صفحه 25 از 65 نخستنخست ... 1521222324252627282935 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 241 تا 250 , از مجموع 648

موضوع: دانشنامه امام جواد علیه السلام

  1. Top | #241

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    حج گزاردن نیابتی از کسی که بار اول اوست


    شیخ طوسی گفته است:
    از بکر بن صالح روایت شده که گفت: در نامه ای به امام جواد علیه السلام نوشتم: پسرم در سفر حج، همراه من است و وادارش کرده ام که به نیابت مادرم، حج گزارد؛ آیا از حج واجب مادرم کفایت می کند؟ حضرت در جوابم نوشت: خیر کفایت نمی کند و این، در حالی بود که مادرش، حج بجای نیاورده و پسرش نیز بار اولش بود. [1] .
    -----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
    پی نوشت ها:
    [1] تهذیب الاحکام 5: 412 ح 1433.
    منبع: فرهنگ جامع سخنان امام جواد؛ گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم؛ ترجمه مسلم صاحبی؛ شرکت جاپ و نشر بین الملل چاپ اول زمستان 1387.


    حج وصیت کننده
    شیخ طوسی گفته است:
    از محمد بن حسن بن ابی خالد، روایت شده که گفت: از امام جواد علیه السلام، راجع به کسی که به صورت مبهم سفارش به حج کرده است، پرسیدم. حضرت فرمود: اگر ازک سوم مال او، چیزی باقی ماند، صرف حجش می شود.[1] .
    -----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
    پی نوشت ها:
    [1] تهذیب الاحکام 9: 226 ح 889.
    منبع: فرهنگ جامع سخنان امام جواد؛ گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم؛ ترجمه مسلم صاحبی؛ شرکت جاپ و نشر بین الملل چاپ اول زمستان 1387.





    امضاء



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #242

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    حج وصیت کننده


    شیخ طوسی گفته است:
    از محمد بن حسن بن ابی خالد، روایت شده که گفت: از امام جواد علیه السلام، راجع به کسی که به صورت مبهم سفارش به حج کرده است، پرسیدم. حضرت فرمود: اگر ازک سوم مال او، چیزی باقی ماند، صرف حجش می شود.[1] .
    -----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
    پی نوشت ها:
    [1] تهذیب الاحکام 9: 226 ح 889.
    منبع: فرهنگ جامع سخنان امام جواد؛ گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم؛ ترجمه مسلم صاحبی؛ شرکت جاپ و نشر بین الملل چاپ اول زمستان 1387.





    امضاء


  4. Top | #243

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    حق همسر

    شیخ طوسی گفته است:
    از علی بن مهزیار نقل شده که گفت: از امام جواد علیه السلام راجع به مردی پرسیدم که همسری دارد و او برایش، فرزندی به دنیا نیاورده و از همسر دیگرش، دارای فرزند است و می خواهد، همسر بی فرزند را از مال خود محروم سازد؛ لذا در زنده بودن و در حال سلامت خود، تمام دارایی خویش را به فرزندش داده و برآن شهادت و گواهی گرفته و چیزی برای همسرش در نظر نگرفته است؛ در حالی که بعد از این نیز چند سال با وی، زندگی کرده است؛ بفرمائید: آیا کار او درست است؟ خصوصا اگر به او نگفته و رضایتش را جلب نکرده است و از او حلالیت نخواسته و این کار را، تنها به این دلیل که مال، متعلق به اوست و حق هر دخل و تصرفی در آن را، تا زنده و سالم است دارد، انجام داده است؟ حضرت در جوابم نوشت: حق همسرش، واجب است و باید او را، راضی کند و از او حلالیت بطلبد. [1] .
    -----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
    پی نوشت ها:
    [1] تهذیب الاحکام 9: 162 ح 667.
    منبع: فرهنگ جامع سخنان امام جواد؛ گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم؛ ترجمه مسلم صاحبی؛ شرکت جاپ و نشر بین الملل چاپ اول زمستان 1387.




    امضاء


  5. Top | #244

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    حکم محارب

    قمی گفته است:
    علی بن حسان از امام جواد علیه السلام روایت کرده است: که فرمود: هر کس به ستیز با خدا برخیزد و غارتگری نماید و قتل نفس کند، قصاص او کشته شدن و به دار آویخته شدن می باشد و هر کس به ستیز با خدا برخیزد و قتل نفس کند؛ ولی دست به غارت نزند، قصاص او، کشته شدن تنهاست و به دار کشیده نمی شود و هر کسی که به ستیز با خدا برخیزد و دست به غارت بزند؛ اما کسی را نکشد، مجازاتش این است که دست و پایش به خلافکدیگر قطع شود و هر کسی که به ستیز با خدا برخیزد و کسی را نکشد، و دست به غارت نزند، مجازاتش تبعید است؛ سپس خدای متعال استثناء کرده و فرموده است: (الا الذین تابوا من قبل أن تقدروا علیهم) [«مگر آنان که پیش از دستافتن (امام) بر آنها، توبه کنند.» [1] ]؛عنی پیش از آنکه گرفتار قانون حکومت اسلامی شوند، توبه نمایند. [2] .
    -----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
    پی نوشت ها:
    [1] مائده: 5 34.
    [2] تفسیر قمی 1: 167.
    منبع: فرهنگ جامع سخنان امام جواد؛ گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم؛ ترجمه مسلم صاحبی؛ شرکت جاپ و نشر بین الملل چاپ اول زمستان 1387.





    امضاء


  6. Top | #245

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    حکم محارب

    قمی گفته است:
    علی بن حسان از امام جواد علیه السلام روایت کرده است: که فرمود: هر کس به ستیز با خدا برخیزد و غارتگری نماید و قتل نفس کند، قصاص او کشته شدن و به دار آویخته شدن می باشد و هر کس به ستیز با خدا برخیزد و قتل نفس کند؛ ولی دست به غارت نزند، قصاص او، کشته شدن تنهاست و به دار کشیده نمی شود و هر کسی که به ستیز با خدا برخیزد و دست به غارت بزند؛ اما کسی را نکشد، مجازاتش این است که دست و پایش به خلافکدیگر قطع شود و هر کسی که به ستیز با خدا برخیزد و کسی را نکشد، و دست به غارت نزند، مجازاتش تبعید است؛ سپس خدای متعال استثناء کرده و فرموده است: (الا الذین تابوا من قبل أن تقدروا علیهم) [«مگر آنان که پیش از دستافتن (امام) بر آنها، توبه کنند.» [1] ]؛عنی پیش از آنکه گرفتار قانون حکومت اسلامی شوند، توبه نمایند. [2] .
    -----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
    پی نوشت ها:
    [1] مائده: 5 34.
    [2] تفسیر قمی 1: 167.
    منبع: فرهنگ جامع سخنان امام جواد؛ گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم؛ ترجمه مسلم صاحبی؛ شرکت جاپ و نشر بین الملل چاپ اول زمستان 1387.






    امضاء


  7. Top | #246

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    حکم راهزنان

    عیاشی در تفسیر خود نقل کرده است:
    از احمد بن فضل خاقانی - از آل رزین -، روایت شده که گفت: راهزنان در جلولاء، راه کاروانهای حجاج و غیر ایشان را بستند و بعد از غارت کاروانیان، متواری شدند؛ خبر به معتصم عباسی رسید؛ به فرماندار خود در جلولاء نوشت: آیا این چنین و به این صورت به (حفاظت از) راهها امر شده بودی، بیخ گوش امیر المؤمنین راهزنی می شود سپس راهزنان متواری می گردند؟! (یا: و سپس اموال مردم را به غنیمت می برند).ا به جستجوی آنها پرداخته، بدیشان دست میابی وا دستور می دهم، هزار تازیانه به تو بزنند؛ سپس در جایی که راهزنی شد به دارت بیاویزند.
    راوی گفت: فرماندار، به جستجوی راهزنان پرداخت تا بدیشان دستافت و مطمئن شد که خودشانند؛ سپس به معتصم گزارش کرد و او نیز فقیهان و ابن ابی دؤاد قاضی وقت را، فرا خواند و در حالی که امام جواد علیه السلام حضور داشت، حکم مجازات راهزنان را، از آنها پرسید؛ آنانکصدا گفتند: حکم خدای متعال درباره راهزنان، پیشاپیش صادر شده است؛ در این آیه کریمه: (انما جزاء الذینحاربون الله و رسوله وسعون فی الأرض فسادا انقتلوا أوصلبوا أو تقطع أیدیهم و أرجلهم من خلاف أونفوا من الأرض) [«همانا کیفر کسانی که با خدا و رسول او، به ستیز برخیزند و در زمین، به ایجاد فساد و تباهی کوشند، جز این نیست که کشته شوند؛ا به دار آویخته گردند؛ا دست و پایشان در جهت خلاف (دست راست با پای چپ؛ا دست چپ و پای راست.) بریده شود وا تبعید شوند.» [1] ]؛ اکنون امیر مؤمنان می تواند، به هرک از این گزینه ها که بخواهد، فرمان دهد.
    راوی گفت: معتصم رو به امام جواد علیه السلام نمود و به حضرت عرض کرد: نظر مبارک شما، در مورد پاسخ اینان چیست؟ حضرت فرمود: این فقیهان و قاضی ابودؤاد، سخنانی گفتند که به گوش امیر مؤمنان رسید. معتصم گفت: می خواهم نظر شما را بدانم. امام جواد علیه السلام فرمود: آنان، البته در فتوای خود به خطا رفتند و آنچه لازم است، امیر مؤمنان در این خصوص مد نظر داشته باشد، این است که ملاحظه کند؛ هرگاه این گروه راهزن، راه را نا امن کرده، کسی را نکشته اند و مالی را به غارت نبرده اند، دستور زندانی کردن آنان را صادر فرماید که این معنی دور کردن ایشان از سرزمین (صالحان) بواسطه نا امن کردن راه، می باشد و چنانکه راه را نا امن کرده، و کسی را کشته باشند، به کشتن ایشان دستور دهد و در صورتی که راه را، نا امن کرده، کسی را کشته و مالی را به غارت برده باشند، نخست فرمان دهد تا دست و پای آنان، در جهت خلافکدیگر، بریده شود و بعد از آن، حکم اعدامشان را صادر نماید. راوی گفت: معتصم به فرماندار خود نوشت که دیدگاه امام جواد علیه السلام را در مورد آنان به اجرا در آورد [2] .
    -----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
    پی نوشت ها:
    [1] مائده: 5 33.
    [2] تفسیر عیاشی 1: 314 ح 91.
    منبع: فرهنگ جامع سخنان امام جواد؛ گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم؛ ترجمه مسلم صاحبی؛ شرکت جاپ و نشر بین الملل چاپ اول زمستان 1387.



    امضاء


  8. Top | #247

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض








    حد نزدیکی با حیوانات و دزدیدن کفن مرده

    ابن شهر آشوب نقل کرده است:
    نویسنده جلاء و شفاء در خبری آورده است که: وقتی امام رضا علیه السلام به شهادت رسید، محمد بن جمهور قمی و حسن بن راشد و علی بن مدرک و علی بن مهزیار و عده زیادی از شهر های مختلف، به مدینه آمدند و از جانشینی آن حضرت، سراغ گرفتند؛ به آنها گفته شد: جانشین حضرت در «صریا» [1] است؛ لذا ما به صریا رفتیم و داخل خانه بزرگی شدیم و حاضران را، سر در گریبان دیدیم؛ ما هم در کنار آنها نشستیم که ناگهان عبدالله، پسر امام موسی بن جعفر علیه السلام در حالی که سنی از او گذشته بود، داخل گشت؛ مردم گفتند: این امام ماست. اما دانشمندان و فقیهان، اظهار داشتند که از امام جعفر صادق و امام باقر علیهما السلام برای ما روایت شده که امامت، بعد از امام حسن و امام حسین علیهما السلام میان دو برادر پدید نمی آید؛ بنابر این، این آقا امام ما نیست؛ اما عبدالله آمد و آمد تا اینکه در بالای مجلس نشست؛ مردی خطاب به او گفت: خدایت گرامی دارد! چه می فرمایی راجع به مردی که: با الاغی نزدیکی کند؟
    عبدالله گفت: دستش قطع می شود و حد، بر او جاری می گردد و به مدتکسال، تبعید می شود؛ سپس مرد دیگری بر خاست و خطاب به او گفت: خدایت شایستگی دهد! چه می فرمائید راجع به مردی که همسر خود را به شمارش ستارگان آسمان، طلاق گوید؟ عبدالله جواب داد: زن از آن مرد جدا می شود به سینه و مرکز برج جوزاء (که سه ستاره دارد) و به نسر طایر (که آن هم ستاره ای است که در واقع سه ستاره است کهک ستاره دیده می شود) و به نسر واقع (که آن هم در واقع سه ستاره استعنی این زن سه طلاقه شده و حق رجوع ندارد و طلاق هم بیش از سه واقع نمی شود). پس از بی باکی او در اشتباه و لغزش، متحیر و شگفت زده شدیم که در این هنگام، امام جواد علیه السلام که هشت سال داشت، به میان ما آمد؛ به احترام او از جا بلند شدیم و حضرت به حاضرین سلام داد و عبدالله، پسر امام کاظم علیه السلام از جای خود بر خاست و در مقابل امام جواد علیه السلام که بر صدر مجلس، جلوس کرده بود، نشست؛ سپس امام جواد علیه السلام فرمود: پرسشهای خود را مطرح کنید، خدایتان رحمت کند. مرد نخست از جای بر خاست و خطاب به حضرت عرض کرد: خدای متعال به شما احسان و نیکی کند! چه می فرمائید راجع به مردی که با الاغی نزدیکی کند؟
    حضرت در جواب فرمود: به کمتر از حد زنا، تازیانه می خورد و قیمت الاغ را می پردازد و سواری و زاد و ولد الاغ، حرام است و در بیابان رها می شود تا مرگش فرا رسد،ا درنده و گرگی او را بخورد. سپس و بعد از سخنی فرمود: ای سؤال کننده! آن مرد (فرضی که در سؤال قبل فرض کردی، اگر) قبر زنی را بشکافد و کفنش را سرقت کند و به او تجاوز کند، در این صورت واجب است، دستش را به واسطه سرقت، قطع کنند و به خاطر زنا، حد بر او جاری نمایند و اگر ازدواج نکرده و مجرد است، تبعیدش کنند و هر گاه متأهل باشد، کشتن و سنگ سار کردنش واجب و اجتناب ناپذیر است. مرد دوم عرض کرد: ای فرزند رسول خدا! چه می فرمائید، راجع به مردی که همسرش را به شماره ستارگان آسمان، طلاق گفته است؟
    حضرت فرمود: قرآن می خوانی؟ آن مرد جواب داد: آری؛ حضرت فرمود: سوره طلاق را تا آیه کریمه: (و أقیموا الشهاده لله) [2] «و شهادت را، برای خدا بر پا دارید.» بخوان؛ ای سؤال کننده! طلاق جز با پنج شرط، واقع نمی شود: گواهی دادن دو شاهد عادل؛ پاک بودن زن از حیض؛ هم خوابگی نکردن در آن پاکی و عزم و اراده قطعی؛ آنگاه بعد از سخنی فرمود: ای سؤال کننده! آیا در آیات قرآن کریم، شماره ستارگان آسمان، وجود دارد؟
    عرض کرد: نه؛ تا آخر حدیث. [3] .
    -----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
    پی نوشت ها:
    [1] صریا، روستائی در سه مایلی شهر مدینه که حضرت امام موسی بن جعفر علیه السلام، آن را ساخته بود.
    [2] طلاق: 65 2.
    [3] المناقب 4: 382.
    منبع: فرهنگ جامع سخنان امام جواد؛ گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم؛ ترجمه مسلم صاحبی؛ شرکت جاپ و نشر بین الملل چاپ اول زمستان 1387.
    خ




    امضاء


  9. Top | #248

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    خبر دادن حضرت از نهان مردم


    ابن حمزه طوسی آورده است:
    از اباصلت هروی نقل شده که گفت: به مجلس امام جواد علیه السلام در آمدم، در حالیکه گروهی از شیعیان و غیر ایشان خدمتش بودند، پس مردی از میان آنان برخاست و عرض کرد: سرورم! فدایتان گردم!... حضرت فرمود: شکسته نمی شود، بنشین، سپس دیگری برخاست و عرض کرد: آقای من! فدایتان گردم!... حضرت فرمود: اگر کسی را نیافتی، آن را در آب انداز، البته به صاحبش می رسد. راوی گفت: سؤال کننده نشست و چون اهل مجلس متفرق شدند، به حضرت عرض کردم:فدایتان گردم! مسأله شگفت انگیزی مشاهده نمودم، فرمود: آری، راجع به آن دو مرد سؤال می کنی؟ عرض کردم: آری، سرورم! فرمود: اولی برخاست تا بپرسد: آیا نماز ناخدا در کشتی شکسته است؟ پاسخ دادم که شکسته نیست، زیرا کشتی مانند خانه اوست، نه بیرون از آن. و دیگری بلند شد تا سؤال کند که اگر دسترسی به کسی از شیعیان نداشت، زکاتش را به چه کسی بپردازد که در جوابش گفتم: اگر دسترسی به اهلش پیدا نکردی، آن را در آب بیانداز که البته به اهلش خواهد رسید.[1] .
    راوندی گفته است:
    محمد بن اورمه از حسین مکاری نقل کرده که گفت: در بغداد بر امام جواد علیه السلام داخل شدم، در حالی که سرگرم کار خود بود و با خود گفتم که این مرد با توجه به خورد و خوراک و رفاهی که دارد، هرگز به وطنش باز نمی گردد، راوی گفت: حضرت سرش را به زیر انداخت، آنگاه سربرداشت و در حالی که رنگ مبارکش زرد شده بود، فرمود: ای حسین! نان جو و نمک نسائیده در حرم (جدم) رسول خدا، نزد من محبوب تر است از آنچه مرا در آن می بینی.[2] .
    و نیز گفته است:
    از محمد بن ولید کرمانی روایت شده که گفت: خدمت امام جواد علیه السلام رسیدم و در آستانه در بیرونی، جمعیت زیادی را مشاهده کردم، لذا به نزد مسافر (خادم) رفتم و تا زوال خورشید (ظهر) پیش او نشستم و در آن هنگام، مهیای نماز شدیم، وقتی نماز ظهر را به جای آوردیم، احساس کردم کسی پشت سرم قرار دارد، برگشتم و متوجه امام جواد علیه السلام شدم، بسوی حضرت رفته، دست مبارکش را بوسیدم، سپس حضرت نشست و راجع به شرفیابی ام به محضر مبارکش سؤال کرد، آنگاه فرمود: تسلیم شو! (و از شک در امام خود خارج شو!) عرض کردم: فدایتان گردم! تسلیم شدم، باز فرمود: تسلیم شو! و فرمایش خود را سه مرتبه تکرار کرد و من با خود گفتم: تأکید حضرت به خاطر آن اندک شکی است که هنوز در دلم باقی مانده بود، پس حضرت لبخندی زد و باز فرمود: تسلیم شو!..
    در این هنگام عقیده ام را تصحیح و تسلیمم را در برابر امام تدارک نمودم و عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! تسلیم شدم و خشنود گشتم، پس خدای متعال دغدغه خاطرم را بر طرف ساخت، به گونه ای که اگر سعی می کردم و می خواستم به آن حالت شک باز گردم نمی توانستم. صبح روز بعد به قصد دیدار حضرت رفتم، از در نخست گذشتم و نزدیک گروه اسبان رسیدم، اما هیچ کس نبود که ورودم را اطلاع دهم و انتظار داشتم، کسی مرا راهنمایی کند، اما کسی وجود نداشت تا اینکه گرمای آفتاب و گرسنگی، به شدت بر من فشار آورد و پیاپی آب می نوشیدم تا بلکه شدت گرما و گرسنگی خود را بکاهم، در همین حال، خدمتکاری را دیدم که طبقی از غذا و خوردنیهای دیگر بر سر دارد و خدمتکار دیگر را که آفتابه و لگنی در دست دارد و هر دو به سوی من می آیند، طبق غذا را پیش من گذاشتند و گفتند: حضرت دستور داده است که غذا میل کنی: من نیز شروع به خوردن کردم و سر گرم غذا خوردن بودم که حضرت تشریف آوردند، پیش پای حضرت بلند شدم، ولی دستور دادند، بنشینم و غذای خود را بخورم، من اطاعت کردم که حضرت به خدمتکار، نگریست و به او فرمود تا با من غذا بخورد که بر من گواراتر باشد، بالاخره سیر شدم و طبق را برداشتند و خدمتکار شروع به جمع کردن خورده ریز غذا از زمین کرد که حضرت فرمود: دست نگهدار! هر چه در بیابان باشد رها کن، هر چند ران گوسفندی است و هر چه در خانه است، جمع آوری کن، سپس به من فرمود: بپرس. عرض کردم: خدای متعال مرا قربان شما گرداند! چه می فرمائید راجع به عطر و بوی خوش؟ حضرت فرمود: همانا پدرم دستور داد، از برایش در چوب درخت بان عطر بسازند، امام فضل (وزیر مأمون) برای او نامه نوشت تا خبر دهد که مردم، از این بابت بر او خورده می گیرند، پدرم در جواب فضل چنین نگاشت: ای فضل! آیا نمی دانی کهوسف پیامبر، ابریشم زربافت می پوشید و بر تخت طلایی می نشست و ذره ای از حکمت او، کاسته نشد، سلیمان پیامبر علیه السلام نیز چنین بود، سپس دستور داد که نوعی عطر بنام غالیه، به چهار هزار درهم برایش بسازند. باز پرسیدم: پاداش دوستان شما، در دوستی کردن با شما چیست؟ حضرت فرمود: امام صادق علیه السلام، غلامی داشت که چون داخل مسجد می شد، مرکبش را نگه می داشت وکبار که او نشسته بود و از مرکب امام نگهداری می کرد، شیعیانی از خراسان آمدند،کی از آنها به غلام امام صادق علیه السلام گفت: ای غلام! آیا دوست داری از امام خواهش کنی، مرا به جای تو بگمارد تا غلام او باشم و تمام دارایی خود را که از همه نوع و فراوان است، به تو بدهم؟ برو و مرکب حضرت را به من بسپار که به جای تو، از آن مراقبت می کنم، غلام گفت: از حضرت درخواست می کنم. پس غلام بر امام صادق علیه السلام داخل شد و عرض کرد: فدایتان گردم! شما، خدمتگزاری و مدت همنشینی مرا با خود می دانید، آیا اگر خدای متعال خیری برایم حواله کند، از من دریغ می دارید؟ حضرت فرمود: خودم به تو عطا می کنم و عطای دیگری را، دریغ می نمایم! غلام، سخن مرد خراسانی را باز گفت، حضرت فرمود: اگر خدمت ما را نمی خواهی (و نسبت به آن بی تفاوتی) و او مشتاق خدمت به ماست، او را می پذیریم و تو را رها می کنیم، وقتی غلام برگشت که برود، او را صدا زد و فرمود: تو را به خاطر مدت همنشینی با ما، نصیحت می کنم و تو مختاری: چون روز قیامت شود، رسول خدا، به نور خدا در آویزد و امیر مؤمنان علی، به نور رسول خدا چنگ زند و ائمه، به امیر مؤمنان در آویزند و شیعیان ما، به نور ما خواهند آویخت و به منزلگاه ما داخل شوند و به جایگاه ما در آیند. غلام عرض کرد: بلکه در خدمت شما می مانم و آخرت را بر دنیا، بر می گزینم، آنگاه غلام به نزد مرد خراسانی بازگشت، اما مرد خراسانی به او گفت: به گونه دیگری به نزد من آمدی! غلام، فرمایش امام را برای او بازگو کرد و او را به خدمت امام برد، امام نیز ولایت و محبت او را پذیرفت و دستور داد که هزار دینار به غلام بدهد، سپس برخاست و خداحافظی نمود و از امام درخواست دعا کرد و حضرت برایش دعا نمود. عرض کردم: سرورم! اگر زن و فرزندانم در مکه نبودند، خوش داشتم، مدتها بر آستان شما دربانی کنم! امام اجازه رفتن داد و فرمود: (اگر بمانی) دچار غم و اندوه می شوی، سپس مالی را که متعلق به حضرت بود در خدمتش نهادم، ولی دستور داد آن را بردارم اما من بر نداشتم و گمان کردم که بی نیازم، حضرت خندید و به من فرمود: آن را بردار که به آن نیاز پیدا خواهی کرد، پس من آمدم در حالیکه هزینه زندگی ما - بخشی از آن - از بین رفته بود بنابراین همین که داخل مکه شدم، به آن احتیاج پیدا کردم. [3] .
    طبری آورده است:
    از ابراهیم بن سعد روایت شده که گفت: خدمت امام جواد علیه السلام نشسته بودم که اسب ماده ای بر ما گذشت، حضرت فرمود: این اسب، امشب کره پیشانی سفیدی که در گونه اش هم نقطه سفیدی است به دنیا می آورد، از حضرت اجازه گرفتم و با صاحب اسب همراه شده، مرتب با او سخن گفتم تا شب فرا رسید و آن اسب، کره ای با همان صفت که حضرت فرموده بود، به دنیا آورد چون فردا خدمت امام جواد علیه السلام بازگشتم، فرمود: ای ابن سعد! در سخنان روز گذشته من، شک کردی؟ بدان که همسرت، حامله است و فرزند نابینایی به دنیا می آورد!، پس همسرم، فرزندم محمد را برایم به دنیا آورد و نابینا بود.[4] .
    خضینی آورده است:
    از موسی بن جعفر داری روایت شده که گفت: با گروهی از مردم ری، به قصد دیدار امام جواد علیه السلام، داخل بغداد شدیم، ما را به خدمت حضرت بردند، در میان ما، مردی زیدی مذهب بود که تظاهر به دوازده امامی می کرد، وقتی خدمت امام جواد رسیدیم، مسائل مورد نظر خود را از حضرت سؤال کردیم، اما امام جواد بهکی از خدمتکاران خود فرمود: دست این مرد زیدی را بگیر و او را بیرون ببر، پس آن مرد، بر سر پای خود ایستاد و گفت: گواهی می دهم که خدایی جز خدایکتا نیست و گواهی می دهم که محمد، پیامبر خداست و علی، امیر مؤمنان است و پدران تو، همگی امام اند و تو، حجت خدا در این عصر و زمان می باشی. حضرت به او فرمود: بنشین که با وانهادن گمراهی خویش و تسلیم امر امامت به کسی که خدای شنوا و بازدارنده برای او قرار داده مستحق نشستن شدی. مرد زیدی اظهار داشت: ای آقا و سرور من! چهل سال تمام، زید بن علی را امام خود می دانستم، ولی در میان مردم به اثنی عشری تظاهر می نمودم، اکنون که مشاهده کردم بر راز من که جز خدا آن را نمی داند، واقفی، گواهی می دهم که تو امام و حجتی.[5] .
    طبری آورده است:
    از عسکر خدمتکار امام جواد علیه السلام روایت شده که گفت: بر آن حضرت داخل شدم، در حالی که وسط ایوان نشسته بود و مساحت آن، حدود ده زراع بود، عسکر ادامه داد، در جلوی ایوان ایستادم و با خود گفتم: خدای من! چقدر رنگ مولایم گندمگون و بدنش نحیف و لاغر است!! راوی گفت: به خدا سوگند! هنوز حدیث نفسم به پایان نرسیده بود که اندام حضرت، برجسته و برجسته تر شد تا جایی که تمام ایوان را تا سقف و بطور کامل پر کرده و مشاهده کردم که رنگش، چونان شب تار، تیره گشت، سپس سفید شد، به گونه ای که از برف سفید تر، گردید، آنگاه قرمز گشت و به رنگ خون بسته در آمد، بار دیگر به سبزی گرائید، مانند رنگکی از بزرگترین چوبهای سبز و بالاخره، جسم حضرت رو به کاهش نهاد تا به اندازه نخستین رسید و رنگش نیز به حال اول بازگشت و من از شگفتی آنچه دیده بودم، به رو در افتادم.
    در اینجا حضرت فریاد زد: ای عسکر! تا کی درباره ما دچار شک می شوید! و چقدر دلهایتان ضعیف است! به خدا سوگند! به حقیقت معرفت ما نمی رسد، مگر کسی که خدا بر وی منت گذارد و او را شایسته دوستی ما بداند! عسکر گفت: پس بر آن شدم تا چیزی با خود نیندیشم، جز آنچه به زبان می آورم.[6] .
    -----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
    پی نوشت ها:
    [1] الثاقب فی المناقب: 523 ح 458.
    [2] الخرائج و الجرائح 1: 383 ح 11.
    [3] الخرائج و الجرائح 1: 388 ح 17.
    [4] دلائل الامامه: 398 ح 347.
    [5] الهدایه الکبری: 302.
    [6] دلائل الامامه: 404، ح 365.
    منبع: فرهنگ جامع سخنان امام جواد؛ گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم؛ ترجمه مسلم صاحبی؛ شرکت جاپ و نشر بین الملل چاپ اول زمستان 1387.






    امضاء


  10. Top | #249

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    خبر دادن حضرت از شهادتش
    شبلنجی آورده است:
    محمد بن قاسم به نقل از پدرش همچنین از دیگران روایت شده که گفت: آخرین بار که امام جواد علیه السلام از مدینه بیرون آمد، فرمود: چقدر پاکیزه و دلپسندی، ای مدینه! ولی من به سوی تو باز نخواهم گشت.[1] .
    طبرسی گفته است:
    از محمد بن فرج روایت شده که گفت: امام جواد علیه السلام در نامه ای برایم نوشت: خمس های خود را به من برسانید، چه اینکه جز همین امسال، خمس شما را نخواهم گرفت، پس چنان شد که همان سال از دنیا رفت.[2]
    اربلی گفته است:
    از ابن بزیع عطار روایت شده که گفت: امام جواد علیه السلام فرمود: سی ماه بعد از مأمون، گشایش حاصل می شود، راوی گفت: مراقبت کردیم و حضرت، بعد از سی ماه به شهادت رسید. [3] .
    راوندی آورده است:
    ابن مسافر از امام جواد نقل کرده که حضرت غروب همان شبی که به شهادت رسید، فرمود: امشب از دنیا می روم. سپس فرمود: ما گروهی هستیم که هر گاه خدای متعال دنیا را برای ما نخواهد، به جوار خویش منتقلمان می سازد.[4] .
    -----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
    پی نوشت ها:
    [1] همان: 516 ح 444.
    [2] اعلام الوری 2: 100.
    [3] کشف الغمه 2: 363.
    [4] الخرائج و الجرائح 2: 773، ح 94.
    منبع: فرهنگ جامع سخنان امام جواد؛ گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم؛ ترجمه مسلم صاحبی؛ شرکت جاپ و نشر بین الملل چاپ اول زمستان 1387.




    امضاء


  11. Top | #250

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    خمس کسب و کار و غنیمت


    شیخ طوسی گفته است:
    از علی بن مهزیار، روایت شده که گفت: امام جواد علیه السلام نامه ای به سوی او نوشت و من در راه مکه، نامه حضرت را به او خواندم که نوشته بود: آنچه در این سال که سال دویست و بیست هجری است، (شیعیان را بر آن) ملزم کرده ام - هر آینه معنایی از معانی است که خوش ندارم تمام آن را از بیم اینکه شایع گردد، تفسیر نمایم و به خواست خدا قسمتی از آن را به زودی برایت تفسیر خواهم کرد - همانا که همه پیروانم - که از خدای متعال خیر و صلاح آنان را مسألت دارم -ا برخی از آنان در واجبات خویش کوتاهی می کنند، لذا لازم دیدم ایشان را با دستوری که در باب خمس صادر کردم، پاک و پاکیزه نمایم، خدای متعال فرمود: (خذ من أموالهم صدقه تطهرهم و تزکیهم بها وصل علیهم ان صلاتک سکن لهم و الله سمیع علیم (103) ألمعلموا أن الله هوقبل التوبه عن عباده وأخذ الصدقات و أن الله هو التواب الرحیم - و قل اعملوا فسیری الله عملکم و رسوله و المؤمنون و ستردون الی عالم الغیب و الشهاده فینبئکم بما کنتم تعملون) [«از اموال آنها صدقه ای (به عنوان زکات) بگیر تا به وسیله آن، پاکشان سازی و پرورششان دهی و (به هنگام زکات)، به آنها دعا کن که دعای تو، مایه آرامش آنهاست و خداوند شنوا و داناست، آیا نمی دانستید که فقط خداوند، توبه را از بندگانش می پذیرد و صدقات را می گیرد و خداوند، توبه پذیر و مهربان است، بگو، «عمل کنید! خدای متعال و پیامبرش و مؤمنان، اعمال شما را می بینند! و به زودی به سوی دانای نهان و آشکار، بازگردانده می شوید و شما را، به آنچه عمل می کردید، واقف می سازد.»[1] ] خمس را در هر سال بر آنها ملزم نمی کردم و تنها زکات را که خدای متعال بر ایشان واجب ساخته، بود ملزم می کردم و خمس را امسال، آنهم در طلا و نقره ای کهک سال بر آنها گذشته باشد، واجب نمودم، در عین حال که «کالا»، «ظروف»، «حیوان»، «خدمتکاران» سود و منفعت کسب و کار و املاک - جز املاکی که بعدا برایت توضیح خواهم داد - را، استثناء کرده ام و خمس آنها را واجب نساخته ام تا کار بر پیروانم دشوار نگردد و هدیه و احسانی از طرف من به آنها باشد، تا تجاوز دولت و حکومت، به اموال و دارایی ایشان و قصد (سوء) او در خودشان (جسم و جانشان)، تا حدی، جبران شود.
    البته خمس غنیمتهایی که به دست می آورند و منافع و فوائد (اتفاقی) که نصیبش می شود همه ساله واجب است، خدای متعال فرمود: (و اعلموا أنما غنمتم من شیء فأن لله خمسه و للرسول و لذی القربی و الیتامی و المساکین و ابن السبیل ان کنتم آمنتم بالله و ما أنزلنا علی عبدناوم الفرقانوم التقی الجمعان و الله علی کل شیء قدیر) «بدانید هر گونه غنیمتی به دست آورید، خمس آن برای خدا و برای پیامبر و برای نزدیکان وتیمان و مسکینان و واماندگان در راه (از آنها) است، (حکم خدا این است)، اگر به خدای متعال و آنچه در روز جدایی حق از باطل، روز درگیری دو گروها با ایمان و بی ایمان (روز جنگ بدر)، بر بنده خود نازل کردیم، ایمان آورده اید و خداوند بر هر چیزی تواناست.» [2] .
    و غنیمت و فوائد (اتفاقی)، خدایت رحمت کند! غنیمتی است که کسی به دست می آورد و فوائد (اتفاقی) است که برایش حاصل می شود و پاداشی است که از مثل خودش می گیرد و ارزش بسیار بالایی دارد و نیز ارثی است که به حساب نمی آورد و از ناحیه غیر پدر و پسر به او می رسد،ا دارایی دشمن شکست خورده،ا دارایی و مالی است که به دست می آورد و صاحبش معلوم نیستا از نوع مال و منال پیروان افراد فاسق، همچون فرقه خرمیه [3] است که به بعضی از شیعیان من می رسد تو خود به خوبی می دانی که مال و دارایی فراوانی به جمعی از شیعیان من رسیده است، بنابراین، هر کس دارای قسمتی از آنهاست، به نماینده من تحویل دهد و چنانکه به نماینده من دسترسی ندارد، در صدد تحویل آن در آینده باشد که نیت مؤمن، از عمل او بهتر است.
    اما آنچه به در آمد (اعم از اجاره بهای خانه،ا اجاره غلاما حاصل و در آمد زمین و باغ و..) و املاک تعلق می گیرد، نیمی ازک ششم (یاک دوازدهم) در هر سال است، البته در جایی که مخارج سال او را تأمین نماید، در غیر این صورت، چیزی بر آنها تعلق نخواهد گرفت، نه بهک دوازدهم و نه حتی به کمتر از آن. [4] .
    -----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
    پی نوشت ها:
    [1] توبه 9 103 - 105.
    [2] انفال: 8 41.
    [3] بابک خرمدین و پیروان او، مزدکی و فاسق بودند و به قبل از اسلام مربوط می شوند و مزدکیان فاسق بعد از اسلام نیز، همچون آنانند و همگی در حلال شمردن محرمات،کسانند و قائل به اشتراک در مال و زن می باشند.
    [4] تهذیب الاحکام 4: 141 ح 398.
    شیخ طوسی در کتاب تهذیب گفته است اگر حکم اموال و دارائی ها و غنیمتها و باغ و زمینها، چنان است که شما گفتید از وجوب خمس آنها و ضرورت تصرفشان، توسط امام، زناشوئی شما و کسب و کارتان و حتی خورد و خوراکتان، به هیچ وجهی از وجوه، جایز و روا نیست، به او خواهیم گفت: اگر چه حق همان است که گفته شد، اما راه چاره هم برای ما مقرر شده است، چنانکه تصرف هم در مواردی را که خمس به آنها تعلق می گیرد و از مختصات امامان شیعه به شمار می رود، برای ما روا شمرده اند و اجازه دخل و تصرف در آنها را به ما داده اند.
    منبع: فرهنگ جامع سخنان امام جواد؛ گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم؛ ترجمه مسلم صاحبی؛ شرکت جاپ و نشر بین الملل چاپ اول زمستان 1387.
    خمس هدیه
    کلینی آورده است:
    از علی بن مهزیار روایت شده که گفت: در نامه ای به امام جواد علیه السلام نوشتم: آقا و مولای من! پولی در اختیار کسی قرار داده شده که با آن، حج بگزارد، آیا در این پول، وقتی به دستش می رسد خمس هست؟ا در آنچه بعد از حج از آن باقی می ماند، خمس هست؟
    حضرت در جوابم نوشت: اصلا خمس ندارد. [1]
    -----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
    پی نوشت ها:
    [1] کافی 1: 547 ح 22.
    منبع: فرهنگ جامع سخنان امام جواد؛ گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم؛ ترجمه مسلم صاحبی؛ شرکت جاپ و نشر بین الملل چاپ اول زمستان 1387.



    امضاء


صفحه 25 از 65 نخستنخست ... 1521222324252627282935 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi