صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 14 , از مجموع 14

موضوع: شهید جاویدالاثر ابراهیم هادی

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,238
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,225 در 11,578
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    شهید ابراهیم هادی - پرواز در بی نهایت




    پرواز در بی نهایت







    رفته بودیم دیدن عارف وارسته حاج میرزا اسماعیل دولابی.

    ایشان رو کرد به ابراهیم و گفت:

    آقا جان ما رو نصیحت کن!


    ابراهیم از خجالت سرخ شده بود.

    می گفت: حاج آقا ما رو خجالت ندین.

    مداح بود. صدای زیبایی داشت

    . در منطقه برای رزمندگان مداحی می کرد.

    بیشتر برای حضرت زهرا (س) می خواند.

    یکبار مسئله ای پیش آمد که گفت: دیگر مداحی نمی کنم!

    اما صبح روز بعد دوباره شروع به مداحی کرد!

    حضرت زهرا (س) را در خواب دیده بود

    . فرموده بودند: نگو نمی خوانم.

    ما تو را دوست داریم.

    هرکس گفت بخوان تو هم بخوان.




    در منطقه گیلان غرب مسئول اطلاعات بود.

    در جنوب هم جزء نیروهای اطلاعات لشگر بود

    . قبل از عملیات والفجر مقدماتی از همه رفقا خداحافظی کرد.

    گویی می دانست زمان دیدار فرا رسیده.



    در شب اول حمله، خودش را به بچه های گردان کمیل رساند.

    با شجاعت پنج روز در کانال کمیل در جنوب فکه مقاومت کرد.

    بیشتر بچه های مجروح را به عقب فرستاد.






    روز ۲۲ بهمن ۱۳۶۱ عراقی ها آماده شدند که به کانال حمله کنند


    . ابراهیم باقی مانده بچه ها را به عقب فرستاد.

    او تنهای تنها با ملائک خدا همراه شد


    . دیگر کسی او را ندید


    . حتی جنازه اش پیدا نشد.




    معلم وارسته، ورزشکار خودساخته، مداح دلسوز، ابراهیم هادی در فکه ماند تا خورشیدی باشد برای راهیان نور...





    امضاء




  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,238
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,225 در 11,578
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    شهید ابراهیم هادی - بنده مخلص خدا


    بنده مخلص خدا







    یک ماه از مفقود شدن ابراهیم می گذشت

    . بچّه هایی که با ابراهیم رفیق بودند هیچکدام حال و روز خوبی نداشتند

    . هر جا جمع می شدیم از ابراهیم می گفتیم و اشک می ریختیم.


    برای دیدن یکی از بچّه ها به بیمارستان رفتیم، رضا گودینی هم اونجا بود.

    وقتی که رضا رو دیدم انگار که داغش تازه شده باشه بلند گریه می کرد. بعد گفت: "

    بچّه ها دنیا بدون ابراهیم برا من جای زندگی نیست.

    مطمئن باشید من تو اولّین عملیات شهید می شم".









    یکی دیگه از بچّه ها گفت: "

    ما نفهمیدیم ابراهیم کی بود

    . اون بنده خالص خدا بود که اومد بین ما و مدّتی باهاش زندگی کردیم تا بفهمیم معنی بنده خالص خدا بودن چیه" یکی دیگه گفت

    : "ابراهیم به تمام معنا یه پهلوان بود یه عارف پهلوان
    امضاء



  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,238
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,225 در 11,578
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    شهید ابراهیم هادی - مادر




    مادر








    پنج ماه از شهادت ابراهیم گذشت.


    هر چه مادر از ما پرسید: "

    چرا ابراهیم مرخصی نمی آد؟"


    با بهانه های مختلف بحث رو عوض می کردیم و می گفتیم:


    "الآن عملیاته، فعلاً نمی تونه بیاد تهران و ... خلاصه هر روز چیزی می گفتیم."




    تا اینکه یکبار دیدم مادر اومده داخل اتاق و روبروی عکس ابراهیم نشسته و اشک می ریزه.


    اومدم جلو و گفتم: "

    مادر چی شده؟"




    گفت:


    من بوی ابراهیم رو حس می کنم. ابراهیم الآن توی این اتاقه، همینجا و... "


    وقتی گریه اش کمتر شد گفت:


    "من مطمئن هستم که ابراهیم شهید شده".









    مادر ادامه داد

    : "ابراهیم دفعه آخر خیلی با دفعات دیگه فرق کرده بود، هر چی بهش گفتم:


    بیا بریم، برات خواستگاری، می گفت:


    نه مادر، من مطمئنم که بر نمی گردم.


    نمی خوام چشم گریانی گوشه خونه منتظر من باشه"





    چند روز بعد مادر دوباره جلوی عکس ابراهیم ایستاده بود و گریه می کرد


    . ما هم بالاخره مجبور شدیم به دایی بگیم به مادر حقیقت رو بگه.


    آن روز حال مادر به هم خورد و ناراحتی قلبی او شدید شد و در سی سی یو بیمارستان بستری شد

    امضاء



  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,238
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,225 در 11,578
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    شهید ابراهیم هادی - کرامت شهید




    کرامت شهید









    حالا چندین سالی است که از مفقودی ابراهیم می گذرد.



    یکی از یادبودهای ابراهیم ترسیم چهره وی در سال ۱۳۷۶ زیر پل اتوبان شهید محلاتی بود.



    کار ترسیم چهره ی ابراهیم را سید انجام داده بود.سید می گوید:



    من ابراهیم را نمی شناختم وبرای کشیدن چهره ابراهیم چیزی نخواستم.



    اما بعداز انجام این کار به قدری خدا به زندگی ام برکت داد که نمی توانم برایت حساب کنم و خیلی چیزها هم از این تصویر دیدم.



    همون زمانی که این عکس رو کشیدم ، نمایشگاه جلوه گاه راه افتاد .











    یک شب جمعه ای بود.



    خانمی پیش من اومد وگفت:



    آقا ریا، این شیرینی ها برای این شهید ، همین جا پخش کنید



    .فکرکردم از فامیل های ابراهیم هستند ، پرسیدم:



    شما شهید هادی را می شناختید؟



    گفت: نه



    . تعجب من رو که دید ادامه داد:خونه ما همین ، اطرافه ، من در زندگی مشکل سختی داشتم .



    چند روز پیش وقتی شما داشتید این عکس رو ترسیم می کردید از اینجا رد می شدم



    .خدا را به حق این شهید صدا کردم



    .وقول دادم اگر مشکلم حل شود نمازهایم را اول وقت بخوانم



    .بعد هم برای این شهید که اسمش رو نمی دانستم فاتحه ای خوندم



    .باور کنید خیلی زود مشکل من برطرف شد وحالا اومدم که از ایشون تشکر کنم.







    سید نقاش چهره ابراهیم می گوید:






    پارسال دوباره اوضاع کاری من بهم خورده بود و مشکلات زیادی داشتم.یک بار که از جلوی تصویر آقا ابراهیم رد می شدم دیدم به خاطر گذشت زمان تصویر زرد و خراب شده .



    من هم رفتم داربست تهیه کردم و رنگ ها رو برداشتم وشروع به درست کردن تصویر شهید کردم



    .باور نکردنی بود



    .درست زمانی که کار تصویر تمام شد یک پروژه بزرگ به من پیشنهاد شد و خیلی از گرفتاری های مالی ام برطرف شد.سید ادامه داد:



    آقا اینها پیش خدا خیلی مقام دارند.



    حالا حالاها مونده که اونها رو بشناسیم .



    کوچکترین کاری که برای اونها انجام بدی ، خداوند سریع چند برابرش رو به تو برمی گردونه.





    یکی از دوستان شهید ابراهیم هادی نیزدر جریان اعمال حج طوافی را به نیت ابراهیم انجام داده بود .شب ابراهیم را بخواب دید که از او تشکر کردو گفت: هدیه ات به ما رسید.





    خوشا به حال جوان هایی که امثال ابراهیم را الگوی رفتاری خود کرده و مسیری جز مسیر انبیاء و اولیاء نمی پیمایند. کسانی که در نورانیت حقیقت یار و رب العالمین سوختند و خود روشنی بخش مسیر من و شما در این عالم فانی شدند.





    شادی ارواح طیبه شهدا به خصوص شهید جاویدالاثر ابراهیم هادی صلوات






    الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهمْ 
    امضاء



صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi