صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 47

موضوع: ویژه نامه شهادت امام حسن محبتی {کریم اهل بیت }

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,812
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,475
    مورد تشکر
    204,209 در 63,585
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    آخر، غربت هم اندازه‏ای دارد،
    صبر هم حدی دارد،
    غم هم...
    آه! چه بگویم از غم‏های بی‏کران تو ای پیشوای غریب!؟

    گفتم: غریب؟
    چه کنم که حروف، غیر از این توانی برای بیان حال تو ندارد؛
    وگرنه کجا با یک کلمه می‏شود به عمق غربت تو رسید؟

    حال تو را چه کسی جز خدای تو می‏داند؟
    تو حتی در میان اهل خانه خود غریب بودی
    و نگاه غمگینت را حتی از همسرت می‏پوشاندی.

    دلت شده بود خانه دردهای نگفتنی.
    جز به خواهرت، به چه کسی می‏توانستی اعتماد کنی؛
    آن‏گاه که ظرف طلب کردی برای فوران درد این سال‏ها؟

    سال‏ها بود زهر در کام داشتی و دم برنمی‏آوردی.
    سال‏ها بود به هر بهانه‏ای راه خانه مخفی مادر را پیش می‏گرفتی
    و زائر شبانه ‏اش بودی، دردت را به خاک او که نمی‏گفتی،
    دیگر چه کسی می‏توانست مرهم زخم‏هایت باشد؟

    سال‏ها بود حتی برای زیارت مزار جدت
    باید از ازدحام نگاه‏های مرموز و پرکینه‏ ای عبور می‏کردی
    و خود می‏دانستی معنی آن نگاه‏ها را.

    سال‏ها بود پشت صبر را به خاک رسانده بودی
    و طاقت برایت شده بود لهجه هر مصیبتی.
    با این حال، هر که از هر کجا بی‏نصیب می‏ماند،
    راه خانه تو احاطه ‏اش می‏کرد و ناگاه،
    خود را جلوی دروازه کرامت تو می‏دید
    و بی ‏پروا طلب می‏کرد حاجتش را.

    آخر می‏دانست کریمی و به این صفت از همه به جدت شبیه ‏تری؛
    حتی چهره نورانی‏ات، همه را مسافر روزهای خوش مدینه با رسول می‏کرد.

    از کوچه که می‏گذشتی، هر کس به بهانه ‏ای در مسیر راهت می‏ ایستاد
    تا لحظه ‏ای، جلوه‏ای از بهشت را در سیمای ملکوتی تو ببیند
    و تو با آن لبخند بی ‏ریا و مهربانت به او سلام کنی؛
    درست مثل جد بزرگوارت.

    با این همه، تو در شهر خودت هم غریب بودی
    و در خانه ‏ات و در میان دوستان.

    حالا چگونه می‏شود این همه غربت را
    با یک کلمه تصویر کرد،

    امام مظلوم و غریب ما،
    یا حسن مجتبی علیه‏ السلام !

    سلام برتو و بر صبروکرامتت
    سلام برتو ای غریب تر از غریب
    بابی انت و امی ونفسی لک الفداء
    یا کریم آل طاها





    امضاء


    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  2. تشكر



  3. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  4. Top | #12

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,812
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,475
    مورد تشکر
    204,209 در 63,585
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    از تو گفتم باز با چشمانِ تر ، شرمنده ام
    گفتم از داغ دل و خون جگر ، شرمنده ام

    دلشکسته ، فصل داغت را گشودم پیش رو
    دل ندارم تا بگویم بیش تر ، شرمنده ام

    محشری بر پاست ، از بیدار باش داغ تو
    از قیام سرخ تو ، من بی خبر ! شرمنده ام

    آرزو دارم برقصم سرخ ، در بزم غمت
    لهجه ام زرد است اما ، کو جگر ؟ شرمنده ام

    گفتن از داغ تو شوخی نیست ، باید داغ دید
    من ندارم داغ اما بر جگر ! شرمنده ام

    کاش فارغ بودم از سنگینی خواب زمین
    با غمت ای کاش بودم همسفر ، شرمنده ام

    ای شهید عشق ! قلب رو سیاهم را ببخش
    از تب عشقت ، نگشتم شعله ور ، شرمنده ام

    کاش می فهمید روحم لهجه ی داغ تو را
    تا بگرید چشم شعرم بیش تر … شرمنده ام








    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  5. تشكر


  6. Top | #13

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8502
    نوشته
    3,310
    صلوات
    1000
    دلنوشته
    10
    هدیه ی به صدیقه ی شهیده
    تشکر
    5,084
    مورد تشکر
    4,343 در 2,043
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    سخت است چگونه بنویسم محنت را
    آتش زده این زهر تمام بدنت را

    آن روز دوشنبه که در خانیتان سوخت
    سوزاند تمام دل و باغ و چمنت را


    از بغض گلوی تو کسی نیست خبر دار
    نشنیده از ان روز کسی هم سخنت را

    از کودکیت سوختی و شکوه نکردی
    حالا همه دیدند، ولی سوختنت را


    هر پاره جگر تکه‌ای از غصه‌ی کوچست
    مادر تو کجایی که ببینی حسنت را

    تشیع تو هر تیر که از چله برون شد
    میدوخت به تابوت نخی از کفنت را


    این صحنه خودش گوشه‌ای از کربلا شد
    صد حرمله با تیر نشان کرده تنت را

    هرچند کفن پاره و گلگون شده،
    اما غارت که نکردست کسی پیرهنت را

    سنگین که نشد سینه ات از چکمه‌ی شمری
    پر خون که نکردست سنانی دهنت را


    امضاء



  7. Top | #14

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,812
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,475
    مورد تشکر
    204,209 در 63,585
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    آه از مـصیـبـت حـَـسـن و حـال مـضـطـرش
    اَحـشــای پــاره پــاره و، قــلــب مــکــدرش

    آن دردها کـه در دل غـمگین نهفتـه داشـت
    و آن زهــرهـا کـه در جـگــر افـروخـت آذرش

    آن طـعـنـه‌ها کـه خورد ز دشمـن به زندگی
    و آن تـیـرهـا کــه زد پـس مـردن بـه پـیکرش

    یـک لـحظه ساغرش نشد از خون دل تهی
    بــعــد شـهـــادت پـــــدر و فـــوت مــــادرش

    الله اکـبـر از لــب آبـــی کــه نـیــمــه شـب
    نـوشــیــد و سـر زد از جــگــر الله اکــبــرش

    ز الـمـاس سوده، رنگ زمرد گـرفت، سیـم
    یـاقـوت کرد جـَزع و چـو بــیـجـاده، گـوهـرش

    آهـی کـشید و طشت طلب کرد و خون دل
    در طـشت ریــخـت نـزد ستـمدیده خواهرش

    زینب چو دید طشت پر از خون، فغان کشید
    گـویـی بـه خـاطـر آمـد از آن طـشت دیگـرش

    چـنـدان کـشیده آه کــه آتـش گـرفـت چـرخ
    چندان گریست خون که گذشت آب از سرش

    "ادیب الممالک فراهانی"امیری





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  8. Top | #15

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,812
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,475
    مورد تشکر
    204,209 در 63,585
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    حتی میان خانه اش همدم ندارد
    مرد غریبی که دلش جز غم ندارد

    در سینه اش از بی وفایی های کوفه
    غم آنقَدَر دارد که دنیا هم ندارد

    در خانه اش وقتی اسیر رنج دنیاست
    حتی مجال گریه ی نم نم ندارد

    اما کنار او همیشه زینبش هست
    تا خواهرش باشد که چیزی کم ندارد

    از کودکی داغی میان سینه اش هست
    ربطی به مرگش آتش آن سم ندارد

    بعد ازشهادت هم غریب است وغریب است
    حتی ضریحی قـــــبر آقایـــــــَم ندارد


    احمدجواد نوآبادی





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  9. Top | #16

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,812
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,475
    مورد تشکر
    204,209 در 63,585
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    آخر، غربت هم اندازه‏ای دارد،
    صبر هم حدی دارد،
    غم هم...
    آه! چه بگویم از غم‏های بی‏کران تو ای پیشوای غریب!؟

    گفتم: غریب؟
    چه کنم که حروف، غیر از این توانی برای بیان حال تو ندارد؛
    وگرنه کجا با یک کلمه می‏شود به عمق غربت تو رسید؟

    حال تو را چه کسی جز خدای تو می‏داند؟
    تو حتی در میان اهل خانه خود غریب بودی
    و نگاه غمگینت را حتی از همسرت می‏پوشاندی.

    دلت شده بود خانه دردهای نگفتنی.
    جز به خواهرت، به چه کسی می‏توانستی اعتماد کنی؛
    آن‏گاه که ظرف طلب کردی برای فوران درد این سال‏ها؟

    سال‏ها بود زهر در کام داشتی و دم برنمی‏آوردی.
    سال‏ها بود به هر بهانه‏ای راه خانه مخفی مادر را پیش می‏گرفتی
    و زائر شبانه ‏اش بودی، دردت را به خاک او که نمی‏گفتی،
    دیگر چه کسی می‏توانست مرهم زخم‏هایت باشد؟

    سال‏ها بود حتی برای زیارت مزار جدت
    باید از ازدحام نگاه‏های مرموز و پرکینه‏ ای عبور می‏کردی
    و خود می‏دانستی معنی آن نگاه‏ها را.

    سال‏ها بود پشت صبر را به خاک رسانده بودی
    و طاقت برایت شده بود لهجه هر مصیبتی.
    با این حال، هر که از هر کجا بی‏نصیب می‏ماند،
    راه خانه تو احاطه ‏اش می‏کرد و ناگاه،
    خود را جلوی دروازه کرامت تو می‏دید
    و بی ‏پروا طلب می‏کرد حاجتش را.

    آخر می‏دانست کریمی و به این صفت از همه به جدت شبیه ‏تری؛
    حتی چهره نورانی‏ات، همه را مسافر روزهای خوش مدینه با رسول می‏کرد.

    از کوچه که می‏گذشتی، هر کس به بهانه ‏ای در مسیر راهت می‏ ایستاد
    تا لحظه ‏ای، جلوه‏ای از بهشت را در سیمای ملکوتی تو ببیند
    و تو با آن لبخند بی ‏ریا و مهربانت به او سلام کنی؛
    درست مثل جد بزرگوارت.

    با این همه، تو در شهر خودت هم غریب بودی
    و در خانه ‏ات و در میان دوستان.

    حالا چگونه می‏شود این همه غربت را
    با یک کلمه تصویر کرد،

    امام مظلوم و غریب ما،
    یا حسن مجتبی علیه‏ السلام !

    سلام برتو و بر صبروکرامتت
    سلام برتو ای غریب تر از غریب
    بابی انت و امی ونفسی لک الفداء
    یا کریم آل طاها



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  10. Top | #17

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,812
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,475
    مورد تشکر
    204,209 در 63,585
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    سکوتت را بشکن برادر!

    بعد از سی سال خانه ‏نشینی علی علیه ‏السلام که با خار در گلو،

    سلام‏ های بی‏ جواب و ناله‏ های مخفیانه در چاه سپری شد،

    برایم بسیار سخت است که ببینم تو نیز عبای تنهایی بر سر کشیدی

    و بغض فروخورده ‏ات را با خون جگر، بر طشت می‏ریزی.

    صلح تو، هزاران بار تلخ‏ تر از جنگ‏های پدر است؛

    سخت‏ تر از غزوه ‏های پیامبر صلی‏ الله ‏علیه‏ و‏آله .

    پرده اندوه را از چشمانت برکش و به یاد دار که چگونه پدران جهل،

    باب العلم علی علیه‏ السلام را به تنهایی در کوچه‏ های کوفه کشاندند.

    این مردمان کج‏ اندیش و نفهم که تو را به خاطر پذیرش صلح،

    مذل المؤمنین می‏خوانند، همان اشباه الرجالی هستند

    که هنگام دعوت به جنگ از سوی پدرمان،

    سردی و گرمی هوا را بهانه می‏کردند و زر و سیم معاویه،

    انصافی برایشان باقی نمی‏گذاشت که فرق عزت و ذلت را بفهمند.

    کدام مؤمن نمی‏داند که امت نفرین شده علی علیه ‏السلام ،

    با همان دستی با تو بیعت کردند که پیش از این،

    عهد و پیمانشان با علی علیه ‏السلام را شکسته بودند

    و رشته دین و دلشان را به کاخ سبز کفر، دخیل بسته بودند؟!

    من از آن روزی که خطبه دادخواهی و حق‏ طلبی مادرمان،

    به گریه ‏های خاموش پایان گرفت

    و هیچ مردی در دفاع از حریم نبوت،

    لبی نجنباند و قدمی برنداشت،

    رشته امیدم را از این مردم گسستم.

    برادر عزیزم!

    هنوز عطر خاک چادر مادرم از سجاده تو به مشام می‏رسد؛

    بوی خون‏ آلود کوچه‏ هایی که به صورت کبود مادر

    و سکوت دیرینه تو امتداد یافت.


    تا کی بر این سکوت و خاموشی، پایدار خواهی ماند؟

    تا آنجا که حسین علیه‏ السلام با قامت خمیده،

    تیرهای خونین را از کفنت به درآورد و عباس علیه ‏السلام ،

    با غیرت فروخورده‏ اش، در گوشه غربت بقیع برایت قبر بکند؟

    امید دلنوازم؛ برادرم!

    آن کس که گوش شنوا داشته باشد،

    در سکوت تاریخی تو، اعتراض خاموشت را می‏شنود

    که از هزاران چکاچک شمشیر و رجزخوانی جنگ،

    پرصلابت‏ تر است و شور آفرین‏ تر!










    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  11. Top | #18

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,812
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,475
    مورد تشکر
    204,209 در 63,585
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    پاره جگر شقایق





    مدینه این شب ها، قلبِ غم زده عالم است.
    چشم دل که بگشایی، خاکستر مرگ بر سر و روی مردمانش می پاشد
    و در داغ هجران محبوب، روی غمزده احساس را می خراشد.


    کاش مثنوی غربتش را ورق بزنی تا تو را هم راز سینه ای کند که
    هرگاه در فراق رسول خدا صلی الله علیه و آله ، در تنگنای پرآشوب
    روزگار محبوس می ماند، عطر یار سفر کرده را از شمیم بهشتی
    پاره جانش حسن علیه السلام می بویید!


    بارها از دریچه چشمان غفلت زده مردمش دیده بود که
    پیامبر، دو ریحانه آسمانی اش را بر روی پاهای معراج رفته اش
    می نشاند و لبان مبارک خود را بر غنچه لب هایشان می گذاشت؛
    گویی که گل های بهشت خدا را می بوید و می بوسد.


    اگر دل به داغ های سینه اش داده ای، می دانی که در پاره های جگر
    کدام شقایق دل سوخته اش متحیر مانده و شادابی و شکوه روزهای
    حضور پیامبر را به تنهایی و بی کسی کدام فرزند غریب او وا داده است
    .

    امشب، رد اشک ها را که بگیری، تو را یکسره تا سال های پربهاری
    خواهد برد که پاره تن زهرا و علی علیه السلام ، بر پشت دو تا
    شده اشرف عالمیان در محراب عبادت، می نشست و خدا می داند
    که سجده پیامبرش، به جهت آن طولانی می شد
    که مبادا دردانه اهل آسمان آزرده گردد.


    امشب، پلک های مدینه تا صبح، میزبان سپیدی بال های
    روشن ملائک است؛ خیل فرشتگانی که آمده اند، تک ستاره
    جوانان بهشت را بر روی دستان زمین، رصد کنند.





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  12. Top | #19

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,812
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,475
    مورد تشکر
    204,209 در 63,585
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    صبورانه



    در سوگ کیست که زمین ـ مادر دلتنگی های عالم ـ سیاه پوشیده است؟

    دریاها، زیستن کدام مرد را این گونه می گریند؟
    زیستنی غریب و پروازی غریبانه جز صفت مردان
    خدا، صفت که می تواند باشد؟!


    مدینه، ناظر تشییع غریبانه فرزند علی علیه السلام
    فرزند فاطمه علیهاالسلام ، فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله است.


    گلوی کوچه ها گرفته است. می دانند که نباید فریاد بزنند.
    می دانند که باید بنشینند و تماشا کنند.


    باید این داغ را شانه به شانه به دوش کشیده
    و صبورانه، بغض در گلو خفه کنند.


    غریبی اش را سال ها پیش مادرش دیده بود که می فرمود:
    «هر کس برای حسنم گریه کند، در قیامت چشمانش گریان نخواهد بود»؛


    اما افسوس که آن روز به جای اشک، باران تیر بر
    تابوت داغ سنگین مدینه می بارید.

    این سنت نامردان تاریخ است که همواره مردانگی را تحمل
    نمی توانند کرد. عهدشکنی را به مثابه عهدی استوار، به دوش
    می کشند و خانه بر شانه باد ساخته اند.


    اکنون نوبت امام حسن علیه السلام است که تنهایی و
    غربت مدینه را به ارث ببرد.


    چرا باید فرزندان پیامبر صلی الله علیه و آله
    شهر پیامبر را با خاطرات تلخش بشناسند؟


    شهری که روزی پایکوب آمدن پیامبر بود، اینک خفقانی شده است
    که حتی مانع به خاک سپردن فرزند پیامبر می شود!


    کاش می شد سوگ سروده های زمین را شنید!
    کاش صدای به هم خوردن پنجره ها را از بهت این
    وقایع عظیم می شد از سطور دلتنگ تاریخ شنید!


    فرزند پیامبر، فرزند علی علیه السلام و فرزند فاطمه علیهاالسلام دارد
    تشییع می شود و زمین ـ مادر دلتنگی های عالم ـ سیاه پوشیده است.







    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  13. Top | #20

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,812
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,475
    مورد تشکر
    204,209 در 63,585
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    غریب شهر خود





    آخر، غربت هم اندازه ای دارد، صبر هم حدی دارد
    غم هم... آه! چه بگویم از غم های بی کران تو ای پیشوای غریب!؟


    گفتم: غریب؟
    چه کنم که حروف، غیر از این توانی برای
    بیان حال تو ندارد؛


    وگرنه کجا با یک کلمه می شود به عمق غربت تو رسید؟
    حال تو را چه کسی جز خدای تو می داند؟

    تو حتی در میان اهل خانه خود غریب بودی و
    نگاه غمگینت را حتی از همسرت می پوشاندی.


    دلت شده بود خانه دردهای نگفتنی.
    جز به خواهرت، به چه کسی می توانستی اعتماد کنی؛

    آن گاه که ظرف طلب کردی برای فوران درد این سال ها؟
    سال ها بود زهر در کام داشتی و دم برنمی آوردی.

    سال ها بود به هر بهانه ای راه خانه مخفی مادر را پیش
    می گرفتی و زائر شبانه اش بودی، دردت را به خاک او که
    نمی گفتی دیگر چه کسی می توانست مرهم زخم هایت باشد؟


    سال ها بود حتی برای زیارت مزار جدت باید از
    ازدحام نگاه های مرموز و پرکینه ای عبور می کردی
    و خود می دانستی معنی آن نگاه ها را.


    سال ها بود پشت صبر را به خاک رسانده بودی
    و طاقت برایت شده بود لهجه هر مصیبتی.


    با این حال، هر که از هر کجا بی نصیب می ماند، راه خانه تو
    احاطه اش می کرد و ناگاه، خود را جلوی دروازه کرامت تو
    می دید و بی پروا طلب می کرد حاجتش را.


    آخر می دانست کریمی و به این صفت از همه به جدت
    شبیه تری؛ حتی چهره نورانی ات، همه را مسافر
    روزهای خوش مدینه با رسول می کرد.

    از کوچه که می گذشتی، هر کس به بهانه ای در مسیر راهت
    می ایستاد تا لحظه ای، جلوه ای از بهشت را در سیمای ملکوتی تو
    ببیند و تو با آن لبخند بی ریا و مهربانت به او سلام کنی؛

    درست مثل جد بزرگوارت.
    با این همه، تو در شهر خودت هم غریب
    بودی و در خانه ات و در میان دوستان.


    حالا چگونه می شود این همه غربت را با یک کلمه تصویر کرد
    امام مظلوم و غریب ما، امام حسن مجتبی علیه السلام .






    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi