صفحه 3 از 15 نخستنخست 123456713 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 147

موضوع: حکومت در نهج البلاغه

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    بعد از آن، با توجه به وصایت، سفارش و وراثت و آن گاه خروج عباسیان و در میان آنان نیز با وصایت و وراثت، حکومت امویان بر مسلمین ادامه داشت و با توسعه ممالک اسلامی و سرکشی سرداران، حکومت امرا و ملوک، بر اساس تنفیذ دستگاه خلافت بغداد به مشروعیت می رسید و با قدرت، زد و بند، مهارت و سیاست سرداران به مقبولیت و استواری راه می یافت. آن گاه حکومت عثمانی ها با تسلط آغاز شد و سپس حکومت های دیگری مثل آل سعود، با زد و بند و هماهنگی عشایر و قدرت های مسلط و با تأیید ولایت امری آن ها از سوی فقهای وهابی شکل گرفت و با پول و زد و بند و قلع و قمع ادامه یافت و مقبولیت گرفت و به صورت وراثت، از برادر به برادرزاده رسید.
    البته گذشته از این جریان ها، در کشورهای اسلامی حکومت های پادشاهی یا جمهوری و یا مدعی جمهوریت بوده یا هستند؛ ولی صبغه دینی ندارند و مشروعیت و مقبولیت خود را از مردم و پذیرش آن ها می دانند و چه بسا خود را مالک رقاب و صاحب اختیار آن ها بشمارند و بی نیاز از پذیرش آن حساب کنند.
    در مجموع به این نتیجه می رسیم که اهل سنت در حکومت، مشروعیت و مقبولیت را یکسره می کنند و هر جریان مسلطی که زمام امور را به دست گرفته باشد، لازم الاتباع است و با خروج بر او، حتی اگر کسی همچون حسین (علیه السلام) هم باشد؛ مهدور الدم می گردد.(37) آنان جز تسلط هیچ صفتی را لازم نمی دانند و برای خروج و مبارزه، هیچ دلیلی را نمی پذیرند. تنها بعضی از علمای معتزله، خروج بر فاسد جائر را جایز یا لازم می شمارند.
    اگر اهل سنت حکومت را بر اساس وحی و انتخاب و وصیت بگیرند، هیچ حاکمی مشروع بر ایشان نمی ماند و اگر بر اساس انتخاب و رأی مردم بگیرند و مقبولیت مردم را اساس بدانند، هیچ حاکمی نامشروع نمی ماند و هیچ خروجی ممنوع نمی شود و مرزبندی ها و قطعه قطعه کردن ممالک اسلامی بار نمی آورد.
    همان طور که در ابتدای این بخش بیان شد، در مقابل این نوع دیدگاه از اهل سنت، تحلیل شیعی حکومت مطرح است که طرح اساسی حکومت دینی را در ولایت معصوم و در زمان غیبت ولی فقیه عهده دار و حاکم است که کتاب حاضر، در پی تبیین این مهم می باشد؛ لذا این جا به صورت مستقل به آن نمی پردازیم.

    امضاء
    امضاء


  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #22

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    البته گذشته از این جریان ها، در کشورهای اسلامی حکومت های پادشاهی یا جمهوری و یا مدعی جمهوریت بوده یا هستند؛ ولی صبغه دینی ندارند و مشروعیت و مقبولیت خود را از مردم و پذیرش آن ها می دانند و چه بسا خود را مالک رقاب و صاحب اختیار آن ها بشمارند و بی نیاز از پذیرش آن حساب کنند.
    در مجموع به این نتیجه می رسیم که اهل سنت در حکومت، مشروعیت و مقبولیت را یکسره می کنند و هر جریان مسلطی که زمام امور را به دست گرفته باشد، لازم الاتباع است و با خروج بر او، حتی اگر کسی همچون حسین (علیه السلام) هم باشد؛ مهدور الدم می گردد.(37) آنان جز تسلط هیچ صفتی را لازم نمی دانند و برای خروج و مبارزه، هیچ دلیلی را نمی پذیرند. تنها بعضی از علمای معتزله، خروج بر فاسد جائر را جایز یا لازم می شمارند.
    امضاء

  4. Top | #23

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    اگر اهل سنت حکومت را بر اساس وحی و انتخاب و وصیت بگیرند، هیچ حاکمی مشروع بر ایشان نمی ماند و اگر بر اساس انتخاب و رأی مردم بگیرند و مقبولیت مردم را اساس بدانند، هیچ حاکمی نامشروع نمی ماند و هیچ خروجی ممنوع نمی شود و مرزبندی ها و قطعه قطعه کردن ممالک اسلامی بار نمی آورد.
    همان طور که در ابتدای این بخش بیان شد، در مقابل این نوع دیدگاه از اهل سنت، تحلیل شیعی حکومت مطرح است که طرح اساسی حکومت دینی را در ولایت معصوم و در زمان غیبت ولی فقیه عهده دار و حاکم است که کتاب حاضر، در پی تبیین این مهم می باشد؛ لذا این جا به صورت مستقل به آن نمی پردازیم.

    امضاء
    امضاء

  5. Top | #24

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    3 - اهداف حکومت دینی


    بحث اهداف، می تواند از مهم ترین مباحث هر موضوعی باشد. در بحث حکومت، با کمک اهداف می توان شکل و شمایل و انگیزه بانیان و سردمداران حکومت ها را مورد نقد و بررسی قرار داد.
    در مجموع، اهداف یک دولت، حکومت و یا رهبری، گاهی سلبی است و گاهی اثباتی، گاهی برای جلوگیری از ظلم، ستم فشار و تجاوز است و گاهی برای ایجاد عدل و رفاه و صلاح و رشد علمی و گسترش فرهنگی.
    در طول تاریخ، اهداف حکومت ها، از پاسداری و حفاظت منافع تا پرستاری و رفاه و تعلیم و تربیت تا آموزگاری و تحول در پیشنهاد و گرایش ها در نوسان است.
    حکومت های معاصر در نهایت به رفاه و علم و مراحل جدید نظام اطلاعاتی روی آوردند و حوزه این حکومت ها در محدوده جامعه، زندگی و فاصله ای میان تولد و مرگ انسان می گذرد و در فکر عوالم گذشته و آینده انسان نیستند.
    نهج البلاغه، این گنجینه پر بها و دریای بیکران معارف، با الهام از کلام حضرت حق اهداف حکومت دینی را زمینه سازی برای اجرای حدود و احکام پروردگار می داند که تمامی منافع و مصالح مردم در گرو همین می باشد و لازمه این کار، دفاع از مظلوم و اقامه عدل و مبارزه با ظلم و ستم می باشد که در غیر این صورت، نمی توان بستر مناسبی برای اجرای احکام عالیه اسلام که بر مبنای مصالح بندگان وارد شده است، ایجاد نمود.
    امیرالمؤمنین در خطبه 131 می فرمایند:
    اللهم انک تعلم انه لم یکن الذی کان منا منافسه فی سلطان و لا التماس شی ء من فضول الحطام و لکن لنرد المعالم من دینک(38) و نظهر الاصلاح فی بلادک فیا من المظلومون عبادک و تقام المعطله من حدودک
    خدایا! تو می دانی که جنگ و درگیری ما برای به دست آوردن قدرت، حکومت، دنیا و ثروت نبود؛ بلکه می خواستیم نشانه های حق و دین را به جایگاه خویش باز گردانیم و در سرزمین تو اصلاح را ظاهر کنیم تا بندگان ستمدیده ات در امن و امان زندگی کنند و بار دیگر، قوانین و مقررات فراموش شده تو اجر گردد.
    سیره عملی امیرالمؤمنین که دوست و دشمن به آن اعتراف می کنند، گویای چنین تئوری می باشد که اگر او به دنبال قدرت و ریاست بود، به راحتی می توانست با زد و بند و ترور و بسیاری از اعمال دیگر که دور از ذهن امام نبود، به آن برسد. نهج البلاغه چنین پیامی را با قسم به پروردگار لایزال، این گونه بیان می دارد:
    اما و الذی فلق الحبه و برا النسمه - لو لا حضور الحاضر و قیام الحجه بوجود الناصر - و ما اخذ الله علی العلماء - الا یقاروا علی کظه ظالم و لا سغب مظلوم؛(39) سوگند به خدایی که دانه را شکافت و جان را آفرید! اگر حضور فراوان بیعت کنندگان نبود و یاران حجت را بر من تمام نمی کردند و اگر خداوند از علما عهد و پیمان نگرفته بود که برابر شکم بارگی ستمگران و گرسنگی مظلومان سکوت نکنند...
    لا لقیت حبلها علی غاربها و لسقیت آخرها بکاس اولها(40)
    جهاز شتر خلافت را بر کوله های آن انداخته، رهایش می ساختم و آخر خلافت را به کاسه اول آن سیراب می کردم.
    در واقع، اهداف والای حکومت دینی، برخاسته از تکلیف در راه اطاعت و بندگی خداوند است و برپاکنندگان چنین حکومتی، در واقع، خود را به میدان مشکلات و بلایا وارد نموده اند و تمام نظر آنان، رضای خداوند و عمل به سنت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است تا به لقاء خداوند برسند و وارد بهشت الهی گردند تا این چنین مورد خطاب قرار گیرند:
    یا ایتها النفس المطئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی و الدخلی جنتی(41)
    ای صاحب نفس مطمئن! برگرد به سوی پروردگارت، در حالی که او از تو راضی است و تو نیز راضی به رضای او هستی. پس در بندگی و عبودیت در بیا و داخل بهشت من شو.

    امضاء

  6. Top | #25

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    در واقع، اگر اهداف حکومت دینی در آزادی، امنیت، رفاه و بهداشت و آموزش خلاصه می شد، احتیاجی به طرح امامت و رهبری شیعه نیست؛ که همان انتخاب راه گشا است؛ اما اگر اهداف حکومت را رشد انسان ها در تمامی ابعاد و استعدادها بدانیم؛ یعنی همان که قرآن از زبان اصحاب کهف گوشزد می کند: هیی لنا من امرنا رشداً؛(42) پروردگارا بر ما وسیله رشد را مهیا ساز. و زندگی او را با مرگ تمام شده نپنداریم، به طور حتم به طرح و نظامی کار گشا و جواب گو، به رهبری معصوم و نایب آن نیازمندیم.
    حکومت هایی که جامعه انسانی را در حدود یک دامپروری بزرگ پایین می آورند، نه تنها به این همه وحی، کتاب، پیامبر و امام نیازی ندارند؛ که حتی به عقل (قوه سنجش و انتخاب) هم نیازی نیست؛ زیرا عقل هم زیادی است و تنها غرایز و فکر و تجربه برای او کافی است و این است که نهج البلاغه بر این نکته پا فشاری دارد و ضرورت پیامبر و امام و رهبری را گوشزد می کند و می فرماید:
    ... فهداهم به من الضلاله و انقذهم بمکانه من الجهاله(43)
    آن گاه، ضرورت امامت را این طور تبیین می کند:
    و خلف فیکم ما خلقت الانبیاء فی اممها - اذ لم یترکوهم هملاً بغیر طریق واضح و لا علم قائم(44)
    رسول خدا در میان شما مردم جانشینانی برگزید که تمام پیامبران گذشته برای امت های خود برگزیدند؛ زیرا آن ها هرگز انسان ها را بدون راهی روشن و نشانه ای استوار رها نکرده اند.
    اگر اهداف حکومت دینی را هدایت انسان در تمامی ابعاد بدانیم، آن وقت باید به کسی روی بیاوریم که به این همه آگاه است و از تمامی کشش ها و جاذبه ها آزاد است. ترکیب آگاهی و آزادی، همان عصمتی است که در فرهنگ سیاسی شیعه مطرح است و عصمت، ملاک انتخاب حاکمی است که نسبت به هواها و کشش های دنیا آزاد و به تمامی مراحل سیر و رشد و تکامل انسان ها آگاه است.
    نهج البلاغه، چه زیبا این ضرورت را تبیین نموده است که:
    انظروا اهل بیت نبیکم - فالزموا سمتهم - و اتبعوا اثرهم - فلن یخرجوکم من هدی - و لن یعیدوکم فی ردی - فان لبدوا فالبدوا - و ان نهضوا فانهضوا - و لا تسبقوهم فتضلوا - و لا تتاخروا عنهم فتهلکوا(45)
    مردم! به اهل بیت پیامبرتان بنگرید، از آن سو که گام بر می دارند بروید و قدم جای قدمشان بگذارید. آن ها هرگز شما را از راه هدایت بیرون نمی برند و به پستی و هلاکت باز نمی گردانند. اگر سکوت کردند، سکوت کنید و اگر قیام کردند، قیام کنید. از آن ها پیشی نگیرید که گمراه می شوید و از آنان عقب نمانید که نابود می گردید.
    البته با تغییر اهداف حکومت، معیار و روش انتخاب تفاوت می کند. این چنین اهداف بلندی، معیار و روش دیگری را می طلبد. همان معیار و روشی که در تفکر غنی و بینش عمیق شیعه مطرح است.
    در حکومت دینی، حاکم اسلامی فقط به دنبال احیای چنین بینش عمیقی می باشد، نه به دنبال منافع و قدرت و خودنمایی. در واقع، چون اهداف حکومت دینی بسیار والا و دارای ارزش معنوی می باشد، حاکم چنین حکومتی چون فارغ از دنیا است، مسؤولیت و قدرت (بدون رسیدن به چنین اهدافی)، از پست ترین امور دنیوی خواهد بود که نهج البلاغه از زبان امیرالمؤمنین، لنگه کفش بی ارزش وصله دار را بهتر از چنین مسؤولیت و قدرتی می پندارد: و الله لهی احب الی من امرتکم - الا ان اقیم حقاً او ادفع باطلاً(46)
    و این زمانی بود که گروهی از حاجیان در بیرون خیمه حضرت و قبل از جنگ جمل قصد داشتند تا با خلیفه جدید دیدار نموده و از او استفاده کنند و ابن عباس که از این اشتیاق مردم، آن هم در اوایل حکومت و در آستانه رویارویی دو سپاه خوشحال بود، خود را به حضرت رسانید تا اقبال مردم و انتظار آنان را برای حضرت بازگو کند و وقتی امیرالمؤمنین را مشغول پینه زدن به کفش بی ارزش خود دید، با تعجب به حضرت گفت: ای امیرالمؤمنین! احتیاج و نیاز ما برای سامان دادن کارها بیشتر است از آن چه انجام می دهی. ولی حضرت مشغول به کار بودند و سخنی نگفتند تا این که کار وصله زدن به اتمام رسید و چنین جمله پر معنایی را فرمودند: و الله لهی احب.... در واقع، بی اعتنایی حضرت به این شوق دیدار، آن هم زمانی که احتیاج به نیروی پشتیبان داشت و سکوت در مقابل احساسات ابن عباس در هنگام وصله زدن، گویاترین پیام را داشت. حتی اگر چنین کلامی از او صادر نمی شد، نوع بی اعتنایی او نسبت به دنیا و قدرت در سرتاسر زندگی نورانی آن بزرگوار کاملاً مشهود است.


    امضاء

  7. Top | #26

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    نهج البلاغه، چه زیبا این ضرورت را تبیین نموده است که:
    انظروا اهل بیت نبیکم - فالزموا سمتهم - و اتبعوا اثرهم - فلن یخرجوکم من هدی - و لن یعیدوکم فی ردی - فان لبدوا فالبدوا - و ان نهضوا فانهضوا - و لا تسبقوهم فتضلوا - و لا تتاخروا عنهم فتهلکوا(45)
    مردم! به اهل بیت پیامبرتان بنگرید، از آن سو که گام بر می دارند بروید و قدم جای قدمشان بگذارید. آن ها هرگز شما را از راه هدایت بیرون نمی برند و به پستی و هلاکت باز نمی گردانند. اگر سکوت کردند، سکوت کنید و اگر قیام کردند، قیام کنید. از آن ها پیشی نگیرید که گمراه می شوید و از آنان عقب نمانید که نابود می گردید.
    البته با تغییر اهداف حکومت، معیار و روش انتخاب تفاوت می کند. این چنین اهداف بلندی، معیار و روش دیگری را می طلبد. همان معیار و روشی که در تفکر غنی و بینش عمیق شیعه مطرح است.

    امضاء

  8. Top | #27

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    در حکومت دینی، حاکم اسلامی فقط به دنبال احیای چنین بینش عمیقی می باشد، نه به دنبال منافع و قدرت و خودنمایی. در واقع، چون اهداف حکومت دینی بسیار والا و دارای ارزش معنوی می باشد، حاکم چنین حکومتی چون فارغ از دنیا است، مسؤولیت و قدرت (بدون رسیدن به چنین اهدافی)، از پست ترین امور دنیوی خواهد بود که نهج البلاغه از زبان امیرالمؤمنین، لنگه کفش بی ارزش وصله دار را بهتر از چنین مسؤولیت و قدرتی می پندارد: و الله لهی احب الی من امرتکم - الا ان اقیم حقاً او ادفع باطلاً(46)
    و این زمانی بود که گروهی از حاجیان در بیرون خیمه حضرت و قبل از جنگ جمل قصد داشتند تا با خلیفه جدید دیدار نموده و از او استفاده کنند و ابن عباس که از این اشتیاق مردم، آن هم در اوایل حکومت و در آستانه رویارویی دو سپاه خوشحال بود، خود را به حضرت رسانید تا اقبال مردم و انتظار آنان را برای حضرت بازگو کند و وقتی امیرالمؤمنین را مشغول پینه زدن به کفش بی ارزش خود دید، با تعجب به حضرت گفت: ای امیرالمؤمنین! احتیاج و نیاز ما برای سامان دادن کارها بیشتر است از آن چه انجام می دهی. ولی حضرت مشغول به کار بودند و سخنی نگفتند تا این که کار وصله زدن به اتمام رسید و چنین جمله پر معنایی را فرمودند: و الله لهی احب.... در واقع، بی اعتنایی حضرت به این شوق دیدار، آن هم زمانی که احتیاج به نیروی پشتیبان داشت و سکوت در مقابل احساسات ابن عباس در هنگام وصله زدن، گویاترین پیام را داشت. حتی اگر چنین کلامی از او صادر نمی شد، نوع بی اعتنایی او نسبت به دنیا و قدرت در سرتاسر زندگی نورانی آن بزرگوار کاملاً مشهود است.


    امضاء

  9. Top | #28

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    4 - ضرورت حکومت

    از نگاه نهج البلاغه، تشکیل حکومت یک امر ضروری و غیر قابل انکار است و نهج البلاغه در مقابل خوارج، به این سخن که زمامداری جز برای خدا نیست، با یک کلام شیوا به این شبهه پاسخ داد که: و انه لا بد للناس من امیر بر او فاجر(47) آری درست است. فرمانی جز فرمان خدا نیست؛ ولی این یک مسأله عقلی و بلکه فطری است و کلمه لابد اشاره به همین مطلب دارد که مردم باید حاکمی داشته باشند. علاوه بر آن، این که تقسیم امیر به نیک و فاجر می تواند مؤید این ضرورت اجتماعی باشد که حتی در صورت فقدان یک حاکم صالح، برای گردش امور، حاکم فاجر نیز می تواند کار ساز باشد.
    آدم هایی که به اقتضای طبیعت و یا نیاز، یا از روی حساب، برنامه، عاطفه، غریزه و یا هدف، خواسته و آرمانی به هم گره خورده اند و در منطقه ای یکدیگر را یافته اند و تجمعی تشکیل داده اند، محتاج قدرتی هستند که آن ها را در برابر دشمن مهاجم حفاظت کند و یا در هنگام اختلاف و درگیری، از آن ها حمایت نماید، روابط افراد را سامان دهد و منافع آن ها را مشخص کند و باز محتاج قدرتی هستند که در هنگام اختلاف و تعارض منافع، مشکلات را حل کند و قضاوت نماید. این قدرت مورد نیاز، با این خاصیت که در شکل های مختلف، با افراد و انواع آدم ها، با روش های متفاوت و با خصوصیات گوناگون شکل می گیرد؛ دولت نام دارد که در کنار ملت و اجتماع کار می کند و کمک می کند و کار و کمک می گیرد که به این داد و ستدها، پادشاهی، حکومت فرمانروایی، رهبری و سرپرستی می گویند.
    در واقع، جز مکتب آنارشیسم که معتقد است جامعه باید بدون حکومت اداره شود که مشابه همان تفکر خوارج و با اسم جدید هستند، همه انسان ها و مکاتب به این نکته تأکید می کنند که امور جامعه انسانی با این پیچیدگی امروز، جز با حکومت نمی چرخد؛ اما این جا پرسشی اساسی مطرح می شود و آن پرسش این است که از نظر نهج البلاغه، آیا صرف تشکیل حکومت مطلوب است؟ خواه مؤمنین و افراد نیکوکار سرپرست مردم باشند یا فساق و افراد فاجر و یا این که نهج البلاغه، ضرورت تشکیل حکومت دینی را یک امر حتمی و ضروری می داند و انسان ها را به عنوان یک وظیفه، تشویق به سوی تشکیل یک حکومت دینی، به رهبری فردی صالح و مصلح می نماید.

    امضاء

  10. Top | #29

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    نهج البلاغه به صراحت، جز امام صالح، کس دیگری را شایسته خلافت و حکومت نمی داند. در جایی که می فرماید:
    و قد علمتم انه لا ینبغی ان یکون الوالی علی الفروج - و الدماء و المغانم و الاحکام - و امامه المسلمین البخیل - فتکون فی اموالهم نهمته - و لا الجاهل فیضلهم بجهله - و الا الجافی فیقطعهم بجفائه - و لا الحائف للدول فیتخذ قوماً دون قوم - و لا المرتشی فی الحکم - فیذهب بالحقوق - و یقف بها دون المقاطع - و لا المعطل للسنه فیهلک الامه(48)
    همانا شما دانستید که سزاوار نیست [فرد] بخیل بر ناموس، جان، غنیمت ها و احکام مسلمین ولایت و رهبری یابد و امامت مسلمین را عهده دار شود تا در اموال آن ها حریص گردد و نیز لیاقت رهبری ندارد که با نادانی خود، مسلمین را به گمراهی کشاند و ستمکار نیز نمی تواند رهبر مردم باشد که با ستم، حق مردم را غصب و عطاهای آنان را قطع کند و نه کسی که در تقسیم بیت المال عدالت ندارد؛ زیرا در اموال و ثروت آنان حیف و میل می کند و گروهی را بر گروهی مقدم می دارد و رشوه خوار در قضاوت نمی تواند امام باشد؛ زیرا در داوری، با رشوه گرفتن، حقوق مردم را پایمال و حق را به صاحبان آن نمی رساند و آن کسی که سنت پیامبر را ضایع می کند، لیاقت رهبری ندارد؛ زیرا امت را به هلاکت می رساند.

    امضاء

  11. Top | #30

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,873
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,237
    مورد تشکر
    1,766 در 1,063
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    در این بیان گهربار نهج البلاغه، فرد بخیل، نادان، ستمکار، رشوه خوار و ضایع کننده سنت رسول نمی تواند حاکم باشد؛ زیرا موجب نابودی و تباه دین و دنیای مردم می گردد.
    با مروری بر نهج البلاغه، این مطلب کاملاً مشهود است که خواسته نهج البلاغه زمینه سازی و در نهایت، تشکیل حکومت دینی می باشد.
    آن حضرت، در همان کلام که در جواب شبهه خوارج، اصل تشکیل حکومت را گوشزد می کند، در ذیل آن می فرماید:
    اما الامره البره فیعمل فیها التقی - و اما الامره الفاجره فیتمتع فیها الشقی - الی ان تنقطع مدته و تدرکه منیته(49)
    اما در حکومت پاکان، انسان پرهیزکار به خوبی انجام وظیفه می کند؛ ولی در حکومت بدکاران، ناپاک از آن بهره مند می شود تا مدتش سرآید و مرگ وی فرا رسد.
    این فرمایش حضرت، به صراحت، تشکیل حکومت توسط پاکان که متقین در آن انجام وظیفه نمایند را مطلوب می داند و آن حضرت، هیچ گاه حکومتی که در آن بدکاران و ناپاکان از آن بهره مند شوند را نمی خواهد و اصولاً تمامی جنگ ها و نبردهای حضرت که تمامی مدت حکومت حضرت را به خود مشغول نمود، برای این بود که ناپاکان بر مردم حکومت نکنند.
    به صراحت می توان گفت که اگر توحید، معاد و همین مذهب حداقل(50) کافی باشد، باز هم تشکیل حکومت دینی یک امر ضروری است. توحیدی که به درون و نفسانیت آدمی اجازه حکومت نداده است و مرتب به مبارزه با منیت و عبودیت در مقابل الله تأکید می کند، هیچ گاه اجازه اطاعت از فرعون ها، قارون ها و هیتلرهای زمان را نخواهد داد و با همین قدر از زمینه توحیدی می توانیم به ولایت و خلافت راه بیابیم.
    نهج البلاغه به زیبایی به این نکته اشاره دارد که:
    و ما اخذ الله علی العلماء - الا یقاروا علی کظه ظالم لا سغب مظلوم(51)
    خداوند از علما عهد و پیمان گرفته است که در برابر شکم بارگی و گرسنگی مظلومان سکوت نکنند.

    امضاء

صفحه 3 از 15 نخستنخست 123456713 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi