نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2

موضوع: هوای تازه از خودی‌ زخم خورده‌ام انگار/در رسای شهید فخری زاده

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8502
    نوشته
    3,290
    صلوات
    1000
    دلنوشته
    10
    هدیه ی به صدیقه ی شهیده
    تشکر
    5,070
    مورد تشکر
    4,331 در 2,034
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض هوای تازه از خودی‌ زخم خورده‌ام انگار/در رسای شهید فخری زاده



    خبرش سخت بود و حیرت‌بار
    غم شده روی شانه ام آوار

    باز حرف ترور شده، ای داغ
    دست شوم از سر وطن بردار


    دست دشمن به تیغ، اما من
    از خودی‌ زخم خورده‌ام انگار

    مرز ما مرز امنیت بوده
    آی اهل مذاکره هشدار


    لک خون روی کفش های شماست
    گفتگو کرده اید با کفتار

    گرچه نامردها علم شده‌اند
    گرچه هی بزدلی شده تَکرار


    ما ولی پای عشق می‌مانیم
    خونمان گر فدا شود صدبار

    باغ ما مملو از گل لاله است
    ای علف‌های هرز بی مقدار


    «راه تکرار بر خطر بستند»
    آه یادش به خیر درس دو یار

    بستن راه این خطر، عزم است
    عزم ماندن جلوی استکبار


    قدرت ما یقین و دانش ماست
    نه زبان زبون سازشکار

    انتقامی شگرف میخواهیم
    خنده بی‌عقلی است بر سگ هار



    ویرایش توسط مصطفی*شیعه ال طاها* : 28-11-2020 در ساعت 15:02
    امضاء



  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8502
    نوشته
    3,290
    صلوات
    1000
    دلنوشته
    10
    هدیه ی به صدیقه ی شهیده
    تشکر
    5,070
    مورد تشکر
    4,331 در 2,034
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    کشتند تو را، آه، در آغوش دماوند
    سخت است در آغوش پدر، کشتن فرزند

    کشتند تو را ای دژ مستحکم ایران
    تا باز بر این خاک ستم‌دیده بتازند

    تو روح دماوندی و زین‌روست تو را کشت
    ضحاکِ کمین‌کردۀ در کوه دماوند

    تو زادۀ فخری و یقین فخر فروشد
    ایران به تو و عشق تو، بر نام تو سوگند

    داغ تو گران است، ولی گریه از آن است:
    با قاتل تو از چه نشستیم به لبخند؟

    با قاتل تو از چه نشستیم و نکشتیم
    او را که دگرباره برون‌کرده سر از بند

    ای داغ تو یادآور داغ همه خوبان
    وی خون تو آمیخته با خون خداوند

    آه ای گل گم‌نام! سرانجام شهادت
    عطر تو در این دشت سیه‌پوش پراکند

    ما زنده به عشقیم، اگرچند حسودان
    گویند چنینیم و چنانیم به‌ترفند

    بگذار بمیریم و بمیریم و بمیریم
    بگذار بگویند و بگویند و بگویند

    آنگاه ببین روید از این ریشۀ خونین
    صد ساقۀ سرزنده و صد شاخ برومند



    امضاء



اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi