صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 22 , از مجموع 22

موضوع: تفسر سوره مبارکه همزه

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    November 2011
    شماره عضویت
    2032
    نوشته
    756
    صلوات
    1300
    دلنوشته
    4
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    295 در 93
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    نكته ها :
    1 - كبر و غرور، سرچشمه گناهان بزرگ است .
    خـود بـرتـربـيـنى بلاى عظيمى است كه خمير مايه بسيارى از معاصى محسوب مى شود، غفلت از خدا، كفران نعمتها، غرق شدن در عياشى و هوسبازى ، تحقير ديگران ، و استهزاى مـؤ مـنـان ، همه از آثار شوم اين صفت رذيله است ، افراد كم ظرفيت همين كه به نوائى مى رسـنـد، چـنـان گـرفـتـار كـبـر و غـرور مـى شـونـد كـه مـطـلقـا ارزشـى بـراى ديـگـران قائل نيستند، و همان سبب جدائى آنها از جامعه ، و جدائى جامعه از آنها مى شود.
    در عالمى از پندار فرو مى روند، خود را تافته اى جدا بافته مى پندارند و
    حـتـى از مقربان خدا مى شمارند، و همين سبب مى شود كه عرض و آبرو و حتى جان ديگران در نـظـر آنـهـا، بـى ارزش و بـى مـقـدار بـاشـد، بـه هـمـز و لمـز مـشـغـول مـى شـونـد، و بـا عـيـب جوئى و مذمت ديگران ، به گمان خود بر عظمت خويش مى افزايند! جالب اينكه در بعضى از روايات اينگونه افراد به عقرب تشبيه شده اند، كه كـارشـان نـيـش زدن اسـت ، (و اگـر نـيـش عـقـرب نـه از ره كـين است ، نيش ‍ آنها از راه كينه توزيهاست ).
    در حديثى آمده است كه پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: من در شب معراج گـروهـى از دوزخـيـان را ديـدم كـه گـوشـت از پـهـلويـشـان جـدا مـى كـردند و به آنها مى خـورانـدنـد!، از جـبرئيل پرسيدم اينها كيانند؟! گفت : هؤ لاء الهمازون من امتك ، اللمازون !: ايـنـهـا عـيـب جـويان و استهزاء كنندگان از امت تواند همانگونه كه در بالا اشاره كرديم ، بحث مشروحى در اين زمينه ذيل آيات سوره حجرات داشته ايم .
    2 - حرص بر جمع مال
    دربـاره مـال و ثـروت ، نـظرات متفاوتى در جهت افراط و تفريط وجود دارد، بعضى چنان اهـميتى براى آن قائلند كه حلال تمام مشكلاتش مى دانند، تا آنجا كه طرفداران اين عقيده در اشـعـار خـود داد سـخـن در ايـن زمـيـنـه داده انـد، از جمله شاعر عرب : مى گويد: فصاحة سحبان و خط ابن مقلة و حكمة لقمان و زهد بن ادهم اذا اجتمعت فى المرء و المرء مفلس فليس له قدر به مقدار درهم !
    : فصاحت سحبان (فصيح معروف عرب ) و خط ابن مقله (خطاط معروف ) و حكمت لقمان و زهد ابـراهـيـم بـن ادهـم اگـر در انـسـانـى جـمـع شـود و مـفـلس و بـى پول باشد قدر و مقامى حتى به مقدار يك درهم نخواهد داشت ! و لذا جاى تعجب نيست كه اين گـروه دائمـا بـه جـمـع امـوال پـردازنـد و آنـى راحت ننشينند و هيچ قيد و شرطى براى آن قائل نباشند و حلال و حرام در نظرشان يكسان باشد.
    در نـقـطـه مـقـابـل ايـن گـروه جـمـعـيـتـى هـسـتـنـد كـه بـراى مـال و ثـروت ، كـمـتـرين ارزشى قائل نيستند، فقر را مى ستايند و براى آن ارج قائلند، حتى مال را مزاحم تقوى و قرب خدا مى دانند!
    ولى در بـرابر اين دو عقيده كه در طرف افراط و تفريط قرار دارد آنچه از قرآن مجيد و روايات اسلامى استفاده مى شود، اين است كه مال خوب است اما به چند شرط: نخست اينكه : وسيله باشد و نه هدف .
    ديگر اينكه انسان را اسير خود نسازد، بلكه انسان امير بر آن باشد
    امضاء



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #22

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    November 2011
    شماره عضویت
    2032
    نوشته
    756
    صلوات
    1300
    دلنوشته
    4
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    295 در 93
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    سوم اينكه از طرق مشروع به دست آيد و در راه رضاى خدا مصرف گردد.
    عـلاقـه به چنين مالى نه تنها دنياپرستى نيست بلكه دليلى بر علاقه به آخرت است ، و لذا در حـديـثى از امام صادق (عليه السلام ) مى خوانيم : هنگامى كه حضرت ذهب و فضه (طـلا و نـقـره ) را لعـن و نـفـريـن فـرمـود: يـكـى از يـاران تـعـجـب كـرد و در ايـن سـؤ ال نـمـود امـام (عـليـه السـلام ) فـرمـود: ليس حيث تذهب اليه انما الذهب الذى ذهب بالدين و الفـضـة التـى افـاضـت الكفر: منظور از ذهب چيزى است كه دين را از بين برد و منظور از فضه چيزى است كه سرچشمه كفر و بى ايمانى مى شود.
    در حديث ديگرى از امام امير مؤ منان (عليه السلام ) مى خوانيم : السكر اربع سكرات سكر الشـراب ، و سـكـر المال ، و سكر النوم ، و سكر الملك : مستى چهار - گونه است ، مستى شراب ، مستى مال ، مستى خواب و مستى قدرت !.
    در حـديـث ديـگـرى از امـام صـادق (عليه السلام ) آمده است كه مردى خدمتش آمد و عرض كرد پـدر و مـادرم بـه فدايت باد، مرا موعظه اى كن ، فرمود: ان كان الحسنات حقا فالجمع لما ذا؟ و ان كـان الخـلف مـن الله عـز و جـل حـقـا فالبخل لما ذا؟!: اگر حسنات حق است و به آن ايـمـان داريـم ، جـمع مال براى چيست ؟ (چرا در راه خدا انفاق نكنيم ) و اگر پاداش و جبران الهى حق است ، بخل براى چيست ؟.
    بـسيارى هستند تا پايان عمر به جمع آورى مال مشغولند، و سرانجام براى ديگران وامى گـذارنـد، حـسـابـش را آنـهـا بـايـد بدهند و بهره اش نصيب ديگران است لذا در حديثى مى خـوانـيـم از امـيـر مـؤ مـنـان عـلى (عـليـه السـلام ) سـؤ ال كردند، من اعظم الناس حسرة ؟: چه كسى حسرتش از همه بيشتر است ؟!
    فـرمـود: مـن راءى مـاله فـى مـيـزان غـيـره ، و ادخـله الله بـه النـار و ادخـل وارثـه بـه الجـنـة !: كـسـى كـه امـوال خـود را در تـرازوى سـنـجـش اعمال ديگران ببيند، خداوند او را به خاطر اموالش وارد دوزخ كند، و وارث او را به خاطر آن وارد بهشت سازد!.
    و در حـديـث ديـگـرى از امـام صـادق (عـليـه السـلام ) در تـفسير آيه (كذلك يريهم الله اعـمـالهـم حـسـرات عليهم : (اينگونه خداوند اعمال آنها را مايه حسرتشان قرار مى دهد) فرمود: هو الرجل يدع المال لا ينفقه فى طاعة الله بخلا ثم يموت
    فـيـدعـه لمن يعمل به فى طاعة الله او فى معصيته : (اين درباره كسى است كه مالى را وامـى گـذارد و بـه خـاطـر بـخـل ، در راه طـاعـت الهى انفاق نمى كند، سپس مى ميرد و آن را براى كسى مى نهد كه در طاعت الهى يا در معصيتش مصرف مى كند).
    سـپـس امـام (عـليـه السـلام ) افـزود اگـر در طـريـق اطـاعـت خـدا صـرف كند آن را در ميزان عـمـل ديـگـرى مـى بـيـنـد و حـسـرت مـى خـورد، چـرا كـه مال مال او بوده ، و اگر در معصيت الهى صرف كند سبب تقويت او شده تا گناه كند (و باز عقوبت و حسرتش متوجه او است ).
    آرى موضع گيرى انسانها در برابر اموال مختلف است گاه از آن بت خطرناكى مى سازند و گاه وسيله سعادت بزرگى .
    ايـن سـخـن را بـا حـديـث پـر مـعـنـائى از ابـن عـبـاس پـايـان مـى دهـيـم ، او مـى گويد: ان اول درهـم و ديـنـار ضـربا فى الارض نظر اليهما ابليس ‍ فلما عاينهما اخذهما فوضعهما عـلى عـيـنـيـه ، ثـم ضـمـهـما الى صدره ، ثم صرخ صرخة ، ثم ضمهما الى صدره ، ثم قـال : انـتـما قرة عينى ! و ثمرة فؤ ادى ما ابالى من بنى آدم اذا احبوكما ان لا يعبدوا وثنا! حسبى من بنى آدم ان يحبوكما:
    هـنـگـامى كه نخستين سكه درهم و دينار در جهان زده شد ابليس نگاهى به آنها افكند وقتى آنـها را تماشا كرد آن دو را گرفت و بر چشمانش گذاشت ، سپس برداشت و به سينه اش چـسـباند! بعد فرياد عاشقانه اى كشيد! دگر بار به سينه اش چسباند، سپس گفت : شما (خـطـاب بـه درهـم و ديـنـار) نـور چـشـمـان مـنـيـد و مـيـوه دل مـن ! اگـر انسانها شما را دوست دارند براى من مهم نيست كه بت پرستى نكنند. همين كه شما را دوست دارند براى من كافى است (چرا كه شما برترين بت هستيد).
    خداوندا! ما را از مستى مال و مقام و دنيا و شهوات حفظ كن .
    پروردگارا ! ما را از سلطه شيطان و بندگى درهم و دينار رهائى بخش .
    بـارالهـا! آتـش دوزخ سـخـت شـكـنـنـده اسـت و رهـائى از آن جـز به لطف تو ممكن نيست ما را مشمول لطفت فرما.


    آمين يا رب العالمين

    امضاء


صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi