صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 47

موضوع: ویژه نامه شهادت امام حسن محبتی {کریم اهل بیت }

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,767
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    برای تنهایی امام علیه السلام





    گاهی نوشتن سخت است و برای از تو نوشتن سخت تر.

    نوشتن با کلمات خیس سخت است؛
    کلماتی که تکان گریه، لبریزشان کرده است


    کلماتی که تاب زندگی کردن بعد از تو را ندارند.
    با این همه کلمه، نمی توان تو را نوشت.
    نمی توانم از سیره پیامبروار تو بنویسم.


    نام تو که می آید، قلم ها بغض می کنند و گلوی کلمات کبود
    می شود. نام تو را تنها با غربتی سرخ می توان
    بر این صفحه های سفید نوشت.


    مرا به تنهایی تو راه نیست. باید از جنس زخم های تو بود
    تا به هوای بارانی تو راه یافت.

    تنهایی ات را در پیراهنت حبس می کنی
    و لبخندت را همپای امامت، فراگیر.

    زخم می خوری و مهربانی تعارف می کنی.

    کاش همه چشم های جهان یاری ام می کردند
    تا شاید بتوانم ثانیه ای از تنهایی ات را
    به صلح نامه ای که امضا کردی، بگریم.






    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #22

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,767
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    گشته ام بیمار غربت ، درد درمانم شده

    همدمم در کنج عزلت ، آه سوزانم شده

    مجتبایم ، آنکه از بی یاری و بی همدمی
    آه ، تنها محرم اسرار پنهانم شده

    می کنم در خانه خود هم به غربت زندگی
    من ندانم با چه جرمی خانه ، زندانم شده ؟

    مرد را در خانه ، همسر محرم راز است و من
    محرم رازم دریغا قاتل جانم شده !

    می خورم هر روز از زخم زبان خون جگر
    هر شب از بی یاوری ، شام غریبانم شده

    رهبر تنهای تاریخم ، که بیش از هر گناه
    بیگناهی باعث رنج فراوانم شده

    از همه نزدیکتر بر من که شده همسر، بزهر
    میزبان روزه لبهای عطشانم شده

    وارث صبر پدر گشتم که در طفلی به ظلم
    مادرم نقش زمین در پیش چشمانم شده

    با زبان حال می گویم ، که در دیوان عدل
    مدرک مظلومی من ، قبر ویرانم شده

    ظلم بی تکرار در تاریخ مظلومان دهر
    قصّه بعد از شهادت ، تیر بارانم شده

    کفت جدّم کور در محشر نخواهد آمدن
    در جهان با معرفت ، چشمی که گریانم شده

    دارد امید شفاعت در جزا بر مادرم
    آنکه با اخلاص در دنیا ثنا خوانم شده

    محمد موحدیان




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  4. Top | #23

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,767
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    سلام، پیکر تیرباران شده

    بقیع، در خلوت غریبانه اش دل به صدای مردی سپرده است؛
    مردی که خدا، بسیار دوستش دارد.

    ماه، رخسار به خاک مزاری نهاده، که مدت هاست روشنای هیچ
    شمعی را حس نکرد، سوسوی هیچ فانوسی را نشنید و
    گرمایِ هیچ اشکی را لمس نکرد.

    مزاری که مثل صاحب غریبش، غریب است.
    تنها حضور اشک های یک مرد را می فهمد.


    یک تکّه از آسمان است، که در دل خاک پنهان است.
    یک سهم از بهشت است، که در بقیع گم شده است.

    یک سوره از قرآن است، که قرن ها تلاوت نشد، جز با لب و زبان همین مرد؛
    همین مرد که چهره بر خاک گذارده و غریبانه ترین عاشقانه ها
    را در فراق آن غربت بی نهایت، سر داده است!



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  5. Top | #24

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,767
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    غریب شهر خود





    آخر، غربت هم اندازه ای دارد، صبر هم حدی دارد
    غم هم... آه! چه بگویم از غم های بی کران تو ای پیشوای غریب!؟


    گفتم: غریب؟
    چه کنم که حروف، غیر از این توانی برای
    بیان حال تو ندارد؛


    وگرنه کجا با یک کلمه می شود به عمق غربت تو رسید؟
    حال تو را چه کسی جز خدای تو می داند؟

    تو حتی در میان اهل خانه خود غریب بودی و
    نگاه غمگینت را حتی از همسرت می پوشاندی.


    دلت شده بود خانه دردهای نگفتنی.
    جز به خواهرت، به چه کسی می توانستی اعتماد کنی؛

    آن گاه که ظرف طلب کردی برای فوران درد این سال ها؟
    سال ها بود زهر در کام داشتی و دم برنمی آوردی.

    سال ها بود به هر بهانه ای راه خانه مخفی مادر را پیش
    می گرفتی و زائر شبانه اش بودی، دردت را به خاک او که
    نمی گفتی دیگر چه کسی می توانست مرهم زخم هایت باشد؟


    سال ها بود حتی برای زیارت مزار جدت باید از
    ازدحام نگاه های مرموز و پرکینه ای عبور می کردی
    و خود می دانستی معنی آن نگاه ها را.


    سال ها بود پشت صبر را به خاک رسانده بودی
    و طاقت برایت شده بود لهجه هر مصیبتی.


    با این حال، هر که از هر کجا بی نصیب می ماند، راه خانه تو
    احاطه اش می کرد و ناگاه، خود را جلوی دروازه کرامت تو
    می دید و بی پروا طلب می کرد حاجتش را.


    آخر می دانست کریمی و به این صفت از همه به جدت
    شبیه تری؛ حتی چهره نورانی ات، همه را مسافر
    روزهای خوش مدینه با رسول می کرد.

    از کوچه که می گذشتی، هر کس به بهانه ای در مسیر راهت
    می ایستاد تا لحظه ای، جلوه ای از بهشت را در سیمای ملکوتی تو
    ببیند و تو با آن لبخند بی ریا و مهربانت به او سلام کنی؛

    درست مثل جد بزرگوارت.
    با این همه، تو در شهر خودت هم غریب
    بودی و در خانه ات و در میان دوستان.


    حالا چگونه می شود این همه غربت را با یک کلمه تصویر کرد
    امام مظلوم و غریب ما، امام حسن مجتبی علیه السلام .






    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  6. Top | #25

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,767
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    آه از مصیبت حسن و حال مضطرش
    اَحشای پاره پاره و، قلب مکدرش


    آن دردها که در دل غمگین نهفتـه داشت
    و آن زهرها که در جگر افروخت آذرش


    آن طعنه‌ها که خورد ز دشمن به زندگی
    و آن تیرها که زد پـس مردن بـه پیکرش


    یک لحظه ساغرش نشد از خون دل تهی
    بعد شهادت پدر و فوت مادرش


    الله اکبر از لب آبی که نیمه شب
    نوشید و سر زد از جگر الله اکبرش


    ز الماس سوده، رنگ زمرد گـرفت، سیم
    یاقوت کرد جزع و چـو بیجاده، گـوهـرش


    آهی کشید و طشت طلب کرد و خون دل
    در طشت ریخت نزد ستـمدیده خواهرش


    زینب چو دید طشت پر از خون، فغان کشید
    گویی بـه خاطر آمـد از آن طـشت دیگـرش


    چندان کشیده آه که آتش گرفت چـرخ
    چندان گریست خون که گذشت آب از سرش


    "ادیب الممالک فراهانی"امیری



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  7. Top | #26

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,767
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    حتـــــی مــــیان خــــانه اش هــمدم ندارد
    مــــرد غــــریبی کـــه دلش جز غم ندارد


    در ســــینه اش از بـــی وفایی هــای کوفه
    غــــم آنـــقَدَر دارد که دنیــــا هــــم ندارد


    در خـــــانه اش وقتــی اسیر رنج دنیاست
    حتـــــی مـــجال گــــریه ی نــم نــم ندارد


    امــــا کنـــار او همیــشه زینبـــش هســـت
    تا خــــواهرش باشـــد که چیزی کم نـدارد


    از کـــودکی داغـــی میان سینه اش هـست
    ربطی به مـــرگش آتــش آن ســــــم ندارد


    بعدازشهادت هم غریب است وغریب است
    حتـــی ضــریحی قـــــبر آقــایـــــــَم ندارد




    احمدجواد نوآبادی




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  8. Top | #27

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,767
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    زینب ای عصاره ی صبرم، آرامش دلم!
    هیچ گاه نتوانستم از غصه ی دلم برایت بگویم
    و خستگی هایم را به پای نگاه مهربانت بریزم
    هرچند همه ی دلخوشی ام تو بودی!

    تو کربلا را در پیش داری، همان یک عاشورا برای پیرکردن
    تو بس است، مخواه که حدیث غربتم را برایت بازگویم
    که تاب دیدن اندوهت را ندارم!


    روایت تنهایی من تکرارِ مظلومیت پدر است که مرا نیز تنها گذاشتند
    پشتم را خالی کردند آن چنان که فرماندهان لشکرم در
    خظ به معاویه نوشتند


    «اگر به عراق آیی پیمان می بندیم که حسن را دست بسته به تو می سپاریم». ب


    گذار مرا «مزل المؤمنین» خطاب کنند، بگذار سنگم بزنند
    و بگویند مؤمنین را روسیاه کردی!

    اما کدام مؤمن! ایماننزدانیان بازیچه ای است برای رسیدن
    به آن چه نفسشان می طلبد!

    من از کوفیان دلسرد شدم چون پدرم راکشنتد، اثاثم را
    غارت کردند و نیزه بر شکمم زدند....

    شایعه ی سازشِ من با معاویه که پخش شد، خیل عظیمی
    از لشکرم به سوی خیمه ام حمله کردند، شمشیرها
    به رویم کشیده شد و مظلومیت جامه ای شد بر اندامم!


    زینب جان! قاسم این جا چه می کند؟
    چطور از نگاه تو فرار کرده و خودش را به بسترم رسانده است
    او راآرام کن خواهرم!

    به او بگو اگر بعد از من بچه های مدینه او و عبداللّه کوچکم
    را آزار دادندو در نزدشان نام مرا به بدی بردند
    غم به دلشان راه ندهند و نزد عمویشان عباس علیه السلام بروند.


    تا عباس هست بوی یتیمی در شامه ی هیچ کودکی نمی پیچد
    و احساس بی کسی بر دل هیچ غریبی چنگ نمی زند.

    به او بگو که پهلویش ذخیره ی کربلاست و دست کوچک عبداللّه
    نذر حسین علیه السلام، بگو که جای مرا در کربلایش حسین خالی نگذارند.



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  9. Top | #28

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,767
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    کسی را خبر نکن؛
    بگذار در چهاردیواری غربت خویش جان دهم!


    همان بهتر که کسی نفهمد زهری که بر جانم نشسته
    از نیش مار خانگی ام برخاسته که نان و نمک مرا خورده است.


    پدرم در گریز از غم غربت در میان جماعت حق نشناس
    خانه نشینی را برگزید تا با خاری در چشم و استخوانی در گلو
    شیوه سکوت پیشه کند، اما من در زیر باران تهمت
    و زخم زبان و طعنه، سایه بان خانه خویش را شکسته دیدم.

    دشمن، آخرین پناه و دستگیرم را نیز به اشغال خود درآورده بود.

    خورشید را با کرم شب تاب عوض کردی!


    مرا تنها بگذار، دیگر نیازی نیست بوی
    خیانت را در پستوی خانه پنهان کنی!

    تمام این روزها که بی وفایی ات را با دروغ به هم می بافتی
    تا تشت رسوایی ات از بام نیفتد، تاروپود قالی کهنه
    و پوسیده دلت، پیش رویم از هم گسسته بود.


    تو گمان کردی آن وعده های سر خرمنِ سوخته
    می تواند مس وجود تو را طلا کند و ازاین رو، خورشید
    را با یک مشت کرم شب تاب عوض کردی!


    طلا در همین خانه بود و راز کیمیاگری در دوست داشتن نور!
    نگذار چشم زینب علیهاالسلام به تو بیفتد!


    از این خانه برو!
    صدای قدم های پرشتاب خواهرم در کوچه می پیچد.


    هزار بار در دل آرزو کرده است خدا کند که خبر دروغ باشد
    و تو بهتر از هرکسی می دانی که خبر را به درستی
    به گوش عقیله بنی هاشم رسانده اند.


    به کنیزان گفته ام تشت پر از خونابه های جگرم را پنهان کنند.
    به تو نیز می گویم که پیش از ورود زینب علیهاالسلام از اینجا برو.

    طاقت ندارم پیش از کربلای حسین علیه السلام
    چشم خواهرم به چشم قاتل برادرش بیفتد.

    همان یک کربلا برای خمیدن قامت زینب علیهاالسلام کافی است.


    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  10. Top | #29

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,767
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    لحظه هاى غریبى است. شکوه برزخى یک سفر بى بازگشت؛
    بغض ترک خورده یک سکوت طولانى!

    زمان به افطار نزدیک مى شود و زمین به لرزشى عظیم تن مى دهد.
    روزه سختى بود. همه زخم هاى اسلام در روزه امروز او حلول کرده است.


    بغض، گلوى صبرش را مى فشارد.
    مدت هاست که با غمى مهیب دست به گریبان است،
    ولى اینک دلش براى سفرى تنگ شده است!

    این شب ها، مکر مخفیانه اى در خانه او رخنه کرده است.
    همسرش جعده، مدتى است مرموز و تلخ به او مى نگرد.
    عجیب تر اینکه از نگاه امام فرارى است.


    به غروب نزدیک مى شود؛ به غروبى غریبانه!
    پس از على علیه السلام ، چه بار سنگینى بر شانه هاى شکسته اش منزل کرد!

    آن جماعت به ظاهر مسلمان، چقدر پشت او را خالى کردند
    و چه ها بر سر دل بى تابش آوردند! خدا مى داند.


    اینکه با قرصى نان و مشتى خرما و جرعه اى آب روزه بگشاید، افطار نیست.
    آیا روزه خاموشى او را گاه افطارى روشن فرا مى رسد؟!

    تقدیرش روزه صبر و سکوت بود و تقدیر حسین علیه السلام
    افطار روشن فریاد و حماسه.


    از کوزه مى نوشد تا افطار کرده باشد،
    اما زهر در تاروپودش حلول مى کند و... .

    زینب علیهاالسلام جامه سوم مصیبت را بر تن مى کند.
    شام سیاه مدینه جارى شده و جگر پاره امام بر تشت... .


    بقیع منتظر است؛ زیرا خوب مى داند دشمن اجازه دفن او را
    کنار مرقد پیامبر نخواهد داد؛ حتى اگر جنازه اش تیرباران شود...

    روزگار غریبى است و امام مجتبى علیه السلام تنهاترین مرد.
    این را شهادت غریبانه اش شهادت داده است.


    محبوبه زارع



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  11. Top | #30

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,767
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    زیارت نامه امام حسن مجتبی علیه السلام

    بسم الله الرحمن الرحیم

    اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ رَسُولِ رَبِّ الْعالَمينَ
    سلام بر تو اى فرزند پيامبر (خدا) پروردگار جهانيان

    اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ اَميرِ الْمُؤْمِنينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ فاطِمَةَ الزَّهْراَّءِ
    سلام بر تو اى فرزند اميرمؤ منان سلام بر تو اى فرزند فاطمه زهرا

    اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا حَبيبَ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا صِفْوَةَ اللّهِ
    سلام بر تو اى حبيب خدا سلام بر تو اى برگزيده خاص خدا

    اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَمينَ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا حُجَّةَ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا نُورَ اللّهِ
    سلام بر تو اى امين (وحى ) خدا سلام بر تو اى حجت خدا سلام بر تو اى نور خدا

    السَّلامُ عَلَيْكَ يا صِراطَ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا بَيانَ حُكْمِ اللّهِ
    سلام بر تو اى راه (مستقيم ) خدا سلام بر تو اى بيان (كننده ) حكم خدا

    اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ناصِرَ دينِ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا السَّيِدُ الزَّكِىُّ
    سلام بر تو اى ياور دين خدا سلام بر تو اى آقاى پاك (و منزه از هر عيب )

    اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْبَرُّ الْوَفِىُّ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْقاَّئِمُ الاْمينُ
    سلام بر تو اى نيكوكردار وفادار سلام بر تو اى قيام كننده (به امر خدا) و امين

    اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْعالِمُ بِالتَّأويلِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْهادِى الْمَهْدِىُّ
    سلام بر تو اى داناى به تاءويل (قرآن ) سلام بر تو اى راهنماى راه يافته

    اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الطّاهِرُ الزَّكِىُّ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا التَّقِِیُّ النَّقِىُّ
    سلام بر تو اى پاكيزه منزه سلام بر تو اى پرهيزكار پاكدامن

    السَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْحَقُّ الْحَقيقُ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الشَّهيدُ الصِّدّيقُ
    سلام بر تو اى حق سزاوار بدان سلام بر تو اى شهيد راست گفتار

    اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِي وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَكاتُهُ
    سلام بر تو اى ابا محمد حسن بن على و رحمت خدا و بركات او




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi