صفحه 16 از 16 نخستنخست ... 61213141516
نمایش نتایج: از شماره 151 تا 160 , از مجموع 160

موضوع: باده گلگون «چهار صد و چهل کلمه در سلوک الی الله از آیة الله حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی

  1. Top | #151

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,647
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,541
    مورد تشکر
    14,353 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    123 - مبادا حالت چون حال ملحدین باشد

    [ای سالک مجاهد!] بر حذر باش از این که حالت چون حال ملحدین باشد که وجود جهنم و عدمش برایت یکسان باشد.(356)



    124 - ایمان ظاهری مغرورت نکند

    [ای عزیز!] مبادا به ظواهر عقاید حقه، از ایمان به خدا و روز آخرت بدون این که از این ایمان، خوف و رجاء برایت حاصل شود، مغرور گردی؛ زیرا آن موجودی که اثری نداشته باشد، هم چون معدوم خواهد بود.(357)
    125 - نشانه های صدق خوف

    [ای سالک طریق قرب!] نفست را اگر ادعای خوف نمود در بوته آزمایش در آور، چرا که برای خوف آثاری است، اما اثر خوف در بدن، به زردی چهره و گریه بسیار، و در جوارح به خوددرای از معاصی و مقید بودن به طاعات و تلافی آنچه در گذشته از انسان فوت شده و آمادگی جهت بندگی خدا در آینده و در قلب، به خشوع و استکانت(358) و دوری از کبر و غرور و کینه و حسد است(359).
    126 - توصیه ای به سالکان مراقب

    [بدان ای سالک مراقب که ] کمترین درجه خوف، اثرش خودداری از گناهان است و این مرتبه را ورع می گویند و مرتبه وسط آن، ترک مشتبهات است و این مرتبه متقین است و بالاتر از این مرتبه، ترک اموری است که انجام آن عیبی ندارد [به جهت خوف از اینکه مبادا گرفتار اموری شود که ارتکاب آنها عذاب الهی را به دنبال دارد] و اگر تجرد برای خدمت، ضمیمه این مرتبه گشت و آدمی خود را تنها برای بندگی خدا وقف نمود، چنین کسی دیگر آنچه را که درش سکونت نمی کند، نمی سازد و آنچه را که نیازی ندارد، جمع نمی کند و به دنیا التفاتی ندارد؛ چرا که می داند از این دنیا باید مفارتت کند و یک نفس از عمرش را برای غیر خدا صرف نمی کند. گفته شده(360) چنین کسی را سزاوار است که صدیق بنامیم.(361)



    127 - اصل و ریشه خوف

    [بدان ای عزیز که ] اصل و ریشه خوف، ایمان به خدا و روز قیامت و ثواب و عقاب و بهشت و دوزخ است؛ خواه این ایمان، از روی تقلید و به مجرد شنیدن برای انسان پیدا شده باشد، یا از روی تحقیق و برهان و یا کشف و مشاهده.
    اما خوف و ترسی که برخواسته از ایمان تقلیدی است، شبیه ترس کودک از مار است؛ زیرا او چون از مادرش شنیده که مار، انسان را می گزد و می کشد و پدر و مادرش را دیده که از مار می گریزند و از دیدنش وحشت می کنند، این ترس برای او حاصل شده و تقویت می شود. و خوفی که بر خواسته از ایمان تحقیقی باشد، شبیه خوف عقلاء از آنچه که عقل حکم به ضرر و موجب هلاکت بودن آن می کند می باشد و هر چه مبادی و اصول این ترس، به حس نزدیک تر باشد و انسان بیشتر به یاد او و به فکرش باشد، این خوف بیشتر می شود. و خوفی که ناشی از کشف و شهود باشد، آن خوفی است که جمیع فضایل خوف را در بر دارد و هر شهوت و غضبی را که در دل او باشد می سوزاند و همه چیز را از یاد می برد و برای مؤمن، هم و غمی جز آنچه که از آن می ترسد و نجات و خلاصی از آن، باقی نمی ماند. و برای این مرتبه از خوف هم باز مراتبی است و آن کس که مثلاً آتش جهنم را شهود نموده، خوفش به اندازه کسی که عذاب بعد و حجاب از لقاء پرودگار را شهود نموده نخواهد بود.(362)
    128 - فرق بین آتش دوزخ و آتش فراق

    [ای طالب وصال حضرت جانان!] اگر خواستی که فرق بین عذاب آتش دوزخ و عذاب آتش فراق را دریابی، بین عالم حسی و عالم عقلی و درک حس و عقل مقایسه نما، زیرا نسبت حس به عقل، چون نسبت قطره با دریا، بلکه از این هم بیشتر است.(363)
    129 - وزش نفحه رحمت الهی بر قلوب خائفان

    [بدان ای عزیز که ] خوف بعد و حجاب، برای مقربان درگاه الهی قطعاً مایه هلاکت آنهاست، ولی چون ذات اقدس حق، خود سیاست قلوب اولیایش را به عهده دارد، هرگاه که مبادی این خوف، در دل های آنها فزونی گیرد و دل های آنها را بسوزاند و آنها را به هلاکت نزدیک سازد، نفحه ای از نفحات رحمتش بر آنها وزیدن گیرد و قطره ای چند از باران رجاء و امیدواری بر دل های مرده آنان فرو بارد و آنها را دوباره زنده گرداند، تا که حکم و حکمتش را درباره آنها جاری سازد و اجلی که برای آنها مقرر داشته نزدیک شود. این زمان است که بساط خوف و رجاء را در هم پیچد و شوق لقای محبوب بر دل های آنها غلبه کند به گونه ای که اشتیاقشان به مرگ، بیشتر از اشتیاق طفل به پستان مادر گردد(364)، و شاید آنچه که ما گفتیم، معامله او با بعضی از اولیایش باشد و با هر یک از رفتارهای خاص داشته باشد، که همه آنها ناشی از کرم و بخشش و رأفت و مهربانی و فضل و احسان او و مناسب حال آن ولی، در راه ترقی به آن مقامات و درجات عالیه ای که به مقتضای اسماء و صفاتش برای آنها مقرر داشته می باشد.(365)




    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند






  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #152

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,647
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,541
    مورد تشکر
    14,353 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    125 - نشانه های صدق خوف


    [ای سالک طریق قرب!] نفست را اگر ادعای خوف نمود در بوته آزمایش در آور، چرا که برای خوف آثاری است، اما اثر خوف در بدن، به زردی چهره و گریه بسیار، و در جوارح به خوددرای از معاصی و مقید بودن به طاعات و تلافی آنچه در گذشته از انسان فوت شده و آمادگی جهت بندگی خدا در آینده و در قلب، به خشوع و استکانت(358) و دوری از کبر و غرور و کینه و حسد است(359).


    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  4. Top | #153

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,647
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,541
    مورد تشکر
    14,353 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    126 - توصیه ای به سالکان مراقب


    [بدان ای سالک مراقب که ] کمترین درجه خوف، اثرش خودداری از گناهان است و این مرتبه را ورع می گویند و مرتبه وسط آن، ترک مشتبهات است و این مرتبه متقین است و بالاتر از این مرتبه، ترک اموری است که انجام آن عیبی ندارد [به جهت خوف از اینکه مبادا گرفتار اموری شود که ارتکاب آنها عذاب الهی را به دنبال دارد] و اگر تجرد برای خدمت، ضمیمه این مرتبه گشت و آدمی خود را تنها برای بندگی خدا وقف نمود، چنین کسی دیگر آنچه را که درش سکونت نمی کند، نمی سازد و آنچه را که نیازی ندارد، جمع نمی کند و به دنیا التفاتی ندارد؛ چرا که می داند از این دنیا باید مفارتت کند و یک نفس از عمرش را برای غیر خدا صرف نمی کند. گفته شده(360) چنین کسی را سزاوار است که صدیق بنامیم.(361)



    127 - اصل و ریشه خوف

    [بدان ای عزیز که ] اصل و ریشه خوف، ایمان به خدا و روز قیامت و ثواب و عقاب و بهشت و دوزخ است؛ خواه این ایمان، از روی تقلید و به مجرد شنیدن برای انسان پیدا شده باشد، یا از روی تحقیق و برهان و یا کشف و مشاهده.
    اما خوف و ترسی که برخواسته از ایمان تقلیدی است، شبیه ترس کودک از مار است؛ زیرا او چون از مادرش شنیده که مار، انسان را می گزد و می کشد و پدر و مادرش را دیده که از مار می گریزند و از دیدنش وحشت می کنند، این ترس برای او حاصل شده و تقویت می شود. و خوفی که بر خواسته از ایمان تحقیقی باشد، شبیه خوف عقلاء از آنچه که عقل حکم به ضرر و موجب هلاکت بودن آن می کند می باشد و هر چه مبادی و اصول این ترس، به حس نزدیک تر باشد و انسان بیشتر به یاد او و به فکرش باشد، این خوف بیشتر می شود. و خوفی که ناشی از کشف و شهود باشد، آن خوفی است که جمیع فضایل خوف را در بر دارد و هر شهوت و غضبی را که در دل او باشد می سوزاند و همه چیز را از یاد می برد و برای مؤمن، هم و غمی جز آنچه که از آن می ترسد و نجات و خلاصی از آن، باقی نمی ماند. و برای این مرتبه از خوف هم باز مراتبی است و آن کس که مثلاً آتش جهنم را شهود نموده، خوفش به اندازه کسی که عذاب بعد و حجاب از لقاء پرودگار را شهود نموده نخواهد بود.(362)
    128 - فرق بین آتش دوزخ و آتش فراق

    [ای طالب وصال حضرت جانان!] اگر خواستی که فرق بین عذاب آتش دوزخ و عذاب آتش فراق را دریابی، بین عالم حسی و عالم عقلی و درک حس و عقل مقایسه نما، زیرا نسبت حس به عقل، چون نسبت قطره با دریا، بلکه از این هم بیشتر است.(363)
    129 - وزش نفحه رحمت الهی بر قلوب خائفان

    [بدان ای عزیز که ] خوف بعد و حجاب، برای مقربان درگاه الهی قطعاً مایه هلاکت آنهاست، ولی چون ذات اقدس حق، خود سیاست قلوب اولیایش را به عهده دارد، هرگاه که مبادی این خوف، در دل های آنها فزونی گیرد و دل های آنها را بسوزاند و آنها را به هلاکت نزدیک سازد، نفحه ای از نفحات رحمتش بر آنها وزیدن گیرد و قطره ای چند از باران رجاء و امیدواری بر دل های مرده آنان فرو بارد و آنها را دوباره زنده گرداند، تا که حکم و حکمتش را درباره آنها جاری سازد و اجلی که برای آنها مقرر داشته نزدیک شود. این زمان است که بساط خوف و رجاء را در هم پیچد و شوق لقای محبوب بر دل های آنها غلبه کند به گونه ای که اشتیاقشان به مرگ، بیشتر از اشتیاق طفل به پستان مادر گردد(364)، و شاید آنچه که ما گفتیم، معامله او با بعضی از اولیایش باشد و با هر یک از رفتارهای خاص داشته باشد، که همه آنها ناشی از کرم و بخشش و رأفت و مهربانی و فضل و احسان او و مناسب حال آن ولی، در راه ترقی به آن مقامات و درجات عالیه ای که به مقتضای اسماء و صفاتش برای آنها مقرر داشته می باشد.(365)




    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  5. Top | #154

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,647
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,541
    مورد تشکر
    14,353 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    127 - اصل و ریشه خوف


    [بدان ای عزیز که ] اصل و ریشه خوف، ایمان به خدا و روز قیامت و ثواب و عقاب و بهشت و دوزخ است؛ خواه این ایمان، از روی تقلید و به مجرد شنیدن برای انسان پیدا شده باشد، یا از روی تحقیق و برهان و یا کشف و مشاهده.
    اما خوف و ترسی که برخواسته از ایمان تقلیدی است، شبیه ترس کودک از مار است؛ زیرا او چون از مادرش شنیده که مار، انسان را می گزد و می کشد و پدر و مادرش را دیده که از مار می گریزند و از دیدنش وحشت می کنند، این ترس برای او حاصل شده و تقویت می شود. و خوفی که بر خواسته از ایمان تحقیقی باشد، شبیه خوف عقلاء از آنچه که عقل حکم به ضرر و موجب هلاکت بودن آن می کند می باشد و هر چه مبادی و اصول این ترس، به حس نزدیک تر باشد و انسان بیشتر به یاد او و به فکرش باشد، این خوف بیشتر می شود. و خوفی که ناشی از کشف و شهود باشد، آن خوفی است که جمیع فضایل خوف را در بر دارد و هر شهوت و غضبی را که در دل او باشد می سوزاند و همه چیز را از یاد می برد و برای مؤمن، هم و غمی جز آنچه که از آن می ترسد و نجات و خلاصی از آن، باقی نمی ماند. و برای این مرتبه از خوف هم باز مراتبی است و آن کس که مثلاً آتش جهنم را شهود نموده، خوفش به اندازه کسی که عذاب بعد و حجاب از لقاء پرودگار را شهود نموده نخواهد بود.(362)




    ویرایش توسط سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)* : 06-09-2021 در ساعت 16:31
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  6. Top | #155

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,647
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,541
    مورد تشکر
    14,353 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    128 - فرق بین آتش دوزخ و آتش فراق

    [ای طالب وصال حضرت جانان!] اگر خواستی که فرق بین عذاب آتش دوزخ و عذاب آتش فراق را دریابی، بین عالم حسی و عالم عقلی و درک حس و عقل مقایسه نما، زیرا نسبت حس به عقل، چون نسبت قطره با دریا، بلکه از این هم بیشتر است.(363)


    129 - وزش نفحه رحمت الهی بر قلوب خائفان

    [بدان ای عزیز که ] خوف بعد و حجاب، برای مقربان درگاه الهی قطعاً مایه هلاکت آنهاست، ولی چون ذات اقدس حق، خود سیاست قلوب اولیایش را به عهده دارد، هرگاه که مبادی این خوف، در دل های آنها فزونی گیرد و دل های آنها را بسوزاند و آنها را به هلاکت نزدیک سازد، نفحه ای از نفحات رحمتش بر آنها وزیدن گیرد و قطره ای چند از باران رجاء و امیدواری بر دل های مرده آنان فرو بارد و آنها را دوباره زنده گرداند، تا که حکم و حکمتش را درباره آنها جاری سازد و اجلی که برای آنها مقرر داشته نزدیک شود. این زمان است که بساط خوف و رجاء را در هم پیچد و شوق لقای محبوب بر دل های آنها غلبه کند به گونه ای که اشتیاقشان به مرگ، بیشتر از اشتیاق طفل به پستان مادر گردد(364)، و شاید آنچه که ما گفتیم، معامله او با بعضی از اولیایش باشد و با هر یک از رفتارهای خاص داشته باشد، که همه آنها ناشی از کرم و بخشش و رأفت و مهربانی و فضل و احسان او و مناسب حال آن ولی، در راه ترقی به آن مقامات و درجات عالیه ای که به مقتضای اسماء و صفاتش برای آنها مقرر داشته می باشد.(365)




    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  7. Top | #156

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,647
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,541
    مورد تشکر
    14,353 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    129 - وزش نفحه رحمت الهی بر قلوب خائفان


    [بدان ای عزیز که ] خوف بعد و حجاب، برای مقربان درگاه الهی قطعاً مایه هلاکت آنهاست، ولی چون ذات اقدس حق، خود سیاست قلوب اولیایش را به عهده دارد، هرگاه که مبادی این خوف، در دل های آنها فزونی گیرد و دل های آنها را بسوزاند و آنها را به هلاکت نزدیک سازد، نفحه ای از نفحات رحمتش بر آنها وزیدن گیرد و قطره ای چند از باران رجاء و امیدواری بر دل های مرده آنان فرو بارد و آنها را دوباره زنده گرداند، تا که حکم و حکمتش را درباره آنها جاری سازد و اجلی که برای آنها مقرر داشته نزدیک شود. این زمان است که بساط خوف و رجاء را در هم پیچد و شوق لقای محبوب بر دل های آنها غلبه کند به گونه ای که اشتیاقشان به مرگ، بیشتر از اشتیاق طفل به پستان مادر گردد(364)، و شاید آنچه که ما گفتیم، معامله او با بعضی از اولیایش باشد و با هر یک از رفتارهای خاص داشته باشد، که همه آنها ناشی از کرم و بخشش و رأفت و مهربانی و فضل و احسان او و مناسب حال آن ولی، در راه ترقی به آن مقامات و درجات عالیه ای که به مقتضای اسماء و صفاتش برای آنها مقرر داشته می باشد.(365)




    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  8. Top | #157

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,647
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,541
    مورد تشکر
    14,353 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    130 - طریقه رفع موانع فعلیت یافتن خوف

    [بدان ای مرید راه آخرت که ] هر مؤمنی می بایست فی الجمله آنچه که مقتضای خوف از خدا و روز قیامت است در وجودش باشد، حال گاهی ایمان کسی ضعیف است، در نتیجه خوف او هم اندک خواهد بود و گاهی کسی ایمانش قوی است و خوف او هم بسیار است، ولی از فعلیت یافتن این خوف مانعی جلوگیری می کند، علاج این درد، یا به تقویت ایمان است و یا به رفع آن مانع.
    اما اولی که تقویت ایمان باشد، اینجا محل بیان آن نیست و دومی که رفع مانع باشد، در اینجا بازگشت به دو امر است: یکی غفلت دل از بهشت و دوزخی که به آن ایمان آورده است و دوم غلبه محبت دنیا بر قلب به گونه ای که دل او به مرض عشق به دنیا گرفتار شده است.
    اما امر اول؛ علاجش موعظه و یادآوری و تذکر اسباب خوف از عذاب های دنیوی و اخروی است؛ و قرائت آیات عذاب و تکرار آنها و تفکر و تأمل در آن آیات و تصور گرفتاری خویش در آن عذاب ها در هر شب و روز لااقل دو مرتبه و اگر امکان داشت بیشتر، به گونه ای که در هر مرتبه، یک ساعت یا دو ساعت، آیات عذاب را تکرار کند بسیار نافع و اثری تام و کامل خواهد داشت و همنشینی با خائفین و مشاهده حالات آنها نیز فوز عظیمی است و اگر به چنین کسانی دسترسی نبود، شنیدن احوالات آنها نیز مؤثر خواهد بود.
    و اما امر دوم که غلبه محبت دنیا بر قلب باشد، علاج آن تقویت انگیزه های دینی و تضعیف انگیزه های هوی و هوس و محبت دنیاست، زیرا قلب پیوسته معرکه جنگ بین دو لشکر است تا آن گاه که یکی بر دیگری غالب آید و قلب را مالک شود و حکمران دل گردد و سایر اعضاء و جوارح را که به منزله سپاهیان دل هستند، هر گونه که بخواهد به کار گیرد. بیان این مطلب که تقویت انگیزه های دینی، بر انگیزه های شهوانی و برتری دین بر هوی باشد، نیازمند مثالی است؛ به عنوان مثال اگر خواستیم که عقل و شرع، حاکم بر شهوت شوند، می بایست که شهوت را تضعیف و عفت را تقویت کنیم(366).(367)




    ویرایش توسط سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)* : 13-09-2021 در ساعت 17:26
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  9. Top | #158

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,647
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,541
    مورد تشکر
    14,353 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    131 - طریقه تضعیف شهوت


    [ای سالک مجاهد!] تضعیف شهوت به انجام سه امر است:
    اول: قطع اسباب خارجی آن، که عبارت از خوردن غذاهای رنگارنگ و مقوی، هم از حیث نوع و هم از حیث مقدار می باشد، پس می بایست که مرید، از خوردن غذاهای مقوی بپرهیزد و از پرخوری بر حذر باشد، و لذا شرع برای شکستن شهوت، دستور به گرفتن روزه داده است(368).
    دوم: قطع اسبابی که باعث تهییج شهوت می شود، مثل نگاه کردن به مناظر شهوت انگیز، چون نگاه باعث هیجان قلب می شود و قلب قوه شهویه را به حرکت در می آورد و این امر با کناره گیری و احتراز از اماکنی که گمان رؤیت مناظر شهوت انگیز و صورت های زیبا در آن می رود، میسر می شود و به همین خاطر است که شرع از نگاه به زن ها و پسران زیباروی منع نموده است و تیر نگاه، از کمان صورت های زیبا و از راه دیده بر دل می نشیند(369) و سپری جز دیده بر هم نهادن و گریختن و فرار کردن از اماکنی که احتمال دیدن مناظر شهوت انگیز در آن است، برای آن نیست.
    سوم: نفس را از راه مباح که نکاح می باشد به خواسته اش رسانیدن(370).
    132 - طریقه تقویت عفت

    [بدان ای عزیز که ] تقویت عفت به دو امر است:
    یکی تذکر فواید و ثمرات دنیایی عفت و پاکدامنی و ثواب های اخروی آن که در آیات و روایات آمده است؛ و دوم، در میدان جنگ بین عفت و شهوت، عفت را غالب نمودن و این با عمل به مقتضای عفت تدریجاً حاصل می شود و هر بار از مرتبه قبل آسان تر می گردد، تا آنجا که دیگر برای خصم نیروی مقابله باقی نمی ماند(371).



    133 - اقسام خوف

    [ای سالک عزیز!] خوف را می توان به ناقص و معتدل و زاید، تقسیم نمود: خوف ناقص خوفی است که دل را به درد آورد و اشک را جاری سازد، ولی در قابل محرمات و شهوات نتواند مانع انسان شود و آدمی را بر مجاهده و انجام عبادات بر نینگیزاند و هر گاه آیه ای یا روایتی در وصف جهنم و شدت عذاب آن بشنود، بگیرید و چون بگذرد، اثر آن از بین برود و او را مانع ورداع نباشد؛ مثل رقت قلبی که در زن ها هست. این خوف، خوفی است ناقص و به خاطر ضعف اثر آن، وجودش مانند عدمش می باشد و عامه مردم چنین هستند.
    و خوف معتدل خوفی است که انسان را به انجام اعمال نیک و تقوا و جهاد با نفس برانگیزاند و این خوف، در همه درجات آن نافع و سودمند بوده و برای آن ثواب های فراوان می باشد.
    و خوف زاید خوفی است که به یأس و ناامیدی منتهی شود و آدمی را از عمل باز دارد و یا این که به مرگ و هلاکت انسان و یا اخلال عقل او منجر شود و چنین خوفی از همه اقسامش نهی شده است و علت این نهی این است که خوف، فی نفسه و به خودی خود از فضایل نیست تا هر چه بیشتر شود بهتر باشد، بلکه خوف، یک نقص است و اگر می بینیم که در زمره فضایل قرار گرفته، به خاطر این است که به واسطه آن، نقص مهمتری رفع می شود و چون چنین است، اگر این خوف از حد خودش تجاوز نمود، به گونه ای که در رفع آن نقص دیگر، کارساز نبود یا بر آن افزود، قبیح خواهد بود(372).
    134 - هراس از سوء خاتمه

    [ای طالب حسن عاقبت!] سوء خاتمه کار انسان در هنگام مرگ، خود مسئله ای بس مهم است؛ حال این امر خواه به این باشد که در هنگام مرگ پرونده عمل آدمی با کفر و انکار حق بسته شود و یا با فسق و فجور و یا نقصی دیگر پایان پذیرد و بندگان کامل پروردگار، از همین امر پیوسته در هراس بوده و بر این امر می گریستند. و این سوء عاقبت کار، کاشف از سوء پیشنه آدمی است و ایمنی خاطر، جز با خلاصی از این مرحله برای انسان حاصل نمی شود(373).
    135 - منشأ سوء خاتمه

    [ای مرید راه آخرت!] سوء خاتمه کار یا با کفر و انکار حق است و این در صورتی است که در سکرات مرگ که به واسطه اضطراب روح، بعضی از احوالات آخرت برای انسان مشهود می گردد و پرده ها اندکی به کنار می رود، انسان به واسطه عقاید نادرست و ملکات ناپسند و یا بر اثر اعمال گذشته برایش حالتی پدید آید که موجب شک و یا انکار او شود و این شک و انکار، بر قلب او غلبه کند و پرونده کار او در همین حالت بسته شود، که این سبب خلود و جاودانگی او در آتش خواهد گشت؛ و یا به فسق و فجور، نامه عمل انسان پایان می پذیرد و این در صورتی است که انسان بر انجام بعضی از گناهان اصرار داشته باشد و بر اثر اصرار بر آن گناه و تکرار آن معصیت، محبت آن گناه در دل او ریشه دوانیده و یاد آن گناه در نظرش مجسم شود و میل به انجام آن در او پیدا شود و در همان حال که وجه روحش به عالم طبیعت و روی دلش به سمت دنیاست، جانش گرفته شود، چنین کسی که سرش را به طرف دنیا برگردانیده و قبض روح شده است، از لقاء پروردگار محجوب خواهد بود و آن گاه که انسان از خدایش محجوب گشت، عذاب بر او نازل می شود و آثار گناهانش ظاهر می گردد؛ چون انسان بر همان چیزی که بر آن زندگی می کرده می میرد و بر آنچه که بر آن مرده زنده می شود؛ یعنی حالش در هنگام مرگ، همان حالی است که در زندگی از نور اعمال و ظلمت آن که منشاء ثواب و عقاب و بلکه عین ثواب و عقاب است، ولی به غیر صورت جزائی آنها بر قلبش غلبه داشته است؛ پس هرگاه که صورت روح به عالم برزخ برگشت، صورت آثار اعمال او هم به صورت برزخی و جزائی آن بر می گردد، و ظلم مثلاً به ظلمت بدل می شود و درهم و دینارهایی که از بابت زکات نزد او بوده و از اداء آنها بخل می ورزیده، آتشی می شود که پیشانی و پشت او با آنها داغ می شود(374).(375)




    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  10. Top | #159

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,647
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,541
    مورد تشکر
    14,353 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    132 - طریقه تقویت عفت


    [بدان ای عزیز که ] تقویت عفت به دو امر است:
    یکی تذکر فواید و ثمرات دنیایی عفت و پاکدامنی و ثواب های اخروی آن که در آیات و روایات آمده است؛ و دوم، در میدان جنگ بین عفت و شهوت، عفت را غالب نمودن و این با عمل به مقتضای عفت تدریجاً حاصل می شود و هر بار از مرتبه قبل آسان تر می گردد، تا آنجا که دیگر برای خصم نیروی مقابله باقی نمی ماند(371).



    133 - اقسام خوف

    [ای سالک عزیز!] خوف را می توان به ناقص و معتدل و زاید، تقسیم نمود: خوف ناقص خوفی است که دل را به درد آورد و اشک را جاری سازد، ولی در قابل محرمات و شهوات نتواند مانع انسان شود و آدمی را بر مجاهده و انجام عبادات بر نینگیزاند و هر گاه آیه ای یا روایتی در وصف جهنم و شدت عذاب آن بشنود، بگیرید و چون بگذرد، اثر آن از بین برود و او را مانع ورداع نباشد؛ مثل رقت قلبی که در زن ها هست. این خوف، خوفی است ناقص و به خاطر ضعف اثر آن، وجودش مانند عدمش می باشد و عامه مردم چنین هستند.
    و خوف معتدل خوفی است که انسان را به انجام اعمال نیک و تقوا و جهاد با نفس برانگیزاند و این خوف، در همه درجات آن نافع و سودمند بوده و برای آن ثواب های فراوان می باشد.
    و خوف زاید خوفی است که به یأس و ناامیدی منتهی شود و آدمی را از عمل باز دارد و یا این که به مرگ و هلاکت انسان و یا اخلال عقل او منجر شود و چنین خوفی از همه اقسامش نهی شده است و علت این نهی این است که خوف، فی نفسه و به خودی خود از فضایل نیست تا هر چه بیشتر شود بهتر باشد، بلکه خوف، یک نقص است و اگر می بینیم که در زمره فضایل قرار گرفته، به خاطر این است که به واسطه آن، نقص مهمتری رفع می شود و چون چنین است، اگر این خوف از حد خودش تجاوز نمود، به گونه ای که در رفع آن نقص دیگر، کارساز نبود یا بر آن افزود، قبیح خواهد بود(372).
    134 - هراس از سوء خاتمه

    [ای طالب حسن عاقبت!] سوء خاتمه کار انسان در هنگام مرگ، خود مسئله ای بس مهم است؛ حال این امر خواه به این باشد که در هنگام مرگ پرونده عمل آدمی با کفر و انکار حق بسته شود و یا با فسق و فجور و یا نقصی دیگر پایان پذیرد و بندگان کامل پروردگار، از همین امر پیوسته در هراس بوده و بر این امر می گریستند. و این سوء عاقبت کار، کاشف از سوء پیشنه آدمی است و ایمنی خاطر، جز با خلاصی از این مرحله برای انسان حاصل نمی شود(373).
    135 - منشأ سوء خاتمه

    [ای مرید راه آخرت!] سوء خاتمه کار یا با کفر و انکار حق است و این در صورتی است که در سکرات مرگ که به واسطه اضطراب روح، بعضی از احوالات آخرت برای انسان مشهود می گردد و پرده ها اندکی به کنار می رود، انسان به واسطه عقاید نادرست و ملکات ناپسند و یا بر اثر اعمال گذشته برایش حالتی پدید آید که موجب شک و یا انکار او شود و این شک و انکار، بر قلب او غلبه کند و پرونده کار او در همین حالت بسته شود، که این سبب خلود و جاودانگی او در آتش خواهد گشت؛ و یا به فسق و فجور، نامه عمل انسان پایان می پذیرد و این در صورتی است که انسان بر انجام بعضی از گناهان اصرار داشته باشد و بر اثر اصرار بر آن گناه و تکرار آن معصیت، محبت آن گناه در دل او ریشه دوانیده و یاد آن گناه در نظرش مجسم شود و میل به انجام آن در او پیدا شود و در همان حال که وجه روحش به عالم طبیعت و روی دلش به سمت دنیاست، جانش گرفته شود، چنین کسی که سرش را به طرف دنیا برگردانیده و قبض روح شده است، از لقاء پروردگار محجوب خواهد بود و آن گاه که انسان از خدایش محجوب گشت، عذاب بر او نازل می شود و آثار گناهانش ظاهر می گردد؛ چون انسان بر همان چیزی که بر آن زندگی می کرده می میرد و بر آنچه که بر آن مرده زنده می شود؛ یعنی حالش در هنگام مرگ، همان حالی است که در زندگی از نور اعمال و ظلمت آن که منشاء ثواب و عقاب و بلکه عین ثواب و عقاب است، ولی به غیر صورت جزائی آنها بر قلبش غلبه داشته است؛ پس هرگاه که صورت روح به عالم برزخ برگشت، صورت آثار اعمال او هم به صورت برزخی و جزائی آن بر می گردد، و ظلم مثلاً به ظلمت بدل می شود و درهم و دینارهایی که از بابت زکات نزد او بوده و از اداء آنها بخل می ورزیده، آتشی می شود که پیشانی و پشت او با آنها داغ می شود(374).(375)




    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  11. Top | #160

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,647
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,541
    مورد تشکر
    14,353 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    133 - اقسام خوف


    [ای سالک عزیز!] خوف را می توان به ناقص و معتدل و زاید، تقسیم نمود: خوف ناقص خوفی است که دل را به درد آورد و اشک را جاری سازد، ولی در قابل محرمات و شهوات نتواند مانع انسان شود و آدمی را بر مجاهده و انجام عبادات بر نینگیزاند و هر گاه آیه ای یا روایتی در وصف جهنم و شدت عذاب آن بشنود، بگیرید و چون بگذرد، اثر آن از بین برود و او را مانع ورداع نباشد؛ مثل رقت قلبی که در زن ها هست. این خوف، خوفی است ناقص و به خاطر ضعف اثر آن، وجودش مانند عدمش می باشد و عامه مردم چنین هستند.
    و خوف معتدل خوفی است که انسان را به انجام اعمال نیک و تقوا و جهاد با نفس برانگیزاند و این خوف، در همه درجات آن نافع و سودمند بوده و برای آن ثواب های فراوان می باشد.
    و خوف زاید خوفی است که به یأس و ناامیدی منتهی شود و آدمی را از عمل باز دارد و یا این که به مرگ و هلاکت انسان و یا اخلال عقل او منجر شود و چنین خوفی از همه اقسامش نهی شده است و علت این نهی این است که خوف، فی نفسه و به خودی خود از فضایل نیست تا هر چه بیشتر شود بهتر باشد، بلکه خوف، یک نقص است و اگر می بینیم که در زمره فضایل قرار گرفته، به خاطر این است که به واسطه آن، نقص مهمتری رفع می شود و چون چنین است، اگر این خوف از حد خودش تجاوز نمود، به گونه ای که در رفع آن نقص دیگر، کارساز نبود یا بر آن افزود، قبیح خواهد بود(372).
    134 - هراس از سوء خاتمه

    [ای طالب حسن عاقبت!] سوء خاتمه کار انسان در هنگام مرگ، خود مسئله ای بس مهم است؛ حال این امر خواه به این باشد که در هنگام مرگ پرونده عمل آدمی با کفر و انکار حق بسته شود و یا با فسق و فجور و یا نقصی دیگر پایان پذیرد و بندگان کامل پروردگار، از همین امر پیوسته در هراس بوده و بر این امر می گریستند. و این سوء عاقبت کار، کاشف از سوء پیشنه آدمی است و ایمنی خاطر، جز با خلاصی از این مرحله برای انسان حاصل نمی شود(373).
    135 - منشأ سوء خاتمه

    [ای مرید راه آخرت!] سوء خاتمه کار یا با کفر و انکار حق است و این در صورتی است که در سکرات مرگ که به واسطه اضطراب روح، بعضی از احوالات آخرت برای انسان مشهود می گردد و پرده ها اندکی به کنار می رود، انسان به واسطه عقاید نادرست و ملکات ناپسند و یا بر اثر اعمال گذشته برایش حالتی پدید آید که موجب شک و یا انکار او شود و این شک و انکار، بر قلب او غلبه کند و پرونده کار او در همین حالت بسته شود، که این سبب خلود و جاودانگی او در آتش خواهد گشت؛ و یا به فسق و فجور، نامه عمل انسان پایان می پذیرد و این در صورتی است که انسان بر انجام بعضی از گناهان اصرار داشته باشد و بر اثر اصرار بر آن گناه و تکرار آن معصیت، محبت آن گناه در دل او ریشه دوانیده و یاد آن گناه در نظرش مجسم شود و میل به انجام آن در او پیدا شود و در همان حال که وجه روحش به عالم طبیعت و روی دلش به سمت دنیاست، جانش گرفته شود، چنین کسی که سرش را به طرف دنیا برگردانیده و قبض روح شده است، از لقاء پروردگار محجوب خواهد بود و آن گاه که انسان از خدایش محجوب گشت، عذاب بر او نازل می شود و آثار گناهانش ظاهر می گردد؛ چون انسان بر همان چیزی که بر آن زندگی می کرده می میرد و بر آنچه که بر آن مرده زنده می شود؛ یعنی حالش در هنگام مرگ، همان حالی است که در زندگی از نور اعمال و ظلمت آن که منشاء ثواب و عقاب و بلکه عین ثواب و عقاب است، ولی به غیر صورت جزائی آنها بر قلبش غلبه داشته است؛ پس هرگاه که صورت روح به عالم برزخ برگشت، صورت آثار اعمال او هم به صورت برزخی و جزائی آن بر می گردد، و ظلم مثلاً به ظلمت بدل می شود و درهم و دینارهایی که از بابت زکات نزد او بوده و از اداء آنها بخل می ورزیده، آتشی می شود که پیشانی و پشت او با آنها داغ می شود(374).(375)




    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





صفحه 16 از 16 نخستنخست ... 61213141516

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi