صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 22

موضوع: لذت دیدار ماه

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,733
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,145 در 2,987
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    روزها می‌گذرد و ما در سفر هستیم...
    دروازه شهر قم به چشم می‌خورد، اینجا قم، پایتخت فکری شیعیان جهان است.
    وارد شهر می‌شویم و ابتدا به زیارت حضرت معصومه(س) می‌رویم.
    آری، اینجا بوی مدینه را می‌دهد زیرا گلی از بوستان پیامبر در اینجاست.
    بعد از زیارت به جستجوی گمشده خود می‌روم.
    آیا می‌دانی گمشده من کیست؟
    من به دنبال ابن ولید می‌گردم، همان کسی که شیخ صدوق از او حدیث خود را شنیده است.
    من این همه راه آمده‌ام تا ابن ولید را ببینم، ما به نیمه اوّل از قرن چهارم هجری آمده‌ایم.10
    پیرمردی را می‌بینم که در آن طرف ایستاده است، خوب است از او سراغ بگیرم.
    ــ خانه ابن ولید کجاست؟
    ــ چگونه است که خانه او را نمی‌شناسی؟ ابن ولید، شیخ قم و بزرگترین دانشمند این شهر است.11
    ــ من به تازگی، وارد این شهر شده‌ام.
    ــ همراه من بیا تا تو را به خانه او ببرم.
    ما با هم در کوچه‌های شهر به راه می‌افتیم و به سوی خانه ابن ولید می‌رویم.
    وارد خانه می‌شویم و به حضور ابن ولید می‌رسیم، سلام کرده و می‌نشینیم.
    گروهی از شاگردان، دور او را گرفته‌اند و هر کدام از او سؤل علمی می‌کنند و او جواب می‌دهد.
    یکی از شاگردان او، کتابی را در دست دارد و از ابن ولید در مورد این کتاب سؤل می‌کند.
    ابن ولید در جواب می‌گوید که نمی‌توان به این کتاب اعتماد کرد.12
    این نکته برای من بسیار جالب است که ابن ولید از شاگردان خود می‌خواهد تا به هر کتابی اعتماد نکنند.
    یکی دیگر از شاگردان، حدیثی را برای ابن ولید می‌خواند، او مقداری فکر می‌کند و می‌گوید که نمی‌توان به آن اعتماد کرد زیرا این حدیث را فقط ابن اُورَمَه نقل کرده است و او مورد اعتماد نیست.13
    من از این که ابن ولید با چنین دقّتی، حدیث‌ها را مورد بررسی قرار می‌دهد، متعجّب می‌شوم.
    من نمی‌دانستم به خانه کسی آمده‌ام که نظرات او در نقد حدیث، مورد قبول همه بزرگان است.
    ما در حضور دانشمندی هستیم که عمر خود را در راه بررسی حدیث صرف کرده است.
    بی جهت نیست که دانشمندان، این گونه به حدیثی که او نقل کند، اعتماد می‌کنند.
    من منتظر هستم تا در فرصت مناسبی با ابن ولید سخن بگویم.
    ساعتی می‌گذرد.
    اکنون من رو به استاد می‌کنم و می‌گویم:
    ــ جناب ابن ولید، یکی از نویسندگان ادّعا کرده که همه احادیثی که در فضیلت زیارت امام رضا(ع) نقل شده دروغ است!
    ــ این ادّعا، اشتباه است، ما احادیث صحیح در این زمینه داریم.
    ــ من در حال نوشتن کتابی برای نقد این سخن هستم.
    ــ فکر بسیار خوبی است.
    ــ من نزد شیخ صدوق بودم و او به من گفت که از شما حدیثی شنیده است که در آن، ثواب زیارت امام رضا(ع) بیان شده است.
    ــ آری، من آن حدیث را نقل کرده‌ام.
    ــ وقتی شخصیّتی مثل شما که در علم رجال، صاحب نظر است، این حدیث را نقل کند نشانه این است که به این حدیث می‌شود اعتماد کرد.
    ــ من عمر خود را در راه بررسی احادیث صرف کرده‌ام و همواره با نقل احادیث ضعیف مخالفت کرده‌ام، آرمان من این بوده است که فقط احادیث صحیح برای آیندگان نقل شود.
    ــ جناب ابن ولید! آیا می‌شود برای ما بگویید که شما این حدیث را از چه کسی شنیده‌اید؟



    امضاء



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,733
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,145 در 2,987
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    اکنون من رو به استاد می‌کنم و می‌گویم:
    ــ جناب ابن ولید، یکی از نویسندگان ادّعا کرده که همه احادیثی که در فضیلت زیارت امام رضا(ع) نقل شده دروغ است!
    ــ این ادّعا، اشتباه است، ما احادیث صحیح در این زمینه داریم.
    ــ من در حال نوشتن کتابی برای نقد این سخن هستم.
    ــ فکر بسیار خوبی است.
    ــ من نزد شیخ صدوق بودم و او به من گفت که از شما حدیثی شنیده است که در آن، ثواب زیارت امام رضا(ع) بیان شده است.
    ــ آری، من آن حدیث را نقل کرده‌ام.
    ــ وقتی شخصیّتی مثل شما که در علم رجال، صاحب نظر است، این حدیث را نقل کند نشانه این است که به این حدیث می‌شود اعتماد کرد.
    ــ من عمر خود را در راه بررسی احادیث صرف کرده‌ام و همواره با نقل احادیث ضعیف مخالفت کرده‌ام، آرمان من این بوده است که فقط احادیث صحیح برای آیندگان نقل شود.
    ــ جناب ابن ولید! آیا می‌شود برای ما بگویید که شما این حدیث را از چه کسی شنیده‌اید؟



    امضاء


  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,733
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,145 در 2,987
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    ــ من این حدیث را از استادم، صَفّار قمی شنیدم.
    ــ آیا می‌شود شما او را برای ما معرّفی کنید؟
    ــ صَفّار قمی یکی از بزرگترین شخصیّت‌های علمی این شهر بود، به راستی که او، مایه افتخار شهر قم بود.
    ــ یعنی صَفّار قمی از دانشمندان بزرگ شیعه بود؟
    ــ آری، او شاگردان زیادی را تربیت کرد و با تلاش‌های او بود که اکنون، سخنان اهل بیت(ع) به دست ما رسیده است.
    ــ پس شما می‌گویید که صَفّار قمی، انسانی راستگو و مورد اعتماد بوده است؟
    ــ من چه کسی هستم که بخواهم در مقابل عظمت استادم سخنی بگویم، همه بزرگان به صَفّار قمی به دیده احترام نگاه می‌کنند، او در سال‌های آخر قرن سوّم از دنیا رفت.14
    ــ خیلی ممنونم که مرا راهنمایی کردید.
    همسفر خوبم! یادت باشد هدف ما این بود که در مورد چهار نفر تحقیق کنیم، تاکنون در مورد ابن ولید و صَفّار قمی اطلاعات خوبی به دست آورده‌ایم.
    اکنون باید همّت کنیم و در مورد دو نفر باقیمانده (احمد اَشعَری و احمد بَزَنطی) تحقیق کنیم.
    اگر این دو نفر هم انسان‌های راستگویی باشند، می‌توانیم بگوییم حدیثی که شیخ صدوق برای ما نقل کرده است صحیح و معتبر می‌باشد.
    پس با من همراه باش!
    چرا مرا از این شهر بیرون می‌کنید؟
    چه غوغایی شده است، سر و صدا از هر طرف به گوش می‌رسد، خدایا چه خبر شده است؟
    مردم همه شعار می‌دهند: «آقای سَهْل، اخراج باید گردد».
    منظور آنها از این آقای سَهْل کیست؟
    آنجا را نگاه کن! گویا می‌خواهند یک نفر را از شهر بیرون کنند.
    فکر می‌کنم این همان آقای سَهْل است که بر ضدّ او شعار می‌دهند. ما در قرن سوّم هجری هستیم.
    آن طرف را نگاه کن! آقایی در میان جمعی ایستاده و این منظره را تماشا می‌کند.
    فکر می‌کنم این آقا، بزرگ این شهر باشد، خوب است به او بگویم که مانع کار این جوانان شود.
    من نزدیک می‌روم تا با او سخن بگویم، امّا خوب است ابتدا نام او را سؤل کنم.
    از یکی از افراد سؤل می‌کنم:
    ــ ببخشید، آن آقای محترم که در میان جمعی از مردم ایستاده کیست؟
    ــ چطور او را نمی‌شناسی؟ او رئیس شهر قم، احمد اَشعَری است، او بزرگترین دانشمند این شهر است.15
    وقتی نام احمد اَشعَری را می‌شنوم، متوجه می‌شوم که او همان کسی است که من می‌خواستم با او دیدار کنم.
    سؤلی در ذهن من نقش می‌بندد: چرا احمد اَشعَری به آقای سَهْل کمکی نمی‌کند؟
    من نزدیک احمد اَشعَری می‌شوم و بعد از سلام می‌گویم:
    ــ جناب احمد اَشعَری! چرا شما به مردی که او را از این شهر بیرون می‌کنند، کمک نمی‌کنید؟
    ــ آیا منظور شما همان آقای سَهْل است؟
    ــ آری، چرا او را از شهر قم بیرون می‌کنند و شما فقط نگاه می‌کنید؟
    ــ آخر خود من دستور داده‌ام که این کار را بکنند.
    وقتی من این سخن را می‌شنوم، تعجّب می‌کنم، آخر چگونه باور کنم که یک شخصیت بزرگ شیعه، چنین کاری بکند؟
    خوب است مقداری تحقیق کنم و ببینم اصل ماجرا چیست؟
    به میان مردم می‌روم و از چند نفر سؤل می‌کنم.
    من متوجه می‌شوم که آقای سَهْل در این شهر، حدیث‌های ضعیف نقل می‌کرده و احمد اَشعَری به دنبال او فرستاده است و از او خواسته تا هر حدیثی را که در هر کتابی دید برای مردم نقل نکند.
    آری، حدیث را باید حدیث شناس بخواند، نه اینکه هر کسی پیدا شود و بدون تحقیق، کتابی را در دست بگیرد و برای مردم حدیث بخواند.
    امّا سهل به این توصیه احمد اَشعَری اعتنا نکرده است و به این دلیل، احمد اَشعَری دستور داده تا او را از شهر قم بیرون کنند.16
    احمد اَشعَری می‌خواهد قم، همواره به عنوان شهر علم و آگاهی باقی بماند.
    تا زمانی که او زنده است، اجازه نخواهد داد که کسی بدون تحقیق برای مردم حدیث بخواند.
    ای کاش، در همه زمان‌ها، شخصیّتی چون احمد اَشعَری در قم می‌بود و این گونه از مکتب شیعه دفاع می‌کرد.




    امضاء


  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,733
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,145 در 2,987
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    سؤلی در ذهن من نقش می‌بندد: چرا احمد اَشعَری به آقای سَهْل کمکی نمی‌کند؟
    من نزدیک احمد اَشعَری می‌شوم و بعد از سلام می‌گویم:
    ــ جناب احمد اَشعَری! چرا شما به مردی که او را از این شهر بیرون می‌کنند، کمک نمی‌کنید؟
    ــ آیا منظور شما همان آقای سَهْل است؟
    ــ آری، چرا او را از شهر قم بیرون می‌کنند و شما فقط نگاه می‌کنید؟
    ــ آخر خود من دستور داده‌ام که این کار را بکنند.
    وقتی من این سخن را می‌شنوم، تعجّب می‌کنم، آخر چگونه باور کنم که یک شخصیت بزرگ شیعه، چنین کاری بکند؟
    خوب است مقداری تحقیق کنم و ببینم اصل ماجرا چیست؟
    به میان مردم می‌روم و از چند نفر سؤل می‌کنم.
    من متوجه می‌شوم که آقای سَهْل در این شهر، حدیث‌های ضعیف نقل می‌کرده و احمد اَشعَری به دنبال او فرستاده است و از او خواسته تا هر حدیثی را که در هر کتابی دید برای مردم نقل نکند.
    آری، حدیث را باید حدیث شناس بخواند، نه اینکه هر کسی پیدا شود و بدون تحقیق، کتابی را در دست بگیرد و برای مردم حدیث بخواند.
    امّا سهل به این توصیه احمد اَشعَری اعتنا نکرده است و به این دلیل، احمد اَشعَری دستور داده تا او را از شهر قم بیرون کنند.16
    احمد اَشعَری می‌خواهد قم، همواره به عنوان شهر علم و آگاهی باقی بماند.
    تا زمانی که او زنده است، اجازه نخواهد داد که کسی بدون تحقیق برای مردم حدیث بخواند.
    ای کاش، در همه زمان‌ها، شخصیّتی چون احمد اَشعَری در قم می‌بود و این گونه از مکتب شیعه دفاع می‌کرد.




    امضاء


  6. Top | #15

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,733
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,145 در 2,987
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    همسفرم!
    اکنون که می‌بینم حدیث ثواب زیارت امام رضا(ع) را شخصیّتی چون احمد اَشعَری نقل کرده است، اطمینانم به درست بودن حدیث، زیادتر می‌شود.
    این حدیث را کسی نقل می‌کند که با نقلِ حدیث ضعیف مبارزه می‌کند!
    آیا درست است که ما او را به عنوان کسی که حدیث، جعل می‌کرده است معرّفی کنیم؟
    اکنون، من به احمد اَشعَری با دیده احترام نگاه می‌کنم و با او مشغول گفتگو می‌شوم:
    ــ جناب شیخ، از شما می‌خواهم تا مقداری در مورد خودتان سخن بگویید؟
    ــ من احمد اَشعَری هستم، پدر بزرگِ من، اهل شهر کوفه و از یاران امام صادق(ع) بوده است، سال‌ها پیش، او به شهر قم مهاجرت نموده و در اینجا ساکن می‌شود، مردم قم همیشه به خاندان ما، احترام زیادی می‌گذاشته‌اند.
    ــ چرا شما را اَشعَری می‌گویند، آیا شما با اَشعَری‌های اهل سنت، نسبتی دارید؟
    ــ در میان اهل سنّت، اَشعَریّه، یک مکتب اعتقادی - فکری می‌باشد که ریشه آنها به ابوموسی اَشعَری برمی‌گردد، ولی ما همه، شیعه هستیم و برای رواج مکتب شیعه و حدیث اهل بیت(ع)، تلاش زیادی نموده‌ایم.17
    ــ آیا می‌شود خدماتی را که شما به حدیث شیعه کرده‌اید نام ببرید؟
    ــ من به شهر کوفه سفر کردم و از اساتید بزرگ آن شهر، احادیث زیادی را شنیدم، خیلی از آنها از یاران امامان(ع) بوده‌اند، من با آنها ملاقات کردم و از آنها حدیث شنیدم و وقتی به شهر قم آمدم، این احادیث را برای شاگردان خود بیان کردم و این گونه بود که حدیث شیعه، رونقی دوباره گرفت.18
    ــ جناب استاد، من شنیده‌ام که شما حدیثی در ثواب زیارت امام رضا(ع) نقل کرده‌اید.
    ــ آری، درست است من این حدیث را از احمد بَزَنطی شنیده‌ام.
    ــ من او را نمی‌شناسم؟
    ــ احمد بَزَنطی یکی از کسانی است که مورد اعتماد امام رضا و امام جواد(ع) بوده و اکنون در شهر کوفه زندگی می‌کند.19
    من با شنیدن این سخن، تصمیم می‌گیرم تا به شهر کوفه سفر کنم و با احمد بَزَنطی ملاقات کنم، آیا تو همراه من می‌آیی؟



    امضاء


  7. Top | #16

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,733
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,145 در 2,987
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    شبی که آسمان با من انس گرفت

    ما به سوی شهر کوفه حرکت می‌کنیم، این شهر را می‌توان پایتخت فرهنگی شیعیان نام نهاد.
    آیا می‌دانید اوّلین کتاب‌های حدیث شیعه در این شهر نوشته شده است؟
    ما در قرن سوّم هستیم، دیگر راه زیادی تا این شهر نداریم، دروازه‌های این شهر به چشم می‌آید.20
    خوب است ابتدا به نجف برویم و قبر مولای خود حضرت علی(ع) را زیارت کنیم.
    پس از آن به شهر کوفه وارد می‌شویم، و از مردم سؤل می‌کنیم که احمد بَزَنطی را کجا می‌توانیم پیدا کنیم؟
    آنها از ما می‌خواهند که به مسجد کوفه برویم، زیرا احمد بَزَنطی در آنجاست.
    چقدر خوب شد! با یک تیر دو نشان می‌زنیم، هم گمشده خود را پیدا می‌کنیم و هم چند رکعت نماز می‌خوانیم!


    امضاء


  8. Top | #17

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,733
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,145 در 2,987
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    آیا می‌دانی دو رکعت نماز در این مسجد، ثواب یک حج را دارد؟ آیا می‌دانی که مسجد کوفه باغی از باغ‌های بهشت است؟21
    وارد مسجد می‌شویم و در کنار محراب حضرت علی(ع)، نماز می‌خوانیم.
    به راستی که این مسجد چه خاطره‌هایی دارد! گویا هنوز صدای مظلومیّت حضرت علی(ع) به گوش می‌رسد.
    اشک در چشم ما حلقه زده است، مولای ما چقدر غریب و مظلوم بود، کاش آن روز بودیم و او را یاری می‌کردیم!
    امّا امروز هم مکتب او، مظلوم است، تو می‌توانی مکتب او را یاری کنی.
    آنجا را نگاه کن!
    احمد بَزَنطی با عدّه‌ای از دوستان خود در آن گوشه نشسته‌اند.
    ما جلو می‌رویم، سلام کرده و در جمع آنها می‌نشینیم.
    بعد از لحظاتی، او رو به ما می‌کند و می‌گوید:
    ــ شما که هستید و اهل کجایید؟
    ــ من نویسنده هستم، این هم دوست خوبم، خواننده کتابم است که همراه من به این شهر آمده است.
    ــ آیا با من کاری داشتید؟
    ــ آری، ما این همه راه را به عشق دیدن شما آمده‌ایم!!
    ــ چرا دیدن من این قدر برای شما مهمّ شده است؟
    ــ یک نویسنده، کتابی به نام «زیارت قبور، بین حقیقت و خرافات» نوشته و همه کسانی را که حدیث فضیلت زیارت را نقل کرده‌اند مفسد و بی‌دین، معرّفی کرده است.
    ــ عجب! من یکی از آن کسانی هستم که این حدیث‌ها را نقل کرده‌ام، یعنی آن نویسنده می‌گوید که من آدم بی دین و فاسدی هستم؟
    ــ بله، استاد.
    ــ حالا که این طور شد من باید از خود دفاع کنم، شما که نویسنده هستید وظیفه دارید این سخنان مرا برای جوانان بنویسید.


    امضاء


  9. Top | #18

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,733
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,145 در 2,987
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض








    ــ چند سال قبل تصمیم گرفتم به سفر حج بروم، بعد از انجام حج، به مدینه رفتم تا با امام رضا(ع) دیدار کنم، وقتی به مدینه رسیدم همراه چند نفر از دوستان خود به خانه آن حضرت رفتیم و ایشان از ما به گرمی استقبال کرد و ما چند ساعتی در آنجا بودیم، پاسی از شب گذشت، دوستانم بلند شدند و با امام خداحافظی کردند، وقتی من خواستم با امام خداحافظی کنم، آن حضرت از من خواست تا بیشتر نزد او بمانم، آن شب، امام رضا(ع) با من سخنان زیادی گفت، شب به نیمه رسیده بود، امام از من خواست تا آن شب در آنجا بمانم، من که این همه لطف امام را دیدم، به سجده افتادم و گفتم: «بار خدایا، از تو ممنونم که امام رضا(ع) از میان همه دوستانش، مرا انتخاب کرد تا با من انس بگیرد»، آری، آن شب، امام مرا شایسته انس با خودش دید.22
    نگاه کن! اشک از چشمان احمد بَزَنطی جاری است، او هیچ گاه این خاطره را فراموش نمی‌کند.
    به راستی، خوشا به حال او که امام رضا(ع)، این قدر به او علاقه داشت.
    پس چرا کتاب «زیارات قبور، حقیقت یا خرافات»، احمد بَزَنطی را بی‌دین می‌خواند؟ آیا این کسی که امام رضا(ع) با او انس می‌گیرد، مفسد و بی‌دین است؟!!
    او گل سرسبد شیعیان امام رضا(ع) است، او عزیز دل امام زمان خود است.
    همسفر خوبم!




    امضاء


  10. Top | #19

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,733
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,145 در 2,987
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    اکنون دیگر ما همه کسانی که حدیث فضیلت زیارت امام رضا(ع) را نقل کرده‌اند، می‌شناسیم:
    1 . شیخ صدوق 2 . ابن ولید قمی 3 . صَفّار قمی
    4 . احمد اَشعَری 5 . احمد بَزَنطی
    این پنج نفر همه از بزرگان شیعه و مورد اعتماد بوده‌اند.
    آنها ستارگان آسمان تاریخ هستند که همه عظمت و بزرگی آنها را قبول دارند.
    آری، اکنون می‌توانیم این حدیث را به عنوان یک حدیث صحیح، معرّفی کنیم.
    اکنون، من رو به احمد بَزَنطی می‌کنم و از او می‌خواهم تا اصل حدیث را برای ما نقل کند.
    ما این همه راه آمده‌ایم و این همه جستجو نموده‌ایم تا این حدیث را بشنویم.
    امّا احمد بَزَنطی به جای اینکه حدیث را برای ما نقل کند از ما می‌خواهد تا آماده سفر بشویم!
    به راستی او می‌خواهد ما را به کجا ببرد؟
    پیام مرا به شیعیانم برسانید!
    احمد بَزَنطی می‌خواهد ما را به مدینه ببرد.
    می‌دانم آرزوی دیدن این شهر را به دل داری، مدینه شهر آرزوهاست...
    دیگر فاصله زیادی تا مدینه نداریم، بوی گل محمّدی می‌آید!
    اینجا مدینه است و ما به مهمانی پدر مهربانی‌ها آمده‌ایم .
    السلام علیک یا رسول اللّه!
    به سوی حرم پیامبر می‌رویم، به کنار قبر پیامبر می‌رویم، سلام داده و راز دل خویش را می‌گوییم.
    بعد برای خواندن نماز زیارت به گوشه‌ای از مسجد می‌رویم.



    امضاء


  11. Top | #20

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,733
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,145 در 2,987
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    می‌دانم دلت هوای قبرستان بقیع را کرده است، بیا با هم به زیارت چهار امام بقیع برویم.
    بعد از زیارت، همراه احمد بَزَنطی وارد کوچه‌های مدینه می‌شویم.
    به راستی احمد بَزَنطی می‌خواهد ما را به کجا ببرد؟
    از این کوچه، به آن کوچه می‌رویم، او درِ خانه‌ای می‌ایستد و در می‌زند.
    چرا اشک در چشمان احمد بَزَنطی، حلقه زده است!
    اینجا خانه ماه روی زمین است، ما در کنار خانه امام جواد(ع) هستیم.
    باور نمی‌کنم، ما می‌خواهیم به دیدار امام نهم برویم.
    خدای من! چه سعادتی!
    وارد خانه می‌شویم، خانه‌ای ساده و بی آلایش.
    به خدمت امام می‌رسیم، سلام می‌کنیم و جواب می‌شنویم.
    خدایا، چگونه شکر تو را نمایم که توفیق دادی خدمت امام خویش برسم.
    اماما! مهربانا! همه هستی و وجودم به فدای شما باد!
    عشق به شما تنها سرمایه قلب من است.
    اکنون، احمد بَزَنطی از امام اجازه می‌گیرد و سخن خویش را آغاز می‌کند: «چند سال پیش، قبل از شهادت پدر بزرگوار شما، نامه‌ای از طرف آن حضرت به دستم رسید، وقتی آن نامه را باز کردم، دیدم که از من خواسته شده که به شیعیان خبر بدهم که زیارت امام رضا(ع)، ثواب هزار حج دارد، اکنون سؤل من این است که آیا واقعا، زیارت قبر پدر بزرگوار شما، ثواب هزار حج دارد؟».
    همسفرم! حتما می‌دانی که این سؤل احمد بَزَنطی، از روی شک و تردید نیست، بلکه او می‌خواهد این مطلب را از زبانِ خود امام جواد(ع) بشنود.
    احمد بَزَنطی به فکر آینده است، او می‌داند گروهی پیدا خواهند شد و به این نامه اشکال خواهند گرفت.
    آنها خواهند گفت: از کجا معلوم که این نامه، واقعا نامه امام رضا(ع) بوده است؟
    آنها اشکال خواهند گرفت که چطور می‌شود امام رضا(ع) در مورد فضیلت زیارتِ خود، سخن بگوید؟ آخر وقتی امام رضا(ع) زنده است و قبری ندارد چگونه می‌شود که در مورد فضیلت زیارت خود سخن بگوید؟


    امروز احمد بَزَنطی می‌خواهد جواب همه آن اشکال‌ها را بدهد، او از کوفه به مدینه آمده است تا این سخن را از امام جواد(ع) بشنود.
    من در اینجا به هوش احمد بَزَنطی، آفرین می‌گویم!
    سکوت بر همه جا طنین افکنده است، همه ما منتظر جواب امام جواد(ع) هستیم.
    آیا امام جواد(ع) این نامه را تأیید خواهد کرد؟
    گوش کن!
    امام جواد(ع) رو به احمد بَزَنطی می‌کند و می‌فرماید: «زیارت قبر پدر بزرگوارم، ثواب هزار حج دارد».
    لبخند شادی بر صورت احمد بَزَنطی نقش می‌بندد، او تصمیم گرفته است تا این پیام را به همه شیعیان برساند.
    امّا هنوز سخن امام جواد(ع) تمام نشده است، آن حضرت می‌خواهد سخن خود را کامل کند.
    این بار، امام جواد(ع) در ابتدای سخن خود، قسم می‌خورد.
    همه ما اعتقاد به عصمت امام جواد(ع) داریم، معصوم که هیچ گاه دروغ نمی‌گوید، پس چرا آن حضرت در ابتدای سخن خود قسم می‌خورد؟
    من فکر می‌کنم که امام جواد(ع) می‌خواهد این گونه، اهمیّت سخن خود را برای ما بیان کند.
    گوش کن! این سخن امام جواد(ع) است: «به خدا قسم! هر کس با معرفت و شناخت، قبر پدرم را زیارت کند، خدا به او ثواب یک میلیون حج می‌دهد».23
    آری، درست شنیده‌ای، یک میلیون حج!
    به راستی که خدا چقدر امام رضا(ع) را دوست دارد که زیارت قبر او را، یک میلیون برابر حج، قبول می کند.
    نگاه کن!
    احمد بَزَنطی دارد اشک می‌ریزد، این گریه شوق است!
    او به فکر یک تصمیم مهمّ است، او می‌خواهد از همین جا به خراسان سفر کند و زائر قبر امام رضا(ع) شود.
    آیا تو با او همسفر می‌شوی؟
    اکنون که می‌دانی این حدیث، حدیث صحیح و معتبری است و تمام کسانی که آن را نقل کرده‌اند افرادی مورد اعتماد بوده‌اند، چه نتیجه‌ای می‌گیری؟
    من می‌خواهم با نویسنده کتاب «زیارات قبور، بین حقیقت و خرافات»، قدری سخن بگویم:
    تو این حدیث را در کتاب خود ذکر کرده و آن را حدیث ضعیف شمردی؟
    این سخن توست که گفتی: «تمام ثواب‌هایی که برای تشویق به زیارت از طرف علمای شیعه در کتاب‌ها ذکر شده است از طرف دروغگویان و افراد بی دین و مفسد، جعل و وضع شده است».24
    پس چطور شد که افرادی که این حدیث را نقل کرده‌اند، همه، انسان‌های بزرگ و شایسته‌ای بودند؟
    آیا تو هنوز هم بر ادّعای خود باقی هستی؟
    آیا تو شیخ صدوق و ابن ولید را دروغگو می‌شماری؟
    آیا احمد اَشعَری که با حدیث ضعیف مبارزه می‌کرده است و این حدیث را نقل کرده است، دروغگو بوده است؟
    آیا احمد بَزَنطی که امام رضا(ع) به او علاقه زیادی داشته است، دروغگو بوده است؟
    آیا این درست است که بدون تحقیق، ادّعایی به این بزرگی کنی و به علمای بزرگ شیعه این چنین جسارت کنی!
    تو همه کسانی که منادی زیارت قبور امامان معصوم(ع) بودند را بی‌دین و مفسد معرّفی کردی! آیا از خدا نترسیدی که چنین سخن گفتی؟
    من در این کتاب، فقط یک حدیث را مورد بررسی قرار دادم و دروغ بودن سخن تو را ثابت کردم.
    در اوّلین فرصت، احادیث دیگر را هم مورد بررسی و تحقیق قرار می‌دهم تا جوانان بدانند که احادیث صحیح زیادی در فضیلت زیارت همه امامان - به ویژه در فضیلت زیارت امام حسین و امام رضا(ع) - به ما رسیده است.
    و در پایان،
    سلامی به مولای خود می‌دهیم و این چنین می‌گوییم:
    تو آن چشمه آسمان هستی که پرسش‌های تشنگی ما را، هم آبی و هم جوابی!
    دیر وقتی است که دل ما، همچون کبوتران حرمت، اسیر گندم‌های محبّت توست.
    هر روز به شوق تکرار خاطره تو و آهو، آهوی دل ما رمیده می‌شود و دوان دوان، زیر سایه مهر تو می‌آید و مأوا می‌گیرد.
    ای که زیارت حرم تو، صبح جاودان قلب ماست،
    و از بهشت، لذّت دیدارِ روی ماه تو، ما را کافی است.
    پایان.



    امضاء


صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi