مهدی جان! من تو را امام زمان خود میدانم و اعتقاد دارم که تو حجّت خدا هستی. خدا راه سعادت را برای مردم روشن نمود، به آنان دستور داد تا ولایت تو را قبول کنند و از تو پیروی کنند، هر کس از تو اطاعت کند، اهل بهشت خواهد بود و هر کس با تو دشمنی کند، غضب خدا در انتظار او خواهد بود.48
* * *
من بار دیگر بر محمّد و آل محمّد، صلوات و درود میفرستم، و خطاب به شما چنین میگویم:
ای سروران من! شما اوّلین آفریده خدا هستید، خدا آفرینش را با شما آغاز نمود، خدا همه خوبیها، همه زیباییها، همه کمالات را با شما آغاز نمود. شما سبب خلقت جهان هستید، اگر شما نبودید، خدا و آسمانها و زمین فرشتگان و جهان هستی را خلق نمیکرد.49
شما واسطه فیض خدا هستید، وقتی خدا میخواهد به بندگان خود خیر و رحمتی بدهد، ابتدا آن را به وجود شما نازل میکند و بعد به واسطه شما آن خیر به دیگران میرسد.
شما همه کاره جهان هستید، در جهان هستی، حرف اوّل و آخر را شما میزنید، خدا شما را محور قرار داده است، از اوّل هستی شما بودهاید و تا آخر هم شما خواهید بود.
هر کس که با خدا کار دارد باید به درِ خانه شما بیاید، به اذن خدا، شما همیشه و همواره، همهکاره جهان هستی میباشید.
به واسطه شما خدا رحمت خود را بر بندگانش نازل میکند و بلاها را از آنان دور میکند، شما ستون جهان هستی هستید، اگر شما نباشید، زمین و زمان در هم میپیچد.
من به «رجعت» شما باور دارم، اعتقاد دارم که شما قبل از قیامت، به دنیا باز میگردید و در این دنیا حکومت میکنید.
«رجعت»، همان زنده شدن دوباره شما میباشد، آری! خدا شما را (قبل از برپا شدن قیامت) زنده خواهد نمود تا بر این دنیا حکومت کنید، آری! باور داشتن به رجعت، نشانه شیعه واقعی بودن است.50
من میدانم که قرآن هم از رجعت سخن گفته است. من بارها و بارها این آیه قرآن را خواندهام: «أَو کَالَّذِی مَرَّ عَلَی قَریَةٍ وَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلَی عُرُوشِهَا...فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ...».51
قرآن، داستان عُزَیر (یکی از پیامبران) را برایم بیان میکند، او از شهری عبور کرد که استخوانهای مردگان زیادی در آنجا افتاده بود. آن، شهر ویران شده بود.
او مدّتی به آن استخوانها و جمجمهها نگاه کرد و با خود گفت: در روز قیامت، خدا چگونه این مردگان را زنده خواهد نمود؟
در این هنگام، خدا به عزرائیل دستور داد تا جان او را بگیرد، مرگ عُزَیر فرا رسید. صد سال گذشت. خدا بعد از صد سال، دوباره او را زنده کرد، او به سوی شهر خود حرکت کرد، وقتی به شهر خود رسید دید همه چیز تغییر کرده است، آری!صد سال گذشته بود، همسر او از دنیا رفته بود و...
آری! رجعت، همان زنده شدن بعد از مرگ است و قرآن از رجعت و زنده شدن دوباره عُزَیر سخن گفته است.
خدایی که من او را میپرستم به هر کاری تواناست، او وعده داده که بار دیگر شما را به این دنیا باز گرداند و شما در این دنیا حکومت کنید و خدا به وعدههای خود عمل میکند.52
من میدانم که در روزگار رجعت شرایط عوض خواهد شد، اگر کسی قبل از رجعت کافر باشد، ایمان او در روزگار رجعت قبول نخواهد شد، زیرا در آن هنگام پردهها کنار میرود و آیات خدا آشکار میشود، انسانها تا قبل از فرا رسیدن روزگار رجعت، فرصت دارند که حق و حقیقت را انتخاب نمایند.
* * *
مهدی جان! من در اینجا میخواهم باورهای خود را بر زبان بیاورم، آنچه را که به آن اعتقاد دارم بیان کنم:
من باور دارم که مرگ حق است و دیر یا زود از این دنیا سفر خواهم نمود، آری! منزلگاهی است که باید از آن عبور کرد، خوشا به حال کسی که به این دنیا دل نبندد.
من به یاد مرگ میافتم، آن روز که مرا در قبر بنهند و خاک بر روی من بریزند، آن روز تنهای تنها خواهم شد!
افسوس که من این صدا را نمیشنوم: «من خانه تنهایی هستم، من خانه تاریکی هستم».
این صدای قبر من است که هر روز در فضا طنین میاندازد و من آن را نمیشنوم!53
آیا من برای تاریکی قبر فکری کردهام؟ سفری در پیش رو دارم که دیر یا زود فرا میرسد، باید برای خود زاد و توشهای آماده کنم، آن لحظهای که همه، مرا تنها میگذارند. همه دوستان و آشنایان، بعد از اینکه مرا به خاک سپردند به منزل خود باز میگردند و من میمانم و یک دنیا تنهایی و تاریکی !
من به سؤل و جواب در قبر اعتقاد دارم. آن موقعی که دو فرشته نزد من آیند، از من در مورد خدا و دین من سؤل کنند: خدای تو کیست؟ پیامبر تو کیست؟ امام تو کیست؟
در آن لحظههای تنهایی چه خواهم کرد؟
من شنیدهام که اگر کسی اهل ایمان باشد، در آن لحظهها هیچ غمی به دل ندارد.
وقتی مؤمن را داخل قبر گذاشتند و قبر آن را با خاک پوشاندند، ناگهان قبر او شکافته میشود. دری آشکار میشود و مؤمن نگاهش به آن در خیره میماند. قبر تاریکِ تاریک است، امّا نوری از آن در به سوی قبر میآید و تمام قبر را روشن میکند .
این نور، نور چهره زیبای پیامبر میباشد، بوی خوشی به مشام مؤمن میرسد، آری!این بوی خوش پیامبر است.54
این پیامبر است که دوستان خود را در سختترین لحظهها تنها نمیگذارد.
* * *
مهدی جان! من باور دارم که بعد از مرگ زنده خواهم شد، من به روز قیامت ایمان دارم، روزی که همه زنده شوند و سر از قبر بردارند.
من چه میدانم که روز قیامت چه روزی است؟ روزی که ترس همه را فراگیرد، هر کسی به فکر خودش باشد، مادر از فرزند خود فرار کند، دوستان همه یکدیگر را فراموش کنند، روزی که تشنگی بیداد کند، آتش جهنّم زبانه کشد...
همه برای حسابرسی فراخوانده شوند، آن روز همه به پروندههای کردار خود نگاه میکنند، میبینند که همه کارهای خوب و بد آنها با دقّت ثبت شده است.
آن روز، روز حسابرسی است. گروهی که اهل خوبیها و زیباییها بودهاند، به سوی بهشت حرکت میکنند، کسانی هم که در دنیا چیزی جز پلیدی و سیاهی برای خود اندوخته نکردهاند، در عذاب گرفتار میشوند.
* * *
من به «پل صراط» ایمان دارم، روز قیامت، پلی بر روی جهنّم کشیده میشود که به آن «صراط» میگویند، همه باید از آن عبور کنند، اهل ایمان به راحتی و با سلامت از صراط عبور میکنند و بعد از آن به مهمانی بزرگ خدا میروند، آنها به بهشت جاودان وارد میشوند.
ولی اهل کفر و معصیت نمیتوانند از آن عبور کنند، آنان در آتش عذاب گرفتار میشوند، آنان در آتش سقوط میکنند.
در روز قیامت، از «حقّ النّاس» سؤل میکنند، این سؤل در «مِرصاد» خواهد بود، مِرصاد، قسمتی از پل صراط است، در آنجا از «حقّ النّاس» میپرسند، هر کس که به دیگری ظلم کرده باشد و حقّ او را گرفته باشد، باید آنجا جواب بدهد.
اگر امروز حق کسی را پایمال کنم، اگر به آبروی کسی صدمه بزنم، اگر ظلمی به دیگری بنمایم، باید بدانم که در روز قیامت باید جواب بدهم. خدا از «حقّ النّاس» نمیگذرد، باید من در آنجا صاحب حق را راضی کنم!55
آری! من به بهشت و جهنّم ایمان دارم، میدانم که اگر درستکار باشم، سرانجام من بهشت خواهد بود و اگر راه خطا بروم و معصیت و گناه خدا را بنمایم، جهنّم در انتظار من است.
بهشت و جهنّم، حقیقت دارد، من امید دارم که عاقبت من ختم به خیر شود، اهل بهشت باشم، من از جهنّم هراس دارم، من از عذاب جهنّم به خدا پناه میبرم!
* * *
مهدی جان! خوب میدانم، اگر من بخواهم از عذاب خدا نجات پیدا کنم، باید ولایت تو را قبول کنم، ولایت تو، محورِ سعادت است و رستگاری.
هر کس به بهشت وارد میشود، به خاطر محبّت شماست، رضای شما، رضای خداست، اگر کسی بتواند شما را راضی و خشنود سازد، خدا را راضی ساخته است.
کسی که بفهمد حق با شماست، بداند که خدا ولایت شما را بر او واجب کرده است، امّا از قبول ولایت شما سرباز زند، جایگاهش آتش دوزخ خواهد بود.
آری! کسانی که با شما دشمنی میکنند و با این که میدانند حق با شماست، امّا آن را انکار میکنند، آنان به آتش گرفتار خواهند شد، امّا حساب کسانی که از شما هیچ نمیدانند و جاهل هستند و اصلاً حق به آنها نرسیده است، جداست.