صفحه 29 از 29 نخستنخست ... 192526272829
نمایش نتایج: از شماره 281 تا 284 , از مجموع 284

موضوع: پندهای حکیمانه استاد علامه حسن زاده آملی( جلد 3)

  1. Top | #281

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,725
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,145 در 2,987
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    401- نامحدود بودند ظرفيت آدمى

    امير المؤ منين على (ع ) فرمود: كل وعاء يضيق بما جعل فيه ، الا وعاء العلم فانه يتسع به ؛ يعنى هر ظرف به آنچه كه در او نهاده شد، گنجايش او تنگ مى شود، مگر ظرف علم كه گنجايش او بيشتر مى گردد. هر يك از ظرف هاى جسمانى را حد معينى است كه گنجايش آنها را تحديد مى كند، مثلا پيمانه ها و بركه ها و درياچه ها و درياها، هر يك را اندازه اى است كه بيش از آن اندازه آب را نمى پذيرند، به خلاف نفس ناطقه انسانى كه هر چه مظروف او كه آب حيات علوم و معارف است در او ريخته شود، سعه وجودى و ظرفيت ذاتى و گنجايش او بيشتر و براى فرا گرفتن حقايق بيشتر آماده تر مى شود. (407)



    امضاء



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #282

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,725
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,145 در 2,987
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض








    402- پندهاى برگزيده از صد دانه در يكدانه

    ا- آن كه خود را نشناخت ، چگونه ديگرى را مى شناسد؟! ب - آن كه از صحيفه نفس خود آگاهى ندارد از كدام كتاب و رساله طرفى مى بندد؟! ج - آن كه گوهر ذات خود را تباه كرده است ، چه بهره اى از زندگى برده است ؟! د- آن كه خود را فراموش كرده است ، از ياد چه چيز خرسند است ؟! ه - آن كه مى پندارد كارى برتر از خود شناسى و خداشناسى است چيست ؟! و- آن كه در صقع ذات خود با تمثلات ملكى همدم و همسخن نباشد، بايد با چه اشباح و خيالات همدهن باشد؟! ز- آن كه خود را براى هميشه درست نساخت پس به چه كارى پرداخت ؟! ح - آن كه از سير انفسى به سير آفاقى نرسيده است ، چه چشيده و چه ديده است ؟! ط- آن كه مى انگارد در عوالم امكان ، موجودى بزرگ تر از انسان است كدام است ؟! ى - آن كه تن آراست و روان آلاست ، به چه ارج و بهاست ؟! يا- آن كه معاش مادى را وسيله مقامات معنوى نگرد سخت در خطاست . يب - آن كه به هر آرمان است ، ارزش او همان است . يج - آن كه از مرگ مى ترسد، از خودش مى ترسد. يد- آن كه خداى را انكار دارد، منكر وجود خود است . يو- آن كه در خود فرو نرفته است ، و در بحار ملكوت سير نكرده است و از ديار جبروت سر در نياورده است ، ديگر سباحت و سياحت را چه وزنى نهاده است ؟! يز- آن كه خود را جدولى از درياى بيكران هستى نيافته است ، در تحصيل معارف و ارتقايش چه مى انديشد؟! يح - آن كه خود را متسخر در تحت تدبير متفرد به جبروت نمى يابد، در وحدت صنع صورت شگفتش چه مى گويد؟! يط- آن كه در وادى مقدس من كيستم ؟ قدم ننهاده است ، خروارى به خردلى ! ك - آن كه از اعتلاى فهم خطاب محمدى سرباز زده است ، خود را به مفت باخته است . كا- آن كه طبيعتش را بر عقلش حاكم گردانيده است ، در محكمه هر بخردى محكوم است . كب - آن كه در اطوار خلقتش نمى انديشد، سوداى او سراسر زيان است كج - آن كه خود را زرع و زارع و مزرعه خود نداند، از سعادت جاودانى باز بماند. كد- آن كه غذا را مسانخ مغتذى نيابد، هرزه خوار مى گردد، و هرزه خوار هرزه گو و هرزه كار مى شود. كه - آن كه كشتزارش را وجين نكند از گياه هرزه آزار بيند. كو- آن كه من عرف نفسه فقد عرفه ربه را درست فهم كند، جميع مسائل اصيل فلسفى و مطالب قويم حكمت متعالى و حقايق متين عرفانى از آن استنباط تواند كرد؛ لذا معرفت نفس ار مفتاح خزاين ملكوت فرموده اند. پس برهان شرف اين گوهر يگانه اعنى جوهر نفس ، همين ماءثور شريف من عرف بس است . لا- آن كه به سر سوره قدر كشف تام محمدى برسد، انسان را صاحب مقام فوق تجرد بشناسد؛ چه اين كه قرآن مجيد بيكران در ليله مباركه بنيه محمديه ، از غايت فسحت قلب و نهايت شرح صدرش به انزال دفعى فرود آمده است . لب - آن كه در معرفت انسان و قرآن تو غل كند، قرآن را به صورت كتيبه انسان كامل شناسد، و نظام هستى را صورت عينيه او يابد. له - آن كه خطاب محمدى را درست فهم كند كه انسان ها براى اغتذاى از اين سفره الهى دعوت شده اند، قدر و مرتبت خود را شناسد و در راه استكمالش پويا و جويا گردد. ن - آن كه در باطن و ظاهر خود تاءمل كند، بدين حقيقت مى رسد كه هيچ گاه باطن از ظاهر غافل نمى شود، حتى نائم در نوم خود و سكران در سكر خود، لذا به اصابت كمترين اءذى و الم بدان ها آگاه مى گردند؛ پس نفس را مظهر لا تاءخذه سنة و لا نوم مى يابد، و از اينجا زيادت بصيرت حاصل كند كه باطن عالم حيات و علم و آگاهى است هيچ گاه از ظاهر غافل نمى شود؛ اما ظاهر بر اثر اشتغال به غيرش از باطن غافل مى گردد. نا- آن كه در رشد خود دقت كند، مى بيند كه او را دو گونه غذا بايد: غذايى كه مايه پرورش تن اوست ، و غذايى كه مايه پرورش روان اوست . و هر يك را دهانى خاص است : دهان آن دهان است ، و دهان اين گوش . نه از غذاى تن روان پرورش مى يابد و فربه مى شود، و نه از غذاى روان تن . آب مظهر و ظل حيات و علم است ، و تن مرتبه نازله نفس و ظل آن است ؛ تن تشنه آب خواهد كه ظل حيات است و روان تشنه علم خواهد كه اصل آن است . امام ملك و ملكوت صادق آل محمد صلى الله عليه و آله و سلم در تفسير عام كريمه (فلينظر الانسان الى طعامه )، فرمود: علمه الذى ياءخذه عمن ياءخذه ؛ بنگر كه غذاى جسم و جان تو چگونه است ؟ و بدان كه غذا با همه اختلاف انواع و ضروب آن ، مظهر صفت بقاء و از سدنه اسم قيوم و با مغتذى مسانخ است ؛ و تغذى حب دوام ظهور اسم ظاهر و احكام آن است . عا- آن كه راه آه و سوز و گداز كه روح و ريحان و جنت نعيم اهل دل است ، و راز و نياز كه قرة عين عارف است ، نباشد پس نشاط و شادى او در چيست ؟! عو- آن كه از خواب غفلت بيدار شده است از نامحرمان - اعنى از خفتگان و مردگان - دورى گزيند و حيات ابد آرزو كند، و چندان كه گرفتار به درد چشم در يافتن چشم پزشك برآيد، او دو صد چندان در جستن زنده زنده كننده . در اصحاح هشتم انجيل متى آمده است كه : يكى از شاگردان حضرت مسيح عليه السلام بدو گفت : اى آقا! مرا بار ده كه نخست بروم پدرم را به خاك بسپارم ؛ بدو فرمود: پيرو من باش ، مردگان را بگذار مردگان به خاك بسپارند! و در شريعت خاتم صلى الله عليه و آله و سلم مردى انصارى از رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم پرسيد: هر گاه جنازه و مجلس عالمى پيش آيد كدام يك در نزد تو محبوب تر است تا حاضر شوم ؟ فرمود: اگر براى تجهيز و دفن جنازه كسى هست ، همانا كه حضور مجلس ‍ عالم برتر از حضور هزار جنازه است . عط- آن كه با ياد خدا همدم نيست آدم نيست ! فه - آن كه خود را دوست دارد، ديگر آفريده ها را دوست دارد كه همه براى او در كارند. فو- آن كه براى خدا يك چله كشيك نفس كشد، چشمه هاى دانش از دلش ‍ بر زبانش آشكار گردد. چنانكه خواجه عالم صلى الله عليه و آله و سلم فرموده است : من اءخلص لله اربعين صباحا ظهرت ينابيع الحكمة من قلبه على لسانه . فح - آن كه در گوهر نفس خود، ساعتى به فكرت بنشيند دريابد كه اگر خود او آن را به تباهى نكشاند، هيچ كس نتواند آن را تباه كند. و آنچه كه او را از تباهى باز مى دارد، دانش بايسته و كردار شايسته است كه دانش آب حيات ارواح است ، چنانكه آب مايه حيات اشباح است . صب - آن كه را درد نيست مرد نيست . ضر- آن كه در احوال والدين نسبت به اولاد تاءمل كند مى بيند آنچه كه از پدر و مادر در حق فرزند است رحمت است ، و پيش آمدن خشم بر وى بر اثر گستاخى فرزند و نافرمانى اوست . از اين جا به معنى يا من سبقت رحمته غضبه پى برد، و خود را مظهر اين اسم شريف بيند، و به اصيل بودن جنت و طارى بودن جهنم آگاه شود. صح - آن كه در قرآن و انسان تعقل كند، قرآن را سفره پر نعمت رحمت رحيميه الهى ، و وقف خاص انسان يابد. هم آن را بى پايان يابد كه كتاب الله است قل كل يعمل على شاكلته ، و هم اين را كه حد يقف براى او نبود؛ چنان سفره براى چنين كس گسترده است . قرآن : حروف آن اسرار، كلمات آن جوامع كلم ، آيات آن خزاين ، سوره هاى آن مداين حكم ، مدخل آن باب رحمت بسم الله الرحمن الرحيم ، وقف خاص مخلوق فى احسن تقويم ، واقف آن رحمن و موقوف عليه آن انسان است . و با توجه بدين كه علم و عمل انسان سازنده و جزاء، نفس عمل است و صورت هر انسان در آخرت ، نتيجه عمل و غايت فعل او در دنيا است ، به سر گفتار قرآن و نبى و وصى رسد كه : يس و القرآن الحكيم ، انا مدينة الحكمة و هى الجنة و انت يا على ! بابها، اءن درجات الجنة على عدد آيات القرآن ، فاا كان يوم القيامة يقال لقارى ء القرآن اقراء وارق . قرآن ، حكيم است و آيات او حكمت است و حكمت ، بهشت است و درجات بهشت ، به عدد آيات قرآن اند و جانى كه حكمت اندوخته است شهر بهشت است و ولايت ، در اين شهر آرى ! ولايت در بهشت است ، ولايت زبان قرآن است ، ولايت معيار و مكيال انسان سنج است ، و ميزان تقويم و تقدير ارزش انسان ها است . پس هر كس ‍ صحيفه وجود خود را مطالعه كند كه تا چه پايه قرآن است ، يعنى مدينه حكمت و شهر بهشت است . رساله قرآن و انسان ما را در اين نكته عليا، رتبه والاست . صط- آن كه در ارتباط بى تكيف و بى قياس خود با پروردگارش درست بيانديشد، دريابد كه صلاة سبب مشاهده است و مشاهده محبوب قرة عين محب است . لذا رسول الله صلى الله عليه و آله فرمود: جعلت قرة عينى فى الصلاة ؛ زيرا كه صلاة مناجات بين حق تعالى و عبد اوست ، و چون صلاة مناجات است ذكر حق است ، و ذاكر حق هم نشين حق است و حق جليس اوست ، و كسى كه جليس ذاكر خود است او را مى بيند والا جليس ‍ او نيست . لذا وصى عليه السلام فرمود: لم اءعبد ربا لم اءره پس صلاة مشاهده و رؤ يت است ، يعنى مشاهده عيانى روحانى و شهود روحى در مقام جمعى است ، و رؤ يت عينى در مظاهر فرقى است و به عبارت اخصر؛ مشاهده در مقام جمعى است ، و رؤ يت در مظاهر فرقى . پس اگر مصلى صاحب بصر و عرفان نباشد كه نداند حق تعالى براى هر چيز و از هر چيز متجلى است ، حق را نمى بيند. ق - آن كه در ارزش تكوينى انسان تعقل كند، او را مكيال هر چيز و ميزان قدر و قيمت آن داند؛ يعنى علم و حس انسانى را معيار معلومات و محسوسات يابد، و ارزش هر موجود را به وجود انسان و بهره بردن وى از آن و به تمدن جامعه انسانى وابسته بيند. اين انسان است كه در جميع موجودات و در همه عوالم و مراتب سير علمى مى نمايد، و وى را مقام وقوف نيست و به هر رتبه و درجه اى كه رسيده است در آن مرتبه توقف نمى كند و به مرحله بالاتر عروج مى يابد، و منصف به صفات كماليه جميع موجودات مى گردد، و بر همه تسلط مى يابد، و به حقيقة الحقائق كه حيات مطلق و جمال و جلال مطلق است مى رسد؛ و به اذن او كه اذن فعلى و اتصاف كمالات وجودى است ، مى تواند در ماده كاينات تصرف كند و رب انسانى شود و خليفة الله گردد و كار خدايى كند، والسلام .





    امضاء


  4. Top | #283

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,725
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,145 در 2,987
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    403- كلمات قصار على (ع ) در معرفت نفس (408)

    1- بزرگ ترين نادانى ، نادانى انسان در كار نفس خودش است . 2- بزرگ ترين دانش ، خود شناسى است . 3- برترين خرد، شناسايى آدمى به نفس خود است ؛ پس هر كه خود را شناخت باخرد است ، و آنكه خود را نشناخت گمراه است . 4- زيرك كسى است كه خود را شناخت و كارهايش را خالص گردانيد. 5- عارف كسى است كه نفس خود را شناخت و آن را آزاد كرد و از هر چه كه دورش مى كند پاك گردانيد. 6- معرفت نفس نافع ترين دو معرفت است (معرفت آفاق و معرفت انفس ، سنريهم آياتنا فى الآفاق و فى انفسهم . 7- در شگفتم از كسى كه گمشده خود را مى جويد و خودش را گم كرده و نمى جويد! 8- غايت معرفت اين است كه آدمى خود را بشناسد. 9- كسى كه از خود آگاهى ندارد، چگونه از ديگرى آگاهى مى يابد؟ 10 آنكه خود را شناخت ، به نهايت هر آگاهى و دانش رسيد 11- هر كه نفس خود را شناخت با آن مجاهده مى كند، و آنكه نشناخت آن را مهمل مى گذارد. 12- خود شناسى ، سودمندترين شناسايى هاست . 13- آن كس كه به خود شناسى دست يافت به رستگارى بزرگ رسيده است . هر كس خود را شناخت پروردگارش را شناخت . 14- هر كس خود را شناخت پروردگارش را شناخت . 15- در شگفتم از كسى كه جاهل به خود است ، چگونه مى خواهد عارف به ربش شود.




    امضاء


  5. Top | #284

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,725
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,145 در 2,987
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    پـــــــــــــــایـــــــ ــــــــــان







    امضاء


صفحه 29 از 29 نخستنخست ... 192526272829

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi