صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 45

موضوع: آوازی برای پروانه ها: مجموعه شعر دفاع مقدس

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13829
    نوشته
    562
    تشکر
    537
    مورد تشکر
    585 در 211
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    غریبانه

    عبدالحسین رحمتی


    من شما را یک به یک خواندم کجا بودید؟
    در دل نی¬زارها ماندم کجا بودید؟
    عافیت سهم شما؛ اما نصیب من
    تیغ بود و سر می¬افشاندم، کجا بودید؟
    راستی آن لحظه¬ها، وقتی غریبانه
    آتش باروت سوزاندم کجا بودید؟
    در میان شعله، یاران عزیزم را
    در کفن آن روز پیچاندم کجا بودید؟
    خوب یادم هست آری، لحظه پرواز
    من شما را یک به یک خواندم، کجا بودید؟






    امضاء



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13829
    نوشته
    562
    تشکر
    537
    مورد تشکر
    585 در 211
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    فصل دیگر

    محمدعلی بهمنی


    ناگهان دیدم که دور افتاده¬ام از همرهانم
    مانده با چشمان من دودی، به جای دودمانم
    ناگهان آشفت کابوسی مرا از خوابِ کهفی
    دیدم آوخ قرن¬ها راه است از من تا زمانم
    ناشناسی در عبور از سرزمین بی¬نشانی
    گرچه ویران خاکش اما، آشنا با خشت جانم
    ها! شناسم این همان شهر است، شهر کودکی¬ها
    خود شکستم تک¬چراغ روشنش را با کمانم!
    می¬شناسم این خیابان¬ها و این پس¬کوچه¬ها را
    بارها این دوستان بستند، ره بر دشمنانم
    آن بهاری باغ¬ها و این زمستانی بیابان
    ز آسمان می¬پرسم آخر من کجای این جهانم؟
    سوز سردی می¬کشد شلاق و می¬چرخاند و من
    درد را حس می¬کنم، در بند بند استخوانم
    می¬نشینم بر زمینِ سرزمین بی¬گناهم
    ص:20
    مشت خاکی روی زخم خون¬چکانم می¬فشانم
    خیره بر خاکم که می¬بینم ز کرت زخم¬هایم
    می¬شکوفد سرخ گل¬هایی شبیه دوستانم
    می¬زنم لبخند و بر می¬خیزم از خواب و بدین¬سان
    می¬شود آغاز، فصل دیگری از داستانم







    امضاء


  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13829
    نوشته
    562
    تشکر
    537
    مورد تشکر
    585 در 211
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    کجا را زدند؟

    محمدعلی بهمنی


    صدا آن چنان زلزله وار بود
    که انگار دلهای ما را زدند
    نه! شیطان ترین بچه های جهان
    هدف رفته و شیشه ها را زدند
    هوا زیر آوار له گشته است
    نترسید! آری، هوا را زدند!
    کمی نیز زخمی شد آواز من
    کلاغان که مرغِ صدا را زدند
    تماشا کن! این سفره شام ماست
    ز جمعش فقط اشتها را زدند!
    چرا خون به گهواره ما رسیده است؟
    چه میدانم! اینجا، چرا را زدند
    مکن پُرس وجو ماجرا را، ببین
    چگونه رگ ماجرا را زدند!
    چراغی در این خانه بیدار بود
    که خفّاشیان روشنا را زدند!







    امضاء


  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13829
    نوشته
    562
    تشکر
    537
    مورد تشکر
    585 در 211
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    کجا می¬بُرد؟

    محمّدعلی بهمنی


    بی¬¬سایه مرا آن نور، با خویش کجا می¬برد
    بی¬پرسش و بی¬پاسخ، می¬رفت و مرا می¬برد
    ها! گفت تماشا کن گُلخاکِ شهیدان را
    خالص نشدی ورنه، این خاک تو را می¬برد!
    من بودم و من بودم، در حال شدن بودم
    انگار مرا شوری، رقصان به سها می¬برد
    هنگامه محشر بود، یا وعده دیگر بود
    آن پای که بی¬سر بود، تن را چه رها می¬برد
    رو سوی خطر می¬رفت، یا سیر و سفر می¬رفت؟!
    هم باورمان می¬داد، هم باور ما می¬برد
    پیری که غریبی را، از کرب و بلا آورد
    این بار غریبان را، تا کرب و بلا می¬برد!






    امضاء


  6. Top | #15

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13829
    نوشته
    562
    تشکر
    537
    مورد تشکر
    585 در 211
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    پلاک

    ابراهیم ابوالحسنی

    و ناگهان خبری دردناک آوردند
    ز ردّ پای تو یک مشت خاک آوردند
    هنوز باورم این بود: بازمی گردی
    برای باورم اما پلاک آوردند!
    به اشک و آه قسم، میهمان خورشیدی
    که از تو خاطره ای تابناک آوردند
    برای کوچه بی¬اسم و بی نشانی ما
    به احترام تو، یک اسم پاک آوردند
    صدای زنگ در آمد و باز میدانم
    ز ردّ پای تو یک مشت خاک آوردند






    امضاء


  7. Top | #16

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13829
    نوشته
    562
    تشکر
    537
    مورد تشکر
    585 در 211
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    زخم های سرخ

    عبدالجبار کاکایی

    گردباد باش، باد باش و گرد
    خاک ناامید، باز هم بگرد
    لای بوته ها، خفته یک شهید
    کوه بود، کوه، مرد بود، مرد
    زخم سینه اش دشنه بود و زهر
    زخم های سرخ، زخم های زرد
    آفتاب بود، سایه شد ولی
    سایه ات کجاست؟ آی هم نبرد!
    دست شاخه هایْ بی شکوفه است
    آه از این هوا! این هوای سرد
    گردباد باش، باد باش و گرد
    گرچه خفته ای باز هم بگرد









    امضاء


  8. Top | #17

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13829
    نوشته
    562
    تشکر
    537
    مورد تشکر
    585 در 211
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    شهیدان روسفید

    سعید بیابانکی


    چه ببرها که در این کوه ناپدید شدند
    چه سروها که در آغوش من شهید شدند
    نیامدند سفر کرده¬گان این کوچه
    چه چشم های سیاهی به در سفید شدند
    در انتظار مرام رفیق های قدیم
    هزار مرتبه تقویم ها جدید شدند
    هنوز پنجره¬مان تا خروس¬خوان باز است
    خبر دهید به آنها که ناامید شدند
    برآمدند شبی با هزار دست دعا
    هزار قفل فروبسته را کلید شدند
    دو واژه از دو لبی را کنار هم چیدند
    دو بیت ناب سرودند و بوسعید شدند
    سیاهی از همه جا روسیاهی از همه سو
    خوشا به حال شهیدان که روسفید شدند






    امضاء


  9. Top | #18

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13829
    نوشته
    562
    تشکر
    537
    مورد تشکر
    585 در 211
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    آبشارهای تا همیشه

    بیژن دائی چی (ارژن)


    از کنار ما چقدر بی صدا گذشته اند
    بارها ندیده ایم و بارها گذشته اند
    آبشارهای تا همیشه ایستاده اند
    گرچه مثل رود از کنار ما گذشته اند
    سنگ ها نشسته اند و دشت های تشنه را
    صاف و ساده چشمه های بی ریا گذشته اند
    گرچه پهلوان شاهنامه ای نبوده اند
    از هزارها هزار ماجرا گذشته اند
    ما گذشته ایم و روزگار هم گذشت و رفت
    با گذشت های ما هنوز پا گذشته اند






    امضاء


  10. Top | #19

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13829
    نوشته
    562
    تشکر
    537
    مورد تشکر
    585 در 211
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    چقدر جای تو خالی...

    ( بیژن دائی چی (ارژن)


    پسر شدیم و بدون پدر بزرگ شدیم
    و با هزار غم و دردسر بزرگ شدیم
    و جنگ بود و آوارگی و دربه دری
    سفر رسید و ما با سفر بزرگ شدیم
    پدر همیشه سفر بود مثل اینکه نبود
    و ما بدون پدر با خطر بزرگ شدیم
    پدر قطار فشنگش قطار رفتن بود
    و ما به شوق سفر بود اگر بزرگ شدیم
    پدر رسید و ما از قطار جا ماندیم
    پلاکش آمد و ما با خبر بزرگ شدیم
    و کوچه عکس پدر را به سینه چسبانید
    و ما به چشم شما بیشتر بزرگ شدیم
    قطار پوکه های خالی و زیرسیگاری
    چقدر جای تو خالی، پدر! بزرگ شدیم
    و ما بزرگ نبودیم، این شکوه تو بود
    به چشم مردم دنیا اگر بزرگ شدیم






    امضاء


  11. Top | #20

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13829
    نوشته
    562
    تشکر
    537
    مورد تشکر
    585 در 211
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    شوق شهادت

    عبدالحسین رحمتی


    کس ز راز رفتنش خبر نداشت
    سیزده بهار بیشتر نداشت
    در شناسنامه دست برده بود
    یعنی اینکه چاره ای دگر نداشت
    هیچ بچه ای به سن و سال او
    زین میانه جرئت سفر نداشت
    عزم، جزم کرده بود می رود
    ذرّه ای گمان در او اثر نداشت
    آن چنان یقین در او شکفته بود
    آن چنان که «شاید» و «اگر» نداشت
    تا شب اجابت دعای خویش
    از خدای عشق دست برنداشت
    سال ها گذشت و نامه ای رسید
    از پرنده ای که بال و پر نداشت
    سال های بعد، پیکری رسید
    پیکری که دست و پا و سر نداشت






    امضاء


صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi