صفحه 6 از 10 نخستنخست ... 2345678910 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 60 , از مجموع 98

موضوع: قلمرو دل

  1. Top | #51

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    تیر سخنت، به آب شلّیک مکن


    برخی «دشوارگوی» اند.
    اگر قلمبه گویی، سخت گفتاری، پیچیده سخن گفتن و سنگین حرف زدن، سبب شود که گوینده با شنونده نتواند «رابطه» برقرار کند، از این سخن گویی چه سود؟ تازه، بعضی ها به این شیوه می بالند!
    راحت و روان حرف زدن، یک هنر است، به خصوص آنجا که مخاطبان عام و عوام اند، یا کودکان، یا کم سوادان پای کلام به گوش نشسته اند.
    پس، باید تمرین کرد که روان و آسان حرف زد، سخنرانی کرد، تدریس نمود، سؤال کرد، جواب سؤال داد، خاطره گفت و مقاله نوشت.
    یعنی این سهولت در گفتار، در کار معلّم و نویسنده و خطیب و واعظ و پرسشگر و جوابگو، یک «هنر» به حساب می آید. البته با تمرین هم می توان به این مرحله رسید، مثل هنرمند شدن و مهارت در هر رشته و حرفۀ دیگر.
    کسانی «موقع نشناس» اند.
    مگر هر حرف را، در هر جا، با هر گروه و در هر شرایط باید گفت؟
    شناخت این نکته و رمز و راز که در کجا و با که، چه سخنی و با چه لحنی و به چه مقدار باید گفت، چیزی است که در علوم ادبی به آن «بلاغت» گفته می شود، یعنی مراعات مقتضای حال!
    ص:99
    مثلاً در مجلس عزا و ختم، شوخی کردن، یا در محفل جشن، سفرۀ دل و غم و غصّه را باز کردن، یا با کسی که کم حوصله است به جرّ و بحث نشستن، یا نزد دانای فرزانه ای، پرحرفی کردن و توضیح واضحات دادن، یا با آدم ناشناس و غریبه، اسرار را در میان گذاشتن و... همۀ اینها البته هر کدام به نوعی نشانۀ «موقع نشناسی» است و این، یعنی پاشیدن بذر در زمین شوره زار، یا آب دادن به درخت خشکیده.
    باز هم کلام امام علی (علیه السلام):
    «لا تَتَکَلَّمَنَّ اذا لَمْ تَجِدْ لِلکلامِ مَوقِعاً»(1)
    اگر زمینه و جای سخن نیافتی، حرف مزن.





    ویرایش توسط سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)* : 04-02-2021 در ساعت 18:15
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند






  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #52

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    گروهی «خجالتی» اند.
    شرم و حیا نسبت به کارهای زشت و گناه، بسیار مقدّس و خوب است. امّا در مورد کارهای شایسته و حرف های خوب و سؤال های مفید وپاسخ های لازم و اعتراض های تکلیفی، نه تنها خوب نیست، بلکه عامل عقب ماندن و مانع خیر و سبب محرومیّت است.
    ریشۀ این خجالت، یا تربیت خانوادگی و نوع تربیت است، یا احساس حقارت و کمبود است، یا ترس از ریخته شدن آبروست، یا نداشتن تمرین قبلی است، یا هر عامل دیگر.
    باید این مشکل را به نحوی حل کرد. داشتن اعتماد به نفس و دل به دریا زدن و سدّ را شکستن، موفقیّت های بعدی را در پی دارد. سختی در همان «نوبت اوّل» است.
    پس، باید تمرین کرد. هر چند سخت است، ولی با اقدام، آن هراس
    ص:100
    ________________________________________
    1- (1) همان، ج 6، ص 264
    درونی فرو می ریزد و تمرین، سبب می شود که مثلاً حرف زدن در جمع یا سؤال در کلاس یا خواندن متنی در یک مراسم یا کنفرانس دادن در حضور دیگران و... برای انسان عادی شود.




    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  4. Top | #53

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    آنچه گذشت، نکاتی چند دربارۀ «کلام» بود.
    یقیناً اینها همۀ مطالب نیست. نه همۀ مشکلات مطرح شد، نه همۀ راه حل ها.
    خوب است کتابهایی که در زمینۀ «فنّ خطابه» و «آیین سخنرانی» و «روش سخنوری» و... نگاشته شده است، بیشتر و دقیق تر مطالعه شود، چرا که در آنها رهنمودهای عملی بیشتری برای موفقیّت در این زمینه وجود دارد.
    حرف زدن، این کار به ظاهر ساده که همگان با آن سر و کار داریم، آن هم از صبح تا شب، در خانه و بیرون، با آشنا و ناآشنا، برای خود فوت و فنّ خاص دارد. آموختنش هم لازم و مفید نیست. بی جهت نیست که غربی ها دربارۀ «آیین سخنرانی» کتاب می نویسند و شرقی ها در زمینۀ «فنّ خطابه» دست به تألیف می زنند.
    از این روش سود بجوییم تا کلام، پل ارتباطی ما و دیگران شود.
    ص:101
    ص:102
    برای کسی بمیر که برایت تب کند
    ص:103
    برای کسی بمیر که برایت تب کند
    اگر «دوست یابی» و «نفوذ در دل ها» را هنر به شمار آورده اند، چندان هم بی حساب نیست.
    مهرورزی به دیگران، آمیخته به ایثار و از خودگذشتگی و ندیدن «خود» و برگزیدن «دیگری» است.
    آنکه اسیر «خودخواهی» است، نمی تواند دوست دار دیگران باشد. در نتیجه، خودخواهان مغرور و خودپسندان متکبر، از راه یابی به دل مردم محروم اند واز چشیدن شهد محبوبیّت، ناکام.
    «صحبت یارانِ یکدل، کیمیایی دیگر است.»
    این کیمیای محبت، صفا بخش زندگی نیز می شود و آنان که از آن بی بهره اند، دچار زندگی های سرد و بی روح اند



    ویرایش توسط سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)* : 13-02-2021 در ساعت 15:41
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  5. Top | #54

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    دوست گزینی
    اگر کسی از رذیلۀ خودخواهی دور باشد، نیاز زندگی جمعی او را به «دوست گزینی» و معاشرت با دیگران می کشاند. گامی از او و گامی از
    ص:104
    دیگری، رابطه ها را کمتر می کند و دو روح با هم الفت می گیرند و پیوند دوستی صورت می گیرد.
    ولی... چه کسی شایستۀ دوستی است؟
    برای دوست گزینی، چه ملاک هایی را باید در نظر گرفت؟
    دوست خوب کیست و چه شرایطی دارد؟
    این ها نکاتی است که در شکل گیری یک «مودّت صالح» و «دوستی ارزشمند» و «رفاقت پایدار»، نقش ایفا می کنند.
    بدون آزمایش، نباید دوستی برگزید و طرح رفاقت و صمیمیت با کسی ریخت.
    به قول پروین اعتصامی:
    پروین! نخست زیور یاران، صداقت استباری، نیازموده کسی را مدار دوست
    پس صداقت یک معیار است. این نکته در رهنمودهای پیشوایان دینی هم فراوان به چشم می خورد. از رفاقت با انسان های دروغگو، لاف زن، ریا کار، دو رو و نفاق پیشه، که در برابر به گونه ای سخن می گویند و عمل می کنند، ولی پشت سر، گفتار و رفتارشان به گونۀ دیگری است، نهی شده ایم. خوشا آنان که این حکمت ژرف را به کار می ببندند.
    ای جان فدای آن که دلش با زبان یکی است.
    معیار دیگر، حفظ دوستی در شداید و گرفتاری ها است. دوستی که در حال رفاه و راحت و برخورداری دم از دوستی می زند، اما هنگام نیاز و گرفتاری، بی اعتنایی می کند و راه خود را کج می کند و صورت خویش را به طرف دیگر می گیرد، شایستۀ رفاقت نیست.
    «برای کسی بمیر که برایت تب کند.»
    ص:105




    ویرایش توسط سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)* : 15-02-2021 در ساعت 16:36
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  6. Top | #55

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    از سخنان امام علی (علیه السلام) چنین بر می آید که باید با کسی دوست شد که دانا باشد، اهل خرد و منطق باشد، خدا ترس و پروا پیشه باشد، نیکی و احسان را خصلت خویش قرار دهد، صادق و امین باشد، در سختی ها رهایت نکند، پشت سرت حافظ آبرویت باشد، آنچه را برای خود می پسندد برای تو هم بپسندد.
    این معیارها، ملاک های ارزشمندی از «دوست گزینی» است، به شرط آن که به کار بسته شود.
    تقویت محبّت
    همه دوست دارند که رابطه های دوستانه، دوام یابد، ریشه دارتر شود و دچار گسست نگردد. ولی چگونه؟ راه تقویت علاقه و محبت و دوستی چیست؟
    «ابراز محبّت» یکی از روش هاست. به فرمودۀ امام صادق (علیه السلام): وقتی کسی را دوست داری، دوستی ات را به او بگو، چرا که این کار موجب ثبات و تقویت محبّت می شود.»
    «احترام و ادب»، گام دیگری است. حیثیت برای همه مهم است و هر کس دوست دارد نزد دیگران موقعیّت و احترام داشته باشد و از بی حرمتی و تحقیر ناراحت می شود.
    برخوردهای احترام آمیز و مؤدّبانه، مایۀ افزایش پیوندهای قلبی و تقویت دوستی هاست.
    این ادب، میدان های گسترده ای دارد: در حرف زدن، صدا کردن، جواب دادن، سؤال کردن، هم غذا و همسفر شدن، نشست و برخاست و معاشرت و... خود را نشان می دهد. آن را دست کم نگیریم.




    ویرایش توسط سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)* : 17-02-2021 در ساعت 16:08
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  7. Top | #56

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    «گوش دادن» و آمادگی و علاقه نشان دادن برای شنیدن حرف های طرف، توجه و محبت او را هم جلب می کند. گاهی باید سنگ صبور حرف های دوست و درد دل های دیگری شد. کم طاقتی و بی حوصلگی در گوش دادن به حرف های دیگران، مایۀ کاهش علاقۀ آنان می گردد و نشانۀ نوعی خودپسندی است.
    «هدیه دادن» عامل دیگری برای تقویت دوستی است. سوغات سفر و ارمغان و هدیه، دل ها را نسبت به هم مهربان تر می کند، چه رابطه های دوستانه باشد، چه ارتباط خانوادگی و فامیلی.
    طبعاً هر چه مهر و علاقه بیشتر باشد، هدیه هم ارزشمندتر خواهد شد، چون سمبلی از همان دوستی و علاقه است. دیگران هم هدایا و تحفه ها را به حساب دوستی می گذارند و نشانۀ محبّت می شمارند.
    «زبانِ تشکر»، روشی دیگر در تقویت دوستی است.
    بعضی تنها زبانشان به انتقاد و عیبجویی می چرخد. برخی هم خوب می توانند زبان سپاس و تشکر به کار گیرند و از خوبی ها و ارزش ها و خدمات و محبت های دیگران تشکر و قدردانی کنند. آن که زبان شاکر دارد، محبوبیّت می یابد، هم نزد خدا، هم نزد خلق خدا.
    بر زبان آوردنِ خوبی های دیگران، نوعی سپاس است.
    به فرمودۀ حضرت رسول: «بهترین برادران تو کسی است که خوبی و نیکی تو را نسبت به خودش بر زبان آورد.»
    البته باید مواظب بود که ستایشگری و قدرشناسی، به «تملق و چاپلوسی» کشیده نشود، که بسی زشت و نکوهیده است.
    عوامل دیگری هم هست که دوستی ها را می افزاید، مثل: سازگاری و تحمل، پوزش پذیری، پاسخ خوب برای رفتار بد، خیرخواهی و
    ص:107
    دلسوزی، مهمانی و ضیافت، دید و بازدید و تفقد و احوال پرسی، خوشحال کردن دوست، احترام به آراء و نظرات او، خوش زبانی و تواضع و... که شرح و تفصیل آن ها از حوصلۀ این گفتار بیرون است.




    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  8. Top | #57

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    بر هم زنندۀ دوستی ها

    برای تقویت و ثبات و استمرار دوستی ها، هم باید به عوامل تقویت کننده توجه داشت، هم عوامل قطع کننده یا سست کنندۀ این پیوند را شناخت و از آن پرهیزکرد.
    چه کنیم که با سست شدن محبت ها روبه رو نشویم؟
    بدگویی و عیبجویی، سبب می شود دوستان خود را از دست بدهیم.
    تندخویی و بداخلاقی نیز، دیگران را از دور و بر ما پراکنده می سازد.
    توقّعات زیاد و گله مندی به خاطر هر چیز کوچک و کم اهمیت نیز، صفای دل ها را از میان می برد.
    کم ظرفیتی، دروغگویی، صداقت نداشتن، ریا کار بودن، تفاوتِ ظاهر و باطن و گفتار و کردار، محبت دیگران را زایل می کند.
    ناسپاسی و قدر نشناسی نیز رشتۀ محبت را می گسلد.
    ترک کردن دوستان در شداید و گرفتاریها، شکست خوردن در «امتحان دوستی» است.
    کسی مریض شد و مدتی بستری بود. می گفت: خدا را شکر، خوب شد که مریض شدم و روی تخت بیمارستان افتادم. گفتند: چرا؟ گفت:
    برای این که در این مدّت، دوستان واقعی خود را شناختم. بعضی با همۀ ادعاهایی که داشتند، حتی یک بار هم نشد به دیدنم آیند، یا حال مرا بپرسند!
    ص:108
    بدبینی و سوء ظنّ، از مهمترین عوامل گسست رفاقت هاست. تا می توان خوشبین بود، چرا زهر تلخ بدبینی را در جام دوستی ها بریزیم و رابطه ها را تلخ سازیم و دل ها را نسبت به هم، چرکین؟
    در روابط خانوادگی، گاهی یک سوء ظنّ، رشتۀ خانواده را از هم می گسلد و تا مرز طلاق یا دعوا و مناقشات هم پیش می رود.
    «حسد»، عامل دیگر قطع دوستی هاست.
    حسودان از چشم ها می افتند و رشک ورزی به داشته ها و موفقیت های دیگران، چه بسا دوستی ها را به دشمنی تبدیل می کند.
    «خُلف وعده» که نوعی «بی وفایی» است، عامل دیگری در به هم خوردن رفاقت هاست. «برخورد متکبرانه» نیز یکی از این عوامل است.
    باری... دوست داشتن یک «هنر» است و حفظ دوستی، هنری مهم تر.
    امام علی (علیه السلام) فرمود: ناتوان ترین افراد کسی است که نتواند برای خود دوستی فراهم آورد، و ناتوان تر از او کسی است که نتواند دوستان خود را نگه دارد!(1)
    ص:109
    ________________________________________
    1- (1) نهج البلاغه، فیص الاسلام، حکمت 11
    ص:110





    ویرایش توسط سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)* : 21-02-2021 در ساعت 22:11
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  9. Top | #58

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    حضور «جسم» و غیبت «جان»، چرا؟

    «مبند دل به کسی، جز به مهر آن معبود
    ز «خلق» و «خود» بگذر، رو به آستان «خدا» کن
    تویی که بندۀ آن آفریدگار کریمی
    دل از تباهی و غفلت، زدام و دانه جدا کن
    به اشک نیمه شبی، نالۀ سحرگاهی
    و یا به سجدۀ شکری
    سپاس نعمت بی منتهاش، ادا کن...»(1)
    ***
    این که چگونه باید خود را در «محضر» یافت و از «احساس حضور» در نماز لذت برد، سؤال بسیاری از جوانان خدا باور و حق جوست.
    ارزش و تأثیرگذاری نماز هم به عنوان معراج مؤمن و سکوی پرواز، در همین «حضور قلب» نهفته است.
    ص:112
    ________________________________________
    1- (1) برگ و بار، ص 24
    توجّه به «چرایی نماز»، خود به خود این حالت را پدید می آورد.
    خضوع در برابر «عظمت»، در سرشت انسان نهفته است و «نیایش» در پیشگاه معبود، برای بشر فطری است و لذت روحی و آرامش روانی در سایۀ نیایش و نجوا و دعاست.
    «نماز»، رمزی از این افتادگی و خضوع است و فروتنی و نیازخواهی و سپاس در برابر عظیم ترین سرچشمۀ قدرت و دانایی و حکمت و بینایی یعنی «خدا»، نشانۀ شعور بالا و ادراک و معرفت والای انسان است.
    خاصیت نماز، پیوند «بنده» و «خالق» است.
    اگر حضور قلب نباشد، این پیوند گسسته است و نه نیایش بنده به خالق می رسد و نه فیض آن محبوب ازلی به بندۀ نیایشگر.
    شرط بهره وری از این ارتباط، حاضر بودن در نماز است. آن هم با دل و جان، نه با تن و زبان.
    مهم، آن گونه که گذشت، توجه داشتن نمازگزار به معنای کار خود و فلسفۀ نماز خویش است و اگر از این غفلت شود، حضوری هم نخواهد بود.
    اگر قرآن کریم هم فرمان داده است که از «صبر» و «نماز» نیرو و یاری بجویید «وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاهِ»(1)، نمازی است که از دل آگاه و قلب عارف و نمازگزار حاضر در نماز سربرآورد.
    آنچه در برابر سختی ها، فشارها، بحران ها و مصیبت ها می ایستد، نیروی درونی و خدا باوریِ انسان نمازگزار است. آنچه پیش و بیش از «پا» می ایستد، «دل» است و اگر این دل در سایۀ نماز و انس با معبود و
    ص:113
    ________________________________________
    1- (1) . بقره (2):45
    نیرو گرفتن از معنویت و نیایش قوت یابد، صاحب دل را هم قدرت و نستوهی می بخشد.
    باری... چگونه می توان دل را در نماز، حاضر داشت؟
    توجه به اصل نماز، دقت در مفاهیم ذکرها و دعاهای نماز، شناخت رمز و راز و پیام ها و نکته های افعال نماز، می تواند به پیدایش «حضور قلب» کمک کند.
    کسی که «وضو» می گیرد، همراه شستن دست و روی، دل و جان را هم پاک می کند.
    رو به «قبله» که می ایستد، خانۀ توحید و کعبۀ مقدس، دل او را جذب می کند و او را به عمق تاریخ موحّدان و یکتاپرستان می برد.
    «تکبیره الاحرام» نمازگزار، ورود به محضر دوست و حرام کردن یاد هر چیز دیگر بر خویشتن است.
    «حمد و سوره»، ستایشی آگاهانه از ولی نعمتی است که در پیشگاهش می ایستیم و زبان به حمد و ثنا می گشاییم و از او راهنمایی به «صراط راست» می طلبیم.
    «رکوع»، رمز خضوع در برابر آفریدگار است.
    «سجود»، نزدیک ترین حالت یک بنده به خدای خویش است، خاکی بودن، کرنش در برابر آن معبود بزرگ، رسیدن به عظمت روحی از راه کوچک شدن در برابر آن بزرگ واقعی.
    «الله اکبر» یعنی او را از هر چیز و هر کس و هر جاذبه و هر دل مشغولی و هر قدرت و جمال، بالاتر دیدن.
    آیا این «توجه» ها کافی نیست تا در نماز، غافلانه و سرسری به عبادت قالبی و صوری نپردازیم؟!
    ص:114
    ما، زندگی و هستی خویش را مدیون خداییم. غرق نعمت های اوییم، البته اگر دیدۀ «نعمت شناس» و «مولی شناس» ما باز باشد!
    نماز، یکی از برنامه های «سپاس نعمت» است. روزی پنج نوبت ما را در آستان صاحب نعمت و عظمت می نشاند، تا شیطان در اسیر ساختن ما طمع نکند و از قلمرو «بندگی خدا» بیرونمان نکشد.
    هر کس در زندگی به چیزی دل می بندد و امیدوار می شود و تکیه می کند.
    «خدا»، تکیه گاه و امید یک مسلمان نمازگزار است.
    آیا رواست که در نماز، «چهره» به سمت قبله داشته باشیم، اما «روی دل» از خدا رویگردان باشد؟
    این تعارض ظاهر و باطن چگونه قابل توجیه است؟
    گفتیم که شرط نخست حضور قلب، «توجه» داشتن به معنای عملی به نام «نماز» است.
    تنها مست شراب نیست که از خود و جهان، «بی خود» می شود. آن که مست از محبت خدا می شود و شراب یاد می نوشد، خود راقطره ای در دریا می یابد و هر چند قطره است، ولی احساس دریایی می کند.
    قطره دریاست اگر با دریاستورنه آن قطره و دریا، دریاست
    این احساس دریایی داشتن وقتی است که «حضور قلب» است.
    دلهای تهی از «آه» و «سوز»، دیرتر این حضور را در می یابند. چنین کسان، حتی در مسجد و معبد هم بدون «دل» حاضر می شوند. تنها جسمشان را می آورند و دلشان «غایب» است.
    در نماز «تن» را آوردن و «جان» را واگذاشتن، نمی گذارد که نماز، معراج گردد و هر رکعتی، بالی شود برای پرواز.
    ص:115
    چه می شود کرد؟ اگر عشق به خدا نباشد یا ضعیف باشد، این احساس با کدام نیرو و چاشنی حاصل شود؟ و نمازگزار، با کدام پشتوانۀ روحی، خود را در «محضر خدا» حس کند و از هم صحبتی با او لذّت ببرد و از پیرامون خود غافل شود؟
    «حضور قلب»، از همین جاست که به عنوان «روح نماز» ارزش می یابد و همراهِ «خدا گفتن»، خدا «جستن» هم پدیدمی آید.
    چه موهبتی بالاتر از این که انسان «کلیم خدا» شود و طرف سخنش خدا باشد؟!
    نماز یعنی تکلّم با او که عزیزترین عزیزان است. آن که به نماز می ایستد، باید ضمیر خداجویش خاشع باشد و در حال نماز، خود را در پیشگاه ربّ جلیل و خدای هستی آفرین بیابد و باور داشته باشد که خدا او را می بیند، سخنش را می شنود، نمازش را شاهد است، دعایش را شنواست، عبادت بنده اش و بندۀ عابدش را دوست دارد. این باور، کافی است که «حضور قلب» بیافریند.
    نماز، وسیله ارتباط باخالق است.
    مگر می شود کسی نماز بخواند، اما رشتۀ ارتباطش با معبود، قطع شده باشد؟ لابد یک جای کار خراب است، وگرنه این عبادت، ابزار پیوند و اتّصال با اوست.
    وقتی می توان با نماز و دعا با خدا انس گرفت، چرا دوری و مهجوری؟
    او خواستار «وصل» است، ما چرا «قطع» کنیم؟
    بعضی دوست دارند که در یک نیایش اشک آلود، یک «مائدۀ معنوی» را تجربه کنند. می خواهند بغض گلوگیرشان را رها کنند، اما خجالت
    ص:116
    می کشند. می خواهند در آستان آن معبود محبوب به سجود افتند، اما تردید رهایشان نمی کند و غرور شیطانی نمی گذارد تا مثل خستۀ از راه رسیده ای که به چشمۀ آب می رسد، یا گرما زدۀ بی تابی که پای خسته و پرآبله اش را در سایه سار نوازشی مرهم می نهد، خود را به این «چشمۀ اشک» اندازد و در «سایۀ سجود» بیارامد و مرهم یاد خدا را بر دل مجروح خویش بگذارد.
    آن که تشنۀ محبت و محتاج کرامت و نوازش است، باید چراغ «یاد خدا» را در خلوتکدۀ دلش روشن کند و در سایۀ «ذکرالله» به آرامش روحی برسد.
    و آن گاه که به نماز می ایستد، شرط ادب را رعایت کند،
    خود را در پیشگاه یک عظیم بیابد و مؤدّب بایستد،
    بکوشد تاهیچ نامحرمی را به حریم دلش که «حرم خدا» گشته است، راه ندهد.
    و هر چه که فکر و حواس او را از محبوبش برمی گرداند، از خود دور سازد.
    معرفت، محبت می آورد و محبت هم رابطه می آفریند.
    «معرفه الله»، نخستین گام برای رسیدن به «حضور قلب» در نماز است.





    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  10. Top | #59

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    مهم، آن گونه که گذشت، توجه داشتن نمازگزار به معنای کار خود و فلسفۀ نماز خویش است و اگر از این غفلت شود، حضوری هم نخواهد بود.
    اگر قرآن کریم هم فرمان داده است که از «صبر» و «نماز» نیرو و یاری بجویید «وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاهِ»(1)، نمازی است که از دل آگاه و قلب عارف و نمازگزار حاضر در نماز سربرآورد.
    آنچه در برابر سختی ها، فشارها، بحران ها و مصیبت ها می ایستد، نیروی درونی و خدا باوریِ انسان نمازگزار است. آنچه پیش و بیش از «پا» می ایستد، «دل» است و اگر این دل در سایۀ نماز و انس با معبود و
    ص:113
    ________________________________________
    1- (1) . بقره (2):45
    نیرو گرفتن از معنویت و نیایش قوت یابد، صاحب دل را هم قدرت و نستوهی می بخشد.
    باری... چگونه می توان دل را در نماز، حاضر داشت؟
    توجه به اصل نماز، دقت در مفاهیم ذکرها و دعاهای نماز، شناخت رمز و راز و پیام ها و نکته های افعال نماز، می تواند به پیدایش «حضور قلب» کمک کند.
    کسی که «وضو» می گیرد، همراه شستن دست و روی، دل و جان را هم پاک می کند.
    رو به «قبله» که می ایستد، خانۀ توحید و کعبۀ مقدس، دل او را جذب می کند و او را به عمق تاریخ موحّدان و یکتاپرستان می برد.





    ویرایش توسط سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)* : 23-02-2021 در ساعت 21:14
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  11. Top | #60

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    «تکبیره الاحرام» نمازگزار، ورود به محضر دوست و حرام کردن یاد هر چیز دیگر بر خویشتن است.
    «حمد و سوره»، ستایشی آگاهانه از ولی نعمتی است که در پیشگاهش می ایستیم و زبان به حمد و ثنا می گشاییم و از او راهنمایی به «صراط راست» می طلبیم.
    «رکوع»، رمز خضوع در برابر آفریدگار است.
    «سجود»، نزدیک ترین حالت یک بنده به خدای خویش است، خاکی بودن، کرنش در برابر آن معبود بزرگ، رسیدن به عظمت روحی از راه کوچک شدن در برابر آن بزرگ واقعی.
    «الله اکبر» یعنی او را از هر چیز و هر کس و هر جاذبه و هر دل مشغولی و هر قدرت و جمال، بالاتر دیدن.
    آیا این «توجه» ها کافی نیست تا در نماز، غافلانه و سرسری به عبادت قالبی و صوری نپردازیم؟!
    ص:114
    ما، زندگی و هستی خویش را مدیون خداییم. غرق نعمت های اوییم، البته اگر دیدۀ «نعمت شناس» و «مولی شناس» ما باز باشد!
    نماز، یکی از برنامه های «سپاس نعمت» است. روزی پنج نوبت ما را در آستان صاحب نعمت و عظمت می نشاند، تا شیطان در اسیر ساختن ما طمع نکند و از قلمرو «بندگی خدا» بیرونمان نکشد.
    هر کس در زندگی به چیزی دل می بندد و امیدوار می شود و تکیه می کند.
    «خدا»، تکیه گاه و امید یک مسلمان نمازگزار است.
    آیا رواست که در نماز، «چهره» به سمت قبله داشته باشیم، اما «روی دل» از خدا رویگردان باشد؟
    این تعارض ظاهر و باطن چگونه قابل توجیه است؟
    گفتیم که شرط نخست حضور قلب، «توجه» داشتن به معنای عملی به نام «نماز» است.
    تنها مست شراب نیست که از خود و جهان، «بی خود» می شود. آن که مست از محبت خدا می شود و شراب یاد می نوشد، خود راقطره ای در دریا می یابد و هر چند قطره است، ولی احساس دریایی می کند.
    قطره دریاست اگر با دریاستورنه آن قطره و دریا، دریاست
    این احساس دریایی داشتن وقتی است که «حضور قلب» است.






    ویرایش توسط سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)* : 26-02-2021 در ساعت 19:26
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





صفحه 6 از 10 نخستنخست ... 2345678910 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi