک علی الاطلاق است، به هیچ وجه در فعلش مسئول نیست، ولی عبد و مملوک از عملش بازخواست می شود. بنابراین، مفهوم آیه این است که کیفر دادن گنهکاران یا بخشش آنها حق توست. نه کیفر تو، نشانه بی حکمتی است و نه بخشش تو، نشانه ضعف.

    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  10. Top | #19

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    حق خدا بر انسان


    قرآن کریم در آیه 285 سوره بقره، تمام وظایف و تکالیفی را که انسان در برابر مقام ربوبیت و الوهیت الهی دارد، بیان می فرماید:
    وَ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَکَ رَبَّنا وَ إِلَیْکَ الْمَصیرُ.
    و (مؤمنان) گفتند: ما شنیدیم و اطاعت کردیم. پروردگارا! (انتظار) آمرزش تو را (داریم) و بازگشت (ما) به سوی توست.
    ص:24
    ________________________________________
    1- «لا یُسْئَلُ عَمّا یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْئَلُونَ؛ در آنچه [ خدا ] انجام می دهد، چون وچرا راه ندارد و [ لی ] آنان [ = انسان ها ] سؤال خواهند شد». انبیاء: 23
    2- «إِنَّ اللّهَ لا یَظْلِمُ النّاسَ شَیْئًا؛ خدا هرگز به مردم ستم نمی کند، لیکن مردم خود بر خویشتن ستم می کنند». یونس: 44
    جمله «سمعنا و اطعنا» در آیه شریفه، انشاست نه اخبار؛ یعنی مؤمنان نمی خواهند خبر بدهند و بگویند که ما شنیدیم و اطاعت کردیم، بلکه می خواهند بگویند: اطاعت و به چشم.(1) این جمله از ناحیه بنده، نشان دهنده تکلیفی است که انسان در پیشگاه الهی دارد و این وظایف و تکالیف، حقی است که خداوند برای خود بر عهده بندگانش گذاشته است و در کلمه «عبادت» خلاصه می شود.(2) در آیه 56 ذاریات می فرماید:
    وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ اْلإِنْسَ إِلاّ لِیَعْبُدُونِ.
    من جن و انس را نیافریدم، جز برای اینکه عبادتم کنند.
    این، همان تکلیفی است که خداوند بر عهده انسان گذاشته است.
    حق انسان بر خدا
    با آنچه تاکنون بیان شد، چنین نتیجه گرفتیم که انسان بر خدای خود حقی ندارد، بلکه بر عکس، همه حقوق از آنِ خداست. البته پروردگار سبحان که رحمت بی کران است، در برابر حقی که برای خودش ثابت کرده، حقی نیز برای بندگان بر خود واجب ساخته است. در قرآن نیز این حقوق با تعبیرهایی مانند غفران و آمرزش بیان می شود که در آیه 285 بقره درباره آن سخن گفتیم.
    ص:25
    ________________________________________
    1- آیه 7 سوره مائده نیز شاهد بر این معناست: «وَ اذْکُرُوا نِعْمَهَ اللّهِ عَلَیْکُمْ وَ میثاقَهُ الَّذی واثَقَکُمْ بِهِ إِذْ قُلْتُمْ سَمِعْنا وَ أَطَعْنا ... ؛ و نعمتی را که خدا بر شما ارزانی داشته و [ نیز ] پیمانی را که شما را به [ انجام ] آن متعهد گردانیده، به یاد آورید، آن گاه که گفتید: شنیدیم و اطاعت کردیم».
    2- سید محمدحسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ترجمه: محمدباقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1375، چ 7، ج 2، ص 282؛ و نیز نک: محمدحسین طباطبایی، تفسیر المیزان عربی، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1417ق / 1997م، چ 1، ج 2، ص 448.
    در شرح آیه یاد شده گفتیم که مؤمنان با گفتن «سمعنا و اطعنا»، بدون هیچ قیدی اطاعت خود را اعلام کردند و در نتیجه حق مقام ربوبی را انجام داده اند. به همین سبب، در ادامه آیه، حقی را که خدا بر خود واجب فرموده است، از خدا طلب کردند و گفتند:
    غُفْرانَکَ رَبَّنا وَ إِلَیْکَ الْمَصیرُ.
    پروردگارا (انتظار) آمرزش تو را (داریم) و بازگشت ما به سوی توست.
    غفران به معنای پوشاندن است و مغفرت از سوی خدا به این معنی است که خدا، بنده اش را از عذاب حفظ کند و استغفار در واقع، خواستن این حقیقت از خداست.(1)
    بنابراین، حقیقت این پوشش، پوشاندن کاستی های بنده در جایگاه بندگی خداست. نقص هایی که در قیامت، وقتی بندگان در پیشگاه پروردگار حاضر می شوند، آشکار می شود؛ زیرا یکی از نام های قیامت، روز آشکار شدن نهان ها است.(2) در آیه 9 مائده و در آیه 268 بقره نیز واژه «مغفرت» به چشم می خورد.(3)
    همچنان که گفته شد، قرآن کریم از حقی که خدا بر خود واجب دانسته است، تعبیرهای گوناگونی دارد که بعید نیست این اختلاف تعبیرها به خاطر
    ص:26
    ________________________________________
    1- مفردات الفاظ القرآن، ص 609 .
    2- «یَوْمَ تُبْلَی السَّرائِرُ؛ در آن روز که اسرار نهان انسان آشکار می شود». طارق: 9
    3- «وَعَدَ اللّهُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَهٌ وَ أَجْرٌ عَظیمٌ؛ خدا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، به آمرزش و پاداشی بزرگ وعده داده است». مائده: 9 ... «و اللّه یعدکم مغفرهً منه و فضلاً... ؛ و خداوند از سوی خود به شما وعده آمرزش و بخشش می دهد». (بقره: 268)
    اختلاف لیاقت های انسان ها باشد. برای نمونه، می توان به آیه 38 بقره اشاره کرد:
    قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَمیعًا فَإِمّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنّی هُدًی فَمَنْ تَبِعَ هُدایَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ.
    گفتیم همگی از آن فرود آیید، هرگاه هدایتی از طرف من برای شما آمد، کسانی که از آن پیروی کنند، نه ترسی بر آنهاست و نه غمگین شوند.
    در این آیه، به پیروان پیامبران وعده داده شده است که از ترس و اندوه دورند و این، خود، تعبیر دیگری از غفران است. تعبیرهای دیگری در این زمینه وجود دارد که به چند مورد از آنها اشاره می کنیم:
    تعبیر «حیات طیبه» یا زندگانی پاک و پاکیزه که در آیه 97 نحل به آن اشاره شده است:
    مَنْ عَمِلَ صالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاهً طَیِّبَهً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ.
    هر کس کار شایسته انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالی که مؤمن است، او را به حیاتی پاک زنده می داریم و پاداش آنها را به بهترین اعمالی که انجام می دادند، خواهیم داد.
    و نیز تعبیر هدایت،(1) فلاح،(2) بهشت و نعمت های ابدی آن(3) و تعبیرهایی از
    ص:27
    ________________________________________
    1- «وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنینَ ؛ و کسانی که در راه ما کوشیده اند، به یقین راه های خود را بر آنان می نماییم و در حقیقت، خدا با نیکوکاران است». عنکبوت: 69
    2- «قَدْ اَفْلَحَ الْمُؤمِنُونَ؛ به راستی که مؤمنان رستگار شدند». مؤمنون: 1 و «قَدْ اَفْلَحَ مَنْ تَزَکّی؛ رستگار آن کس که خود را پاک گردانید». (اعلی: 14)
    3- «وَ مَنْ یُطِعِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ یُدْخِلْهُ جَنّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا اْلأَنْهارُ خالِدینَ فیها وَ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ؛ و هر کس از خدا و پیامبر او اطاعت کند، وی را به باغ هایی درآورد که از زیر [ درختان ] آن، نهرها روان است. در آن جاودانه اند و این همان کام یابی بزرگ است». نساء: 13
    این قبیل که ما از آوردن آنها می پرهیزیم.
    نتیجه اینکه انسان در این دنیا تنها محق نیست، بلکه مکلف به تکالیفی است که سرپیچی از آنها سبب خسران ابدی اوست، ولی خدای بزرگ به رحمت بی کران خود حقوقی برای او در نظر گرفته است.



    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  11. Top | #20

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    حق انسان بر خدا

    با آنچه تاکنون بیان شد، چنین نتیجه گرفتیم که انسان بر خدای خود حقی ندارد، بلکه بر عکس، همه حقوق از آنِ خداست. البته پروردگار سبحان که رحمت بی کران است، در برابر حقی که برای خودش ثابت کرده، حقی نیز برای بندگان بر خود واجب ساخته است. در قرآن نیز این حقوق با تعبیرهایی مانند غفران و آمرزش بیان می شود که در آیه 285 بقره درباره آن سخن گفتیم.
    ص:25
    ________________________________________
    1- آیه 7 سوره مائده نیز شاهد بر این معناست: «وَ اذْکُرُوا نِعْمَهَ اللّهِ عَلَیْکُمْ وَ میثاقَهُ الَّذی واثَقَکُمْ بِهِ إِذْ قُلْتُمْ سَمِعْنا وَ أَطَعْنا ... ؛ و نعمتی را که خدا بر شما ارزانی داشته و [ نیز ] پیمانی را که شما را به [ انجام ] آن متعهد گردانیده، به یاد آورید، آن گاه که گفتید: شنیدیم و اطاعت کردیم».
    2- سید محمدحسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ترجمه: محمدباقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1375، چ 7، ج 2، ص 282؛ و نیز نک: محمدحسین طباطبایی، تفسیر المیزان عربی، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1417ق / 1997م، چ 1، ج 2، ص 448.
    در شرح آیه یاد شده گفتیم که مؤمنان با گفتن «سمعنا و اطعنا»، بدون هیچ قیدی اطاعت خود را اعلام کردند و در نتیجه حق مقام ربوبی را انجام داده اند. به همین سبب، در ادامه آیه، حقی را که خدا بر خود واجب فرموده است، از خدا طلب کردند و گفتند:
    غُفْرانَکَ رَبَّنا وَ إِلَیْکَ الْمَصیرُ.
    پروردگارا (انتظار) آمرزش تو را (داریم) و بازگشت ما به سوی توست.
    غفران به معنای پوشاندن است و مغفرت از سوی خدا به این معنی است که خدا، بنده اش را از عذاب حفظ کند و استغفار در واقع، خواستن این حقیقت از خداست.(1)
    بنابراین، حقیقت این پوشش، پوشاندن کاستی های بنده در جایگاه بندگی خداست. نقص هایی که در قیامت، وقتی بندگان در پیشگاه پروردگار حاضر می شوند، آشکار می شود؛ زیرا یکی از نام های قیامت، روز آشکار شدن نهان ها است.(2) در آیه 9 مائده و در آیه 268 بقره نیز واژه «مغفرت» به چشم می خورد.(3)
    همچنان که گفته شد، قرآن کریم از حقی که خدا بر خود واجب دانسته است، تعبیرهای گوناگونی دارد که بعید نیست این اختلاف تعبیرها به خاطر
    ص:26
    ________________________________________
    1- مفردات الفاظ القرآن، ص 609 .
    2- «یَوْمَ تُبْلَی السَّرائِرُ؛ در آن روز که اسرار نهان انسان آشکار می شود». طارق: 9
    3- «وَعَدَ اللّهُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَهٌ وَ أَجْرٌ عَظیمٌ؛ خدا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، به آمرزش و پاداشی بزرگ وعده داده است». مائده: 9 ... «و اللّه یعدکم مغفرهً منه و فضلاً... ؛ و خداوند از سوی خود به شما وعده آمرزش و بخشش می دهد». (بقره: 268)
    اختلاف لیاقت های انسان ها باشد. برای نمونه، می توان به آیه 38 بقره اشاره کرد:
    قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَمیعًا فَإِمّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنّی هُدًی فَمَنْ تَبِعَ هُدایَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ.
    گفتیم همگی از آن فرود آیید، هرگاه هدایتی از طرف من برای شما آمد، کسانی که از آن پیروی کنند، نه ترسی بر آنهاست و نه غمگین شوند.
    در این آیه، به پیروان پیامبران وعده داده شده است که از ترس و اندوه دورند و این، خود، تعبیر دیگری از غفران است. تعبیرهای دیگری در این زمینه وجود دارد که به چند مورد از آنها اشاره می کنیم:
    تعبیر «حیات طیبه» یا زندگانی پاک و پاکیزه که در آیه 97 نحل به آن اشاره شده است:
    مَنْ عَمِلَ صالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاهً طَیِّبَهً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ.
    هر کس کار شایسته انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالی که مؤمن است، او را به حیاتی پاک زنده می داریم و پاداش آنها را به بهترین اعمالی که انجام می دادند، خواهیم داد.
    و نیز تعبیر هدایت،(1) فلاح،(2) بهشت و نعمت های ابدی آن(3) و تعبیرهایی از
    ص:27
    ________________________________________
    1- «وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنینَ ؛ و کسانی که در راه ما کوشیده اند، به یقین راه های خود را بر آنان می نماییم و در حقیقت، خدا با نیکوکاران است». عنکبوت: 69
    2- «قَدْ اَفْلَحَ الْمُؤمِنُونَ؛ به راستی که مؤمنان رستگار شدند». مؤمنون: 1 و «قَدْ اَفْلَحَ مَنْ تَزَکّی؛ رستگار آن کس که خود را پاک گردانید». (اعلی: 14)
    3- «وَ مَنْ یُطِعِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ یُدْخِلْهُ جَنّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا اْلأَنْهارُ خالِدینَ فیها وَ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ؛ و هر کس از خدا و پیامبر او اطاعت کند، وی را به باغ هایی درآورد که از زیر [ درختان ] آن، نهرها روان است. در آن جاودانه اند و این همان کام یابی بزرگ است». نساء: 13
    این قبیل که ما از آوردن آنها می پرهیزیم.
    نتیجه اینکه انسان در این دنیا تنها محق نیست، بلکه مکلف به تکالیفی است که سرپیچی از آنها سبب خسران ابدی اوست، ولی خدای بزرگ به رحمت بی کران خود حقوقی برای او در نظر گرفته است.




    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





صفحه 2 از 23 نخستنخست 12345612 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi