از آنجا كه سرچشمه سركشى ها و ناسپاسى هاى انسان غالباً غرور است، براى در هم شكستن اين غرور خداى متعال در آيه 18 سوره «عبس» ، مى فرمايد:
«خداوند اين انسان را از چه چيز آفريده»؟!
(مِنْ أَيِّ شَيْء خَلَقَهُ)؟.
«او را از نطفه اى ناچيز و بى ارزش آفريد، و سپس او را موزون ساخت و در تمام مراحل اندازه گيرى نمود»
(مِنْ نُطْفَة خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ).
چرا اين انسان، به اصل خلقت خود نمى انديشد؟! و ناچيز بودن مبدأ اصلى خود را فراموش مى كند؟
وانگهى چرا قدرت خداوند را در آفرينش اين موجود بديع از آن نطفه ناچيز نمى نگرد؟ كه دقت در همين آفرينش انسان از نطفه و اندازه گيرى تمام ابعاد وجودى او، اعضاء پيكرش، استعدادهايش و نيازهايش، خود بهترين دليل براى خداشناسى و معرفة اللّه است.
جمله «قَدَّرَهُ» از ماده «تقدير» به معنى اندازه گيرى و موزون ساختن است; زيرا مى دانيم در ساختمان وجود انسان، بيش از بيست نوع فلز و شبه فلز به كار رفته، كه هر كدام از نظر كميت و كيفيت اندازه معينى دارد، كه اگر كم و بيشى در آن رخ دهد، نظام وجود انسان به هم مى ريزد.
از اين گذشته، كيفيت ساختمان اعضاء بدن ، و تناسب و ارتباط هاى آنها با يكديگر، اندازه هاى دقيقى دارد، و نيز استعدادها، غرائز و اميالى كه در فرد انسان، و در مجموعه جهان بشريت، نهفته است، بايد طبق حساب خاصى باشد تا سعادت بشر را تأمين كند.
خداوند كسى است كه تمام اين اندازه گيرى ها را در آن نطفه بى ارزش انجام داده، نطفه اى كه به قدرى كوچك است كه اگر از سلول اصلى حيات شناور در آب آن به تعداد تمام انسان ها، يك جا جمع شود، بيش از يك انگشتانه را پر نمى كند.
آرى، در چنين موجود خرد و صغير، اين همه بدايع و نقوش را ترسيم كرد و به وديعت نهاد.(1)
1. تفسیر نمونه، جلد 26 صفحه 146.
