اثر انگشتان امام جواد بر سنگ
عمارة بن زید میگوید: روزی امام محمد تقی علیهالسلام را دیدم پس به آن حضرت عرض کردم: «ای فرزند رسول خدا! علامت امام چیست؟»
حضرت فرمود: «امام آن کسی است که این کار را انجام دهد.»
پس دست خود را بر سنگی گذاشت و انگشتان آن حضرت در سنگ ظاهر شد.
سپس دیدم آن حضرت آهن گداخته را برمیدارد بدون آنکه آتش آن را بگدازد و سنگ را نیز با خاتم خود نقش میکرد.» [1] .
گداخته شدن و آب شدن کاسهی چینی و جمع شدن دوبارهی آن
عبدالله بن محمد میگوید: امام جواد علیهالسلام را دیدم که کاسهی چینی پیش وی نهاده شده بود، پس به من گفت: «میخواهی چیز عجیبی را مشاهده کنی؟»
گفتم: «آری.»
آن حضرت دست مبارک خود را به آن کاسه زدند، ناگهان آن کاسه گداخته شد و آب گردید. سپس حضرت آن را جمع کرد و مثل اولش کاسهای ساخت. [21] .
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت:
[1] منتهی الآمال.
[2] خلاصة الأخبار.
منبع: عجایب و معجزات شگفتانگیزی از امام جواد؛ تهیه و تنظیم: واحد تحقیقاتی گل نرگس ؛ شمیم گل نرگس چاپ چهارم 1386.
امام خردسال
از آنجا که حضرت جواد علیهالسلام نخستین امامی بود که در کودکی به منصب امامت رسید [1] ، طبعا نخستین سؤالی که در هنگام مطالعهی زندگی آن حضرت به نظر میرسد، این است که چگونه یک کودک خردسال میتواند مسؤولیت حساس و سنگین امامت و پیشوایی مسلمانان را برعهده بگیرد؟ آیا ممکن است انسانی در چنین سنی به آن حد کمال برسد که بتواند حجت خدا و جانشین پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم بر روی زمین باشد؟ و آیا در امتهای پیشین چنین چیزی سابقه داشته باشد.
داستانهای زیر به این سؤال پاسخ میدهد.
از صفوان بن یحیی نقل شده که به امام رضا علیهالسلام گفتم:
«قبل از ولادت حضرت جواد علیهالسلام هرگاه از جانشین شما سؤال میکردیم میفرمودید: «به زودی خداوند به من پسری عنایت خواهد کرد که امام پس از من است.» اکنون اگر (خدای نکرده) شما از دنیا بروید، باید به چه کسی مراجعه کنیم؟»
امام علیهالسلام (به حضرت جواد علیهالسلام اشاره کرد و) فرمود: «به این پسرم مراجعه نمایید.»
گفتم: «فدایت شوم، او سه سال بیشتر ندارد!»
امام علیهالسلام فرمود:
«و ما یضره من ذلک، فقد قام عیسی بالحجة و هو ابن ثلاث سنین.» [2] .
«کودک بودن او مانعی برای امامتش نیست. همانا عیسی علیهالسلام (در گهواره بود که پیغمبر شد و) در میان مردم در سه سالگی رسما آغاز نبوت نمود.»
نیز علی بن اسباط، میگوید:
روزی به محضر امام جواد علیهالسلام رسیدم، در ضمن دیدار، به سیمای حضرت خیره شدم تا قیافهی او را به ذهن خود سپرده، پس از بازگشت به مصر برای ارادتمندان آن حضرت بیان کنم.
درست در همین لحظه امام جواد علیهالسلام که گویی تمام افکار مرا خوانده بود، در برابر من نشست و به من توجه کرد و فرمود: «ای علی بن اسباط! کاری که خداوند در مسألهی امامت انجام داده، مانند کاری است که در مورد نبوت انجام داده است. خداوند دربارهی حضرت یحیی علیهالسلام میفرماید: «ما به یحیی در کودکی فرمان نبوت دادیم.» [3] .
و دربارهی حضرت یوسف علیهالسلام میفرماید: «هنگامی که او به حد رشد رسید، به او حکم (نبوت) و علم دادیم.» [4] .
و دربارهی حضرت موسی علیهالسلام میفرماید: «و چون به سن رشد و بلوغ رسید، به او حکم (نبوت) و علم دادیم.» [5] .
بنابراین همان گونه که ممکن است خداوند، علم و حکمت را در سن چهل سالگی به شخصی عنایت کند، ممکن است همان حکمت را در دوران کودکی نیز عطا کند.» [6] .
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت ها:
[1] حضرت جواد (ع) و فرزندش امام هادی (ع) در حدود هشت سالگی و حضرت مهدی (عج) در سن پنج سالگی به مقام امامت رسیدند.
[2] اصول کافی، ج 1، ص 321.
[3] و آتیناه الحکم صبیا (سورهی مریم: 12).
[4] و لما بلغ اشده آتیناه حکما و علما (سورهی یوسف: 22).
[5] و لما بلغ اشده و استوی آتیناه حکما و علما (سورهی قصص: 14).
[6] سیرهی پیشوایان، ص 537، به نقل از اصول کافی، ج 1، ص 384.
منبع: کرامات و مقامات عرفانی امام محمد جواد؛ سید علی حسینی قمی ؛ نبوغ چاپ اول 1381.
او هم به آرزویش رسید
محمد بن سهل قمی گفت:
در سفری که به مدینه داشتم خدمت حضرت امام جواد علیهالسلام رسیدم و آرزو داشتم تا لباسی را از آن حضرت به عنوان تبرک مطالبه کنم، ولی فرصت مناسب پیش نیامد، لذا با آن حضرت خداحافظی کردم و از منزلش خارج شدم. در آن حال تصمیم گرفتم نامهای برای امام علیهالسلام بنویسم و در آن لباسی از آن حضرت تقاضا کنم. نامه را نوشتم و آنگاه به مسجد رفتم. پس از دو رکعت نماز و استخاره به قلبم آمد که نامه را نفرستم و موجبات ناراحتی امام را فراهم نیاورم، از این رو نامه را پاره کردم و از مدینه به قصد بازگشت به وطن بیرون آمدم. هنوز مقداری راه نپیموده بودم که قاصدی را دیدم که از افراد میپرسید: «محمد بن سهل قمی کیست؟»
تا این که نزد من آمد و چون مرا شناخت گفت: «مولای تو محمد بن علی هدیهای برای تو فرستاده است.» و آنگاه بقچهای را به من داد و رفت.
چون نگاه کردم دیدم دو لباس مرغوب و نرم در میان آن است!
محمد بن سهل آن لباسها را تا آخر عمر با خود داشت و چون دار دنیا را وفات گفت، پسرش احمد، او را با همان دو لباس کفن کرد. [1] .
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت:
[1] مختار الحوائج، ص 273.
منبع: کرامات و مقامات عرفانی امام محمد جواد؛ سید علی حسینی قمی؛ نبوغ چاپ اول 1381.
استدلال حضرت بر علم و دانش خویش
حسین بن عبدالوهاب آورده است:
از عمر بن فرج رحجی نقل شده است که گفت: به امام جواد علیه السلام در حالی که در ساحل رود دجله بودیم، عرض کردم: شیعیان شما! ادعا می کنند که شما، از هر چیزی که در رود دجله هست و حتی از وزن آن اطلاع دارید!
حضرت فرمود: آیا خدای متعال می تواند این آگاهی را، به یک پشه از میان مخلوقاتش عطا کند یا نه؟
عرض کردم: آری، می تواند؛ حضرت فرمود: احترام من پیش خدای متعال از یک پشه، بلکه از اکثر آفریدگانش بیشتر است. [1]
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت ها:
[1] عیون المعجزات: 124.
منبع: فرهنگ جامع سخنان امام جواد؛ گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم؛ ترجمه مسلم صاحبی؛ شرکت جاپ و نشر بین الملل چاپ اول زمستان 1387.
اعتقاد معلم دانشمند به امامت حضرت جواد
حضرت امام محمد تقی علیهالسلام فرمود: دوستان مورد اعتماد برای یکدیگر، اندوختهی پر بهایی هستند.
و از محمد بن جعید غلام فرزندان جعفر بن محمد حدیثی طولانی نقل میکند که خلاصهاش این است: عمر بن فرج رجحی (حاکم متوکل) به مدینه آمد و مردی دانشمند و ادیب و دشمن اهل بیت پیدا کرد و دستور داد که از حضرت جواد علیهالسلام - که در سن کودکی بود و پدرش از دنیا رفته بود - جدا نشود و از ملاقات شیعیان با حضرت جلوگیری کند و علم و ادب به او بیاموزد. معلم آن حضرت را در قصری زندانی کرد و هر وقت بیرون میرفت، در را قفل میکرد و هر وقت میخواست چیزی به او بیاموزد، او را از خودش داناتر میدید. هنگامی که حال آن حضرت را از او پرسیدند، گفت: به جز این کودک، در مدینه احدی از من دانشمندتر نیست. سپس معتقد به امامت حضرت شد. وقتی که علت اعتقادش را پرسیدند، گفت: این طفل در مدینه کودک بوده که پدرش در عراق از دنیا رفته است. و او در میان این کنیزکان سیاه بزرگ شده، پس این علم را از کجا آموخته است؟
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
منبع: معجزات امام جواد؛ الله اکبرپور؛ نشر الف چاپ دوم 1384.
اطلاع حضرت از فوت اصحاب
حضرت امام جواد علیهالسلام فرمود: گذشت زمان، پردهها را میدرد و اسرار نهان را بر تو آشکار میکند.
عمران بن محمد اشعری گوید: روزی به مجلس شریف حضرت امام محمد تقی علیهالسلام رفتم و بعد از حصول مقاصد خود گفتم: یابن رسول الله صلی الله علیه و آله در آن وقت که از عراق متوجه خدمت تو بودم، امالحسن خدمت شما سلام رسانید و پیراهن مبارک شما را جهت کفن خود طلب نمود. فرمود: ای عمران! ام الحسن از پیراهن من مستغنی گردید. عمران گوید: من مضمون این سخن را نفهمیدم، از مجلس بیرون آمدم و متوجه دیار خود گردیدم و هنوز به منزل خود نرسیده بودم که خبر فوت امالحسن را شنیدم. به من گفتند: قبل از آمدن تو، حدود سیزده روز پیش از این دار فنا رحلت نمود.
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
منبع: معجزات امام جواد؛ الله اکبرپور؛ نشر الف چاپ دوم 1384.
ادای قرض پدر
به حضرت امام جواد علیهالسلام نوشتند: مسافران، در حرم مکه و مدینه میتوانند نماز چهار رکعتی بخوانند؟ ابوجعفر در پاسخ نوشت: رسول خدا دوست داشت که در حرم مکه و مدینه هر چه بیشتر نماز بخواند. تو هم در این دو حرم نماز نافلهات را بخوان و نماز ظهر و عصر و عشایت را هم تمام و درست بخوان.
محمد بن علی هاشمی روایت میکند که چون حضرت امام رضا علیهالسلام از دنیا رحلت فرمود، چهار هزار درهم از من نزد آن حضرت بود و کسی از آن اطلاع نداشت. روزی امام محمد تقی علیهالسلام به دنبال من فرستاد. چون به خدمتش رسیدم فرمود: تو از ابوالحسن علیهالسلام چهار هزار درهم میخواهی؟ گفتم: بلی. حضرت گوشه مصلی را برداشته، مقداری طلا در آن موضع بود، فرمود: قدری از اینها بردار و هنگامی که به خانه رفتی حساب کن. من از آن طلا قدری برداشتم و چون به خانه رفتم حساب کردم، از آن چه میخواستم، درهمی زیاد و کم نبود.
اطلاع حضرت از ضمایر و افکار اشخاص
حضرت امام جواد علیهالسلام فرمودند: بهترین اعمال شیعیان ما، انتظار فرج است.
حسین مکاری روایت میکند که روزی در بغداد به مجلس شریف حضرت محمد الجواد علیهالسلام رفتم و نهایت تعظیم و تکریم خلیفه را نسبت به آن حضرت مشاهده کردم و با خود گفتم که این شخص هرگز به وطن خود مراجعه نمیکند. چون در این دیار در نهایت آسایش و تنعم روزگار میگذراند. چون این فکر از خاطرم گذشت، دیدم که رنگ آن حضرت متغیر شد و ساعتی سر را پایین انداخت و بعد به من فرمود: ای حسین! به خدا قسم که نان جوین با نمک سوده خوردن و سر بر روضه جد خود نهادن و در مدینه متبرکه به سر بردن، نزد من از این زندگی که مشاهده میکنی خوشتر است بلکه این حال برای من از مکروهترین احوال است.
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
منبع: معجزات امام جواد؛ الله اکبرپور؛ نشر الف چاپ دوم 1384.
اطلاع حضرت از صاحبان هدایا
حضرت امام جواد علیهالسلام فرمودند: همانا قائم از ما است. او همان مهدی است که در زمان غیبتش واجب است منتظرش باشند و در وقت ظهورش اطاعتش کنند و او سومین نفر از اولاد من است.
محمد بن ارومه روایت میکند که زنی صالحه مکتوبی به من نوشت به این مضمون که بعضی از حلی و مقداری از قماش و مبلغی زر و درهم را برای شما ارسال کردم و التماس دارد که چون به مدینه رسیدی به ملازمان حضرت امام محمد تقی علیهالسلام تقدیم نمایی و نامهای جهت رسیدن این چیزها برای من بفرستی. من گمان کردم که همهی حلی و قماش و دراهم مال آن زن بود که نذر آن حضرت کرده و فرستاده است. چون به مدینه رسیدم، آن چیزها را به وسیلهی یکی از ملازمان آن حضرت فرستادم و نامهای طلبیدم. بعد از آن نامهای به خط آن حضرت به من دادند که در آن نوشته بود، به ما رسید آنچه از مال آن زن و از قماش فلان بن فلان که برای ما ارسال شده بود. چون نامه را خواندم، تعجب کردم و گفتم: این نامه از من نیست. آن شخص گفت: این نامه برای توست و آن حضرت فرمود که به محمد بن ارومه بده. پس نامه را گرفتم و چیزی نگفتم، اما این دغدغه در خاطرم بود تا وقتی که در راه بازگشت به دیار آن زن رسیدم و چگونگی آن اسباب را از آن زن پرسیدم. گفت: بلی بعضی از حلی مال من بود و بعضی از خواهرم و آن قماش و دراهم از فلان به فلان بود که با وسایل من فرستاده بود. من فهمیدم که نامه برای من بوده و چگونگی آن را آن حضرت کماکان اظهار نموده بودند.
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
منبع: معجزات امام جواد؛ الله اکبرپور؛ نشر الف چاپ دوم 1384.
ب
بخشش به اندازه توان
اربلی گفته است:
مردی خدمت امام جواد علیه السلام رسید و به حضرت عرض کرد: به اندازه مروت و مردانگی ات، چیزی به من عطا کن؛ حضرت فرمود: به آن اندازه، در توانم نیست؛ سائل عرض کرد: به اندازه خودم، به من عطا فرما. حضرت فرمود: به این مقدار، آری البته! ای غلام!کصد دینار به او بپرداز.
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
منبع: فرهنگ جامع سخنان امام جواد؛ گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم؛ ترجمه مسلم صاحبی؛ شرکت جاپ و نشر بین الملل چاپ اول زمستان 1387.
بی نیاز و بخشش
محدث قمی گفته است:
امام جواد علیه السلام فرمود: هر کس بی نیازی جوید، در خانواده خود عزیز و محترم است؛ به حضرت عرض شد: برای دیگران هم مورد احترام و عزیز است؟
حضرت فرمود: خیر مگر اینکه سودی به حالشان داشته باشد. سپس حضرت به سؤال کننده فرمود: از کجا گفتی که مورد احترام دیگران هم هست؟ او در جواب عرض کرد: زیرا مردی در مجلسکی از معصومین علیهم السلام، اظهار داشت: همانا مردم به شخصی توانگر و غنی احترام می کنند، اگر چه از غنایش سودی نبرند. پس آن معصوم علیه السلام (یا امام جواد علیه السلام) فرمود: این از آن روست که معشوق آنان (مساوی مال و ثروت) پیش اوست. [1] .
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت ها:
[1] انوار البهیه 222.
منبع: فرهنگ جامع سخنان امام جواد؛ گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم؛ ترجمه مسلم صاحبی؛ شرکت جاپ و نشر بین الملل چاپ اول زمستان 1387.