صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 22

موضوع: لذت دیدار ماه

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    لذت دیدار ماه








    امضاء


  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    مقدمه


    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِیمِ
    وقتی به مشهد سفر می‌کنی و به حرم امام رضا(ع) می‌روی، آرامشی را که گمشده همه است در آغوش می‌کشی.
    در حرم امام هشتم به تماشای خلاصه خوبی‌ها می‌نشینی و از چشمه آسمان سیراب می‌شوی.
    در آنجا بوی بهشت به مشامت می‌رسد و پروانه نور می‌شوی و احساس می‌کنی به خدا نزدیک‌تر شده‌ای.
    نمی‌دانم خبر داری که عدّه‌ای به فکر آن هستند تا این عشق به زیارات را از جوانان ما بگیرند؟!
    آنها اقدام به چاپ کتاب «زیارات قبور، بین حقیقت و خرافات» نموده و در آن، زیارت حرم امامان(ع) را خرافه خوانده‌اند و همه کسانی که ما را به زیارت، دعوت و تشویق کرده‌اند، بی‌دین و مفسد معرّفی شده‌اند.
    من بعد از مطالعه آن کتاب، قلم در دست گرفتم تا از حریم زیارت دفاع کنم.
    و این چنین بود که کتاب «لذّت دیدار ماه» نوشته شد و اکنون، افتخار دارد که مهمان شما باشد و می‌خواهد برایتان، حقیقت زیارت امام رضا(ع) را روایت کند.
    شما در این کتاب با حدیثی آشنا می‌شوید که زیارت امام رضا(ع) را برتر از یک میلیون حج می‌داند و من یک پیوست تحقیقی -عربی در پایان کتاب آورده‌ام که اعتبار این حدیث را اثبات می‌کند.
    بسیار خوشحال می‌شوم که از نظرات شما در مورد این کتاب بهره ببرم ، منتظر شما هستم .
    مهدی خُدّامیان آرانی
    قم، مرداد 88






    امضاء


  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    عشق دیدار تو به سر دارم

    چند سالی بود که به مشهد نرفته بودم، دلم برای حرم امام رضا(ع) خیلی تنگ شده بود.
    روزهای پایانی اردیبهشت سال 1388 بود و من در خانه خود مشغول نوشتن بودم که تلفن زنگ زد.
    یکی از دوستانم از کنار پنجره فولاد امام رضا(ع) با من تماس گرفته بود، کبوتر دلم پر کشید و به مشهد رفت:
    السّلام علیک یا علیّ بن موسی الرّضا
    فردای آن روز به آژانس مسافرتی رفتم تا برای مشهد، بلیط قطار تهیّه کنم، آری، دیگر دلم، هوای دیدار آقا را کرده بود.
    بلیط مسیر تهران ـ مشهد را تهیه کردم، بلیط برای ساعت 8 فردا شب بود.
    ظهر به خانه برگشتم، نزدیک خانه از گل‌فروشی، شاخه گلی خریدم و بلیط‌ها را داخل یک پاکت زیبا گذاشتم و به خانه آمدم.
    شاخه گل را پشت سرم مخفی کردم و وارد خانه شدم و به همسرم سلام کردم و از او خواستم تا چشمش را ببندد. من شاخه گل و بلیط را روی دست او گذاشتم.
    حتما می‌دانی که هیچ چیز مانند گل، همسر تو را خوشحال نمی‌کند!
    بعد از مدّتی، پسرم، علیرضا (که ده سال دارد)، از مدرسه آمد، وقتی او متوجه شد که ما فردا به مشهد می‌رویم، خیلی خوشحال شد.
    روز بعد از شهر قم حرکت کردیم، و حدود یک ساعت قبل از حرکتِ قطار در ایستگاه راه آهن تهران بودیم.
    ایستگاه شلوغ بود و ما به دنبال جایی برای نشستن بودیم، در گوشه‌ای از سالن، چند صندلی خالی بود و ما به آنجا رفتیم.
    من در حال و هوای خودم بودم که صدایی مرا متوجه خود کرد:
    ــ اجازه هست اینجا بنشینم؟
    ــ خواهش می‌کنم، بفرمایید.
    جوانی بود که دنبال صندلی خالی می‌گشت و آن را در کنار من پیدا کرده بود.
    نمی‌دانم چه شد که با او مشغول گفتگو شدم:
    ــ شما عازم کجا هستید؟
    ــ مشهد.
    ــ حتما برای زیارت آقا می‌روید؟
    ــ نه، من اهل خرافه‌پرستی نیستم!!
    من با شنیدن این سخن خیلی تعجّب کردم، به راستی منظور این جوان چه بود؟
    ــ ببخشید، منظور شما از خرافه‌پرستی چیست؟
    ــ زیارت قبور مرده‌ها.
    درست حدس زده‌ام این جوان، زیارت امام رضا(ع) را خرافه می‌داند، خوب است قدری با او سخن بگویم:
    ــ مگر نشنیده‌ای که یکی از راه‌های نزدیک شدن به خدا، زیارت دوستان خداست، مگر نمی‌دانی که زیارت امام رضا(ع) ثواب بسیار زیادی دارد و ما با این کار رحمت و مهربانی خدا را به سوی خود جذب می‌کنیم.
    ــ حاج آقا! همه این حرف‌هایی که شما می‌گویید، دروغ است!
    ــ به چه دلیل این حرف را می‌زنید؟ آیا شما دانش کافی برای اثبات این سخن خود دارید؟
    ــ نه، امّا به تازگی، کتابی به دستم رسیده است که همه این حرف‌ها را دروغ معرّفی می‌کند.
    ــ شما از کدام کتاب سخن می‌گویید؟
    ــ کتاب «زیارت قبور، بین حقیقت و خرافات» که نویسنده آن آقای «قلمداران» است.
    ــ کاش یک نسخه از این کتاب را می‌داشتم و مطالعه می‌کردم!
    آن جوان از این سخن من متعجّب شد، او خیال می‌کرد که من هم مثل دیگران، به نویسنده این کتاب، اهانت خواهم کرد، ولی من معتقدم که فکر را نمی‌شود با اهانت کردن، جواب داد، اگر هنر داری، بنشین و اندیشه‌ای را که باطل می‌دانی، نقد کن!
    در این هنگام، آن جوان رو به من کرد و گفت:
    ــ نظر شما در مورد این کتاب چیست؟





    امضاء


  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    در این هنگام، آن جوان رو به من کرد و گفت:
    ــ نظر شما در مورد این کتاب چیست؟
    ــ من تا یک کتاب را نخوانده‌ام، نمی‌توانم در مورد آن نظر بدهم.
    ــ یعنی اگر این کتاب به دست شما برسد آن را پاره نمی‌کنید و به مطالعه آن می‌پردازید؟
    ــ بله، من تمام آن را مطالعه خواهم کرد.
    این جوان با دقت به سخنان من گوش می‌داد، معلوم بود در فکرِ چیزی است.
    بلندگوی سالن اعلام کرد که ما باید سوار قطار بشویم.
    دیگر وقت زیادی نداشتم، از جای خود بلند شدم و می‌خواستم با آن جوان خداحافظی کنم، زیرا او با قطاری که 15 دقیقه بعد حرکت می‌کرد به مشهد می‌رفت.
    در موقع خداحافظی، آن جوان سریع کیف خود را باز کرد و کتابی را بیرون آورد و گفت: «این همان کتابی است که در مورد آن سخن گفتم».
    او آن کتاب را به من داد، من هم از او تشکّر کردم و آدرس او را یادداشت کردم تا نظر خود را برای او ارسال کنم.
    با او خداحافظی کردم و همراه با خانواده خود به سوی قطار حرکت کردیم.





    امضاء


  6. Top | #5

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    سلام بر علامت سؤل‌های بزرگ !
    نگاهی به بلیط کردم، ما باید به واگن شماره دوازده می‌رفتیم.
    مأمور واگن، بلیط ما را کنترل کرد و به ما گفت که به کوپه شماره هفت بروید.
    سوار قطار شده و به کوپه خودمان رفتیم، چمدان‌ها را بالای کوپه جا داده و نشستیم.
    روی میز، فلاکس آب جوش و چهار فنجان بود، یک چایی داغ می‌توانست خستگی ما را بر طرف کند.
    تا همسرم یک فنجان چای برای من آماده کرد، صدای سوت قطار به گوش رسید و قطار حرکت کرد.
    من نگاهی به ساعتم انداختم، دقیقا سر ساعت هشت بعد از ظهر بود، علیرضا که کنار پنجره ایستاده بود و بیرون را نگاه می‌کرد، مرا صدا زد و گفت: «بابا! نگاه کن! چند نفر از قطار جا مانده‌اند».
    به بیرون نگاه کردم، چند نفر داشتند دنبال قطار می‌دویدند، امّا درِ واگن‌ها بسته شده بود، آنها فقط چند دقیقه دیر کرده بودند.
    من رو به علیرضا کردم و گفتم: «عزیزم! زندگی هم مثل این قطار است، اگر کمی دیر کنی، از قطار موفقیّت جا می‌مانی».
    بعد از نوشیدن چای، کتاب «زیارات قبور، بین حقیقت و خرافات» را در دست گرفتم و مشغول مطالعه شدم.
    نویسنده در این کتاب چنین نوشته بود: «پس از آنکه مسلمانان با یهودیان و بودائیان تماس گرفتند و در مرز و بوم آنان، قبرهای پادشاهان و قبر کورش و داریوش را دیدند، مسأله زیارت به میان آمد. در زمان عباسیان، ساختمان مقبره‌ها بر گور مردگان آغاز شد و قافله زوّار از راست و چپ برای زیارت قبورِ پاره‌ای از صالحان و اولیاء سفر نمودند. هر روز گنبدی گلی و اخیرا گنبد طلایی از هر گوشه‌ای بر آسمان بلند شد. افرادی که حدیث برای مردم می‌گفتند از شرق و غرب برای ساختن حدیث سر برآوردند و کتاب‌های حدیث را از وعده‌های گزاف و خلاف پر کردند تا جایی که گاه زیارت یک قبر با چند حج و اخیرا با صد هزار حج برابر گردید، مثلاً در احادیث زیارت آورده‌اند که حضرت رضا(ع) فرموده است: به شیعیان ما این سخن را برسانید که ثواب زیارت من، نزد خدا برتر از هزار حج است...جعل و درست کردن این احادیث به منظور ضعیف کردن بنیان شریعت و مسخره کردن قرآن بوده است. تمام این ثواب‌ها که برای تشویق از طرف علمای شیعه در کتاب‌های حدیث ذکر شده است از طرف دروغگویان و افراد بی‌دین و مُفسِد و دشمنان دنیا و آخرت مسلمانان، جعل و وضع شده است.1
    این سخنانی بود که من در آن کتاب خواندم.
    کتاب را بستم و مقداری فکر کردم و سپس این سؤل‌ها را از خود می‌پرسیدم:
    آیا به راستی، همه حدیث‌هایی که در مورد زیارت امام رضا(ع) به ما رسیده است دروغ است؟
    آیا عدّه‌ای بی دین و مفسد برای اینکه دین خدا و قرآن را از بین ببرند در مورد زیارت امام رضا(ع) حدیث ساخته‌اند؟
    آیا همه کسانی که ما را تشویق به زیارت امامان معصوم کرده‌اند دشمنان ما بوده‌اند؟
    آخر چرا نویسنده‌ای که خود را اهل فکر و اندیشه می‌داند، باید این چنین بنویسد؟
    چرا کسانی که مردم را به زیارت امام رضا(ع) تشویق کرده‌اند بی دین و مفسد معرّفی شده‌اند؟
    آیا دعوت کردن مردم به سوی نور و معنویّت، گناه است؟
    وقتی این کتاب به دست یک جوان شیعه برسد و این مطالب را بخواند چه نتیجه‌ای خواهد گرفت؟
    با صدای فرزندم به خود آمدم: «بابا! چرا گریه می‌کنی؟ مگر در این کتاب چه نوشته شده است؟».
    اشک چشم خود را پاک کردم و پسرم را در آغوش گرفته و او را بوسیدم.
    من با خود فکر می‌کردم که دیر یا زود این کتاب به دست فرزند من هم خواهد رسید، آری، دشمن برای یغما بردن اعتقادات شیعه، با مهارت برنامه‌ریزی کرده است.











    امضاء


  7. Top | #6

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    سلام بر علامت سؤل‌های بزرگ !
    نگاهی به بلیط کردم، ما باید به واگن شماره دوازده می‌رفتیم.
    مأمور واگن، بلیط ما را کنترل کرد و به ما گفت که به کوپه شماره هفت بروید.
    سوار قطار شده و به کوپه خودمان رفتیم، چمدان‌ها را بالای کوپه جا داده و نشستیم.
    روی میز، فلاکس آب جوش و چهار فنجان بود، یک چایی داغ می‌توانست خستگی ما را بر طرف کند.
    تا همسرم یک فنجان چای برای من آماده کرد، صدای سوت قطار به گوش رسید و قطار حرکت کرد.
    من نگاهی به ساعتم انداختم، دقیقا سر ساعت هشت بعد از ظهر بود، علیرضا که کنار پنجره ایستاده بود و بیرون را نگاه می‌کرد، مرا صدا زد و گفت: «بابا! نگاه کن! چند نفر از قطار جا مانده‌اند».
    به بیرون نگاه کردم، چند نفر داشتند دنبال قطار می‌دویدند، امّا درِ واگن‌ها بسته شده بود، آنها فقط چند دقیقه دیر کرده بودند.
    من رو به علیرضا کردم و گفتم: «عزیزم! زندگی هم مثل این قطار است، اگر کمی دیر کنی، از قطار موفقیّت جا می‌مانی».
    بعد از نوشیدن چای، کتاب «زیارات قبور، بین حقیقت و خرافات» را در دست گرفتم و مشغول مطالعه شدم.
    نویسنده در این کتاب چنین نوشته بود: «پس از آنکه مسلمانان با یهودیان و بودائیان تماس گرفتند و در مرز و بوم آنان، قبرهای پادشاهان و قبر کورش و داریوش را دیدند، مسأله زیارت به میان آمد. در زمان عباسیان، ساختمان مقبره‌ها بر گور مردگان آغاز شد و قافله زوّار از راست و چپ برای زیارت قبورِ پاره‌ای از صالحان و اولیاء سفر نمودند. هر روز گنبدی گلی و اخیرا گنبد طلایی از هر گوشه‌ای بر آسمان بلند شد. افرادی که حدیث برای مردم می‌گفتند از شرق و غرب برای ساختن حدیث سر برآوردند و کتاب‌های حدیث را از وعده‌های گزاف و خلاف پر کردند تا جایی که گاه زیارت یک قبر با چند حج و اخیرا با صد هزار حج برابر گردید، مثلاً در احادیث زیارت آورده‌اند که حضرت رضا(ع) فرموده است: به شیعیان ما این سخن را برسانید که ثواب زیارت من، نزد خدا برتر از هزار حج است...جعل و درست کردن این احادیث به منظور ضعیف کردن بنیان شریعت و مسخره کردن قرآن بوده است. تمام این ثواب‌ها که برای تشویق از طرف علمای شیعه در کتاب‌های حدیث ذکر شده است از طرف دروغگویان و افراد بی‌دین و مُفسِد و دشمنان دنیا و آخرت مسلمانان، جعل و وضع شده است.1
    این سخنانی بود که من در آن کتاب خواندم.
    کتاب را بستم و مقداری فکر کردم و سپس این سؤل‌ها را از خود می‌پرسیدم:
    آیا به راستی، همه حدیث‌هایی که در مورد زیارت امام رضا(ع) به ما رسیده است دروغ است؟
    آیا عدّه‌ای بی دین و مفسد برای اینکه دین خدا و قرآن را از بین ببرند در مورد زیارت امام رضا(ع) حدیث ساخته‌اند؟
    آیا همه کسانی که ما را تشویق به زیارت امامان معصوم کرده‌اند دشمنان ما بوده‌اند؟
    آخر چرا نویسنده‌ای که خود را اهل فکر و اندیشه می‌داند، باید این چنین بنویسد؟
    چرا کسانی که مردم را به زیارت امام رضا(ع) تشویق کرده‌اند بی دین و مفسد معرّفی شده‌اند؟
    آیا دعوت کردن مردم به سوی نور و معنویّت، گناه است؟
    وقتی این کتاب به دست یک جوان شیعه برسد و این مطالب را بخواند چه نتیجه‌ای خواهد گرفت؟
    با صدای فرزندم به خود آمدم: «بابا! چرا گریه می‌کنی؟ مگر در این کتاب چه نوشته شده است؟».
    اشک چشم خود را پاک کردم و پسرم را در آغوش گرفته و او را بوسیدم.
    من با خود فکر می‌کردم که دیر یا زود این کتاب به دست فرزند من هم خواهد رسید، آری، دشمن برای یغما بردن اعتقادات شیعه، با مهارت برنامه‌ریزی کرده است.





    امضاء


  8. Top | #7

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    کتاب را بستم و مقداری فکر کردم و سپس این سؤل‌ها را از خود می‌پرسیدم:
    آیا به راستی، همه حدیث‌هایی که در مورد زیارت امام رضا(ع) به ما رسیده است دروغ است؟
    آیا عدّه‌ای بی دین و مفسد برای اینکه دین خدا و قرآن را از بین ببرند در مورد زیارت امام رضا(ع) حدیث ساخته‌اند؟
    آیا همه کسانی که ما را تشویق به زیارت امامان معصوم کرده‌اند دشمنان ما بوده‌اند؟
    آخر چرا نویسنده‌ای که خود را اهل فکر و اندیشه می‌داند، باید این چنین بنویسد؟
    چرا کسانی که مردم را به زیارت امام رضا(ع) تشویق کرده‌اند بی دین و مفسد معرّفی شده‌اند؟
    آیا دعوت کردن مردم به سوی نور و معنویّت، گناه است؟
    وقتی این کتاب به دست یک جوان شیعه برسد و این مطالب را بخواند چه نتیجه‌ای خواهد گرفت؟
    با صدای فرزندم به خود آمدم: «بابا! چرا گریه می‌کنی؟ مگر در این کتاب چه نوشته شده است؟».
    اشک چشم خود را پاک کردم و پسرم را در آغوش گرفته و او را بوسیدم.
    من با خود فکر می‌کردم که دیر یا زود این کتاب به دست فرزند من هم خواهد رسید، آری، دشمن برای یغما بردن اعتقادات شیعه، با مهارت برنامه‌ریزی کرده است.





    امضاء


  9. Top | #8

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    دلم خوش است که نامم کبوتر حرم است

    صبح فردای آن روز، قطار از شهر نیشابور عبور کرد و ما یک ساعت بعد به مشهد می‌رسیدیم.
    از پنجره قطار، منظره زیبایی به چشم می‌خورد، همه دشت، سبز شده بود.
    خدای من! چقدر لاله!
    همه جا پر از گل‌های سرخ لاله بود.
    قطار از میان این دشت زیبا حرکت می‌کرد و به سوی مشهد به پیش می‌رفت.
    ساعتی بعد، ما به شهر مشهد رسیدیم و حرم با صفای امام رضا(ع) روبروی چشمان ما نمایان شد، همه به آقا سلام دادیم:
    السّلام علیک یا علیّ بن موسی الرّضا...
    قطار در ایستگاه توقف کرد، ما از قطار پیاده شده و با تاکسی به هتل رفتیم.
    بعد از ساعتی استراحت تصمیم گرفتم به حرم بروم.
    غسل زیارت کرده و از هتل بیرون آمدم و آرام آرام به سوی حرم به پیش می‌رفتم، کبوتران، گرد حرم پرواز می‌کردند، خوشا به حال آنها که همیشه زائر این حرم هستند!
    نزدیک درِ حرم ایستادم و این دعا را خواندم: «خدایا! من در کنار خانه‌ای از خانه‌های پیامبر تو ایستاده‌ام و تو از من خواسته‌ای که بدون اجازه وارد خانه پیامبرت نشوم، اکنون، آیا به من اجازه می‌دهی تا وارد این خانه شوم؟».
    به سوی ضریح رفتم، اشک، دیگر امانم نمی‌داد.
    مردم با چه عشقی به امامِ خود عرض ادب می‌کردند، ایرانی و عرب، جوان و پیر، همه، پروانه یک شمع شده بودند.
    نیم ساعتی گذشت و من حال خوشی داشتم.
    ناگهان به یاد کتابی که در قطار خوانده بودم افتادم.
    رو به آقا کردم و گفتم: «آقا جان! ببین، اینها چه چیزهایی نوشته‌اند! خودت کمکم کن تا بتوانم با قلم از زیارت شما دفاع کنم».
    خلاصه این تنها خواسته من بود که آن روز از امام رضا(ع) داشتم.
    بعد از دقایقی، این فکر به ذهنم رسید که من از فرصت استفاده کنم و به کتابخانه حرم بروم و تحقیق خود را آغاز کنم.
    بعد از آن از حرم خارج شدم و به سوی کتابخانه رفتم.
    وارد کتابخانه که شدم، احساس کردم گویی به یک گلستان وارد شده‌ام، صدها قفسه کتاب در جلو من خودنمایی می‌کرد.
    من باید به کتاب‌های عربی مراجعه می‌کردم، زیرا بیشتر کتاب‌هایی که در علوم اسلامی به عنوان منابع اوّلیه، مطرح می‌باشند به زبان عربی است.
    من می‌خواستم بدانم آیا حدیث‌هایی که در مورد فضیلت زیارت امام رضا(ع) به ما رسیده است دروغ است؟
    آیا این حدیث‌ها را افراد بی دین و مفسد درست کرده‌اند؟
    آیا علمای شیعه که مردم را به زیارت امام رضا(ع) تشویق کرده‌اند همه دروغگو بوده‌اند؟
    من باید در این زمینه، تحقیق می‌کردم و نتیجه تحقیق خود را به صورت کتابی منتشر می‌نمودم.
    همچنان به دنبال گمشده خود می‌گشتم، من به دنبال کتابی بودم که تاریخ نوشتن آن به زمان‌های خیلی قبل برگردد، من به دنبال سرچشمه بودم.
    جستجوی من حدود نیم ساعت طول کشید و من سرانجام به گمشده خود رسیدم: کتاب عیون اخبار الرضا(ع).
    نویسنده این کتاب، شیخ صدوق است که در سال 381 هجری قمری از دنیا رفته است، این کتاب، قبل از هزار سال پیش نوشته شده است.
    من کتاب را برداشته و به سالن مطالعه رفتم، امّا تمام صندلی‌ها پر بود و اصلاً جای خالی نبود که من بنشینم.
    من با دیدن این منظره، خیلی خوشحال شدم، بیشتر این جمعیّت، جوانانی بودند که مشغول مطالعه بودند.
    به گوشه‌ای از کتابخانه رفتم و روی زمین نشستم، و کتاب را باز کردم، آری، من برای رسیدن به حقیقت، سر از پا نمی‌شناختم.
    و این چنین بود که تحقیق من آغاز شد.
    من نمی‌دانستم که با مطالعه این کتاب، سفری به تاریخ گذشته خواهم داشت!
    سفری به گذشته‌های دور، سفری به هزار سال قبل!!





    امضاء


  10. Top | #9

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    چراغ خانه من خاموش است !

    من هم اکنون به تاریخ سفر کرده‌ام و تو هم همسفر من می‌شوی!
    صدایی به گوشم می‌رسد، یک نفر با صدای بلند اعلام می‌کند: «کاروان شیخ به شهر نزدیک شده است».
    مردم از حرم امام رضا(ع) بیرون می‌آیند، مغازه‌ها تعطیل می‌شود، همه به سوی دروازه شهر می‌روند.
    به راستی چه خبر شده است؟
    گویا شخصیّت بزرگی به مشهد می‌آید که مردم این چنین به استقبال می‌روند.
    همه برای دیدن او لحظه شماری می‌کنند، به راستی این شیخ کیست که چنین در دل‌ها جای گرفته است؟
    ما به قرن چهارم هجری آمده‌ایم. به یکی از مردم رو می‌کنم و می‌پرسم: قرار است چه کسی به اینجا بیاید؟
    او جواب می‌دهد: مگر خبر نداری که شیخ صدوق به شهر ما می‌آید؟2
    من تا قبل از این، نام شیخ صدوق را فقط در کتاب‌ها خوانده بودم و فکر می‌کردم او یک نویسنده معمولی است، امّا امروز می‌فهمم که او شخصیّت بزرگی است.
    بعد از لحظاتی، صدای زنگ شترها به گوش می‌رسد، شوری در میان مردم می‌افتد.
    شیخ صدوق وارد شهر می‌شود و به سوی حرم امام رضا(ع) می‌رود، مردم هم همراه او به حرم می‌روند.
    شیخ صدوق بعد از زیارت به خانه یکی از مردم مشهد می‌رود و در آنجا منزل می‌کند.
    خوب است به نزد شیخ صدوق بروم و از او در مورد ثواب زیارت امام رضا(ع) سؤل کنم، او حتما می‌تواند به من کمک کند.
    آیا تو هم همراه من می‌آیی؟
    من به نزد شیخ صدوق می‌روم و به حضورش رسیده و سلام می‌کنم.
    شیخ صدوق به گرمی جواب سلام مرا می‌دهد و از من می‌خواهد که بنشینم.
    اتاق پر از کتاب‌های خطی است، گویا شیخ صدوق در سفر هم به کار تحقیق و نوشتن مشغول است.
    شیخ صدوق نگاهی به من می‌کند و می‌گوید:
    ــ خیلی خوش آمدید.
    ــ جناب شیخ، من نویسنده هستم از شما می‌خواهم تا خودتان را برای ما معرّفی کنید.
    ــ نام من، ابن بابویه می‌باشد و به شیخ صدوق مشهور شده‌ام، من در خانواده‌ای که همه آنها اهل علم بوده‌اند، متولّد شده‌ام.3
    ــ من در کتاب‌ها خوانده‌ام که شما با دعای امام زمان(ع) به دنیا آمده‌اید، آیا این مطلب درست است؟
    ــ آری، چندین سال از ازدواج پدرم گذشته بود، امّا خدا به او فرزندی نداده بود، به قول معروف «چراغ خانه او، خاموش بود»، برای همین، او نامه‌ای برای امام زمان(ع) نوشت و از آن حضرت خواست تا برای او دعا کند.
    ــ مگر می‌شود به آن حضرت نامه نوشت؟
    ــ این جریان به زمان «غیبت صغری» برمی‌گردد که حسین بن روح، سوّمین نماینده آن حضرت بود و نامه‌های مردم را به ایشان می‌رساند.
    ــ از طرف امام زمان(ع) چه جوابی آمد؟
    ــ بعد از مدّتی، نامه‌ای به دست پدرم رسید که در آن نوشته شده بود: «به زودی خدا، دو پسر به تو عنایت خواهد کرد»، و بعد از مدّتی، من و برادرم به دنیا آمدیم.4
    ــ چه سعادتی بالاتر از این که شما به برکت دعای امام زمان(ع) متولّد شده‌اید؟
    ــ در روزگار جوانی، سفری به بغداد داشتم، علمای شیعه نزد من می‌آمدند و از من حدیث می‌شنیدند، آنها از حافظه قوی من تعجّب کرده بودند و من به آنها می‌گفتم که همه این‌ها به برکت امام زمان(ع) است.5
    ــ یعنی با این که شما جوان‌تر از همه آنها بودید، بزرگان شیعه به نزد شما می‌آمدند و از شما حدیث می‌شنیدند؟
    ــ این نشانه تواضع و بزرگواری آنها بود که به من این گونه، احترام می‌گذاشتند.
    ــ به هر حال، این مطلب نشان می‌دهد که علمای شیعه، شما را مورد اعتماد می‌دانستند.
    ــ آنها به من محبّت زیادی داشتند.
    ــ آیا شما به شهرهای دیگر هم سفر کرده‌اید؟
    ــ من به شهر قم، کوفه، مکّه، نیشابور، مرو، سرخس و سمرقند مسافرت کرده‌ام.6
    ــ تعداد کتاب‌هایی را که نوشته‌اید، نام ببرید؟
    ــ من بیش از دویست کتاب در دفاع از اعتقادات شیعه نوشته‌ام.7
    همسفر خوبم!
    من در اینجا به یاد سخن نویسنده کتاب «زیارت قبور، بین حقیقت و خرافات» می‌افتم، او گفته بود که تمامی کسانی که احادیث فضیلت زیارت را نقل کرده‌اند مفسد و بی دین بوده‌اند، آخر چگونه ممکن است شیخ صدوق، بی‌دین و مفسد باشد؟
    فکر می‌کنم شما هم موافق باشید تا من اصل مطلب را با شیخ صدوق در میان بگذارم و به او بگویم چرا به دیدار او آمده‌ایم.
    ــ جناب شیخ، نویسنده‌ای پیدا شده و در کتاب خود، زیارت قبر امامان(ع) را خرافه معرّفی کرده و چنین گفته است: «تمام ثواب‌هایی که برای تشویق به زیارت ذکر شده است از طرف دروغگویان و افراد بی دین و مفسد، جعل و وضع شده است».8
    ــ عجب نویسندگانی پیدا می‌شوند!!
    ــ جناب شیخ، این کتاب در اختیار جوانان قرار گرفته است، من می‌خواهم این کتاب را نقد کنم.
    ــ کار بسیار خوبی است، این کار دفاع از مکتب تشیّع است.
    ــ من در این راه به راهنمایی شما نیاز دارم.
    وقتی که سخن من به اینجا می‌رسد، شیخ به فکر فرو می‌رود.
    بعد از لحظاتی در حالی که شیخ لبخندی به لب دارد رو به من می‌کند و می‌گوید:
    ــ شما باید با استفاده از علم رجال، حرف نویسنده آن کتاب را نقد کنید، ما برای تشخیص اینکه کدام حدیث، راست و کدام حدیث دروغ است از این دانش بهره می‌بریم.




    امضاء


  11. Top | #10

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    ــ چرا این علم را به این نام می‌خوانند؟
    ــ کلمه «رجال» در اینجا به معنای «افراد» می‌باشد، در این علم به بررسی افرادی که حدیث نقل کرده‌اند، پرداخته می‌شود.
    ــ امّا چگونه می‌توان با این علم به درست یا دروغ بودن یک حدیث پی برد؟
    ــ خوب دقّت کن! وقتی من یک حدیث از امام رضا(ع) برای تو نقل کنم، بین من و آن حضرت، حدود دویست سال فاصله است، خوب، من این حدیث را با چهار واسطه نقل می‌کنم، اکنون، من با علم رجال می‌توانم بفهمم که این چهار نفری که بین من و امام رضا(ع) واسطه هستند، چگونه انسان‌هایی بوده‌اند؟ آیا آنها راستگو بودند یا دروغگو؟
    ــ یعنی زمانی می‌توانیم در مورد یک حدیث نظر بدهیم که تمام افرادی که حدیث را نقل کرده‌اند مورد بررسی قرار بدهیم.
    ــ آری، اگر با استفاده از علم رجال به راستگو بودن همه کسانی که یک حدیث را نقل کرده‌اند اطمینان پیدا کردیم، می‌توانیم بگوییم که این حدیث صحیح است.
    من از اینکه این مطالب را یاد گرفته‌ام، خیلی خوشحال هستم.
    اکنون دوباره به یاد سخن نویسنده کتاب «زیارت قبور، بین حقیقت و خرافات» می‌افتم، او در کتاب خود ادّعا کرده بود که همه کسانی که ثواب زیارت امام رضا(ع) را نقل کرده‌اند، دروغگو بوده‌اند.
    آیا او این سخن را از روی تحقیق زده است؟ آیا او تمام حدیث‌ها را بررسی کرده و به این نتیجه رسیده است؟
    آری، ممکن است که بعضی از حدیث‌ها، دروغ باشد، امّا آیا واقعا همه حدیث‌هایی که ثواب زیارت امام رضا(ع) را بیان می‌کند، دروغ است؟
    اکنون، اگر من بتوانم یک حدیث در ثواب زیارت امام رضا(ع) پیدا کنم که افراد راستگو آن را نقل کرده باشند، آن وقت معلوم می‌شود که سخن آن نویسنده، اشتباه است.
    اگر ما فقط یک حدیث صحیح هم پیدا کنیم، دیگر دروغ بودن ادّعای آن نویسنده معلوم می‌شود.
    خدایا! خودت کمک کن تا من یک حدیث صحیح پیدا کنم!
    در این هنگام شیخ از جای خود بلند می‌شود و کتابی را بر می‌دارد و به من می‌گوید:
    ــ آقای نویسنده! این کتاب را می‌شناسی؟
    ــ نه.
    ــ این کتاب «عیون اخبار الرضا(ع)» است که من آن را نوشته‌ام، در این کتاب حدیثی را در فضیلت زیارت امام رضا(ع) آورده‌ام، همه کسانی که این حدیث را نقل کرده‌اند انسان‌های راستگو و مورد اعتماد هستند، تو باید این حدیث را برای جوانان نقل کنی.
    ــ از راهنمایی شما خیلی ممنونم.
    شیخ صدوق، جلد اوّل این کتاب را به من می‌دهد و من مشغول مطالعه آن می‌شوم.
    آیا می‌دانی معنای «عیون اخبار الرضا(ع)» چیست؟
    شیخ صدوق در این کتاب، سخنان امام رضا(ع) را جمع آوری کرده است و به همین جهت، این اسم را روی کتاب خود گذاشته است که ترجمه آن، چنین است: «چشمه‌های سخنان امام رضا(ع)».
    آری، هر کس می‌خواهد از کلام و سخنان آن حضرت سیراب شود، این کتاب را مطالعه کند.
    در این کتاب، صفحه 278، جلد اوّل، حدیث شماره دهم، این چنین نوشته است: «ابن ولید از صَفّار قمی از احمد اَشعَری از احمد بَزَنطی برای من نقل کرد که زیارت امام رضا(ع) ثواب هزار حج دارد».9
    همسفر خوبم!
    شیخ صدوق با چهار واسطه، این حدیث را از امام رضا(ع) نقل می‌کند.
    به راستی آیا این چهار نفر، انسان‌های راستگویی هستند یا نه؟
    من باید در مورد این چهار نفر تحقیق کنم.
    من اطلاعات مختصری در مورد این چهار نفر دارم که محل و دوران زندگی آنها را نشان می‌دهد.
    اوّل: ابن ولید قمی: ساکن شهر قم، (قرن چهارم).
    دوّم: صَفّار قمی: ساکن شهر قم، (قرن سوّم).
    سوّم: احمد اَشعَری: ساکن شهر قم، (قرن سوّم).
    چهارم: احمد بَزَنطی: ساکن شهر کوفه، (قرن سوّم).
    خواننده عزیزم! من هیچ کدام از این چهار نفر را نمی‌شناسم، حالا باید چه کنم؟
    فکری به ذهنم می‌رسد، من باید دوباره به سفر بروم، سفری به شهر قم و شهر کوفه.
    آیا تو همراه من می‌آیی؟
    من به دنبال خانه شیخِ قم می‌گردم
    سوار بر اسب‌های خود به سوی شهر قم می‌تازیم!
    ما باید هر چه زودتر به آن شهر برسیم.
    آیا می‌دانی که شهر قم، همواره مرکز علم و اندیشه بوده است و بزرگان زیادی در این شهر به نشر حدیث پرداخته‌اند؟



    امضاء


صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi