صفحه 5 از 16 نخستنخست 12345678915 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 50 , از مجموع 160

موضوع: باده گلگون «چهار صد و چهل کلمه در سلوک الی الله از آیة الله حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی

  1. Top | #41

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,355 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    31 - آنکه خدا دارد چه کم دارد؟!

    [بدان ای طالب کمال ] اگر نباشد در این باب [توکل ] مگر آیه مبارکه الیس الله بکاف عبده(157) بس است برای اهل ایمان که بگویند: بلی الله یکفی؛ (آری، الله - تبارک و تعالی - کافی است) و آسوده بشوند(158).




    ویرایش توسط سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)* : 18-02-2021 در ساعت 15:36
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند






  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #42

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,355 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    32 - حزن دائمی سالک


    [ای عزیز! سالکان کوی حضرت دوست - جل و اعلی - ] حزن دائم از این جهت در دلشان جای گیر شود که مبادا از رسیدن به مقامات عالیه محروم بمانند؛ زیرا مادامی که در دنیا هستند، راه ترقی برای آنان باز است و از مقامات معرفت و قرب، به هر درجه از حال که برای ایشان دست بدهد، باز فوق آن متصور است. بلی از مختصات حضرت ولایت پناه (علیه السلام) است که فرمودند: لو کشف الغطاء ما ازددت یقیناً(159) (اگر همه حجاب های ملک و ملکوت و ظلمانی و نورانی برداشته شود، بر یقین من چیزی زیاده نخواهد شد) و این حزن سالک باید دائمی باشد، حزن در دل، و بشر (و خوش رویی) در روی؛ حزن در باطن و بشر در ظاهر باید داشته باشد(160).




    ویرایش توسط سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)* : 21-02-2021 در ساعت 22:11
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  4. Top | #43

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,355 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    33 - ضرورت اصلاح زبان برای سالک


    [ای عزیز! سالک باید] در همه خیرات، جدی (و کوششی) داشته باشد و مخصوصاً اهتمامی در تأدیب زبان مبارکش نماید که هیچ یک از اعضاء، به درجه آن لازم الرعایه و صعب التأدیب و العلاج(161) نیست. خلاصه امر آن به درجه ای مشکل است و رعایت آن خطیر (و بزرگ) و آفات آن خطرناک است که با اینکه قعطاً شرافت حقیقت کلام بر صمت و سکوت مسلم است؛ اطباء روحانی یعنی انبیاء و اولیاء (علیه السلام) و حکماء، مطلق سکوت را ترجیح داده اند و فرموده اند: ان کان کلامک من فضه فسکوتک من ذهب(162)؛ (اگر سخنت ارزش نقره را داشته باشد، سکوتت ارزش طلا را دارد).
    بالجمله [سالک ] باید این را بداند که تأثیر و مدخلیت زبان اختصاص به بعضی از موجودات ندارد، بلکه از واجب تعالی - جل جلاله - گرفته تا آخر درجه ممکنات، به تصدیق و تکذیب و بدگویی و ثنا، راه دارد و خلاصه به دو کلمه، گوینده را از اعلی درجه علیین به اسفل الدرکات و از اسفل الدرکات، به اعلی علیین می برد. به یک کلمه ناسزا که می گوید، خود را کافر و نجس و به عذاب خالد (و دائم) مبتلا می کند و در درجات فسق به یک کلمه، چند گناه کبیره از قبیل افتراء و غیبت و شماتت مؤمن و قتل هزاران نفوس از اولیاء، و ریا و کبر و تزکیه نفس و غیر این ها ممکن است مرتکب شود و عمل زبان ابداً مؤنه و زحمتی ندارد و مخصوصاً آفاتش خیلی باریک و دقیق و تشخیص آن ها برای بزرگان، محل اعتنا و تأمل است. این است که روایت شده است که: حضرت سید انبیاء (صلی الله علیه و آله و سلم) با انبیاء ثلاثه (علیه السلام) اجتماع کرده و هر یکی چیزی فرمودند به این عنوان که هر کس فلان عمل را بکند به کتاب من عمل نموده؛ آن حضرت فرمودند: هر کس زبانش را اصلاح نماید، به تمام قرآن عمل کرده!. این فقره در پیش علمای اخلاق از کلمات معجزنشان حضرت محسوب می شود(163).





    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  5. Top | #44

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,355 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    34 - طریقه توجه باطنی و توسل دائمی سالک به حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

    [ای عزیز! سالک باید] در همه اوقات در باطنش حال توسلی به حضرت وجه الله، خلیفه الله، نور الله الانوار و ضیائه الازهر و حجته الاعظم، وجود مبارک خاتم الاوصیاء، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و انتظار ظهور نور مبارک و ایام سلطنت آن بزرگوار - ارواح العالمین فداه - را داشته [و ]در تعقیب نمازهای پنج گانه مداومت به ذکر اللهم عرفنی نفسک(164) و قرائت سه مرتبه سوره مبارکه توحید را به نیابت آن حضرت و دعای عهد را هر صباح ترک ننماید.
    خلاصه: چون روی خودش قابلیت توجه به حضرت قدوس تعالی ندارد و از ظلمات معصیت و غفلت، روسیاه و پریشان و بی آبرو است، عرض بکند: اللهم ان ذنوبی قد اخلقت وجهی فاتوجه الیک بوجه خلیقتک المشرق عندک(165)، (بارالها! همانا گناهان من، مرا در نزد تو بی آبرو کرده، پس به وسیله آبروی خلیفه ات که در نزد تو روی درخشانی دارد، به تو روی می آورم)(166).







    ویرایش توسط سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)* : 23-02-2021 در ساعت 21:13
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  6. Top | #45

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,355 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    35 - مراقبه سالک در کیفیت و کمیت طعام

    [ای طالب قرب الهی! سالک باید] از جهت کیفیت، تمام جد و کوشش اش در تطهیر طعامش از حرام و شبهات بوده و از آجیل خوری و خوردن اشیاء لذیذه، یک مقدار نفس را منع نماید [و] در این مسئله بهترش این است که للذده (به منظور لذت بردن) نخورد؛ [بلکه ]للقوه (و به منظور نیرو گرفتن برای عبادت خدای تعالی بخورد)(167) چنان که در کم و اندازه هم، میزان اعلی همین است؛ ولی میزان وسطش این است که خود را به آجیل خوری عادت ندهد و از افراط و تفریط در صرف لحوم (گوشت ها) اجتناب نماید، که اطرافش موجب قساوت و تفریطش مورث شدت قوه غضبیه است. آنچه میزان عدالت است، این است که ترک را از سه روز نگذراند و صرف را شبانه روزی دو دفعه نکند، بکله گاهی هر دو را ترک کند.
    و اما از جهت اندازه خوراک، میزان وسطش این است که نه آن قدر نخورد که از ضعف و گرسنگی، خاطرش پریشان شود و نه آن قدر بخورد که سنگینی طعام را بفهمد و میزان این را هم، حکمای اخلاق چنین گفته اند که بعد از اشتهای کامل بخورد و قبل از سیر شدن دست بکشد(168) و اگر مبتدی در اول امر یک مقدار طرف گرسنگی را تقدیم نماید، ظاهراً بهتر است، لاسیما اگر روزه باشد.(169)







    ویرایش توسط سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)* : 26-02-2021 در ساعت 19:27
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  7. Top | #46

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,355 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    36 - مراقبه سالک در مقدار و زمان خواب و ضرورت شب خیزی

    [ای عزیز! سالک باید برای خواب و تجهدش نظم و برنامه داشته باشد] اما خواب: ریاضت آن را مرحوم علیین آرامگاه، آخوند استاد(170) قدس سره می فرمودند که هر شبانه روزی یک ساعت از مقدار طبی کم بکند؛ میزان طبی را هفت ساعت می فرمودند، که خوابش در شبانه روزی شش ساعت باشد، ولی وقتش را به نحوی قرار دهد که اواخر شب را بیدار باشد، چرا که می فرمودند: کسانی که از مقامات دین به جایی رسیده اند، همه شان از شب خیزان بوده اند، از غیر آن ها دیده نشده است(171).






    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  8. Top | #47

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,355 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    37 - شب خیزی، نشانه صدق در محبت الهی

    [ای عزیز!] خدای تعالی به موسی بن عمران (علیه السلام) وحی فرمود که: دروغ می گوید کسی که گمان می کند که مرا دوست می دارد، ولی چون شب او را فرا می گیرد از من غافل شده و چشم می پوشد و به خواب می رود؛ یابن عمران، کذب من زعم انه یحبنی فاذا جنه اللیل نام عنی(172)(173)





    ویرایش توسط سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)* : 03-03-2021 در ساعت 20:36
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  9. Top | #48

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,355 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    38 - سبقت گیرندگان در خیرات


    [بدان ای عزیز که ] در خبر صحیح از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است که فرمود: در بهشت عدن درختی است که از آن اسبان ابلق (سیاه و سفید) با زین هایی از یاقوت و زبرجد، بیرون می آیند که بال دارند؛ نه کثافتی از آنان بیرون می آید و نه بول می کنند، اولیاء خدا بر آن ها سوار می شوند و به هر جای بهشت که بخواهند به پرواز در می آیند؛ بهشتیان آواز بر آرند: ای برادر ما! این نه راه انصاف با ما است که شما رفتید. سپس عرض می کنند: ای پروردگار ما! این بندگان تو این چنین کرامت زیبا را به چه وسیله به دست آورده اند که به دست ما نیامد؟! پس فرشته ای از اندرون عرش به آنان آواز می دهد که آنان شب ها برمی خواستند و شما در خواب بودید؛ و آنان روزه می داشتند و شما می خوردید؛ و آنان مالشان را به خاطر خدای تعالی صدقه می دادند و شما بخل می ورزیدید؛ و آنان بسیار به یاد خدا بودند و سستی از یاد خدا نداشتند؛ و آنان از ترس پروردگارشان می گریستند و همواره بیمناک بودند(174)(175)







    ویرایش توسط سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)* : 04-03-2021 در ساعت 19:13
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  10. Top | #49

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,355 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    39 جایگاه نماز شب در کلام حضرت دوست

    [ای طالب کمال!] روایت شده که از جمله مناجات های خدای تعالی با [حضرت ] داود (علیه السلام) این بود که فرمود: ای داود! هر کس که به شب نماز گزارد آن گاه که مردم در خوابند و فقط به خاطر من باشد، پس من به فرشتگانم دستور می دهم تا برای او استغفار کنند و بهشت من مشتاق او گردد، پس هر تر و خشکی برای او دعا می کند؛ یا داود! انه منه یصلی باللیل و الناس نیام، یرید بذلک وجهی فانی آمر ملائکتی ان یستغفرواله و تشتاق الیه جنتی و یدعو له کل رطب و یابس(176)(177).





    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  11. Top | #50

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,355 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    40 - نور خانه ای که در آن نماز شب خوانده می شود

    [ای طالب حضرت دوست، بدان که از نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)] روایت شده که همانا خانه هایی که در آن نماز شب خوانده می شود و قرآن تلاوت می گردد، برای اهل آسمان نور افشانی می کند همان طوری که ستارگان دری و درخشان برای اهل زمین نور افشانی می کنند؛ قال النبی (صلی الله علیه و آله و سلم): ان البیوت التی یصلی فیها با للیل و یتلی فیها القرآن تضی ء لاهل السماء کما تضی ء الکواکب الدری لاهل الارض(178)(179).





    41 - شرف همنشینی با حضرت دوست

    ای برادر [سالک!] خوب دقت کن در روایتی که می گوید: ان لله تعالی ملکاً یقال له الداعی فاذا دخل شهر رجب ینادی هذا الملک کل لیله الی الصباح: طوبی للذاکرین، طوبی للطائعین، یقول الله تعالی انا جلیس من جالسنی و مطیع من اطاعنی و غافر من استغفرنی(180)؛ (خدای تعالی را فرشته ای است که او را داعی گویند و چون ماه رجب فرا می رسد، این فرشته هر شب تا صبح ندا می دهد: خوشا به حال آنان که به یاد خدایند و خوشا به حال آنان که فرمان بر اویند؛ خدای تعالی می فرماید: من همنشین کسی هستم که با من همنشین باشد و فرمان بردار کسی هستم که فرمان بردار من باشد و آمرزنده آنم که از من آمرزش بخواهد).
    پس ای انسان مسکین! به حال خود بنگر که اگر فرمان بر پروردگارت باشی، چگونه به آن مقام بالا و درجه والا که زبان از تعبیر آن عاجز و بلکه عقل از تصورش حیران است، بالا خواهی رفت! زیرا با این ترقی که کنی، پیشوای فرشتگان شده و همنشین پروردگار عالمیان خواهی شد و بلکه ملک الملوک تعالی - جل جلاله - اطاعت تو را خواهد فرمود و اگر با او سر عصیان داشته باشی و امر تجهد و شب زنده داری را سبک بشماری و دعوت به مناجاتش را ارج نگذاری، محل بول شیطان خواهی گردید. وه که چه رسوایی است که لذت خواب، تو را از حضرت رب العالمین غافل نمود و از درجه مقربین و بالاترین مقام بندگان عزیز خدا، باز داشت و تو را به اسفل السافلین و پست ترین مقامات پست فطرتان رسانید. مگر تو همان نیستی که به هم نشینی با اشراف دنیا، پیش دستی می کردی و هر چه کوشش در توان داشتی برای بدست آوردن شرافت هم نشینی با آنان صرف می کردی؛ بلکه از بذل مال و آسایش، دریغ نداشتی؛ بلکه خود را در نظر خطر مرگ می انداختی تا شرافت هم نشینی سلطان زمانت را به دست آوری؟! پس کجائی ای مسکین که طالب تحصیل شرفی و خون دلت را در رسیدن به شرف صحبت سلاطین نثار می کنی؟! چرا نسبت به اجابت دعوت سلطان حقیقی این همه سستی و بی اعتنایی از خود نشان می دهی؟! سلطانی که سلطنت همه سلاطین، با ذره ای از سلطنت عظیم او قابل قیاس نیست، بلکه هر چه سلطنت در مخلوقات این جهان دیده می شود، همگی اثری است از آثار سلطنت عظیم او و سایه ای است از سایه های حکومت اعلای او؛ علاوه بر آن که او ولی نعمت توست، نعمت هایی که توان شمارش آن ها را نداری، بلکه هیچ یک از آفریدگان نتوانند نعمت های او را شماره کنند.
    چقدر زیان کاری تو، در این معامله ای که با چنین سلطان عظیمی انجام می دهی که قطعاً هیچ بنده ای از بندگان سلطان ظاهری، چنین معامله ای را با سلطان خود نمی کند و نه تنها با سلطان، بلکه چنین رفتاری را با وزیران او و خدمت گذاران او نمی کند، بلکه این چنین رفتار را تو حتی با هم ردیف های خودت نمی کنی که اگر کسی [را] به نزد تو فرستد و تو را با این زبان های لطیف دعوت کند و این چنین وعده های بزرگ و قابل توجه به تو بدهد؛ و بلکه معامله ای که تو با خدای خود می کنی با بندگان و نوکرانت نمی کنی و بلکه حتی با دشمنان خودت این چنین رفتار نکنی، زیرا اگر دشمن انسان، او را به مجلس انس و دوستی دعوت کند، مخصوصاً اگر این دعوت به واسطه شخص عزیز شریف و بزرگواری باشد که با این گونه تعبیرات و احترامات و با کمال ملاطفت دعوت کند، انسان حیا می کند که دعوت دشمن خود را نپذیرد.
    سبحان الله که خدای تعالی چقدر کریم است؟! چقدر بردبار و با لطف است؟! و به جان خودم سوگند که سزاوار است انسان همه دنیا و آخرت، با همه نعمت ها و شرف و لذت ها و بهجت هایشان را فدای قدم های این واسطه کند، بلکه سزاوار است که جانش را و همه جهانیان را فدای یک حرف از حروف کلمات این دعوت کند و در عین حال نه تنها ارزشی برای این کارش قائل نباشد، بلکه سرافکنده و خجلت زده باشد که نتوانسته حق شکر این دعوت را ادا کند و چگونه این چنین نباشد و حال آنکه همه اینکه گفته شد محدود است و در جنب عظمت این تشریف، قدر و قیمتی ندارد و در عین حالی که جان او نیز یکی از نعمت ها و منت های اوست بر تو، و به فرض آنکه جانت را فدا کنی، همین فدا کردن نیز از نعمت های اوست. پس منزه است چنین پروردگار کریمی که عقل ها در کرامتش و معامله ای که با بندگانش دارد حیرانند؛ زیرا حضرتش - جلت الائه - با این که با چنین تشریفاتی بر این بنده مسکین، منت گذاشته، ولی باز به همین کرامت ها را باز خودش پذیرفته و پاداش ها و خلعت ها و عطاهایی عنایت فرماید که زبان گویندگان بلیغ، از توصیف آن ها عاجز و فهم دانشمندان، از درک شناسایی آن ها قاصر است، بلکه به خاطر هیچ بشری خطور نکرده است.
    پس ای برادر من! در آنچه برای تو گفتم نیکو تدبر کن که آدمی هر چیزی را که با عقلش می سنجد، هرگز راضی نمی شود که چیز حقیر و بی ارزش را با چیزی پرارزش مساوی بداند، بلکه دو فرد از یک حقیقت را که در میانشان مختصر فرقی در جهتی از جهات باشد، مساوی با هم نمی داند، پس چگونه ممکن است که عقل، شرافت تکریم خدای تعالی - جل جلاله - بر بندگانش را با دیگر تشریفات مساوی بداند و لذت یکی بیند؟! که هر چه به آن حضرت تعلق دارد از شرافت و کرامت و سعادت، همگی غیرمتناهی است و از حیث زمان و عدد، غیر محدود است و غیر او هر چه هست، همگی محدودند به حدود خودشان و معلوم است که میان محدود و غیر محدود هیچ نسبتی نیست.
    و بالجمله بر سالک واجب است که حال خود را آزمایش کند، اگر دید نفسش از عوالم انسانیت و از مخالفت با صفات کریمه، متأثر است، به خود بگوید که چقدر زشت است انسان با رسوایی هایی که در اثر این مناقضه ها و مخالفت ها بدست آورده، به استقبال این تشریفات الهی برود تا چه رسد بر این که مخالفت کند و اجابت نکند؛ و تصور کند که چه فضیحت و رسوایی بار می آورد، اگر در مقابل این همه معامله های بزرگوارانه از چنین نعمت های عظیم الشأن، جفا کند؛ و از طرفی قباحت جفاکاری نسبت به اشخاص تفاوت دارد که جفا درباره کسی که به تو انعام نکرده، و هر چه انعام بیشتر باشد، زشتی جفاکاری درباره او بیشتر خواهد شد؛ و همچنین شدیدتر می شود اگر انعام دهنده، دارای عظمت باشد و هر چه عظیم تر، قبحش بیشتر؛ مثلاً: اگر فرماندار شهر، میوه ای به رسم هدیه برای کسی بفرستد، از نظر عقل زشت است که به هدیه او بی اعتنایی کند و اگر این هدیه از طرف آن فرماندار، هر روزه برسد، قبح بی اعتنایی، بیشتر خواهد بود و اگر به جز میوه، هدیه دیگری هم بر آن بیفزاید، قبح بی اعتنایی بیشتر بوده و اگر همین طور هدایای او در افزایش باشد تا آنجا که همه نیازمندی های او را در زندگی، بلکه همه آنچه را که وجودش و بقاء وجودش و لوازم وجودش بستگی به آن دارد و نعمت های زایدی که مورد لزومش نیست، همه و همه را با همه متعلقاتش و همه کسانی که به او تعلق دارد از جمیع وجوه به او بدهد، آن چنان که به شمارش کلیات آن نعمت ها و هدایا قادر نباشد تا چه رسد به جزئیاتش بلکه همه آنچه در عالم امکان وجود دارد از آن دید که همه آن ها با یکدیگر ارتباط دارند، برای او نعمتند، پس اگر میزان نعمت به این حد رسید، به ناچار جفاکاری و بد معاملگی در مقابل آن نعمت ها نیز به حدی خواهد رسید که قابل حصر و شماره نباشد.
    حالا اگر همه این ها که فرض شد از طرف فرماندار نباشد، بلکه از طرف سلطان مملکت باشد، به همان قدری که مقام سلطان از مقام فرماندار عظیم تر است، قبح جفاکاری نیز بیشت خواهد شد و هر قدر عظمت این سلطنت منعم، بیشتر باشد، لابد عقل حکم می کند که قبح بی اعتنایی به چنین منعمی بیشتر است، تا آنگاه که عظمت منعم برسد به حدی که زبان ها از توصیف آن عاجز و عقل و عقلاء، در تصور عمق آن حیران باشد؛ در این صورت قبح جفا و بی اعتنایی نیز غیر محدود و لایتناهی خواهد بود از دو جهت (هم از جهت نعمت و هم از جهت عظمت منعم).
    همه آنچه گفتیم در جایی است که کمترین جفا و بی اعتنایی سربزند و اما اگر جفا بیشتر شد، پس هر قدر که میزان جفا بالا برود، درجه قبح نیز بالا خواهد رفت تا آنکه جفا به حدی برسد که عقل انسان آن درجه از جفا را حتی با دشمن نیز جایز نداند، زیرا افراد بزرگوار حاضر نمی شوند دشمنی خود را با کسی در حضور آن کس اظهار کنند، با اینکه دشمنشان می باشد؛ خصوصاً اگر طرف مقابل نه تنها عداوتی از خود اظهار نکند، بلکه اظهار دوستی و محبت نیز کند تا آن درجه که به اظهار شوق برسد و بلکه بالاترین درجه محبت را اظهار کند و اگر تو را در این باره شک و تردیدی هست، در این روایت دقت کن که می فرماید: لو علم [یعلم ] المدبرون عنی کیف اشتیاقی لهم و انتظاری الی توبتهم لماتوا شوقاً الی و لقطعت اوصالهم(181)؛ (اگر دو گردانان از من بدانند که من چگونه به آنان مشتاقم و در انتظار توبه و بازگشت آنانم، هر آینه از شوق جان می سپرند و بندهای بدشنان از هم گسیخته می شد) و به پیغمبر و کلمه اش عیسی بن مریم ((علیهما السلام) فرمود: یا عیسی! کم اطیل النظر و احسن الطلب و القوم فی غفله لا یرجعون؟(182)؛ (ای عیسی! تا کی چشم به راه باشم و پی گیری کنم و مردم در غفلت باشند و به سوی من باز نگردند؟!).
    چقدر جای تأسف است؟! و چه رسوایی برای ما است؟! و به کجا پناه باید برد از عظمت این کلمات و عظمت موقعیتی که این سخنان را در نزد عقلا است؟ و سبحان الله که ما تا چقدر رسواییم و چه اندازه جفاکار و بی شرمیم؟! و به عزت و جلال و جمالش سوگند که اگر ما انسان با حیایی بودیم بلکه اگر درما ذره ای از حیا و عقل بود، آن چنان بر خود خشمناک می شدیم که بالاتر از آن خشمی متصور نباشد و راضی بودیم که پروردگار ما، برای ابد و تا روزگار هست ما را به عذاب الیم معذب گرداند و نه تنها راضی به عذاب بودیم، بلکه به نام خشم بر نفس خود درخواست و مسئلت ما از خدای تعالی در همه عمر، همین عذاب جاوید می بود که چرا پس از این همه معاملات لطیف و این چنین احترامات جلیل و جمیل، در محضر خدای تعالی معصیت او را کرد؟! ائمه دین - صلوات الله علیهم - را که به این عوالم، معرفت داشتند می بینی که در مناجات هایشان عرض می کنند: الهی لو بکیت علیک حتی تسقط اسفار عینی و انتحبت لک حتی ینقطع صوتی و قمت لک حتی تنشر قدمای و رکعت لک حتی ینخلع صلبی و سجدت لک حتی تتفقا حدقتای و اکلت تراب الارض طول عمری و شربت ماء الرماد آخر دهری و ذکرتک فی خلال ذلک حتی یکل لسانی ثم لم ارفع طرفی الی آفاق السماء استحیائاً منک ما استوجبت بذلک محو سیئه من سیئاتی(183)؛ (خدای من! اگر من بر تو آن قدر گریه کنم که مژه های چشمم بریزد و آن قدر ناله کشم که صدایم فرو نشیند و آن قدر در پیشگاه تو بایستم که هر دو پایم ورم کند و آن قدر رکوع کنم که بندهای کمرم از هم بگسلد و آن قدر سجده کنم که حدقه های چشمم از کاسه اش بیرون بیاید و در همه عمر، خاک زمین را بخورم و تا پایان زندگی، آب گل آلود بنوشم و در خلال این حالات، آن قدر ذکر تو را گویم تا زبانم از کار بیفتد و سپس از سرافکندگی شرمم آید که سر برداشته و گوشه چشمی به اطراف آسمان براندازم، با همه این احوال، استحقاق آن را نخواهم داشت که فقط به یک گناه از گناهان من قلم عفو کشیده و از صحیفه اعمالم محوش کنی).(184)





    42 - نوای حوران تسبیح گوی، برای ذاکران سحرخیز

    [ای سالک متهجد!] یکی از عبادت کنندگان می گوید: به خواب دیدم گویی بر کنار نهری هستم که مشک در آن نهر جاری است و در دو طرف آن نهر، مروارید و نی های طلایین روییده است، و به ناگاه کنیزان را دیدم که خود را با زبور آراسته و جامه هایی از سندس و حریر بهشتی بر تن دارند و صورت های آنان مانند ماه می درخشد و می گویند: سبحان المسبح بکل لسان سبحانه، سبحانه الموجود فی کل مکان سبحانه، سبحان الدائم فی کل الازمان سبحانه؛ (منزه است خدایی که به زبان تسبیح گفته شده است؛ منزه است او، منزه است خدایی که در همه جا هست، منزه است او؛ منزه است خدایی که در هر زمانی جاوید و پاینده است؛ منزه است او) گفتم شما کیانید؟ گفتند:
    ذرأنا اله الناس رب محمد - لقوم علی الاطراف باللیل قوم
    یناجون رب العالمین الههم - و تسری همول القوم و الناس نوم
    (خداوندگار مردم و پروردگار محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) ما را برای مردمی آفریده است که شب خیزانند و با پروردگار جهانیان و خدایشان در مناجاتند و در حالی که مردم در خوابند، اشک دیدگان اینان روان است فقلت: بخ بخ لهؤاء القوم، من هم؟!؛ (گفتم: خوشا به حال آنان، این قوم کیانند؟! گفتند: اینان سحرخیزانی هستند که قرآن می خوانند و خدا را در آشکار و پنهان بسیار یاد می کنند و از مال خود انفاق می کنند و در سحرها استغفار می کنند(185)).(186)







    ویرایش توسط سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)* : 08-03-2021 در ساعت 15:33
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  12. تشكر

    فریاد بیصدا (07-03-2021)

صفحه 5 از 16 نخستنخست 12345678915 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi