صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 29

موضوع: ویژه نامه شهادت حضرت محسن بن علی(ع) و ایام محسنیه { غنچه پرپر}

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    shamee ویژه نامه شهادت حضرت محسن بن علی(ع) و ایام محسنیه { غنچه پرپر}





    ◆۩◆۩◆ غنچه پرپر◆۩◆۩◆

    ویژه نامه شهادت حضرت محسن بن علي(ع)وایام محسنیه



    ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 02-10-2022 در ساعت 15:44
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض








    شعله در شعله دل کوچه پر از غم می شد
    کوچه در آتش و خون داشت جهنم می شد

    "باید آتش بزنم باغ و بهار و گل را...."
    روضه مکشوف تر از آن چه شنیدم می شد


    بین دیوار و در انگار زنی جان می داد
    جان به لب از غم او عالم و آدم می شد

    لااقل کاش دل ابر برایش می سوخت
    بلکه از آتش پیراهن او کم می شد


    زن در این برزخ پر زخم چه رنجی دیده است؟
    بیست سالش نشده داشت قدش خم می شد

    تا زمین خورد صدا کرد "علی چیزی نیست"
    شیشه ای بود که صد قسمت مبهم می شد


    آن طرف مرد سکوتش چقدر فریاد است
    روضه جان سوز تر از غربت او هم می شد؟

    "میخ کوتاه بیا همسرم از پا افتاد
    میخ هر لحظه در این عزم مصمم می شد


    غنچه دارد گل من تیغ نزن بی انصاف
    حیف،بابا شدنم داشت مسلم می شد"

    ناگهان چشم قلم تار شد و بعد از آن
    کربلا بود که در ذهن مجسم می شد


    کوچه در هیأت گودال در آمد آن گاه....
    بارش نیزه و شمشیر دمادم می شد

    اشک خواهر وسط هلهله طوفانی بود
    اشک و لبخند در این فاجعه توأم می شد


    سیبِ سرخی به سر شاخه ی نیزه گل کرد
    داشت اوضاع جهان یکسره درهم می شد

    که قلم از نفس افتاد،نگاهش خون شد
    دفتر شعر پر از واژه ی شبنم می شد

    کاش همراه غزل محفل اشکی هم بود
    روضه خوان، مقتل خونین مقرم می شد

    شاعر:سید مسیح شاهچراغی








    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض







    اى آتش، اینک با تو هستم.
    اینان به خدا و پیامبر معتقد نیستند
    تا حرمت عزیزان وحى را پاس بدارند!
    تو مسوزان عزیزان این خانه را!
    اینان داغدیده اند.

    تازه عزیز خود پیامبر بزرگ
    صلى اللَّه علیه و آله را از دست داده اند.

    بگذار با غم خود بسوزند.
    تو بر سوز آنان مَیَفزا.

    اهل خانه در محاصره اند.
    هجوم مردم! هجوم آتش!
    هجوم دود! هجوم فریاد!

    بچه ها وحشت مى کنند.
    اینقدر زبانه مکش!

    مادر را و محسن را که پشت در هستند مواظب باش!
    از عرش، این خانه را مى نگرند!
    اینجا جاى آتش نیست!






    ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 02-10-2022 در ساعت 15:46
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    جراحات بانو را على عليه السلام و فضه بستند.
    آيا زخمِ سينه شفا يافت؟ خون پهلو بند آمد؟
    استخوان شكسته التيام يافت؟


    اين بانو باز هم مى تواند از بستر بپاخيزد؟
    آيا هنگام برخاستن دست حسن عليه السلام را مى گيرد؟


    آيا على عليه السلام مى تواند زير بازوى ورم كرده ى او را بگيرد؟
    آيا فضه هم بايد او را كمك كند؟


    به هيچكس نمى گويد. آرام دست بر ديوار مى برد و
    آهسته برمى خيزد تا جاى زخمهايش را شستشو دهد.


    زينب و ام كلثوم انگشت به دندان گرفته نگاه مى كنند.

    گويا داغ محسن عليه السلام، اين بانو را مى سوزاند.

    قلبش سوخته و جراحاتش خوب شدنى نيست.
    با همين زخمهاى تن و دل، با على عليه السلام و فرزندان خداحافظى كرد.

    رفت تا يكبار ديگر محسنش را ببيند، و او را در آغوشِ مجروح
    بگيرد و با سينه ى خونين شيرش دهد.






    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  6. Top | #5

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    شعله در شعله دل کوچه پر از غم می شد
    کوچه در آتش و خون داشت جهنم می شد

    "باید آتش بزنم باغ و بهار و گل را...."
    روضه مکشوف تر از آن چه شنیدم می شد


    بین دیوار و در انگار زنی جان می داد
    جان به لب از غم او عالم و آدم می شد

    لااقل کاش دل ابر برایش می سوخت
    بلکه از آتش پیراهن او کم می شد


    زن در این برزخ پر زخم چه رنجی دیده است؟
    بیست سالش نشده داشت قدش خم می شد

    تا زمین خورد صدا کرد "علی چیزی نیست"
    شیشه ای بود که صد قسمت مبهم می شد


    آن طرف مرد سکوتش چقدر فریاد است
    روضه جان سوز تر از غربت او هم می شد؟

    "میخ کوتاه بیا همسرم از پا افتاد
    میخ هر لحظه در این عزم مصمم می شد


    غنچه دارد گل من تیغ نزن بی انصاف
    حیف،بابا شدنم داشت مسلم می شد"

    ناگهان چشم قلم تار شد و بعد از آن
    کربلا بود که در ذهن مجسم می شد


    کوچه در هیأت گودال در آمد آن گاه....
    بارش نیزه و شمشیر دمادم می شد

    اشک خواهر وسط هلهله طوفانی بود
    اشک و لبخند در این فاجعه توأم می شد


    سیبِ سرخی به سر شاخه ی نیزه گل کرد
    داشت اوضاع جهان یکسره درهم می شد

    که قلم از نفس افتاد،نگاهش خون شد
    دفتر شعر پر از واژه ی شبنم می شد

    کاش همراه غزل محفل اشکی هم بود
    روضه خوان، مقتل خونین مقرم می شد

    شاعر:سید مسیح شاهچراغی





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  7. Top | #6

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  8. Top | #7

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    ای به خون خفته من گل نشکفته من
    شاهـد سـوز مـن و درد ناگفتـه من

    اولیـن کشتـه مظلـوم ولایـت پسرم
    به خدا هدیه نمودم به خدایت پسرم

    نازنین کودک من محسن کوچک من
    نازنین کودک من محسن کوچک من

    من شدم سنگر تو تو شدی سنگر من
    قلب تو تاب فشار در و دیوار نداشت

    سینـه نازک تـو طاقت مسمار نداشت
    نازنین کودک من محسن کوچک من

    نازنین کودک من محسن کوچک من
    قصــۀ محنـت تــو سنـد غـربت مــن

    گـم شـده تربـت تـو همچنـان تربت من
    کس نداند که چه آمد به سرت ای پسرم

    نازنین کودک من محسن کوچک من
    نازنین کودک من محسن کوچک من

    مـن و تـو دو یاریــم در کنـار حیدر
    تــو ز مـن تنهاتـر مـن ز تـو تنهـاتر

    صورتــم از اثـر شعلـۀ آتـش افــروخت
    در همان لحظه دل سوخته‌ام بهر تو سوخت

    نازنین کودک من محسن کوچک من
    نازنین کودک من محسن کوچک من

    غلامرضا سازگار




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  9. Top | #8

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    هجوم به خانه وحي

    بعد از رحلت رسولخدا صلی الله علیه و آله و سلم ،
    مخالفین زمینه را برای انجام مقاصد خود آماده دیدند
    و به هر شیوه‌ی ممکن، خلافت را به چنگ آوردند.

    در این میان، استوارترین مردی که با آنها توان مخالفت
    داشت و خلافت هم حقش بود، علی علیه السلام بود.


    آنها برای بیعت ‏گرفتن از امیرالمومنین نقشه‏ های زیادی کشیدند
    تا سرانجام به خانه فاطمه سلام الله علیها ریختند و علی علیه السلام
    را به زور شمشیر به مسجد بردند. به گوشه ‏هایی
    از این ماجرا اشاره می‏کنیم:

    نفرین حضرت فاطمه هنگام بیعت اجباری امام علی علیه السلام
    فاطمه زهرا سلام الله علیها در هر موقعیتی از مقام
    ولایت امام علی علیه السلام دفاع می‏کرد.


    مثلا وقتی زن‌های مسلمان به عیادتش آمدند، با آنها سخن گفت
    و مردان آنها را که دست از حمایت علی علیه السلام کشیده
    بودند، به شدت ملامت نمود.

    در جریان بیعت گرفتن از امیرالمؤمنین نیز تا آنجا که می‏توانست
    از شوهرش دفاع کرد و برای جلوگیری از پایمال شدن
    حق او به میان مردان رفت و فریاد کشید و با ضجه و
    ناله خود، مردم را برای کمک به امام علی ترغیب کرد.


    امام صادق علیه السلام چنین روایت می‌کند:
    وقتی امیرالمؤمنین علیه السلام را از منزل با اجبار و اکراه
    خارج کردند، فاطمه علیهاسلام هم خارج شد و فریاد کشید:

    « پسر عم مرا رها کنید! به خدایی که محمد را به حق مبعوث
    فرمود، اگر او را رها نکنید، چادر از سر می‏کشم و پیراهن پدرم
    رسول الله را بر سر می‏گذارم و نفرین‌تان می‏کنم.»

    امیرالمؤمنین به سلمان گفت:
    « سلمان، فاطمه را دریاب!»

    سلمان می‏گوید:
    « من نزدیک فاطمه علیهاسلام بودم. به خدا قسم دیدم ستون‏های
    مسجد رسول خدا از جا کنده شد و بالا آمد؛ به طوری که اگر
    کسی می‏خواست از زیر آن رد شود می‏توانست. جلو آمدم و گفتم:


    « ای بانو و ای سرور و مولای من! خداوند تبارک و تعالی پدرت
    را رحمتی برای کل جهانیان فرستاد. اینان را نفرین نکن.»

    فاطمه علیهاسلام فرمود:
    ای سلمان، می‌خواهند علی را بکشند و من دیگر نمی‏توانم صبر
    کنم. مرا رها کن تا نزد قبر پدرم بروم و آنها را نفرین کنم.»


    عرض کردم‏:
    « مرا علی علیه السلام فرستاده و امر فرموده که به خانه برگردی.»

    فاطمه علیهاسلام فرمود:
    « اکنون که علی علیه السلام امر کرده، برمی‏گردم و صبر می‏کنم.»


    سپس برگشت و ستون‏ها به حال اولیه درآمد.
    بعد از اینکه خلافت ابوبکر تثبیت شد نیز امیرالمؤمنین علیه السلام
    فاطمه زهرا را بر روی مرکبی می‏نشاند و به در خانه‏ ها
    یا مجالس انصار می‌رفت.

    فاطمه علیهاسلام از آنها طلب یاری می‏کرد، اما آنها می‏گفتند:
    « ای دختر رسول خدا! ما بیعت کرده ‏ایم و دیگر کار از کار گذشته.»


    امیرالمؤمنین می‏فرمود:
    « آیا صحیح بود که من جسد مطهر رسول خدا را رها کنم
    و به مشاجره بر سر خلافت بپردازم؟»

    فاطمه علیهاسلام می‏فرمود:
    « علی علیه السلام آنچه را که سزاوار بود، انجام داد.
    آنها هم هر چه کردند، خداوند به حسابشان خواهد رسید.»


    منبع: بیت الاحزان/ 86 - 87.







    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  10. Top | #9

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    «السّلام عليک يا محسن بن علي(ع)»

    محسن(ع)اي غنچه نشکفته من
    از ستم صيد به خـون خفته من

    تـو مـرا روح و روانـي پـسـرم
    پـرپـر از بــاد خــزانـي پـســرم

    ديده نگـشـوده به عـالـم مُـردي
    هــمچنـان غـنـچـه گل افـسردي

    چون که رفـتي تو به نزد پـدرم
    فاش بر گـو تو به آن تاج سرم

    بـعـد تو آن دو بـهـم پـيـوسـتـنـد
    سـيـنـه فـاطمه(س) را بشکستند

    سـيـنـه اي که چـو گـل بـوئيدي
    از ره مـهــر و وفـا بــوسـيـدي

    گشته سـوراخ ز مـسـمـار پدر
    از فـــشـــار در و ديـــوار پــدر

    اي پدر جان ز جهان سير شدم
    در جـوانـي بـه خـدا پـيـر شـدم

    مرحوم حاج احمد دلجو





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  11. Top | #10

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    دوباره نگاه مى كنم.
    ميخ در با ضرب تمام سينه ى زهرا عليهاالسلام را
    شكافته، و خون به شدت جارى است.

    صداى شكستن استخوان سينه ى زهرا شنيده شد.
    دست نابكار تازيانه هم زد.


    غلاف شمشير هم به پهلوى او زد.
    و اى فاطمه بيهوش شد آخ محسن كشته شد!!

    على عليه السلام با فضه آمد.
    آتشى در دلش برپا شده بود!!؟

    بى اختيار عباى خود را روى بانو انداخت و
    او را به فضه سپرد، و خود آمد تا مهاجمين را بيرون كند.

    گريبانِ سر دسته ى آنان- يعنى عمر- را گرفت و او را
    بر زمين كوبيد و فرمود: «اگر سفارش پيامبر صلى اللَّه عليه و آله
    نبود مى دانستى على كيست و تو كيستى، و چون تويى نمى تواند
    بى اجازه وارد خانه ى من شود»!!!


    همه فرار كردند، و على عليه السلام خود را كنار
    فاطمه ى مجروح رساند؛ و سر او را بر زانو گرفت.

    اكنون خانم از هوش رفته؛ و ديگر ناله اى ندارد.
    نكند فاطمه عليهاالسلام را هم كشتند؟!

    فضه، به زحمت خانم را به هوش آورد.
    تا چشم باز كرد پرسيد: فضه، على كجاست؟!




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi