41 - شرف همنشینی با حضرت دوست
ای برادر [سالک!] خوب دقت کن در روایتی که می گوید: ان لله تعالی ملکاً یقال له الداعی فاذا دخل شهر رجب ینادی هذا الملک کل لیله الی الصباح: طوبی للذاکرین، طوبی للطائعین، یقول الله تعالی انا جلیس من جالسنی و مطیع من اطاعنی و غافر من استغفرنی(180)؛ (خدای تعالی را فرشته ای است که او را داعی گویند و چون ماه رجب فرا می رسد، این فرشته هر شب تا صبح ندا می دهد: خوشا به حال آنان که به یاد خدایند و خوشا به حال آنان که فرمان بر اویند؛ خدای تعالی می فرماید: من همنشین کسی هستم که با من همنشین باشد و فرمان بردار کسی هستم که فرمان بردار من باشد و آمرزنده آنم که از من آمرزش بخواهد).
پس ای انسان مسکین! به حال خود بنگر که اگر فرمان بر پروردگارت باشی، چگونه به آن مقام بالا و درجه والا که زبان از تعبیر آن عاجز و بلکه عقل از تصورش حیران است، بالا خواهی رفت! زیرا با این ترقی که کنی، پیشوای فرشتگان شده و همنشین پروردگار عالمیان خواهی شد و بلکه ملک الملوک تعالی - جل جلاله - اطاعت تو را خواهد فرمود و اگر با او سر عصیان داشته باشی و امر تجهد و شب زنده داری را سبک بشماری و دعوت به مناجاتش را ارج نگذاری، محل بول شیطان خواهی گردید. وه که چه رسوایی است که لذت خواب، تو را از حضرت رب العالمین غافل نمود و از درجه مقربین و بالاترین مقام بندگان عزیز خدا، باز داشت و تو را به اسفل السافلین و پست ترین مقامات پست فطرتان رسانید. مگر تو همان نیستی که به هم نشینی با اشراف دنیا، پیش دستی می کردی و هر چه کوشش در توان داشتی برای بدست آوردن شرافت هم نشینی با آنان صرف می کردی؛ بلکه از بذل مال و آسایش، دریغ نداشتی؛ بلکه خود را در نظر خطر مرگ می انداختی تا شرافت هم نشینی سلطان زمانت را به دست آوری؟! پس کجائی ای مسکین که طالب تحصیل شرفی و خون دلت را در رسیدن به شرف صحبت سلاطین نثار می کنی؟! چرا نسبت به اجابت دعوت سلطان حقیقی این همه سستی و بی اعتنایی از خود نشان می دهی؟! سلطانی که سلطنت همه سلاطین، با ذره ای از سلطنت عظیم او قابل قیاس نیست، بلکه هر چه سلطنت در مخلوقات این جهان دیده می شود، همگی اثری است از آثار سلطنت عظیم او و سایه ای است از سایه های حکومت اعلای او؛ علاوه بر آن که او ولی نعمت توست، نعمت هایی که توان شمارش آن ها را نداری، بلکه هیچ یک از آفریدگان نتوانند نعمت های او را شماره کنند.