صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 48

موضوع: ویژه نامه وفات حضرت فاطمه معصومه (س){سکوت غم انگیز لاله آل طاها}

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,771
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض








    و به همراه همان ابر که باران آورد



    مهربانی خدا در زد و مهمان آورد





    باد یک نامهء بی واژه به کنعان آورد


    بوی پیراهنی از سوی خراسان آورد





    به سر شعر هوای غزلی زیبا زد


    دختر حضرت موسی به دل دریا زد





    چادرش دست نوازش به سر دشت کشید


    دشت هم از نفس چادر او گل می‌چید





    چه بگویم که بیابان به بیابان چه کشید


    من به وصف سفرش هیچ به ذهنم نرسید





    باور این سفر از درک من و ما دور است



    شاعرانه غزلی راهی «بیت النور» است





    آمد اینگونه ولی هر چه که آمد نرسید



    عشق همواره به مقصود به مقصد نرسید





    که اویس قرنی هم به محمد(ص) نرسید


    عاقبت حضرت معصومه(س) به مشهد نرسید





    ماند تا آینهء مادر دنیا باشد


    حرم او حرم حضرت زهرا(س) باشد





    صبح شب می‌شد و شب نیز سحر هفده روز


    چشم او چشمه‌ای از خون جگر هفده روز





    بین سجاده ، ولی چشم به در هفده روز


    چشم در راه برادر شد اگر هفده روز





    روز و شب پلک ترش روضه مرتب می خواند



    شک ندارم که فقط روضهء زینب می‌خواند








    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,771
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    امروز کبوتران حرم غمگین اند .

    آسمان دلش گرفته است .

    امروز گلدسته ها سیاه پوشند.

    امروز در خیابان ها،


    دسته های عزاداری به راه می افتد.

    امروز شهر قم سوگوار است.

    سوگوار بانوی مهربانی که آمده بود

    تا به زیارت امام رضا علیه السلام برود.


    بانوی مهربانی که دلش می خواست به طوس برود.

    امروز روز وفات بانوی مهربان حرم است.

    امروز کوچه های قم غمگین اند.

    حرم حضرت معصومه علیهاالسلام

    امروز حال و هوای غم گرفته ای دارد.

    فرشته ها امروز در صحن فرود می آیند

    تا عزاداری کنند

    فرشته ها امروز در کنار مردم شهر قم نوحه می خوانند

    امروز روز غم است



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,771
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    امشب اين دل گشته بينِ سينه گم
    مهدي صاحب زمان آيد به قم

    شالِ ماتم را به سر انداخته
    ناله‌اش بر جان شرر انداخته


    گويدش اي عمه‌ي چشم انتظار
    آمدم بالين تو من بى قرار

    آمدم در شهر قم يارت شوم
    من در اين غربت پرستارت شوم


    طاهره، مرضيه، ماهِ عالِمِه
    اي كريمه، اي رضيه، فاطمه

    اي كه نامت شبه نامِ مادرم
    در برت با يادِ مادر مضطرم

    عمه جان معصومه بين بسترى
    لحظه‌ ى ناله شبيه مادرى




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,771
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض








    (ادامه سوره صبر)



    کبوتر بی تاب نگاهم تا گنبد طلای تو پر می کشد...

    هر بار که دلش می گیرد، بهانه حرم می کند؛
    بهانه تو را، مهربانیت را و نگاه لطف و عنایت تو را.


    امروز، تمام کبوتران غمگینند؛
    آسمان حرمت گرفته است، حرمت، بوی غریبی می دهد!


    آه، بانوی نجیب! بانوی صبر!
    دل شیعه چگونه با این داغ بزرگ بسازد،
    حال آنکه در شعله های فراق می سوزد.


    خاک، هرگز لایق حضور آسمانی ات نبود و نیست.
    خاک برای درک آن وسعت بی نهایت کوچک است.

    فاطمه جان!
    هنوز «بیت النّور» از صدای دلنشین تو سرشار است.
    هنوز عطر مناجات تو در تار و پود شهر می وزد.
    و هنوز قم، به میزبانی تو می نازد و می بالد.


    دیده فرو مبند، ای ادامه سوره صبر!
    هرچند در دوری برادر، چون شمع می سوزی هر
    چند کرب و بلای فراق برادر سخت است،

    اما هنوز عطش روحانیِ شیعه شعله ور است،
    هنوز عرفان، طفل نوپای دستان شماست،
    هنوز باید دست فقه را بگیرید، اخلاق را بنوازید،
    فضیلت را فضایل بیاموزید. قرآن را محافظ باشید و عترت را نگهبان.


    دیده فرو مبند، ای سنگ صبور لحظه های دلتنگیِ شیعه!
    وقتی که آمدی، برکت آوردی و نور.


    آمدی؛ با یک جهان رحمت و مهربانی.
    هفده روز میهمان ما بودی
    هفده روز نور باریدی و روشنایی بخشیدی!

    و اینک!...
    تا بی شمار روزها، تا بی شمار ماه ها و تا بی شمار
    سال ها ما میهمان سفره کرامت بی حدّ توایم.
    ای شفیعه روز جزا! شفاعتمان کن.




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  6. Top | #15

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,771
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض







    غربتِ پیوسته پرستوها




    اشک های «قم»، به خیابان های اندوه می ریزد.
    همراه با متونِ فقاهت، پسکوچه های ماتم، نوحه می خوانند.


    بانویی از جنس بهار، کوچ می کند و پرستوها را در غربتی پیوسته می گذارد.
    روحِ آینه، چهره غم آلودی به خود می گیرد.

    آسمان، راهِ «بیت النور» تا «حرم مطهر» را آه می کشد.

    استقامت، دست به زانو می رود. غم های «مسجد اعظم»
    متصل به ابدیت می شوند.


    نگاهِ مرمرینِ مسجد «بالا سر»، اشک می تاباند و مفاتیح.
    سجایای آب، داغدار شده اند.

    آسمانِ سوگ، اقتدا کرده است به مه پاره ای از
    سلاله پاکِ محبّت، بانوی نیایش های پر تپش.

    از زیاتنامه گل، درد می چکد.

    در محیطی از نور، به شست وشوی روح آمده ام؛ کنار درگاهِ تهذیب.
    دستِ احساس به «آستانه» شکفتن می رسد.

    اینجا حجمِ سردِ شب، مطرود است و دل
    در محوطه درخشان شکوه، قدم می زند.


    چشم ها را از کنار حوضِ روشنایی گذر می دهم.
    غزل، کفش های بی قراری را از پا درمی آوَرَد.


    لحظه های ناآرام زندگی، روبه روی ضریح که
    می رسند، سلامِ احترام می دهند.


    در حَرَم، فرصت های دعا، نور را به تاریک خانه هایِ قلب می فرستند.
    قنوت می گیرم و شکوفه های احتیاج، در دستان من است.

    کرامت، چشمانِ دقایق را پُر می کند
    و بانوی روز، پرتو افشانی می کند.

    محمدکاظم بدرالدین




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  7. Top | #16

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,771
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    «عمّه سادات! سلام علیک»



    به حریم حرمت می آیم، آشفته و شوریده سر،
    خسته و تنها، غرق در غربتی دیرینه که هر غروب،
    با یاد تو در سینه ام رخنه می کند وتنها ضریح مقدس
    توست که نگاه مضطرب و نابسامان مرا آرام می کند.


    به حریم حرمت می آیم تا بغض مانده در گلو را مجال شکستن
    دهم و اشک را فرصتی ،تا وجودم را صاف و زلال سازد.


    به سوی حریم مقدس حرمت می آیم،خسته از تمام نامردی ها
    و نامردمی ها، از تمام روزمرّگی های خود،غرق در گناه.


    خسته می آیم و محتاج تا با تمام تشنگی و نیاز، مانندکبوتران
    حرمت، مسافرانی که از دوردست ها به امیدت می آیند


    و پیشانی بر ضریح مقدست می سایند تا هم نغمه با فرشتگان،
    زمزمه کنم: «عمّه سادات سلام علیک»


    چه قدر ستودنی است قم،آن زمان که نگاه تو بر سرش سایه افکنده
    و چه قدر آبی است آسمانش، آن زمان که مناره های بارگاهت
    چون دستان سبز دعا نوازشش می دهند.


    چه منّتی که تو به سوی شهر ما بیایی و چه سعادتی که ساکن دیار ما گردی!
    اگر نبود آمدنت و اقامت سبزت،شهری نبود که از آن ما باشد.

    به سویت می آیم تا در دریای عشق غوطه ور شوم و دلم
    را به امید نگاه بلند و آسمانی ات، همرنگ دریا سازم.

    اکرم السادات هاشمی پور





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  8. Top | #17

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,771
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض







    کوران مصیبت



    کبوتران، سیاه پوش غمی بزرگ بر رواق حرم مرثیه
    می خوانند و زائران، اشک ریز و ماتم زده،
    رفتنت را به سوگ نشسته اند.


    ای بانوی شکوفه و لبخند!
    ای گنجینه دانش و معرفت!


    می روی و زمین در سوز سرمایی شگفت فرو می رود.
    می روی و ما را در کوران مصیبت و رنج، تنها می گذاری.


    ای قدیسه نجیب، ای فرزند هفتمین حجت خداوند،
    خواهر امام توس، ای معصوم پاکیزه!


    تو آن جویبار زلالی که از کوه های بلند ولایت سرچشمه گرفته ای.

    کوچه های قم، از آن هنگام که شکوه گام های تو را
    حس کردند، چشم از آسمان برنمی دارند و تشنه ستاره
    و روشنی، نگاه خورشیدوشت را فریاد می زنند.


    این شهر، این سرزمین، تقدسش را
    وامدار قدم های نورانی توست، ای بزرگ!


    درختان با رایحه کلامت شکوفه می کنند و
    دریاهای متلاطم را نگاه معصومت آرام می کند.


    امروز که می روی، ستاره های جهان داغ رفتنت
    را به خاموشی نشسته اند و بادها عزادار مصیبتی
    بزرگ، کوچت را بر شانه های آسمان مویه می کنند
    و پنجره ها، سوگوار و بی قرار، بر رّد آخرین گام هایت خیره مانده اند.


    بی تو همیشه غروب است و زمان گویی روی لحظه پروازت متوقف مانده.
    دست هایم را در شبکه های ضریح، قفل می کنم و تو را صدا می زنم.

    سلام بر تو ای فاطمه معصومه علیهاالسلام ،
    ای بانوی باران ها!


    صدایت می زنم؛
    سر بر دامان کرامتت می گذارم و
    بغض های فروخورده ام را می تکانم.

    رفته ای و اندوه دوری ات، چون زمین لرزه ای
    بیگاه، ستون های جانمان را می لرزاند.


    نیستی و بی تو تنها صدای جاری در لحظه ها مان
    سکوتی کبود است که رگ رگ وجودمان را در خود مچاله می کند.


    آه، ای آینه دار عفت و آگاهی!
    نبودنت آتش بر جگر دوستدارانت می زند؛

    آن گونه که بار داغی چنین عظیم را به زانو درآمده اند.

    ای خاتون عشق؛ تو تلفیق آب و آینه ای؛
    سرشار معطرترین شکوفه های فضیلت و راستی.


    حکایت مهربانی ات، دهان به دهان می رود و طنین
    منوّر نیایشت را شب های بی شمار به خاطر سپرده اند.

    می روی و ما فراق جانسوزت را در ثانیه
    هایی سیاه به مرثیه می نشینیم.


    معصومه داوود آبادی




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  9. Top | #18

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,771
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    صدای ضجّه آسمان



    پشت پلک هایم باران گرفته است.
    با تمام استخوان هایم یخ بسته ام.

    دردی این چنین جانکاه، دهانی باقی نیست تا فریاد بزنم،
    صدای سنج عزاداران، روحم را می خراشد،


    غمی عظیم در تنم ریشه دوانده است
    در هنگامه تلخِ وداع با بانوی آسمان ها.


    دستمانم را بلند می کنم؛
    تا کبوتران بر شاخه های خشک دستانم بنشیند.


    حرم، روبرویم گسترده تر می شود، قد می کشد تا
    آسمان، اندوهی عمیق در ارکان خاک می پیچد،
    نبودنت را با کدام حنجره داغدار به مویه بنشینم؟


    بانوی نور و نافله! بی تو از رنج روزها و شوریدگی
    شب ها می ترسم. وقتی نگاهت را از این خاک
    بگیری، تمام جهان بر شانه هایم فرو ریخته اند.


    بی تو خورشید فردا نیز بر این همه تاریکی
    و غم، راهی نخواهد داشت.


    صدای ضجّه آسمان ها را می شنوم، کرانه بی دریغت
    پیدا نیست، آسمانم سخت بارانی ست.


    سر در گریبان تمام اندوه جهان، در چشم هایم قطره قطره
    باران می شود، بوی غروب، تمام این فرودست را فراگرفته است.


    تو نیستی، اما چراغ یادت روشن است. تو نیستی، امّا گلدسته های
    حرمت بوی بهار می دهند و چون ستون های استوار،
    خاک را به افلاک پیوند داده اند.


    تو نیستی وغمی سنگین بر شانه های خاک حس می شود،
    تمام وجودم نوحه می خوانند، تمام سلول هایم فریاد می زنند.


    بر در و دیوار می کوبم، بر سینه می زنم، در خویش فرو می ریزم،
    غمی این چنین طاقت فرسا در نبودنت، مرا چون آخرین رمق نور
    که بی تاب از شانه های بلند کوه فرو می ریزد،

    روزی هزار بار در خویش از هم فرو می پاشد، پشت پلک هایم
    باران گرفته است، سرد است؛ با تمام استخوان هایم یخ بسته ام.


    تو را به خاطر کدامین غربت بگریم بانو؛
    به خاطر غربت کاظمین، یا توس، مدینه یا بقیع؟


    چه جانکاه است ایستادن، رو به آستانه کرامتت و تورا
    با نام والای حضرت فاطمه علیهاالسلام ـ سلام دادن!


    بانو!
    امشب سوگ تو را بهانه قرار داده ایم تا
    برغریبانه های تمام اهل بیت مویه کنیم!


    تو را با خاطری به مرثیه نشسته ایم که گویی پشت
    دیوار بقیع، شاهد سوختن خویشیم!


    بانوی نازنین، ای کرامت اهل یقین و ای فرزند باب الحوائج!
    با التجا به آستانه تو می توان تمام دردهای مأیوس را التیام بخشید.

    می توان با شکوه نامت، تمام خستگی های غم را به آرامش آرزو سپرد.
    بی یادت مباد، لحظه ای از عبادتم!

    آه، ای ستاره غروب کرده در خاک پاک قم!

    اینک ماییم و آرزوی اجابت از آستانه زهرایی ات علیهاالسلام !

    ماییم و این شب دیجور، که با غربت تو قرین شده است!
    ماییم و عروج اشک هایی که در عمق آسمان گم می شوند؛

    اشک هایی که روزی گواهی خواهند داد وفاداری مان به اهل بیت
    عشق را.امشب سوگ تو را بهانه غربتمان کرده ایم؛

    تا اشک ها مان، مرثیه سرای داغ هایی باشد که فرزندان
    نبوت را به سوگ نشانده است.


    تا زمزمه هامان، بغض شکفته در گلوی فرشتگان را همراهی کنند.
    تا اندوهمان، کبوتران سر فرو برده در غم را به هم نوایی بخوانند.


    امشب، پایتخت علوم علوی علیه السلام را ازدحام پرچم های
    سیاه فرا گرفته است و انبوه زائران خاکی و افلاکی، غرق در
    بلور اشک ها، رو به ایوان آیینه، سلام می کنند.


    امشب، قم، مرثیه سرای کربلایی ترین مرثیه های محتشم است.
    امشب، قم، تمام سوگ نامه هایش را به بقیع تقدیم می کند.

    امشب، قم، همایش ارادت آستان کبریایی «فاطمه»
    علیهاالسلام را برگزار می کند.


    امشب، قم، میهمان اشک های متبرک حجت خدا در زمین(عج) است.
    و آسمان غَرق در صداقت ارادتمندان، به سعادت مردمی
    می اندیشد که با التجا به آستان کبریایی اهل بیت(عج)،
    سرافرازترین ساکنان زمینند.


    حمیده رضایی




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  10. Top | #19

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,771
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    توس، امیدهای خود را چون فانوسی خاموش،
    به دست تند بادهای فراموشی سپرده است.

    این سرزمین خشک، چگونه باران فراق تو را بر
    گونه های خود باور کند و چگونه سینه تفتیده
    خود را همنشین آتشِ محنت بارِ داغ تو؟


    بانوی آفتاب! از تو گفتن زلال آب می خواهد
    و صداقت آئینه و از فراق تو سرودن، تنها سینه ای
    را ممکن است که چون آتشفشان، فوران کند و چهره
    سفید لوح های غم را به خاکستر گدازه های ماتم آشنا کند.

    حدیث حضورِ کوتاهِ تو در بطن این کویر،
    حکایتی است زیبا و نامکرر.

    مردم این خاک، تو را رشته اتصالِ زمین و آسمان
    می شناسند و بر دامانِ پر مهر و عنایات تو دست توسل دارند.

    چگونه نبودنت را باور کنند؟
    چگونه بار این اتفاق نامبارک را بر دوش کشند؟

    خاتون دل های صادق!
    مسیر سفر پر فراز و نشیب تو، سیر و سلوک است
    برای مشتاقان حق و حقیقت که برای دیدار برادرت،
    تمام مصائب عالم را بر گرده خویش، هموار کردی
    و از هیچ سختی و مشقتی پروا نکردی.

    ای کوثر کویر!
    حمایت از ولایت را رنگ و بوی تازه ای دادی
    و مشتاقانه بر پیچ و خم تمام جاده ها و مسافت های
    فراق، تازیدی و تاریخ را در حیرتِ طبعِ بلندِ خویش، واگذاشتی.

    نام تو طنین جاویدی است که سنگلاخ ها بر سینه
    خویش حک کرده اند و وسعت تفتیده کویر،
    چون نامی مقدس، زمزمه می کند.

    ای پژواک مانای کرامت!
    نام بلندت گشایش قفل های بسته و درمان دردهای
    پیوسته و آرامش سینه های خسته این خاک نشینانِ با کویر آشناست.

    چگونه می شود نبودن تو را فریاد زد؟
    این سکوت درد آور چیست که گلوی خشک زمین را
    می فشارد و بغضی سنگین، راه عبور نمی یابد؟

    صدایی اگر هست، صدای لرزش اندام کویر است.
    این وسعت ماتم زده، این سرزمین به غربت دچاری که
    بر شانه های خاک سنگینی می کند،


    بیت نور است که بی فروغ، در خاموشی می نالد
    و آوار سیاه تنهایی است که در شریان های
    مردم ماتم زده کویر قم جریان دارد.

    چگونه می شود ای کریمه،
    دستان عنایات تو را از باورها پاک کرد؟

    چگونه می توان پیکر همیشه در عبادت تو را
    به دست خشک و ناملایم خاک سپرد؟

    برخیز، بانو!
    برخیز که آسمان هم غروب تو را باور نمی کند!..




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  11. Top | #20

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,771
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    فاصله من تا مرگ فقط یک آه است؛تیر آهی که چون از چله کمان
    نَفَس رها شود،جام عمر من نیز چون بغض
    فروخورده ای که ناگاه بشکند، تکه تکه می شود.

    اکنون این دل هزار پاره من است؛آغشته به زخم های تن پدرم
    که با غل و زنجیر اسارت،مرهم می یافت و آمیخته به نسیم غربتی
    که ازسوی تبعیدگاه برادرم وزیدن می گیرد.


    خدا نخواهد که هیچ مسافری در غربت بمیرد
    و چشم به راه عزیزش جان بسپارد!

    در مهربانی خوبانِ این سرزمین تردیدی نیست؛
    اما هر دلی به خاکی انس دارد که ریشه اجدادی اش
    در آن نهفته است و خانه و خاندانش آنجا پا گرفته اند.


    اگر مرغ دل، کوچِ هم آشیان خویش را تاب می آورد،
    کجا می توانستم دل از مدینه برگیرم و دامن از آن خاک برکشم؟

    چه می توان کرد که چون بزرگ قبیله ای محمل
    بربندد و راه غربت پیش گیرد، اهالی آن خاندان را تاب
    و توانی نمی ماند که بر سرای خویش بمانند و بر دوری او صبر کنند.

    پس اگر رسم روزگار چنین است که امام و حجت
    خدا، پرده نشین غربت تحمیلی اش شود، همان
    بهتر که من هم در غربت جان سپارم!

    ای زادگان آفتاب شرقی!
    میان من و شما عهدی بماند به یادگار!


    اگر روزی گذار کسی از میان شما به شهر برادرم
    افتاد و نگاهتان در نگاه ازلی اش گره خورد، او را باز
    گویید که ما زنی را می شناسیم که در آخرین نگاه، آه
    حسرت چشمانش را به ما بخشید تا در تلاقی نگاه ها مان،
    آن را در کاسه خونین دیدگانت رها سازیم.

    به او بگویید، رشته عمر خواهرش ـ معصومه علیهاالسلام ـ
    از زنجیر غربت او نازک تر و کوتاه تر
    بود و با یک تیغ آه پاره شد

    و این فاصله های بی انتها و فراق های بی مرز که
    بر تقدیر تاریخی اش سنگینی می کرد، به یک چشم بر هم زدن،
    زیر پا نهاده شد و او در آغوش یادت رها گردید؛
    مثل پری که بر موج لغزان باد می رقصد.




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi