پس از رسیدن به این مقام رضا، اگر برای او معرفتی حاصل شد بر این که قدرتش فانی در قدرت خداست و جز برای خدای تعالی، قدرتی ندید، نه برای خود و نه برای دیگری؛ پس این مقام توکل است و من یتوکل علی الله فهو حسبه(225)؛ (هر کس که به خدا توکل کند، خدا او را کافی و بس است). و اگر پس از رسیدن به مقام توکل، موفق شد بر این که علم خودش را نیز در علم خدا نفی کند، تا خودی او از بین برود، پس این مقام وحدت و توحید است. اولئک الذین انعم الله علیهم(226)؛ (این مقام، مخصوص اولیاء خداست که مشمول نعمت خاص الهی هستند). پس اگر انسان به دنبال خواسته های خود رفت و در حرکات و سکناتش، پیروی از هوای نفس کرد، با این که خواست الهی تابع هوای دیگران نیست و آنجایی که خواست انسان، باخواست الهی مخالف باشد، لامحاله خواست الهی محقق خواهد شد، نه خواست انسان؛ چنانچه می فرماید: و حیل بینهم و بین ما یشتهون(227)؛ (میان آنان و میان آنچه به آرزو می خواستند، حایلی قرار می گیرد)؛ با این وصف اگر آدمی خواسته خود را برخواست حق، مقدم بدارد، هوای نفس، او را تا هاویه(228) و آتش دوزخ کشیده و در همه خواسته هایش، گرفتار غل ها و زنجیرها خواهد شد.
و عاقبت کار شخصی که در مقابل خواسته هایش، تاب متفاوت ندارد و بلکه هوای نفس، مالک اوست و او مملوک هوای خویشتن است، همانا آتش دوزخ و هاویه است و از این رو نام نگهبان و کلیددار جهنم مالک است. و اگر آدمی پشت پا به توکل زند، در خذلان واقع خواهد شد و اگر از مقام والای توحید روی گردان باشد، بر پست ترین درکات، سقوط خواهد کرد و آن عبارت است از گرفتاری به لعنت اولئک یلعنهم الله و یلعنهم اللاعنون(229)؛ (اینان را خدا و لعنت کنندگان، لعنت می فرستند)(230).