298-تعالی روح آدمی:
راوی از معصوم می پرسد: آیا انسان که از این سرا رخت بربسته است، دوباره می تواند کسان خود را در این نشأت دیدار کند؟(348)
در پاسخ فرمود: آری.
پرسیدند تا چه اندازه؟
فرمود: علی قدر منزلته(349) و در روایت دیگر علی قدر عمله(350) و در دیگری، علی قدر فضائلهم(351)
299-ایمان با یک آیه:
در قصص آمده است که یکی از منکران نبوت این آیت بشنود که:
ان الله بالعدل و الاحسان و ایتاء ذی القربی و ینهی عن الفحشاء و المنکر و البغی یعظم لعلکم تذکرون(352)
متحیر گشت و گفت:
تمامی آنچه در دنیا برای آبادانی عالم بکار آید و اوساط مردمان را در سیاست ذات و خانه و تبع خویش بدان حاجت افتد و مثلا کارهای دهقانی هم بی آن ممکن نگردد، در این آیت بیامده است و کدام اعجاز فراتر از این که اگر مخلوقی خواستی که این معنای را در عبارت آرد بسی کاغذ مستغرق گشتی و حق سخن بدین جمله گذارده نشدی. در حال ایمان آورد و در دین منزلتی شریف یافت.
300-پرهیز از لذات حیوانی:
امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) فرمود:
نزه نفسک عن دنس اللذات و تبعات الشهوات(353)
نفس خود را از آلایش لذات حیوانی منزه ساز عاقبت بد شهوت پرستی بپرهیز.
شرح نفس ناطقه را از اعمال لذات حیوانی که موجب دنس و نا پاکی اوست منزه از عاقبت زشت و رسوایی و زیان کاری شهوترانی بپرهیز و نفس قدسی را از عادات و تخیلات زشت حفظ کن.
در کلمه دیگر فرمود:
اصل گمراهی اطاعت از شهوت نفس، و مبداء هر سعادت مخالفت هوای نفس است.
301-ثمره انسان:
حکیم بزرگ جناب بابا افضل کاشی قدس سره الشریف چه نیکو فرموده است: عالم درختی است که بار و ثمره او مردم است. و مردم درختی است که بار و ثمره وی خود است، و خود درختی است که ثمره او لقای خدای تعالی است(354)
302-زشت روی توست نی رخسار مرگ:
مرگ هر یک ای پسر همرنگ اوست - آینه صافی یقین هم رنگ روست
ای که می ترسی ز مرگ اندر فرار - آن ز خود ترسانی این جان هوش دار
زشت روی توست نی رخسار مرگ - جان تو همچون درخت و مرگ برگ
از تو رسته است ار نیکویست ار بدست - نا خوش و خوش هم ضمیرت از خودست
گر به خاری خسته ای خود کشته ای - ور حریر و قزدری خود رشته ای(355)
303-جنگ با هوای نفس:
امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) فرمود:
طوبی لمن کابد هواه و کذب مناه و رمی غرضا و احرز عوضا؛
خوشا به حال آنکه با هوای نفس بجنگد و آمال و آرزوهای موهوم دنیا را تکذیب کند و متاع فانی ناچیز عالم ماده را از نظر بیفکند تا در عوض لذاتی که از قوه ادراک برتر است دریابد.
شرح عرض متاع دنیوی فانی را به سعادت ابدی و لذات جاودانی معاوضه کند و از نعم اخروی و لذت شهود حق و جمال معشوق مطلق حظ کامل یابد.(356)
304-الهی، توانگران درویش:
الهی، توانگران را به دیدن خانه خوانده ای، و درویشان را به دیدار خداوند خانه؛ آنان سنگ و گل دارند، و اینان جان و دل، آنان سرگرم در صورتند و اینان محو در معنا؛ خوشا آن توانگری که درویش است.(357)
305-زنگ تفریح علما:
الهی، شکرت که زنگ تفریح من گشت و گذار در کتب و دفاتر علمی و تماشای آن هاست، چنان که ولی تو امام علی وصی (علیه السلام) فرمود: الکتب بساتین العلماء.(358)
306-انسان الهی:
استاد شعرانی حکایت فرمود که جناب شیخ حر عاملی صاحب وسایل الشیعه بر شاه سلیمان صفوی وارد شده بود، شاه احتراما از جایش برخاست و شیخ را بر مسند خودش تعاریف کرد، شیخ هم بی درنگ رفت و بر مسند شاه نشست، و شاه در جوار او بر مسند دیگر قرار گرفت، و لیکن از کار شیخ خوشش نیامد و خواست آن را جبران کند رو به شیخ حر کرد و گفت: فرق بین حر و خر چیست؟
شیخ در جواب گفت: یک مسند. غرض این که مردم الهی، عنقای عرشی آشیان و بی اعتنایی به امور اعتباری اند.
جناب جلوه انسان الهی بوده است. انسان الهی، انسانی قرآنی است که لا یمسه الا المطهرون انسان قرآنی می داند آنچه را که می اندیشد و می بیند و می شنود، خلاصه هر کار و نیتی می کند آن را می بیند و می شنود،، خلاصه هر کار و نیتی می کند آن را مس نمی کند مگر پاک را. مرحوم جلوه بی نیاز از مدح و تعریف است، چه این که فارغ از مدح و تعریف آفتاب و حقیقت امر این است که ملای رومی فرموده است:
مادح خورشید مداح خود است - که دو چشمم روشن و نامرمد است(359)