صفحه 17 از 65 نخستنخست ... 713141516171819202127 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 161 تا 170 , از مجموع 648

موضوع: دانشنامه امام جواد علیه السلام

  1. Top | #161

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    تقیه در نماز جماعت

    شیخ طوسی گفته است:
    از ابراهیم بن شیبه روایت شده که گفت: در نامه ای که خدمت امام جواد علیه السلام نوشتم، راجع به نماز پشت سر کسی که از موالیان امیر مؤمنان علی است، ولی مسح کردن بر کفش را جایز می داند،ا کسی که مسح بر کفش را روا نمی شمارد، اما مسح بر آن می نماید، سؤال کردم؟ حضرت در جوابم نوشت: اگر تو و او درکجا هستید و چاره ای جز اقامه نماز نداری، برای خودت اذان و اقامه بگو، پس اگر او، پیش از تو شروع به قرائت نمود، (تو برای خودت) نماز بگزار. [1] .
    -----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
    پی نوشت ها:
    [1] تهذیب الاحکام 3: 276 ح 807.
    منبع: فرهنگ جامع سخنان امام جواد؛ گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم؛ ترجمه مسلم صاحبی؛ شرکت جاپ و نشر بین الملل چاپ اول زمستان 1387.




    امضاء



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #162

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    تقصیر نمودن حاجی


    کلینی روایت کرده است:
    از حسین بن اسلم روایت شده که گفت: هنگامی که امام جواد علیه السلام، می خواست موی خود را برای عمره کوتاه کند، سلمانی شروع به کوتاه کردن موهای دو طرف سرش نمود؛ ولی حضرت به او فرمود: از پیشانی شروع کن؛ او نیز از پیشانی حضرت کوتاه نمود. [1] .
    -----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
    پی نوشت ها:
    [1] کافی 4 : 439 ح 5.
    منبع: فرهنگ جامع سخنان امام جواد؛ گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم؛ ترجمه مسلم صاحبی؛ شرکت جاپ و نشر بین الملل چاپ اول زمستان 1387.





    امضاء


  4. Top | #163

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    تاخیر افتادن رمی و قربانی


    شیخ طوسی روایت کرده است:
    از احمد بن محمد بن ابی نصر، نقل شده که گفت: به امام جواد علیه السلام عرض کردم: فدایت شوم! مردی از شیعیان، روز عید قربان رمی جمرات انجام داده و پیش از قربانی، سر تراشیده است.
    حضرت فرمود: در روزگار پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله و سلم، چون روز عید قربان فرا می رسید، مسلمانها گروه، گروه خدمت حضرت می آمدند و می گفتند: ای رسول خدا! قبل از رمی، قربانی کشته ایم و پیش از کشتن قربانی، سر تراشیده ایم؛ و چیزی نمانده بود از اعمالی که شایسته تقدیم بود، مگر اینکه به تأخیر انداخته بودند و از اعمالی که شایسته تأخیر بود، جز اینکه جلو افکنده بودند؛ اما رسول خدا به آنها می فرمود: اشکالی ندارد؛ اشکالی ندارد. [1]
    -----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
    پی نوشت ها:
    [1] کافی 4: 504 ح 2.
    منبع: فرهنگ جامع سخنان امام جواد؛ گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم؛ ترجمه مسلم صاحبی؛ شرکت جاپ و نشر بین الملل چاپ اول زمستان 1387.



    امضاء


  5. Top | #164

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض








    تقیه

    شیخ طوسی گفته است:
    از علی بن مهزیار اهوازی روایت شده که گفت: مردی از بنی هاشم، خدمت امام جواد علیه السلام نوشت که: از دو سال پیش نذر کرده ام، بهکی از کناره های دریا، جایی که داوطلبین جهاد و مرزبانی به کارمرزبانی مشغول اند، مانند مرزبانی اشان در جده و غیر آن از سواحل دریا فدایتان گردم! به فرمائید آیا وفا کردن به این نذر بر من لازم استا خیر و آیا می توانم به جای رفتن به آن مکان کار خیری انجام دهم که انشاء الله آن را جبران نماید؟
    حضرت جواب او را با خط مبارک خود نوشته بود و من، چنین خواندم: اگر کسی از مخالفین مذهب، از نذر تو خبر دارد و تو از رسوا کردن او بیم داری، به نذرت وفا کن و گرنه نیت خود را در کار خیر عملی ساز؛ خدای متعال ما و شما را به آنچه مایه محبت و خشنودی اوست، موفق فرماید. [1] .
    کلینی نقل کرده است:
    از محمد بن حسن بن ابی خالد، روایت شده که گفت: به امام جواد علیه السلام عرض کردم: فدایت شوم! همانا بزرگان ما احادیثی از امام باقر و امام صادق علیهما السلام، روایت کرده بودند که بواسطه شدت تقیه، پنهان کرده و نقل نمی کردند وقتی آنان (اساتید و بزرگان ما) بدرود زندگی گفتند، نوشته های ایشان بدست ما رسید. حضرت فرمود: آن نوشته ها را نقل و منتشر کنید که همه آنها، درست و حق است. [2] .
    و نیز روایت کرده است:
    از محمد بن اسماعیل روایت شده که گفت: با طرح پرسشی خدمت حضرت عرض کردم: گاهی در راه مکه، در محلی که عربها (بادیه نشین) حضور دارند، از مرکب خود برای نماز فرود می آیم؛ آیا نماز واجب را بر زمین اقامه کنم و به قرائت سوره حمد، اکتفا نمایم؛ا نماز خود را سواره بخوانم و حمد و سوره را با هم قرائت کنم؟
    حضرت در جوابم فرمود: هر گاه بیمناکی، نماز واجب و غیر آن را سواره اقامه کن و خوش تر دارم که حمد و سوره را با هم قرائت کنی و این کار تو، مشکلی ایجاد نخواهد کرد. [3] .
    امام حسن عسکری علیه السلام فرموده است: مردی به امام جواد علیه السلام عرض کرد: ای فرزند رسول خدا! امروز عبورم به محله «کرخ» افتاد؛ اهل محل گفتند: این آقا، همنشین محمد بن علی امام شیعیان است؛ از او بپرسید که بهترین مردم، بعد از پیامبر خدا کیست؟ چنانچه گفت: بهترین مردم بعد از رسول خدا علی است، او را بکشید و چنانکه گفت: ابوبکر است، رهایش سازید؛ پس عده زیادی از آنها، به سوی من هجوم آوردند و به من گفتند: بهترین مردم بعد از رسول خدا کیست؟ در جواب آنها گفتم: بهترین مردم بعد از رسول خدا: ابوبکر و عمر و عثمان است؟ و سکوت کردم و نام مبارک علی را نگفتم؛ بعضی از آنها گفتند: این آقاک قدم از ما جلو تر است چون ما می گوئیم: اینها و علی؛ من به خطاب به آنها گفتم: سخن شما جای گفتگو دارد و من بدان قائل نیستم؛ آنها با خودشان گفتند: البته این آقا، نسبت به سنت از ما متعصب تر است و ما در حق او اشتباه کردیم و بدین گونه، از شر ایشان در نجاتافتم.
    ای فرزند رسول خدا! آیا با این کار خود، مرتکب گناه شده ام، در حالی که منظور من از جواب، طرحک جمله استفهامی بود، نه اخباری؛عنی آیا این سه نفر، بعد از رسول خدا بهترین مردمند؟ امام جواد علیه السلام در جوابم فرمود: خدای متعال از جوابت، شاکر و خشنود گشت و پاداش آن را به تو عطا کرد و آن را در نامه بلند بالای اعمال ثبت و ضبط فرمود و بابت هر حرف از حروف جواب تو، نعمتی برایت منظور نمود که خواسته مشتاقان و آرزومندان، از رسیدن به آن ناتوان است. [4] .
    -----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
    پی نوشت ها:
    [1] تهذیب الاحکام 6: 126 ح 221.
    [2] کافی 1: 53 ح 15.
    [3] کافی 3: 475 ح 5.
    [4] تفسیر منسوب به امام حسن عسکری: 362 ح 250.
    منبع: فرهنگ جامع سخنان امام جواد؛ گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم؛ ترجمه مسلم صاحبی؛ شرکت جاپ و نشر بین الملل چاپ اول زمستان 1387.
    تقیه و حقوق برادران
    شیخ طوسی گفته است:
    خدمت امام جواد علیه السلام عرض شد: همانا در همسایگی فلانی به (خانها املاک) قومی رخنه کرده شد (از آنها دزدی شد) لذا به او تهمت دزدی زده و گرفتند و پانصد تازیانه بر او زدند.
    امام جواد علیه السلام فرمود: پانصد تازیانه، آسانتر است از صد میلیون تازیانه در آتش و او را بر توبه کردن تنبه و آگاهی دادند تا آن (گناهش) را محو کند.
    عرض شد: ای فرزند رسول خدا! (درود خدا بر شما و دودمانتان باد.) داستان (گناه او) چیست؟
    حضرت فرمود: همانا فلانی، بامداد همان روز که به آن مصیبه گرفتار شد، حق برادری از برادران مؤمن خود را ضایع کرد و ناسزاگویی أبی فصیل، أبی دواهی، أبی شرور و أبی ملاهی را آشکار ساخت و تقیه را ترک نمود و سر و راز برادران و همگنان خود را پوشیده نداشت؛ پس (به طور طبیعی) برادران خود را نزد مخالفین متهم کرد و در معرض نفرین و دشنام و توهین آنان قرار داد که دامنگیر خودش نیز شد؛ بنابراین آنان (مخالفین) بودند که آن بلاء (تازیانه) را بر او هموار کردند و به او آن تهمت (دزدی) را زدند. (ولی) برادران او نزد او رفتند و او را از گناهش آگاه ساختند تا توبه کند و اشتباه خود را جبران نماید که اگر چنین نکند، باید خود را به تحمل پانصد تازیانه و حبس در زندان تاریکی که شب و روزشکسان است، آماده سازد. سپس فلانی به سوی برادر خود، روانه گردید و به ادای حق برادری که در حقش کوتاهی کرده بود، پرداخت و هنوز به انجام نرسانده بود که دزد، دستگیر و مال مسروقه از وی گرفته شد و او را رها کردند و تهمت زنندگان و بدگویان به عذر خواهی اش آمدند. [1] .
    -----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
    پی نوشت ها:
    [1] تفسیر منسوب به امام حسن عسکری: 324 ح 171.
    منبع: فرهنگ جامع سخنان امام جواد؛ گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم؛ ترجمه مسلم صاحبی؛ شرکت جاپ و نشر بین الملل چاپ اول زمستان 1387.





    امضاء


  6. Top | #165

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    تقیه و حقوق برادران


    شیخ طوسی گفته است:
    خدمت امام جواد علیه السلام عرض شد: همانا در همسایگی فلانی به (خانها املاک) قومی رخنه کرده شد (از آنها دزدی شد) لذا به او تهمت دزدی زده و گرفتند و پانصد تازیانه بر او زدند.
    امام جواد علیه السلام فرمود: پانصد تازیانه، آسانتر است از صد میلیون تازیانه در آتش و او را بر توبه کردن تنبه و آگاهی دادند تا آن (گناهش) را محو کند.
    عرض شد: ای فرزند رسول خدا! (درود خدا بر شما و دودمانتان باد.) داستان (گناه او) چیست؟
    حضرت فرمود: همانا فلانی، بامداد همان روز که به آن مصیبه گرفتار شد، حق برادری از برادران مؤمن خود را ضایع کرد و ناسزاگویی أبی فصیل، أبی دواهی، أبی شرور و أبی ملاهی را آشکار ساخت و تقیه را ترک نمود و سر و راز برادران و همگنان خود را پوشیده نداشت؛ پس (به طور طبیعی) برادران خود را نزد مخالفین متهم کرد و در معرض نفرین و دشنام و توهین آنان قرار داد که دامنگیر خودش نیز شد؛ بنابراین آنان (مخالفین) بودند که آن بلاء (تازیانه) را بر او هموار کردند و به او آن تهمت (دزدی) را زدند. (ولی) برادران او نزد او رفتند و او را از گناهش آگاه ساختند تا توبه کند و اشتباه خود را جبران نماید که اگر چنین نکند، باید خود را به تحمل پانصد تازیانه و حبس در زندان تاریکی که شب و روزشکسان است، آماده سازد. سپس فلانی به سوی برادر خود، روانه گردید و به ادای حق برادری که در حقش کوتاهی کرده بود، پرداخت و هنوز به انجام نرسانده بود که دزد، دستگیر و مال مسروقه از وی گرفته شد و او را رها کردند و تهمت زنندگان و بدگویان به عذر خواهی اش آمدند. [1] .
    -----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
    پی نوشت ها:
    [1] تفسیر منسوب به امام حسن عسکری: 324 ح 171.
    منبع: فرهنگ جامع سخنان امام جواد؛ گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم؛ ترجمه مسلم صاحبی؛ شرکت جاپ و نشر بین الملل چاپ اول زمستان 1387.





    امضاء


  7. Top | #166

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    تقسیم ارث

    شیخ طوسی گفته است:
    صفوان بنحیی، راجع به ارث همسر و پدر و مادر، از امام جواد علیه السلام چنین روایت کرده است:
    نیمی از ما ترک زن، از آن همسر است؛ک سوم از کل مال، بطور کامل به مادرش می رسد و باقی آن، ارث پدر اوست. [1] .
    کلینی آورده است:
    از محمد بن حسن اشعری روایت شده که گفت:کی از شیعیان، در نامه ای که به امام جواد علیه السلام توسط من نوشت از حضرت پرسید: مردی، به زنی تجاوز کرد؛ سپس با او که حامله شده بود، ازدواج نمود و (آن زن) فرزندی به دنیا آورد که شبیه ترین مخلوقات، به آن مرد بود. حضرت با خط و مهر مبارک خود، پاسخ داد: از فرزندی که ثمره تجاوز است، ارث برده نمی شود (پدر و مادر زنا کارش از او ارث نمی برند). [2] .
    و نیز گفته است:
    از علی بن مهزیار اهوازی روایت شده که گفت: محمد بن حمزه علوی، در نامه ای خدمت امام جواد علیه السلام نوشت:کی از شیعیان شما، در وصیتش صد درهم به من اختصاص داد و از او شنیدم که می گفت: هر آنچه به من تعلق دارد، از آقا و مولایم (امام جواد علیه السلام) است؛ این شیعه، از دنیا رفت و صد درهم را باقی گذاشت و دستوری برای مصرفش نداد؛ ولی او دو همسر دارد کهکی از آن دو، ساکن بغداد است و من، در حال حاضر هیچ آدرسی از وی ندارم و دیگری، مقیم قم می باشد؛ اکنون در خصوص این صد درهم، چه دستوری می فرمائید؟
    حضرت در جوابش نگاشت: چاره ای بیندیش تا سهم همسران آن مرد، از این صد درهم را به آنان برسانی و بدان که سهم هرک، اگر مرده فرزند داشته باشد،ک هشتم است و چنانکه فرزندش نباشد سهم آنها،ک چهارم خواهد بود و باقی آن را هم به خواست خداوند، به هر کسی که می دانی، نیازمند است صدقه بده. [3] .
    همچنین نقل کرده است:
    حسین بن حکم از امام جواد علیه السلام راجع به مردی که از دنیا رفته و دو خاله او و تنی چند از موالیانش (آزاد کنندگانش) زنده اند، روایت کرده است که فرمود:(و اولو الأرحام بعضهم أولی ببعض) [4] «خویشاوندان در کتاب خدا، بعضی مقدم بر بعض دیگر مقرر شده است.»؛ مال او، میان دو خاله اش تقسیم می شود. [5] .
    او همچنین گفته است:
    از محمد بن عمر ساباطی روایت شده که گفت: از امام جواد علیه السلام راجع به مردی که مرا وصی خود قرار داد و سفارش کرد که سالانه، مبلغی به عمویش بپردازم؛ اما عمویش از دنیا رفت، سؤال کردم؟ حضرت در جوابش فرمود: آن را به وارثش بپرداز.[6] .
    -----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
    پی نوشت ها:
    [1] تهذیب الاحکام 9: 286 ح 8.
    [2] کافی 7: 163 ح 2 و 164 ح 4.
    [3] همان: 126 ح 4.
    [4] انفال: 8 75.
    [5] کافی 7: 120 ح 7.
    [6] همان: 13 ح 2.
    منبع: فرهنگ جامع سخنان امام جواد؛ گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم؛ ترجمه مسلم صاحبی؛ شرکت جاپ و نشر بین الملل چاپ اول زمستان 1387.



    امضاء


  8. Top | #167

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    تهمت زدن به همسر
    کلینی نقل کرده است:
    از محمد بن سلیمان روایت شده که گفت: به امام جواد علیه السلام عرض کردم: چگونه است که وقتی شوهر، همسر خود را متهم می سازد، گواهی اش، چهار گواهی به خدای متعال شمرده می شود؛ ولی چنین شهادتی برای غیر شوهر، روا نیست و اگر غیر شوهر، زنی را متهم سازد، حد بر او جاری می شود، هر چند فرزندا برادرش باشد؟
    امام جواد علیه السلام فرمود: همین مسأله را از امام باقر علیه السلام پرسیدند و حضرت در جواب فرمود: آیا ملاحظه نمی کنید که وقتی شوهر، همسر خود را متهم ساخت، از او می پرسند: چگونه از کار خلافش مطلع گشتی؟ هر گاه بگوید: به چشم خود دیدم؛ گواهی اش، چهار گواهی به خدای متعال شمرده می شود و این، از آن روست که شوهر می تواند به خلوت همسر خویش در آید، در حالی که دیگران چنین حقی را ندارند؛ حتی فرزند او و پدرش، در شب و در روز از موقعیت شوهر، برخوردار نیستند؛ به همین جهت، گواهی او چهار گواهی به خدای متعال است، اگر بگوید به چشم خود دیده ام. اما اگر بگوید: به چشم خود ندیده ام، مانند دیگران است و حد بر او جاری می شود؛ مگر اینکه بینه اقامه نماید و هر گاه کسی غیر از شوهر، زنی را متهم سازد و ادعا کند که به چشم خود دیده است؛ از او می پرسند: چگونه به چشم خود دیده ای؟ تو چطور به خلوت آن زن، داخل شده و به تنهایی، شاهد ماجرا بوده ای؟
    تو در ادعای خود، مشکوک و متهمی؛ حتی اگر راست بگویی، متهمی و چاره ای جز ادب کردن تو نیست آنهم با حدی که خدای متعال بر تو واجب کرده است.
    حضرت فرمود: و بی گمان، گواهی شوهر، چهار گواهی به خدای متعال است؛ بخاطر اینکه به جای چهار نفر شاهد، گواهان دیگر (چهار قسم) دارد که به جای هر گواه،ک سوگنداد می کند.[1] .
    -----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
    پی نوشت ها:
    [1] کافی 7: 403 ح 6.
    منبع: فرهنگ جامع سخنان امام جواد؛ گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم؛ ترجمه مسلم صاحبی؛ شرکت جاپ و نشر بین الملل چاپ اول زمستان 1387.
    تفال زدن (خوب گرفتن)
    حرانی گفته است:
    ابو هاشم جعفری، در همان روزی که مأمون دخترش ام الفضل را، به همسری امام جواد علیه السلام در آورد، به حضرت عرض کرد: ای سرور من! برکت امروز، برای ما بزرگ و با عظمت است! امام جواد علیه السلام به او فرمود: ای ابا هاشم! برکتهای خدای متعال در این روز بر ما بزرگ و با عظمت می باشد. عرض کردم: آری ای آقای من! امروز، چه حرفی به زبان برانم؟ امام جواد علیه السلام فرمود: امروز زبان را به خیر و نیکی باز کن (به فال نیک بگیر) که البته نیکی اش به تو خواهد رسید، عرض کردم: ای سرور من! حتما چنین خواهم کرد و مخالفت نخواهم نمود.
    حضرت فرمود: به این ترتیب، راه درست می روی و جز نیکی به تو نخواهد رسید. [1] .
    -----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
    پی نوشت ها:
    [1] تحف العقول: 456.
    منبع: فرهنگ جامع سخنان امام جواد؛ گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم؛ ترجمه مسلم صاحبی؛ شرکت جاپ و نشر بین الملل چاپ اول زمستان 1387.
    تقوا
    تستری آورده است:
    امام جواد علیه السلام در جواب مردی که به حضرت عرض کرد: به وصیت کوتاه و جامعی سفارشم فرما، فرمود: خودت را از ننگ و عار دنیا و آتش آخرت، نگاهدار (مساوی تقوای الهی پیشه کن.) [1] .
    ابن صباع گفته است:
    از امام جواد علیه السلام روایت شده که فرمود: اگر آسمان ها و زمین بر بنده ای، مسدود گردد؛ سپس او، تقوای الهی پیشه سازد؛ هر آینه خدای متعال راه خروجی از آنها، برایش قرار می دهد. [2] .
    -----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
    پی نوشت ها:
    [1] احقاق الحق 12: 439.
    [2] فصول المهمه: 273.
    منبع: فرهنگ جامع سخنان امام جواد؛ گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم؛ ترجمه مسلم صاحبی؛ شرکت جاپ و نشر بین الملل چاپ اول زمستان 1387.
    توبه و بازگشت به سوی خدا
    حرانی آورده است:
    امام جواد علیه السلام فرمود: تأخیر انداختن توبه، فریفتگی و امروز و فردا کردن فراوان، سرگردانی و نسبت دادن گناه و جنایت به (یا بهانه جویی کردن بر) خدای متعال، هلاکت و نابودی و پای فشردن بر گناه، خود را از مکر خدا ایمن دانستن است، (فلاأمن مکر الله الا القوم الخاسرون) [1] «در حالی که جز زیانکاران، خود را از مکر و مجازات خدا ایمن نمی دانند.» [2] .
    -----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
    پی نوشت ها:
    [1] اعراف: 7 99.
    [2] تحف العقول: 456.
    منبع: فرهنگ جامع سخنان امام جواد؛ گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم؛ ترجمه مسلم صاحبی؛ شرکت جاپ و نشر بین الملل چاپ اول زمستان 1387.
    تشخیص نامه های بی‌نشان و استخدام ساربان
    یکی از اصحاب و شیعیان حضرت ابوجعفر، امام جواد محمد علیه‌السلام به نام ابوهاشم حکایت کند:
    روزی به قصد زیارت و دیدار آن حضرت، رهسپار منزلش شدم، در بین راه سه نفر از دوستان، هر یک نامه‌ای به من دادند که به دست حضرت برسانم؛ ولی چون نامه‌ها نشانی نداشت، من فراموش کردم که کدام از چه کسی است.
    وقتی خدمت امام علیه‌السلام وارد شدم و نامه‌ها را جلوی آن حضرت نهادم، یکی از نامه‌ها را برداشت و بدون آن که نگاهی به آن نماید، فرمود: این نامه ی زید بن شهاب است.
    سپس دومین نامه را برداشت و بدون نگاه در آن، فرمود: این نامه‌ی محمد بن جعفر است؛ و چون سومین نامه را برداشت، نیز بدون نگاه فرمود: و این نامه هم از علی بن الحسین است؛ و آن گاه هر کدام را با نام و نسب معرفی نمود و آنچه نوشته بودند، مطرح فرمود.
    بعد از آن، حضرت جواب هر یک از نامه‌ها را زیر نوشته‌هایشان مرقوم داشت و امضاء کرد؛ و سپس تحویل من داد.
    وقتی برخاستم که از حضور مبارکش مرخص شوم و بروم، امام علیه‌السلام نگاهی محبت آمیز به من نمود و تبسمی کرد؛ و سپس مبلغی معادل سیصد دینار به من عطا نمود و فرمود: این پول‌ها را تحویل علی بن الحسین بن ابراهیم بده و بگو که تو را بر خرید اجناس راهنمائی کند.
    پس هنگامی که نزد علی بن الحسین رفتم و پیام حضرت را رساندم، مرا راهنمائی کرد و اجناسی را خریداری کردم؛ و سپس آن‌ها را به وسیله‌ی شتر برای امام علیه‌السلام آوردم.
    همین که به همراه صاحب شتر جلوی درب منزل حضرت رسیدیم، صاحب شتر از من تقاضا کرد که از حضرت بخواهم تا او را جزء افراد خدمت‌گذار خود قرار دهد.
    وقتی بر امام جواد علیه‌السلام وارد شدم و خواستم تقاضای صاحب شتر را مطرح کنم، دیدم حضرت کنار سفره‌ی طعام نشسته و به همراه عده‌ای مشغول تناول غذا می‌باشد.
    و بدون آن که من حرفی زده باشم، فرمود: ای ابوهاشم! بنشین و به همراه ما از این غذا میل کن و ظرف غذائی را با دست مبارک خویش جلوی من نهاد؛ و چون از آن غذای لذیذ خوردم، حضرت به غلام خود فرمود: ای غلام! صاحب شتر را که همراه ابوهاشم آمده و جلوی منزل ایستاده است، بگو وارد شود و در کنار شما مشغول خدمت و انجام وظیفه گردد. [1] .
    -----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
    پی نوشت ها:
    [1] هدایة الکبری حضینی: ص 299.
    منبع: چهل داستان و چهل حدیث از امام محمد جواد؛ مؤلف: عبدالله صالحی؛ نشر مهدی یار.
    ترس از دارو و مرگ
    مرحوم شیخ مفید رضوان الله تعالی علیه حکایت نموده است:
    روزی شخصی از حضرت جواد الأئمه، امام محمد تقی علیه‌السلام سؤال شد: چرا اکثر مردم از مرگ می‌ترسند و از آن هراسناک می‌باشند؟
    امام جواد علیه‌السلام در پاسخ اظهار داشت: چون مردم نسبت به مرگ نادان هستند و از آن اطلاعی ندارند، وحشت می‌کنند.
    و چنانچه انسان‌ها مرگ را می‌شناختند و خود را از بنده‌ی خداوند متعال و نیز از دوستان و پیروان - و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم‌السلام - قرار می‌دادند، نسبت به آن خوش بین و شادمان می‌گشتند و می فهمیدند که سرای آخرت برای آنان از دنیا و سرای فانی، به مراتب بهتر است.
    پس از آن فرمود: آیا می‌دانید که چرا کودکان و دیوانگان نسبت به بعضی از داروها و درمان‌ها بدبین هستند و خوششان نمی‌آید، با این که برای سلامتی آن‌ها مفید و سودمند می‌باشد؛ و درد و ناراحتی آن‌ها را برطرف می‌کند؟
    چون آنان جاهل و نادان هستند و نمی‌دانند که دارو نجات‌بخش خواهد بود.
    سپس افزود: سوگند به آن خدائی، که محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم را به حقانیت مبعوث نمود، کسی که هر لحظه خود را آماده‌ی مرگ بداند و نسبت به اعمال و رفتار خود بی‌تفاوت و بی‌توجه نباشد، مرگ برایش بهترین درمان و نجات خواهد بود.
    و نیز مرگ تأمین کننده‌ی سعادت و خوش‌بختی او در جهان جاوید می‌باشد؛ و او در آن سرای جاوید از انواع نعمت‌های وافر الهی، بهره‌مند و برخوردار خواهد بود. [1] .
    -----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
    پی نوشت ها:
    [1] اختصاص شیخ مفید: ص 55.
    منبع: چهل داستان و چهل حدیث از امام محمد جواد؛ مؤلف: عبدالله صالحی؛ نشر مهدی یار.
    توطئه دشمن دوست نما و جعل نامه
    مرحوم راوندی و دیگر بزرگان حکایت کرده‌اند:
    روزی از روزها معتصم عباسی تعدادی از اطرافیان و وزیران خود را احضار کرد و در جمع آن‌ها اظهار داشت:
    باید امروز شهادت و گواهی دهید که ابوجعفر، محمد بن علی بن موسی الرضا - امام جواد علیه‌السلام - تصمیم شورش و قیام علیه حکومت من را دارد؛ و در این رابطه باید نامه‌هائی با مهر و امضاء تنظیم کنید.
    پس از آن، دستور داد تا حضرت جوادالأئمه علیه‌السلام را احضار نمایند، و چون حضرت وارد مجلس خلیفه گردید، معتصم آن حضرت را مخاطب قرار داد و گفت: شنیده‌ام می‌خواهی بر علیه حکومت من قیام و شورش کنی؟
    امام علیه‌السلام فرمود: به خدا قسم، چنین کاری نکرده ام و قصد آن را هم نداشته‌ام.
    معتصم گفت: خیر، بلکه فلانی و فلانی و فلانی بر این کار شاهد و گواه هستند، و سپس آن افراد را در مجلس احضار کرد و آن‌ها - به دروغ شهادت دادند و - گفتند: بلی، صحیح است، ای خلیفه! ما شهادت می‌دهیم که محمد جواد علیه‌السلام تصمیم چنین کاری را دارد و این هم تعدادی نامه است که از دست بعضی دوستانش گرفته‌ام.
    در این هنگام حضرت دست‌های مبارک خود را به سوی آسمان بلند نمود و اظهار داشت: خداوندا، اگر آن‌ها دروغ می‌گویند، هم اینک هلاک و نابودشان گردان.
    در همین حال تمام افراد متوجه شدند که ناگهان دیوارها و سقف به لرزه درآمد؛ و هر کس که از جای خود حرکت می‌کرد، بر زمین می‌افتاد.
    معتصم تا چنین حادثه‌ی خطرناکی را دید، گفت: یا ابن رسول الله! من از آنچه انجام داده‌ام، پشیمان هستم و توبه می‌کنم، دعا کن خداوند این خطر را از ما برطرف گرداند.
    آن گاه امام اظهار نمود: خداوندا، این ساختمان و زمین را بر آن ها ساکن و آرام گردان، خدایا تو خود بهتر می‌دانی که آنان دشمن تو و دشمن من می‌باشند.
    پس ساختمان آرام گرفت و خطر برطرف شد. [1] .
    -----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
    پی نوشت ها:
    [1] الخرایج و الجرایح: ج 2، ص 670، ح 18، اثبات الهداة: ج 3، ص 340، ح 33.
    منبع: چهل داستان و چهل حدیث از امام محمد جواد؛ مؤلف: عبدالله صالحی؛ نشر مهدی یار.
    تعیین جانشین در دومین سفر به بغداد
    مرحوم شیخ مفید، کلینی و دیگر بزرگان به نقل از اسماعیل بن مهران روایت کرده‌اند:
    پس از آن که حضرت جوادالأئمه علیه‌السلام را در اولین مرتبه، توسط حکومت معتصم عباسی به بغداد احضار کردند، من برای حضرت احساس خطر کردم.
    به همین جهت، قبل از سفر، خدمت ایشان رسیدم و عرض کردم: یابن رسول الله! در این مسافرت، من برای شما احساس خطر می‌کنم، چنانچه خدای نخواسته آسیبی بر شما وارد شود، چه شخصی بعد از شما عهده‌دار ولایت و امامت می‌باشد؟
    همین که امام علیه‌السلام سخن مرا شنید، چهره و صورت نورانیش را به سمت من برگردانید و سپس اظهار نمود: ای اسماعیل! نگران مباش، آنچه را که فکر می‌کنی، امسال و در این سفر واقع نخواهد شد.
    اسماعیل گوید: حضرت پس از مدتی، صحیح و سالم از بغداد به مدینه مراجعت کرد.
    و چون مرحله‌ای دیگر، مأمورین حکومتی خواستند آن حضرت را به دستور معتصم عباسی به بغداد احضار کنند، من به حضور ایشان رسیدم و گفتم:
    یا ابن رسول الله! فدایت گردم، شما از مدینه به بغداد می‌روی و من برایتان احساس خطر می‌کنم، بعد از شما چه کسی جانشین خواهد بود؟
    ناگاه متوجه شدم که امام جواد علیه‌السلام گریه افتاد و قطرات اشک بر گونه‌ها و محاسن شریفش جاری گشت.
    و حضرت در همین حالت متوجه من گردید و فرمود:
    ای اسماعیل! در این سفر، خطر متوجه من خواهد شد؛ و بدان که جانشین بعد از من فرزندم، حضرت ابوالحسن، امام علی هادی علیه‌السلام می‌باشد. [1] .
    -----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
    پی نوشت ها:
    [1] اعلام الوری طبرسی: ج 2، ص 111، اصول کافی: ج 1، ص 260، ح 1، کشف الغمة: ج 2، ص 376، مناقب ابن‌شهر آشوب: ج 4، ص 408.
    منبع: چهل داستان و چهل حدیث از امام محمد جواد؛ مؤلف: عبدالله صالحی؛ نشر مهدی یار.
    تأثیر منت و معرفی شیعه
    حضرت ابومحمد، امام حسن عسکری علیه الصلوة و السلام حکایت فرماید:
    روزی شخصی به حضور امام محمد بن علی الرضا علیهماالسلام وارد شد، در حالی که بسیار خوشحال به نظر می‌رسید.
    امام جواد علیه‌السلام علت سرور و شادی او را سؤال نمود؟
    در جواب اظهار داشت: یا ابن رسول الله! از پدرت، امام رضا علیه‌السلام شنیدم، که فرمود: شادی انسان آن روزی است که از اموال و امکانات خود بر دیگر مؤمنین و خویشان صدقه‌ای داده و به آن‌ها احسان کرده باشد.
    امروز تعداد ده خانوار از خانواده‌های فقیر و تهی دست به من مراجعه کردند؛ و به هر یک از آن‌ها در حد توان خود کمک نمودم و چون آن‌ها شاد گشتند، من هم خوشحال و مسرور می‌باشم.
    امام محمد جواد علیه‌السلام به او فرمود: به جانم سوگند، تو بهترین کار نیک و احسان را انجام داده‌ای؛ و باید هم این چنین شادمان و مسرور باشی، مشروط بر آن که اعمال نیک خود را ضایع و حبط نگردانی.
    آن شخص سؤال کرد: با این که من از شیعیان و دوستان واقعی شما هستم، چگونه ممکن است که اعمال و عبادات خود را ضایع گردانم؟
    امام علیه‌السلام فرمود: مواظب گفتار و حرکات خود باش، چون هم اکنون اعمال و رفتار نیک خود را نسبت به آن برادرانت ضایع کرده و از بین بردی.
    آن شخص با حالت تعجب پرسید: چگونه باطل شد، با این که من کاری را انجام ندادم؟!
    حضرت فرمود: آیا این آیه‌ی قرآن را تلاوت کرده‌ای: (یا أیها الذین آمنوا لا تبطلوا صدقاتکم بالمن و الأذی) [1] .
    یعنی؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! صدقات و کارهای نیک خود را با منت‌گذاری و آزار، باطل و ضایع نگردانید.
    آن شخص گفت: یا ابن رسول‌الله! من بر کسی منت ننهاده‌ام؛ بلکه بدون هیچ منت و آزاری به یکایک آنان کمک و انفاق کردم؛ و هیچ‌گونه توقعی هم از آن‌ها نداشته‌ام!
    امام جواد علیه‌السلام در پاسخ، فرمود: خداوند متعال فرموده: صدقات خود را به وسیله‌ی منت و ایذاء باطل ننمائید؛ و نفرموده است بر کسانی که صدقه می‌دهید، منت ننهید؛ بلکه منظور هر نوع آزار و اذیتی است که در رابطه با آن کار نیک به نوعی واقع شود.
    سپس امام جواد علیه‌السلام افزود: آیا منت گذاری بر آن افرادی که کمک کرده‌ای مهم‌تر است، یا ایجاد اذیت و آزار نسبت به ملائکه‌ی مقرب الهی و مأمورین ثبت اعمال و حفظ نفوس؟!
    آن شخص در پاسخ گفت: بلکه این مورد اخیر مهم‌تر و حساس‌تر، و گناهش نیز افزون خواهد بود.
    بعد از آن، حضرت فرمود: تو با این طرز برخورد و سخنی که این جا مطرح کردی، هم موجب آزار من و هم سبب ایذاء ملائکه شدی و با این کار، صدقات و کارهای نیک خود را ضایع و باطل گرداندی، چرا باید چنین کنی؟!
    و چگونه چنین ادعای مهمی را کردی و گفتی: من از شیعیان خالص هستم؟!
    آیا می‌دانی شیعیان خالص ما چه کسانی هستند؟
    آن شخص پاسخ داد: خیر، نمی‌دانم.
    امام علیه‌السلام فرمود: شیعیان خالص آن افرادی هستند که همانند حزقیل نبی، مؤمن باشد - که با او شیوه‌ی مخصوص در مقابل طاغوت و فرعون زمانش توریه کرد -؛ و نیز مؤمن آل فرعون، صاحب یس که خداوند درباره‌ی او فرموده است: (و جاء من أقصی المدینة رجل یسعی) [2] .
    یعنی؛ مردی از آن سوی مدینه با سعی و کوشش آمد.
    همچنین سلمان، ابوذر، مقداد و عمار یاسر، این افراد از شیعیان خالص ما هستند، آیا تو با این افراد یکسان و مساوی هستی؟!
    اکنون خودت قضاوت کن، آیا با ادعائی که کردی، موجب اذیت و آزار ما و ملائکه‌ی الهی نشدی؟!
    آن شخص عرضه داشت: یا ابن رسول الله! من از گفتار خود پشیمان شدم و توبه می‌کنم، شما مرا عفو نموده و راهنمائی بفرما که چه بگویم؟
    حضرت فرمود: بگو که من از دوستان و از علاقه‌مندان شما هستم و با دشمنان شما دشمنی خواهم بود؛ و با دوستان شما دوست می‌باشم.
    آن شخص اظهار داشت: یا ابن رسول الله! من نیز همین را می‌گویم و معتقد به آن هستم و از آنچه که قبلا گفتم، توبه می‌کنم و عذرخواهی می‌نمایم.
    آن گاه در پایان، امام جواد علیه‌السلام فرمود: هم اینک به نتیجه و ثواب صدقات و دیگر کارهای نیک خویش خواهی رسید. [3] .
    -----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
    پی نوشت ها:
    [1] سوره‌ی بقره: آیه‌ی 264.
    [2] سوره‌ی قصص: آیه‌ی 20.
    [3] تفسیر الامام العسکری علیه‌السلام: ص 314، ح 160، بحارالأنوار: ج 65، ص 159، تفسیر البرهان: ج 4، ص 20، ح 4، مستدرک الوسائل: ج 7، ص 234، ح 8123.
    منبع: چهل داستان و چهل حدیث از امام محمد جواد؛ مؤلف: عبدالله صالحی؛ نشر مهدی یار.
    تواضع پیرمرد و پاسخ سی هزار مسئله
    مرحوم شیخ مفید رضوان الله تعالی علیه به نقل از ابراهیم بن هاشم قمی حکایت کند:
    در آن زمانی که حضرت علی بن موسی الرضا علیهماالسلام به شهادت رسید، من عازم مکه‌ی معظمه شدم؛ و در ضمن، به محضر شریف حضرت ابوجعفر، امام محمد جواد علیه‌السلام شرف حضور یافتم.
    همین که وارد منزل رفتم، جمع زیادی از شیعیان را مشاهده کردم که از شهرها و مناطق مختلفی جهت زیارت و ملاقات امام جواد علیه‌السلام آمده بودند.
    پس از گذشت لحظاتی، عموی حضرت - به نام عبدالله بن موسی که پیرمردی سالخورده بود - در حالتی که لباس‌های خشنی بر تن داشت، وارد مجلس شد در گوشه ای نشست.
    سپس امام جواد علیه‌السلام در حالی که پیراهنی بلند پوشیده و عبائی بر دوش انداخته بود و کفش سفیدی در پای داشت، وارد مجلس گردید.
    تمام افراد به احترام آن حضرت از جای برخاستند، آن گاه عموی حضرت به طرف امام علیه‌السلام جلو آمد و پیشانی برادرزاده‌اش را بوسید؛
    بعد از آن، حضرت در جایگاه خویش روی یک کرسی - که از قبل آماده شده بود - نشست.
    تمام حضار از عظمت و هیبت حضرت، در آن سنین کودکی، در تعجب و حیرت قرار گرفته بودند.
    در همین اثناء، شخصی از برخاست و از عموی حضرت سؤال کرد: نظر شما درباره‌ی کسی که با حیوانی نزدیکی کند، چیست؟
    عبدالله پاسخ داد: دست راستش قطع می‌شود و نیز حد شرعی بر او جاری می‌گردد.
    ناگاه امام جواد علیه‌السلام سخت ناراحت و خشمگین شد و با نگاهی به عمویش فرمود: ای عمو! از خدا بترس و تقوا داشته باش، خیلی خطرناک است آن موقعی در پیشگاه با عظمت خداوند متعال بایستی و بگویند: چرا چیزی را که نمی‌دانستی، اظهار نظر کردی؟!
    عبدالله عرضه داشت: مگر پدرت چنین نفرموده است؟
    حضرت فرمود: از پدرم درباره‌ی شخصی که قبر زنی را نبش نماید و بشکافد و با آن مرده نزدیکی کند سؤال شد؛ که پدرم در جواب فرمود: باید دست راستش قطع شود و حد زنا بر او جاری گردد، چون که معصیت نسبت به زنده و مرده یکسان است.
    در این هنگام عبدالله به خطای خویش اعتراف کرد و گفت: اشتباه کردم، شما درست فرمودی، حق با جنابعالی است و من از درگاه خداوند پوزش می‌طلبم.
    پس از آن، مردم که از اقشار مختلف اجتماع کرده بودند، با مشاهده‌ی این جریان بر تعجب و حیرت آن‌ها افزوده گشت؛ و اظهار داشتند: ای مولا و سرور ما! چنانچه اجازه می‌فرمائی، ما سؤال‌های خود را مطرح نمائیم و شما پاسخ آن‌ها را لطف فرمائید؟
    امام جواد علیه‌السلام فرمود: بلی، آنچه می‌خواهید سؤال مطرح کنید، تا جوابتان را بگویم.
    پس در همان مجلس، حدود سی هزار مسئله از حضرت سؤال کردند؛ و با این که امام علیه‌السلام در سنین نه سالگی بود، با بیانی شیوا تمامی آن‌ها را پاسخ فرود. [1] .
    -----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
    پی نوشت ها:
    [1] اختصاص شیخ مفید: ص 102، بحارالأنوار: ج 50، ص 85، ح 1.
    منبع: چهل داستان و چهل حدیث از امام محمد جواد؛ مؤلف: عبدالله صالحی؛ نشر مهدی یار.




    امضاء


  9. Top | #168

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    تفال زدن (خوب گرفتن)


    حرانی گفته است:
    ابو هاشم جعفری، در همان روزی که مأمون دخترش ام الفضل را، به همسری امام جواد علیه السلام در آورد، به حضرت عرض کرد: ای سرور من! برکت امروز، برای ما بزرگ و با عظمت است! امام جواد علیه السلام به او فرمود: ای ابا هاشم! برکتهای خدای متعال در این روز بر ما بزرگ و با عظمت می باشد. عرض کردم: آری ای آقای من! امروز، چه حرفی به زبان برانم؟ امام جواد علیه السلام فرمود: امروز زبان را به خیر و نیکی باز کن (به فال نیک بگیر) که البته نیکی اش به تو خواهد رسید، عرض کردم: ای سرور من! حتما چنین خواهم کرد و مخالفت نخواهم نمود.
    حضرت فرمود: به این ترتیب، راه درست می روی و جز نیکی به تو نخواهد رسید. [1] .
    -----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
    پی نوشت ها:
    [1] تحف العقول: 456.
    منبع: فرهنگ جامع سخنان امام جواد؛ گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم؛ ترجمه مسلم صاحبی؛ شرکت جاپ و نشر بین الملل چاپ اول زمستان 1387.



    امضاء


  10. Top | #169

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    تقوا

    تستری آورده است:
    امام جواد علیه السلام در جواب مردی که به حضرت عرض کرد: به وصیت کوتاه و جامعی سفارشم فرما، فرمود: خودت را از ننگ و عار دنیا و آتش آخرت، نگاهدار (مساوی تقوای الهی پیشه کن.) [1] .
    ابن صباع گفته است:
    از امام جواد علیه السلام روایت شده که فرمود: اگر آسمان ها و زمین بر بنده ای، مسدود گردد؛ سپس او، تقوای الهی پیشه سازد؛ هر آینه خدای متعال راه خروجی از آنها، برایش قرار می دهد. [2] .
    -----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
    پی نوشت ها:
    [1] احقاق الحق 12: 439.
    [2] فصول المهمه: 273.
    منبع: فرهنگ جامع سخنان امام جواد؛ گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم؛ ترجمه مسلم صاحبی؛ شرکت جاپ و نشر بین الملل چاپ اول زمستان 1387.


    امضاء


  11. Top | #170

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    توبه و بازگشت به سوی خدا
    حرانی آورده است:
    امام جواد علیه السلام فرمود: تأخیر انداختن توبه، فریفتگی و امروز و فردا کردن فراوان، سرگردانی و نسبت دادن گناه و جنایت به (یا بهانه جویی کردن بر) خدای متعال، هلاکت و نابودی و پای فشردن بر گناه، خود را از مکر خدا ایمن دانستن است، (فلاأمن مکر الله الا القوم الخاسرون) [1] «در حالی که جز زیانکاران، خود را از مکر و مجازات خدا ایمن نمی دانند.» [2] .
    -----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
    پی نوشت ها:
    [1] اعراف: 7 99.
    [2] تحف العقول: 456.
    منبع: فرهنگ جامع سخنان امام جواد؛ گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم؛ ترجمه مسلم صاحبی؛ شرکت جاپ و نشر بین الملل چاپ اول زمستان 1387.
    تشخیص نامه های بی‌نشان و استخدام ساربان
    یکی از اصحاب و شیعیان حضرت ابوجعفر، امام جواد محمد علیه‌السلام به نام ابوهاشم حکایت کند:
    روزی به قصد زیارت و دیدار آن حضرت، رهسپار منزلش شدم، در بین راه سه نفر از دوستان، هر یک نامه‌ای به من دادند که به دست حضرت برسانم؛ ولی چون نامه‌ها نشانی نداشت، من فراموش کردم که کدام از چه کسی است.
    وقتی خدمت امام علیه‌السلام وارد شدم و نامه‌ها را جلوی آن حضرت نهادم، یکی از نامه‌ها را برداشت و بدون آن که نگاهی به آن نماید، فرمود: این نامه ی زید بن شهاب است.
    سپس دومین نامه را برداشت و بدون نگاه در آن، فرمود: این نامه‌ی محمد بن جعفر است؛ و چون سومین نامه را برداشت، نیز بدون نگاه فرمود: و این نامه هم از علی بن الحسین است؛ و آن گاه هر کدام را با نام و نسب معرفی نمود و آنچه نوشته بودند، مطرح فرمود.
    بعد از آن، حضرت جواب هر یک از نامه‌ها را زیر نوشته‌هایشان مرقوم داشت و امضاء کرد؛ و سپس تحویل من داد.
    وقتی برخاستم که از حضور مبارکش مرخص شوم و بروم، امام علیه‌السلام نگاهی محبت آمیز به من نمود و تبسمی کرد؛ و سپس مبلغی معادل سیصد دینار به من عطا نمود و فرمود: این پول‌ها را تحویل علی بن الحسین بن ابراهیم بده و بگو که تو را بر خرید اجناس راهنمائی کند.
    پس هنگامی که نزد علی بن الحسین رفتم و پیام حضرت را رساندم، مرا راهنمائی کرد و اجناسی را خریداری کردم؛ و سپس آن‌ها را به وسیله‌ی شتر برای امام علیه‌السلام آوردم.
    همین که به همراه صاحب شتر جلوی درب منزل حضرت رسیدیم، صاحب شتر از من تقاضا کرد که از حضرت بخواهم تا او را جزء افراد خدمت‌گذار خود قرار دهد.
    وقتی بر امام جواد علیه‌السلام وارد شدم و خواستم تقاضای صاحب شتر را مطرح کنم، دیدم حضرت کنار سفره‌ی طعام نشسته و به همراه عده‌ای مشغول تناول غذا می‌باشد.
    و بدون آن که من حرفی زده باشم، فرمود: ای ابوهاشم! بنشین و به همراه ما از این غذا میل کن و ظرف غذائی را با دست مبارک خویش جلوی من نهاد؛ و چون از آن غذای لذیذ خوردم، حضرت به غلام خود فرمود: ای غلام! صاحب شتر را که همراه ابوهاشم آمده و جلوی منزل ایستاده است، بگو وارد شود و در کنار شما مشغول خدمت و انجام وظیفه گردد. [1] .
    -----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
    پی نوشت ها:
    [1] هدایة الکبری حضینی: ص 299.
    منبع: چهل داستان و چهل حدیث از امام محمد جواد؛ مؤلف: عبدالله صالحی؛ نشر مهدی یار.





    امضاء


صفحه 17 از 65 نخستنخست ... 713141516171819202127 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi