از اين گذشته اگر شرك حقيقتي داشت: بايد دليلي بر اثبات آن وجود داشته باشد و چون دليلي بر اثبات آن نيست خود دليلي بر بطلان آن ميباشد.
باز از آنجا كه ممكن است: اين فرمان: اين توهم را به وجود آورد كه در برابر پدر و مادر مشرك: بايد شدت عمل و بي حرمتي به خرج داد: بلا فاصله
اضافه ميكند كه عدم اطاعت آنها در مسأله كفر و شرك: دليل بر قطع رابطه مطلق با آنها نيست بلكه در عين حال با آنها در دنيا به طرز شايستهاي رفتار كن
(و صاحبهما في الدنيا معروفا).
از نظر دنيا و زندگي مادي با آنها مهر و محبت و ملاطفت كن: و از نظر اعتقاد و
والدين دو فرشته جهان آفرينش، ص: 39
برنامههاي مذهبي: تسليم افكار و پيشنهادهاي آنها نباش: اين درست نقطه اصلي اعتدال است كه حقوق خدا و پدر و مادر: در آن جمع است.
لذا بعدا ميافزايد: راه كساني را پيروي كن كه به سوي من باز گشتهاند راه پيامبر و مؤمنان راستين (و اتبع سبيل من اناب الي).
چرا كه بعد از آن بازگشت همه شما به سوي من است و من شما را از آنچه در دنيا عمل ميكرديد آگاه ميسازم و بر طبق آن پاداش و كيفر ميدهم (ثم الي مرجعكم فانبئكم بما كنتم تعملون).
نفي و اثباتهاي پي در پي: و امر و نهيها در آيات فوق: براي اين است كه مسلمانان در اين گونه مسائل كه در بدو نظر تضادي در ميان انجام دو وظيفه لازم تصور ميشود خط اصلي را پيدا كنند: و بدون كمترين افراط و تفريط: در مسير صحيح قرار گيرند: و اين دقت و ظرافت قرآن در اين ريزهكاريها: از چهرههاي فصاحت و بلاغت عميق آن است.
به هر حال آيه فوق كاملا شبيه چيزي است كه در آيه 8 سوره عنكبوت آمده است كه ميگويد: و وصّينا الّانسان بوالديه حسناً و ان جاهداك لتشرك بي ما ليس لك به علم فلا تطعهما اليّ مرجعكم فأنبّئكم بما كنتم تعملون). «1»