صفحه 2 از 15 نخستنخست 12345612 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 147

موضوع: حکومت در نهج البلاغه

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    امروزه در بعضی از جوامع غربی، اکثریت پیرو اجرای قوانینی می باشند که منافع مادی آنان را تأمین نماید. آنان حکومت ها و مردم حق مدار جهان اسلام را متهم به تروریست نموده و دارای فرهنگی وحشی می دانند؛ ولی در مرحله اول، منافع مادی و دنیوی خود را مد نظر قرار می دهند و همجنس بازی و غیره را قانونی می دانند. به راستی، چه ملاک و معیاری باید این تفکر را نقد کند؟ حتی ملاک ها و معیارهای انسانی، ولو بدون در نظر گرفتن دین، هیچ گاه چنین مطلبی را مورد قبول قرار نمی دهند.
    تعارضات بین ملل، جنگ و خونریزی، قتل، غارت و... که امروز گربیان گیر جهان دموکراسی طلب شده است، بزرگ ترین دلیل در مدعای ماست که با این گونه برداشت از دموکراسی، امکان صلح و سعادت انسانی در دنیا نیست؛ چون به طور مسلم، منافع مادی اکثریت ملتی با منافع ملت دیگر در تعارض واقع می شود و حتی منافع مادی اکثریت مردم یک شهر با اکثریت شهری دیگر، در داخل آن کشور نیز چنین ناهمگونی را به دنبال دارد.
    علاوه بر این، چنین دموکراسی، خود دارای، آفاتی می گردد. اولاً: آحاد مردم در امور شخصی خویش به غایت دقت و وسواس برخورد می کنند؛ اما امور اجتماعی و سیاسی را به تسامح برگزار می کنند و رأی دهندگان عموماً ضعیف، مستعد ضربه های عاطفی نیرومند و مهیای پذیرش تأثیر نیروهای خارجی و بیرونی هستند و ثانیاً؛ آنچه در دموکراسی امروز شاهد آن هستیم؛ این است که صدای افرادی که دارای تشکل سازمانی نیستند به جایی نمی رسد و اغلب چنین است که طبقات و گروه های خاصی از این دموکراسی بهره مندند. سوم این که بهره گیری فزاینده سیاستمداران از فنون تبلیغاتی، هرگونه اعتقاد افراد به مفاهیمی همچون: مردم حاکم، منشأ قدرت دولت های حاکم هستند و مردم نقش قدرت کنترل کننده و ناظر دولت های حاکم را ایفا می کنند را با تردید جدی مواجه می کند و چهارم: افرادی که نقش اساسی در انتخاب دارند، تجار بزرگ و صاحبان اقتدار اقتصادی (به عنوان یک گروه نخبه اجتماعی) هستند که علاوه بر کنترل اقتصاد، کنترل اهرم سیاست را نیز به طور نامرئی در دست دارند.(21)
    پس هیچ گاه دموکراسی بدین منظور مورد تأیید اسلام نخواهد بود و حکومت دینی نیز به مردم سالاری به این معنا، توجهی ندارد.

    امضاء


  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    2 - 1 - 2 - پادشاهی:
    این شکل از حکومت که هنوز هم در بعضی از کشورهای جهان مرسوم می باشد، یک حکومت کاملاً غیر دموکراسی و غیر دینی و در واقع، غیر مستند می باشد. لذا چون جهان امروز چنین حکومتی را نمی پذیرد، در غالب کشورها که نظام پادشاهی دارند، پادشاه یک عنوان سمبلیک دارد و کمتر در امور اجرایی دخالت دارد.
    اشکالاتی بر این نوع حکومت وارد است که اهم آن ها عبارتند از:
    1 - وجود شاه هیچ گونه مشروعیتی نخواهد داشت؛ چرا که توانایی ها و شایستگی ها او را به حکومت نرسانده است، بلکه این پدران و سلسله خاندان او بوده اند که او را بر سر کار آورده اند و وراثت، این امتیاز ویژه را مخصوص او قرار داده است.
    2 - به واسطه این که فرد لیاقت ندارد و صاحب قدرت هم می باشد و خود را برتر از دیگران می داند، غالباً به سوی استبداد و خودکامگی کشیده می شود. امیرالمؤمنین در نهج البلاغه، ضمن اشاره به این موضوع، آن را مورد نکوهش قرار داده است:
    الا فالحذر الحذر من طاعه ساداتکم و کبرائکم - الذین تکبروا عن حسبهم و ترفعوا فوق نسبهم - و القوا الهجینه علی ربهم - و جاحدوا الله علی ما صنع بهم - مکابره لقضائه و مغالبه لالائه - فانهم قواعد اساس العصبیه - و دعائم ارکان الفتنه و سیوف اعتزاء الجاهلیه(22)؛ زنهار! زنهار! آگاه باشید از پیروی و فرمانبری سران و بزرگانتان، آنان که به اصل و حسب خود می نازند و خود را بالاتر از آنچه که هستند، می پندارند و کارهای نادرست را به خدا نسبت می دهند و نعمت های گسترده خدا را انکار می کنند تا با خواسته های پروردگار مبارزه کنند و نعمت های او را نادیده انگارند. آنان شالوده تعصب جاهلی و ستون فتنه و شمشیرهای تفاخر جاهلیت هستند.
    به نظر می رسد که این بیان نهج البلاغه، گویاترین کلام در رد سلطه چنین حکامی بر جهان باشد.
    البته به شکل های حکومت های سوسیالیستی و کمونیستی نیز می توان اشاره کرد که چون این شکل از حکومت ها، امروز در جهان شکست خورده محسوب می گردد و کمتر مورد توجه واقع می شود؛ ضرورتی برای پرداختن به آن مشاهده نمی گردد.

    امضاء

  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    2 - 2 - حکومت های دینی

    در این بخش، منظور ما از حکومت های دینی، حکومتی است که منتسب به ادیان الهی است که توسط انبیا به بشر عرضه شده است و آن را در سه قسمت ارائه می نماییم: یهودیت، مسیحیت و اسلام؛ چرا که انبیاء دیگر، همچون: آدم، نوح و ابراهیم، دعوی حکومت نداشتند و آن به خاطر این است که در این مرحله از نظام، خانواده و قبیله مشکلات داخلی و خارجی را با سرداران و ریش سفیدان حل می نمود و اگر استضعاف و استثماری نباشد، عنصر اعتقادی مردم به نظام ساده آنان سامان می دهد و گرفتاری باقی نمی ماند و اگر در مراحلی هم تشکیلاتی توسط انبیاء صورت می گرفت، محدود به زمان خاصی بوده و در طول تاریخ، شاهد استمرار آن حرکت نبوده ایم.
    امضاء

  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    1 - 2 - 2 - یهودیت:
    یهودیت با اسحاق آغاز می شود و با یعقوب و یوسف ادامه می یابد. بیت یوسف، بیت پادشاهی و قضاوت است؛ ولی نبوت و حکومت در مقاطعی از هم جدا هستند. حتی با ظهور حضرت موسی، باز هم حکومت و رسالت از یکدیگر جدا بودند. با دقت نظر در آیات و روایات مربوط با زندگانی حضرت موسی (علیه السلام) به این نتیجه می رسیم که موسی نیامده بود تا فرعون درگیر شود و او را به اطاعت و متابعت خود بکشاند؛ بلکه موسی دو مأموریت دارد: یکی در رابطه با فرعون که از او می خواهد بنی اسرائیل را رها سازد تا موسی آن ها را با خود ببرد: ان ارسل معنا بنی اسرائیل(23) و مأموریت دیگر، در رابطه با بنی اسرائیل به بردگی رفته و گرفتار استضعاف و استثمار گشته است که می خواهد آن ها را به شخصیت و قدرت و صلابت برساند و از این چوب های خشک و مرده (در برابر قدرت ها و فراعنه)، اژدهای مسلطی فراهم آورد؛ در حالی که آن ها آماده مبارزه نبودند. آنان توان درگیری با فرعون را نداشتند و با این که از موسی سکونت در شهر را می خواستند، ولی آماده مبارزه نبودند و در نهایت:
    فاذهب انت و ربک فقا تلا انا هاهنا قاعدون؛(24) تو با پروردگارت بروید و بجنگید که ما در همین جا نشسته ایم.
    موسایی که امیرالمؤمنین، این چنین از زهد و پاکی او در نهج البلاغه نقل می کند:
    و الله ما ساله الا خبزاً یاکله - لانه کان یاکل بقله الارض - و لقد کانت خضره البقل تری من شفیف صفاق بطنه - لهزاله و تشذب لحمه(25) به خدا سوگند! موسی (علیه السلام) جز قرص نانی که گرسنگی را بر طرف سازد، چیز دیگری نخواست؛ زیرا موسی از سبزیجات زمین می خورد تا آن جا که بر اثر لاغری و آب شدن گوشت بدن، سبزی گیاه از پشت پرده شکم او آشکار بود.
    چنین موسایی، با این ویژگی ها و تمام تلاش هایی که در جهت نجات بنی اسرائیل متحمل شده بود، اینک نفرین می کند و جدایی می خواهد و آنان چهل سال گرفتار می شوند و تمامی آن نسل سست عنصر و بهانه گیر به زیر خاک می روند و پس از موسی، از پیامبری می خواهند تا وی برای آن ها پادشاهی قرار دهد و صاحب پرچمی را برانگیزد تا در راه خدا بجنگند و مبارزه کنند:
    الم تر الی الملاء من بنی اسرائیل من بعد موسی اذ قالوا لنبی لهم ابعث لنا ملکاً نقاتل فی سبیل الله(26) و در این مرحله، طالوت به پادشاهی و صاحب امری برانگیخته می شود و داود و سلیمان به ترتیب به پادشاهی، ملک، حکومت، داوری، نبوت و رسالت می رسند:
    یا داود انا جعلناک خلیفه فی الارض فاحکم بین الناس بالحق و لا تتبع الهوی فیضلک عن سبیل الله(27)
    ای داوود، ما تو را در زمین خلیفه (و جانشین) گردانیدم، پس میان (سزای) آنکه روز حساب را فراموش کرده اند عذابی سخت خواهند داشت.

    امضاء

  6. Top | #15

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    به این گونه است که رسالت و نبوت به حکم و داوری و ملک و پادشاهی گره می خورد تا این که یهود با فسق و فساد و خیانت و فتنه گری، گرفتار خشم مردم و نفرت حکومت ها می شود ضربت علیهم الذله و المسکنه(28) و (داغ) خواری و ناداری بر (پیشانی) آنان زده شد. تا این جریان مذهبی یهود و صهیونیسم به انشعاب سیاسی و اقتصادی تقسیم می گردد و صهیونیست ها با تشکل جدید و نفوذ در پایگاه های اجتماعی، به قدرت و تأثیرهای نهان و آشکار می رسند و برای رسیدن به خواسته های سیاسی و دولت موعود حتی به کوره های آدم سوزی و تبعید یهودیان نیز روی می آورند.
    امروزه جریان های افراطی مذهبی به قدرت بیشتری رسیده اند و دولت غاصب اسرائیل را مدعی تر ساخته اند که گذشته از جنگ های زرگری جناح های قدرت داخلی و خارجی و گذشته از باج خواهی و بهره برداری از حمایت ابر قدرت ها، در برابر بیداری مردم فلسطین این چنین به تکاپو و دست و پا زدن برای نجات خود هستند. شاید دنیاطلبی، خودخواهی و حسادت این ملت به هنگام حادثه، آن ها را عافیت طلب، ذلیل و ستمگر ساخته است و همین نقطه های ضعف، آن ها را به ذلت و مسکنت گره زده و از پا بر جایی و استقلال جدا ساخته است.
    اگر یهودیت و انبیای یهود به حکومت دینی روی نمی آورند و حتی موسی برای برخورد با فرعون آماده نمی شود، به خاطر ضعف و سستی این مردمی است که خود را باور ندارند و یا به خاطر راحت طلبی، سختی را تحمل نمی کنند.
    و امیرالمؤمنین چه زیبا حال این امت را در نهج البلاغه بیان می دارد و در جواب فرد یهودی که با تعریض به حضرت گفت: ما دفنتم نبیکم حتی اختلفتم فیه؛ هنوز پیامبرتان را دفن نکرده، درباره اش اختلاف کردید، فرمود: انما اختلفنا عنه لا فیه - و لکنکم ما جفت ارجلکم من البحر - حتی قلتم لنبیکم - اجعل لنا الها کما لهم الهه - قال انکم قوم تجهلون؛ ما درباره آنچه از او رسیده، اختلاف کردیم؛ نه در خود او؛ اما شما یهودیان، هنوز پایتان از دریای نیل خشک نشده بود که به پیامبرتان گفتید: برای ما خدایی بساز، چنان که بت پرستان خدایی دارند و پیامبر شما گفت: شما مردمی نادانید.(29)
    این بیان حضرت امیر (علیه السلام) که اشاره صریح به پیمان شکنی یهود دارد، حاوی ظرافت دقت در برخورد می باشد که گرچه بزرگ ترین ظلم تاریخ بشریت در غصب ولایت حق صورت گرفته است، ولی نگاه نهج البلاغه در برابر دشمنی که اصل دین را نشانه گرفته است و با تعریض تا آخرین لحظه و با تمامی امکانات در مقابل آن ایستاده است؛ قاطعانه و [به صورت ] چشم پوشی ظاهری از اختلاف می باشد؛ در حالی که ایشان در نهج البلاغه و در خطبه شقشقیه، از چنین اختلافات، شکوه و گلایه دارد.
    پیمان شکنی و بی وفایی آنان چنان آشکار بود که پیمان شکنان تاریخ به یهودیان تشبیه می شدند. نهج البلاغه در جایی، مروان بن حکم را به واسطه پیمان شکنی به یهودیان تشبیه می کند. آن جا که می فرماید:
    أ و لم یبا یعنی بعد قتل عثمان - لا حاجه لی فی بیعته انها کف یهودیه - لو با یعضی بکفه لغدر بسبته(30)
    مگر پس از کشته شدن عثمان با من بیعت نکرد؟ مرا به بیعت او نیازی نیست؛ دست او دست یهودی است. اگر با دست خود بیعت کند، در نهان بیعت را می شکند.
    به هر حال، این بود شرح حال یهود و شکل های حکومت های دینی که در نظر آنان می باشد و متأسفانه خبیث ترین حکومت دینی (یهودیت منحرف شده)، امروزه با غصب زمین های مسلمین و با اعتقاد به برتری خود بر دیگران، هولناک ترین فجایع را مرتکب می شود.


    امضاء

  7. Top | #16

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    2 - 2 - 2 - مسیحیت:
    گرچه مسیحیت به حکومت روی نیاورد، ولی به تربیت و تبشیر پادشاهان و سرداران اهتمام ورزید و در روم، بیزانس، حبشه، مصر، عراق و ایران، بذر دعوت را پراکند. حتی با ظهور اسلام نیز، مسیحیت در روم و اروپا گسترش یافت و در برابر مسلمان ها به تجدید قوا پرداخت و بسیج نیروهای مسیحی و جنگ های صلیبی را پایه گذاری نمود.
    در قرون وسطی و با همکاری کلیسا و توأم با قدرت تجاوز و قساوت، زمینه های اصلاح و یا برکناری مسیحیت از سیاست فراهم آمد و با انشعاب پروتستان و جریان های اصلاحی، همزمان با قرن های بیداری و رشد علم و صنعت، مذهب به محاصره گرفتار شد و دین، دنیایی گردید و جدایی دین از سیاست، حقوق، اقتصاد و حتی اخلاق و تربیت را به دنبال آورد. همین جریان تفکیک به معصومیت مذهب و قدسیت آن کمک کرد و به رشد مسیحیت و بالاتر از آن، به تأثیرگذاری بر جریان های سیاسی در آمریکای لاتین انجامید.
    امروز مسیحیت در سطحی از ایمان و باور متوقف مانده و در حاشیه نشسته و تأثیری بر توده های مردم ندارد؛ آن گونه که رسانه های گروهی، ادبیات گسترده، جریان های روشن فکری چپ و راست، نهادهای علمی با پشتوانه های مالی دولت و یا دولت سازان پنهان و حکومت پردازان پشت پرده، بر ذهن، احساس، رفتار و بر آرمان های ملی و جمعی تأثیرگذار هستند. البته در روزگار رویارویی تمدن ها می توان انتظار داشت که نه تنها مسیحیت، بلکه بودیسم هم می تواند لااقل در تحلیل های اندیشمندان سیاست و فلسفه نقشی را بر عهده بگیرد و در برابر جریان های دینی و به خصوص بنیاد گرایی اسلامی مطرح شود و با جریان تبلیغات جمعی و رسانه های گروهی، دوباره تنور جنگ های صلیبی شان را گرم نگه دارند.
    به هر حال، امروزه مسیحیت نه داعیه حکومت دارد و نه در مبانی و اصول آن چنین چیزی نهفته است و حکومت های قرون وسطایی دینداران مسیحی، یک برگه تاریک در تاریخ مسیحیت سیاسی به جا گذاشته اند که به نظر نمی رسد احیای دوباره آن، به این آسانی میسر می باشد.
    امضاء

  8. Top | #17

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    به هر حال، همان طور که گفته شد، ادیان وحیانی از آدم تا نوح و ابراهیم، گرایش های حکومتی ندارند؛ گرچه به سامان بخشی، داوری و جلوگیری از تجاوز و ظلم مأموریت دارند. با تمدن ها و شهرنشینی ها و امپراطوری های بزرگ مصر، ایران و چین و... ادیان یهودیت و مسیحیت با تأثیر بر سیاست، اداره، تشریع و قانون گذاری، قضاوت و داوری، صبغه ای جدید از حکومت، خلافت، ملک و قضاوت و حتی جهاد و قتال را نشان می دهد و طبیعی است که این حکومت ها به خاطر سنیگنی اهداف، سختی خصوصیات و مشکلات و شرایط موجود، برای تربیت، جاسازی، جایگزینی و تشکل و سازمان، نیازهایی را بخواهند که فراهم نشود و تحقق به همراه این اهداف؛ احکام، شرایع، خلافت و ملک و قضاوت، وجهه حکومتی آن ها را در نظر نگیریم.


    3 - 2 - 2 - حکومت در حوزه های مسلمین:
    حکومت دینی (اسلامی) که ما در این نوشتار در صدد تبیین آن هستیم، در واقع همان حکومت اسلامی است که شریعت مقدس اسلام، آن را توسط پیامبر عظیم الشأن اسلام معرفی نموده است و نمونه کامل آن، حکومت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در مدینه می باشد و در مقابل آن، تحلیل اهل سنت از حکومت می باشد که به طور اجمال به آن می پردازیم.
    با رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) (در سال یازدهم هجری) حادثه ای در ثقیفه بنی ساعده اتفاق افتاد که باعث ایجاد اختلاف اعتقادی عظیمی بین مسلمین شد. هر چند ریشه های این حادثه را باید در زمان حیات پیامبر دنبال نمود، ولی به طور یقین، بعد از رحلت پیامبر چهره خود را به صورت آشکار نشان داد و عده ای بر خلاف وصیت رسول الله عمل کرده و حق خلافت و ولایت امیرالمؤمنین را غصب و با وعده های حکومت، تهدید و مسائل دیگر، قبایل را همراه نمودند و بنی هاشم را کنار زدند. حکومت به ابوبکر رسید و به گفته عمر، حکومت او فلته و ناگهانی بود؛ ریشه در وصیت رسول نداشت و به وحی متکی نبود. این مشروعیت حکومت بود؛ ولی مقبولیت آن با زد و بند و وعده و وعید تحقق یافت و مستقر شد. پس از او، عمر به حکومت رسید. حکومت او بر اساس وصایت و سفارش ابوبکر بود و این اساس مشروعیت حکومت او بود. او با تبعیض در تقسیم غنایم و سهم بیت المال، زمینه اشرافیت را فراهم کرد. با کنار گذاشتن یاران حضرت علی (علیه السلام) و روی کار آمدن دشمنان او و با گرفتن قدرت مالی فاطمه (علیها السلام) و علی (علیه السلام) از فدک و خمس و انفال و با بدعت ها و انحراف های گوناگون در زمینه های عبادی تا اجتماعی و اقتصادی، زمینه را برای حکومت علوی بر هم زد و کاری کرد که حکومت به امیرالمؤمنین نرسد و اگر هم رسید، با معاویه و قدرت های مسلط و با بدعت ها و انحراف درگیر شود.
    امیرالمؤمنین در خطبه شقشقیه این جریان را این چنین تحلیل می کند:
    اما و الله لقد تقمصها فلان و انه لیعلم ان محلی منها محل القطب من الرحی - ینحدر عنی السیل و لا یرقی الی الطیر(31)
    آگاه باشید که به خدا سوگند! ابابکر جامه خلافت را بر تن کرد؛ در حالی که می دانست جایگاه من نسبت به حکومت اسلامی، چون قطب وسط است به آسیاب که دور آن حرکت می کند. او می دانست که سیل علوم از دامن کوهسار من جاری است و مرغان دور پرواز اندیشه ها، به بلندای ارزش من نتواند پرواز کرد.
    سپس در فرازی دیگر از این خطبه، به خلافت خلیفه دوم اینطور اشاره می کند:
    ... حتی مضی الاول لسبیله... فادلی بها الی فلان بعده
    تا این که خلیفه اول، به راه خود رفت و خلافت را به پسر خطاب سپرد. سپس امام، مثلی را با شعری از اعشی(32) عنوان کرد.
    شتان ما یومی علی کورها - و یوم حیان اخی جابر
    مرا با برادر جابر حیان چه شباهتی است؟ من همه روز را در گرمای سوزان کار کردم و او راحت و آسوده در خانه بود!
    آن گاه اعتراض خود نسبت به خلیفه اول و مشروعیت خلیفه دوم را چنین بیان می دارد: فینا عجباً بینا هو یستقیلها فی حیاته؛ شگفتا ابابکر که در حیات خود از مردم می خواست عذرش را بپذیرند. (ابابکر بارها می گفت: اقیلونی فلست بخیرکم؛ مرا رها کنید و از خلافت معذور دارید؛ زیرا من بهتر از شما نیستم.) اذ عقدها لاخر بعد وفاته لشد ماتشطرا ضرعیها؛ چگونه در هنگام مرگ، خلافت را به عقد دیگری در آورد هر دو از شتر خلافت سخت دوشیدند و از حاصل آن بهره مند گردیدند.
    حضرت آن گاه شکوه از عمر و ماجرای خلافت او را مطرح می کند:
    فصیرها فی حوزه خشناء یغلظ کلمها - و یخشن مسها و یکثر العثار فیها و الاعتذار منها - فصاحبها کراکب الصعبه - ان اشنق لها خرم و ان اسلس لها تقحم - فمنی الناس لعمر الله بخبط و شماس و تلون و اعتراض - فصبرت علی طول المده و شده المحنه حتی اذا مضی لسبیله


    سر انجام اولی حکومت را به راهی آورد و به دست کسی سپرد که مجموعه ای از خشونت و سخت گیری و اشتباه و پوزش طلبی بود. زمامدار مانند کسی [است ] که بر شتری سرکش سوار است. اگر عنان محکم کشد، پرده های بینی پاره شود و اگر آزادش گذارد، در پرتگاه سقوط قرار می گیرند. سوگند به خدا! مردم در حکومت دومی در ندامت و رنج مهمی گرفتار آمده بودند و دچار دورویی ها و اعتراض ها شدند و من در این مدت طولانی محنت زا و عذاب آور، چاره ای جز شکیبایی نداشتم تا آن که روزگار عمر هم سپری شد.
    به راستی چگونه می توان حکومت عمر را یک حکومت ایده آل مطرح نمود و بدعت های او را (با وجود علم بر سنت رسول) بر آن مقدم داشت!؟
    حاکم دستور داد طبق آیه قرآن نرمش داشته باشد. آن هم نرمشی نه از روی مداهنه و سستی که از روی رحمت و محبت که بما رحمه من الله لنت لهم(33)؛ تو به خاطر آنچه از رحمت و محبت خدا در دل داری، با این ها نرم شده ای که لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک؛(34) اگر خشن و سنگدل بودی و یا در دل تو غلظت و سختی بود، از گرد تو پراکنده می شدند و کنار می رفتند و حتی خشونت زبان، محبت و رحمت قلبی تو را آلوده می کرد و از کار می انداخت.
    علی (علیه السلام) می فرماید:
    من لان عوده کثفت اغصانه(35)
    کسی که در ساقه ها و چوب هایش نرمش بنشیند، برگ و بارش زیاد می شود و تولیدش انبوه می گردد.
    شرط باروری نرمش است؛ آن هم نرمشی مهرانگیز و مهربان. ولی سؤال این جاست: پس با آن که خلیفه دوم خشونت داشت، ولی از گرد او پراکنده نشدند و جواب با بیان بالا روشن می شود که در آن حوزه و با آن اهداف است که نرمی و لطافت در برخورد، موجب تجمع و خشونت، موجب تفرقه و جدایی می گردد؛ ولی در حوزه دیگر (با اهداف دنیوی)، چه بسا خشونت موجب تجمع و عدم اظهار مخالفت باشد.(36) روشی که نمونه های آن را در بعضی از حکومت ها شاهد هستیم.
    اما خلیفه سوم نیز وضع اسفناک تری نسبت به دیگران داشت که حضرت می فرماید:
    الی ان قام ثالث القوم نافجاً حضنیه - بین نثیله و معتلفه - و قام معه بنو ابیه یخضمون مال الله - خضمه الابل نبته الربیع - الی ان انتکث فتله و اجهز علیه عمله - و کبت به بطنته
    تا آن که سومی به خلافت رسید. دو پهلویش از پرخوری باد کرده، همواره بین آشپزخانه و توالت سرگردان بود و خویشاوندان پدری او از بنی امیه به پاخاستند و همراه او بیت المال را خوردند و بر باد دادند؛ چون شتر گونه ای که به جان گیاه بهاری بیفتد.
    عثمان آن قدر اسراف کرد که ریسمان بافته او باز شد و اعمال او مردم را برانگیخت و شکم بارگی او نابودش ساخت.
    حکومت عثمان پس از عمر به شورا گره خورد. عمر می گفت: اگر ابو عبیده بود، او را معرفی می کردم، او اینک کار را در میان کسانی می گذارد که در آینده رقیبان علی باشند. حضرت علی (علیه السلام) در همین خطبه می فرماید:
    فضغا رجل منهم لضعنه - و مال الاخر لصهره مع هن و هن
    یکی به سوی دامادش رفت و یکی به سوی دشمنی و با چه بدی ها از من گریختند!
    در واقع، نتیجه از اولش روشن بود. سعد بن وقاص دشمن علی است و عبدالرحمن داماد عثمان. پس انتخاب قطعی عثمان است؛ ولی با این رقیب تراشی ها، مشروعیت عثمان از سوی شورای سه نفره و انتخابی عمر بود.
    با مرگ و قتل عثمان، مردم به علی روی آوردند. درست به همان دلیلی که از او گریخته بودند، اکنون به سوی او آمدند و مثل شتران تشنه به او هجوم آوردند تا آن جا که فرزندانش در زیر پا رفتند و لباسش پاره شد. علی (علیه السلام) که وصایت غدیر و ثقلین و بالاتر از یوم الدار را تا هنگام وفات با هم داشت؛ با اجماع و پذیرش تمامی امت و اهل حل و عقد مسلمین مدینه و شهرها به حکومت رسید. مشروعیت بر اساس وصایت و اجماع و مقبولیتی بر اساس پذیرش و بیعت.
    با شهادت امیرالمؤمنین و بر اساس وصایت و بیعت، امام حسن (علیه السلام) به حکومت رسید تا این که یارانش را خریدند و خنجر در پایش گذاشتند و مصالحه با معاویه را تمام کردند.
    سپس معاویه به حکومت رسید و با زد و بند، خروج بر امام حسن (علیه السلام) و صلح و بیعت، مشروعیت و مقبولیت او این چنین شکل گرفت. با خرید و فروش آدم ها و با هدف ترور و قتل آن ها و با اختلاف انداختن و بی شخصیت کردن رقیب ها به اوج رسید و زمینه حکومت یزید فراهم گردید که امیرالمؤمنین در جاهای متعدد، نیرنگ ها و فتنه های معاویه را مورد اشاره قرار داده است.


    بعد از آن، با توجه به وصایت، سفارش و وراثت و آن گاه خروج عباسیان و در میان آنان نیز با وصایت و وراثت، حکومت امویان بر مسلمین ادامه داشت و با توسعه ممالک اسلامی و سرکشی سرداران، حکومت امرا و ملوک، بر اساس تنفیذ دستگاه خلافت بغداد به مشروعیت می رسید و با قدرت، زد و بند، مهارت و سیاست سرداران به مقبولیت و استواری راه می یافت. آن گاه حکومت عثمانی ها با تسلط آغاز شد و سپس حکومت های دیگری مثل آل سعود، با زد و بند و هماهنگی عشایر و قدرت های مسلط و با تأیید ولایت امری آن ها از سوی فقهای وهابی شکل گرفت و با پول و زد و بند و قلع و قمع ادامه یافت و مقبولیت گرفت و به صورت وراثت، از برادر به برادرزاده رسید.
    البته گذشته از این جریان ها، در کشورهای اسلامی حکومت های پادشاهی یا جمهوری و یا مدعی جمهوریت بوده یا هستند؛ ولی صبغه دینی ندارند و مشروعیت و مقبولیت خود را از مردم و پذیرش آن ها می دانند و چه بسا خود را مالک رقاب و صاحب اختیار آن ها بشمارند و بی نیاز از پذیرش آن حساب کنند.
    در مجموع به این نتیجه می رسیم که اهل سنت در حکومت، مشروعیت و مقبولیت را یکسره می کنند و هر جریان مسلطی که زمام امور را به دست گرفته باشد، لازم الاتباع است و با خروج بر او، حتی اگر کسی همچون حسین (علیه السلام) هم باشد؛ مهدور الدم می گردد.(37) آنان جز تسلط هیچ صفتی را لازم نمی دانند و برای خروج و مبارزه، هیچ دلیلی را نمی پذیرند. تنها بعضی از علمای معتزله، خروج بر فاسد جائر را جایز یا لازم می شمارند.
    اگر اهل سنت حکومت را بر اساس وحی و انتخاب و وصیت بگیرند، هیچ حاکمی مشروع بر ایشان نمی ماند و اگر بر اساس انتخاب و رأی مردم بگیرند و مقبولیت مردم را اساس بدانند، هیچ حاکمی نامشروع نمی ماند و هیچ خروجی ممنوع نمی شود و مرزبندی ها و قطعه قطعه کردن ممالک اسلامی بار نمی آورد.
    همان طور که در ابتدای این بخش بیان شد، در مقابل این نوع دیدگاه از اهل سنت، تحلیل شیعی حکومت مطرح است که طرح اساسی حکومت دینی را در ولایت معصوم و در زمان غیبت ولی فقیه عهده دار و حاکم است که کتاب حاضر، در پی تبیین این مهم می باشد؛ لذا این جا به صورت مستقل به آن نمی پردازیم.
    امضاء

  9. Top | #18

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    3 - 2 - 2 - حکومت در حوزه های مسلمین:
    حکومت دینی (اسلامی) که ما در این نوشتار در صدد تبیین آن هستیم، در واقع همان حکومت اسلامی است که شریعت مقدس اسلام، آن را توسط پیامبر عظیم الشأن اسلام معرفی نموده است و نمونه کامل آن، حکومت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در مدینه می باشد و در مقابل آن، تحلیل اهل سنت از حکومت می باشد که به طور اجمال به آن می پردازیم.
    با رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) (در سال یازدهم هجری) حادثه ای در ثقیفه بنی ساعده اتفاق افتاد که باعث ایجاد اختلاف اعتقادی عظیمی بین مسلمین شد. هر چند ریشه های این حادثه را باید در زمان حیات پیامبر دنبال نمود، ولی به طور یقین، بعد از رحلت پیامبر چهره خود را به صورت آشکار نشان داد و عده ای بر خلاف وصیت رسول الله عمل کرده و حق خلافت و ولایت امیرالمؤمنین را غصب و با وعده های حکومت، تهدید و مسائل دیگر، قبایل را همراه نمودند و بنی هاشم را کنار زدند. حکومت به ابوبکر رسید و به گفته عمر، حکومت او فلته و ناگهانی بود؛ ریشه در وصیت رسول نداشت و به وحی متکی نبود. این مشروعیت حکومت بود؛ ولی مقبولیت آن با زد و بند و وعده و وعید تحقق یافت و مستقر شد. پس از او، عمر به حکومت رسید. حکومت او بر اساس وصایت و سفارش ابوبکر بود و این اساس مشروعیت حکومت او بود. او با تبعیض در تقسیم غنایم و سهم بیت المال، زمینه اشرافیت را فراهم کرد. با کنار گذاشتن یاران حضرت علی (علیه السلام) و روی کار آمدن دشمنان او و با گرفتن قدرت مالی فاطمه (علیها السلام) و علی (علیه السلام) از فدک و خمس و انفال و با بدعت ها و انحراف های گوناگون در زمینه های عبادی تا اجتماعی و اقتصادی، زمینه را برای حکومت علوی بر هم زد و کاری کرد که حکومت به امیرالمؤمنین نرسد و اگر هم رسید، با معاویه و قدرت های مسلط و با بدعت ها و انحراف درگیر شود.
    امیرالمؤمنین در خطبه شقشقیه این جریان را این چنین تحلیل می کند:
    اما و الله لقد تقمصها فلان و انه لیعلم ان محلی منها محل القطب من الرحی - ینحدر عنی السیل و لا یرقی الی الطیر(31)
    آگاه باشید که به خدا سوگند! ابابکر جامه خلافت را بر تن کرد؛ در حالی که می دانست جایگاه من نسبت به حکومت اسلامی، چون قطب وسط است به آسیاب که دور آن حرکت می کند. او می دانست که سیل علوم از دامن کوهسار من جاری است و مرغان دور پرواز اندیشه ها، به بلندای ارزش من نتواند پرواز کرد.
    سپس در فرازی دیگر از این خطبه، به خلافت خلیفه دوم اینطور اشاره می کند:
    ... حتی مضی الاول لسبیله... فادلی بها الی فلان بعده
    تا این که خلیفه اول، به راه خود رفت و خلافت را به پسر خطاب سپرد. سپس امام، مثلی را با شعری از اعشی(32) عنوان کرد.
    شتان ما یومی علی کورها - و یوم حیان اخی جابر
    مرا با برادر جابر حیان چه شباهتی است؟ من همه روز را در گرمای سوزان کار کردم و او راحت و آسوده در خانه بود!
    آن گاه اعتراض خود نسبت به خلیفه اول و مشروعیت خلیفه دوم را چنین بیان می دارد: فینا عجباً بینا هو یستقیلها فی حیاته؛ شگفتا ابابکر که در حیات خود از مردم می خواست عذرش را بپذیرند. (ابابکر بارها می گفت: اقیلونی فلست بخیرکم؛ مرا رها کنید و از خلافت معذور دارید؛ زیرا من بهتر از شما نیستم.) اذ عقدها لاخر بعد وفاته لشد ماتشطرا ضرعیها؛ چگونه در هنگام مرگ، خلافت را به عقد دیگری در آورد هر دو از شتر خلافت سخت دوشیدند و از حاصل آن بهره مند گردیدند.
    امضاء

  10. Top | #19

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    حضرت آن گاه شکوه از عمر و ماجرای خلافت او را مطرح می کند:
    فصیرها فی حوزه خشناء یغلظ کلمها - و یخشن مسها و یکثر العثار فیها و الاعتذار منها - فصاحبها کراکب الصعبه - ان اشنق لها خرم و ان اسلس لها تقحم - فمنی الناس لعمر الله بخبط و شماس و تلون و اعتراض - فصبرت علی طول المده و شده المحنه حتی اذا مضی لسبیله


    سر انجام اولی حکومت را به راهی آورد و به دست کسی سپرد که مجموعه ای از خشونت و سخت گیری و اشتباه و پوزش طلبی بود. زمامدار مانند کسی [است ] که بر شتری سرکش سوار است. اگر عنان محکم کشد، پرده های بینی پاره شود و اگر آزادش گذارد، در پرتگاه سقوط قرار می گیرند. سوگند به خدا! مردم در حکومت دومی در ندامت و رنج مهمی گرفتار آمده بودند و دچار دورویی ها و اعتراض ها شدند و من در این مدت طولانی محنت زا و عذاب آور، چاره ای جز شکیبایی نداشتم تا آن که روزگار عمر هم سپری شد.
    به راستی چگونه می توان حکومت عمر را یک حکومت ایده آل مطرح نمود و بدعت های او را (با وجود علم بر سنت رسول) بر آن مقدم داشت!؟
    حاکم دستور داد طبق آیه قرآن نرمش داشته باشد. آن هم نرمشی نه از روی مداهنه و سستی که از روی رحمت و محبت که بما رحمه من الله لنت لهم(33)؛ تو به خاطر آنچه از رحمت و محبت خدا در دل داری، با این ها نرم شده ای که لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک؛(34) اگر خشن و سنگدل بودی و یا در دل تو غلظت و سختی بود، از گرد تو پراکنده می شدند و کنار می رفتند و حتی خشونت زبان، محبت و رحمت قلبی تو را آلوده می کرد و از کار می انداخت.
    علی (علیه السلام) می فرماید:
    من لان عوده کثفت اغصانه(35)
    کسی که در ساقه ها و چوب هایش نرمش بنشیند، برگ و بارش زیاد می شود و تولیدش انبوه می گردد.
    امضاء

  11. Top | #20

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    شرط باروری نرمش است؛ آن هم نرمشی مهرانگیز و مهربان. ولی سؤال این جاست: پس با آن که خلیفه دوم خشونت داشت، ولی از گرد او پراکنده نشدند و جواب با بیان بالا روشن می شود که در آن حوزه و با آن اهداف است که نرمی و لطافت در برخورد، موجب تجمع و خشونت، موجب تفرقه و جدایی می گردد؛ ولی در حوزه دیگر (با اهداف دنیوی)، چه بسا خشونت موجب تجمع و عدم اظهار مخالفت باشد.(36) روشی که نمونه های آن را در بعضی از حکومت ها شاهد هستیم.
    اما خلیفه سوم نیز وضع اسفناک تری نسبت به دیگران داشت که حضرت می فرماید:
    الی ان قام ثالث القوم نافجاً حضنیه - بین نثیله و معتلفه - و قام معه بنو ابیه یخضمون مال الله - خضمه الابل نبته الربیع - الی ان انتکث فتله و اجهز علیه عمله - و کبت به بطنته
    تا آن که سومی به خلافت رسید. دو پهلویش از پرخوری باد کرده، همواره بین آشپزخانه و توالت سرگردان بود و خویشاوندان پدری او از بنی امیه به پاخاستند و همراه او بیت المال را خوردند و بر باد دادند؛ چون شتر گونه ای که به جان گیاه بهاری بیفتد.
    عثمان آن قدر اسراف کرد که ریسمان بافته او باز شد و اعمال او مردم را برانگیخت و شکم بارگی او نابودش ساخت.
    حکومت عثمان پس از عمر به شورا گره خورد. عمر می گفت: اگر ابو عبیده بود، او را معرفی می کردم، او اینک کار را در میان کسانی می گذارد که در آینده رقیبان علی باشند. حضرت علی (علیه السلام) در همین خطبه می فرماید:
    فضغا رجل منهم لضعنه - و مال الاخر لصهره مع هن و هن
    یکی به سوی دامادش رفت و یکی به سوی دشمنی و با چه بدی ها از من گریختند!
    در واقع، نتیجه از اولش روشن بود. سعد بن وقاص دشمن علی است و عبدالرحمن داماد عثمان. پس انتخاب قطعی عثمان است؛ ولی با این رقیب تراشی ها، مشروعیت عثمان از سوی شورای سه نفره و انتخابی عمر بود.
    با مرگ و قتل عثمان، مردم به علی روی آوردند. درست به همان دلیلی که از او گریخته بودند، اکنون به سوی او آمدند و مثل شتران تشنه به او هجوم آوردند تا آن جا که فرزندانش در زیر پا رفتند و لباسش پاره شد. علی (علیه السلام) که وصایت غدیر و ثقلین و بالاتر از یوم الدار را تا هنگام وفات با هم داشت؛ با اجماع و پذیرش تمامی امت و اهل حل و عقد مسلمین مدینه و شهرها به حکومت رسید. مشروعیت بر اساس وصایت و اجماع و مقبولیتی بر اساس پذیرش و بیعت.
    با شهادت امیرالمؤمنین و بر اساس وصایت و بیعت، امام حسن (علیه السلام) به حکومت رسید تا این که یارانش را خریدند و خنجر در پایش گذاشتند و مصالحه با معاویه را تمام کردند.
    سپس معاویه به حکومت رسید و با زد و بند، خروج بر امام حسن (علیه السلام) و صلح و بیعت، مشروعیت و مقبولیت او این چنین شکل گرفت. با خرید و فروش آدم ها و با هدف ترور و قتل آن ها و با اختلاف انداختن و بی شخصیت کردن رقیب ها به اوج رسید و زمینه حکومت یزید فراهم گردید که امیرالمؤمنین در جاهای متعدد، نیرنگ ها و فتنه های معاویه را مورد اشاره قرار داده است.

    امضاء

صفحه 2 از 15 نخستنخست 12345612 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi