صفحه 4 از 15 نخستنخست 1234567814 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 147

موضوع: حکومت در نهج البلاغه

  1. Top | #31

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    آیا این کلام جز این است که لازم است با قدرتی نشأت گرفته از حکومت، در مقابل ظالمین ایستادگی کرد و سرتاسر خطبه شقشقیه ضرت اشاره به این مهم دارد و تشکیل خلافت را یک اصل دانسته و تمامی همت خود را برای در دست گرفتن حکومت به کار برد؛ در حالی که همه - حتی دشمنان علی (علیه السلام) - اعتراف داشتند که او نسبت به دنیا و قدرت دنیوی بی اعتنا بود و در انتهای همین خطبه شقشقیه هم اشاره دارد که دنیای شما نزد من از آب بینی بزغاله بی ارزش تر است. با این وجود، شبهات و فتنه ها کاری کرد که امیرالمؤمنین را به حریص بودن به خلافت و حکومت متهم نمودند و این نکته ای است که نهج البلاغه به آن اشاره دارد:
    و قد قال قائل انک علی هذا الامر یا ابن ابی طالب لحریص(52)
    ای فرزند ابو طالب! تو نسبت به خلافت حریص می باشی.
    و طبق نقلی، این فرد، سعد بن ابی وقاص بود که بسیاری از فضایل علی (علیه السلام) را از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می کند.(53) سپس پاسخ حضرت را در این خطبه مورد اشاره قرار می دهد که:
    فقلت بل انتم و الله لاحرص و ابعد و انا اخص و اقرب - و انما طلبت حقالی و انتم تحولون بینی و بینه - و تضربون وجهی دونه(54)
    به خدا سوگند! شما با این که از پیامبر اسلام دورترید، حریص تر می باشید، اما من شایسته تر و نزدیک تر به پیامبر اسلامم. همانا من تنها حق خود را مطالبه می کنم که شما بین من و آن حایل گشتید و دست رد بر سینه ام زدید.

    امضاء


  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #32

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    سپس حضرت از عکس العمل آن حضرت جمع حاضر خبر می دهد که چون با برهان قاطع او را مغلوب کردم، درمانده و سرگردان شد و نمی دانست در پاسخم چه بگوید. آن وقت عده ای مغلوب کردم، درمانده و سرگردان شد و نمی دانست در پاسخم چه بگوید. آن وقت عده ای نا آگاه مطرح می کنند که علی (علیه السلام) برای قبضه کردن قدرت، تلاش و تقاضایی نکرد. همین قدر این فرصت به دست آمد که علی (علیه السلام) به مجموعه ای از حکومت مردم، شورایی که همان حکومت اسلامی یا حکومت الله است را نشان داد.(55) پر واضح است که اگر منظور نویسنده از قبضه کردن قدرت، تلاش برای گرفتن حق الهی خود باشد، درک این معنا از واضحات می باشد و کلمات حضرت امیر (به خصوص در خطبه شقشقیه) شاهد این مدعا می باشد و همراهی حضرت زهرا (علیها السلام) و حسنین (علیه السلام) تا درب خانه انصار و... به این مهم اشاره دارد و اگر به خاطر دنیا باشد که این نیز واضحات است، با توجه به شخصیت عظیم امیرالمؤمنین (علیه السلام)، تصور این مطلب، حتی برای دشمنان وی نیز دور از ذهن است. اگر امیرالمؤمنین بعد از حادثه سقیفه(56) سکوت می کند، به خاطر این نیست که حقی در خلافت ندارد؛ بلکه به خاطر این است که وی یاوری ندارد. در خطبه شقشقیه می فرماید:
    فسدلت دونها ثوباً و طویت عنها کشحاً - و طفقت ارتئی بین ان اصول بید جذاء - او اصبر علی طخیه عمیاء - یهرم فیها الکبیر و یشیب فیها الصغیر - و یکدح فیها مؤمن حتی یلقی ربه - فرایت ان الصبر علی هاتا احجی - فصبرت و فی العین قذی و فی الحلق شجا

    امضاء

  4. Top | #33

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    پس من ردای خلافت رها کرده، دامن جمع نموده و از آن کناره گیری کردم و در این اندیشه بودم که با دست تنها برای گرفتن حق خود به پا خیزم یا در این محیط خفقان زا و تاریکی که به وجود آورده اند، صبر پیشه سازم که پیران را فرسوده و جوانان را پیر می سازد و مردان با ایمان را تا قیامت و ملاقات پروردگار، اندوهگین نگه می دارد. پس از ارزیابی درست، صبر و بردباری را خردمندانه تر دیدم. پس صبر کردم؛ در حالی که گویا خار در چشم و استخوان در گلوی من مانده بود و با دیدگان خود می نگریستم که میراث مرا به غارت می برند.
    به راستی که این سخن چگونه می تواند صواب باشد، در حالی که تلاش های [بی وقفه ] امیرالمؤمنین (علیه السلام) بعد از حادثه سقیفه آن هم به خاطر یک تکلیف الهی و به عهده گرفتن یک منصب الهی، حتی بر مخالفین آن حضرت پوشیده نیست.(57) عدم بیعت آن حضرت با سران سقیفه که پس از مدت ها و با اکراه و اجبار او را مجبور به بیعت نمودند و آن حوادث تکان دهنده تاریخ و شکستن حرمت دختر رسول خدا، شبها به درب خانه انصار رفتن و یادآوری غدیر و حق مداری خود، آیا این ها تلاش نمی باشد؟!

    امضاء

  5. Top | #34

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    البته در این جا بحثی پیش می آید و آن، اقبال مردم در تشکیل حکومت دینی است و پر واضح است که زمانی حاکم صالح و مصلح می تواند حدود و احکام الهی را اجرا کند که اقبالی از طرف مردم باشد که از آن به عنوان مقبولیت نام می برند و اتفاقاً به همین دلیل علی (علیه السلام) خود را از حکومت کنار کشید؛ چون اقبالی صورت نگرفت. گرچه از سوی رسول خدا زمینه های زیادی برای حکومت علوی برداشته شده بود، لکن منافقین تمام این زمینه ها را خشکانده بودند و به همین دلیل، امیرالمؤمنین (علیه السلام) پس از جاهلیت مجدد مردم که از آن به جاهلیت دوم تعبیر می کنند؛(58) وقتی مردم برای بیعت هجوم آوردند، ایشان نپذیرفت؛ چرا که جامعه به انواع بدعت ها و فسق و فجور و انحراف از سنت های رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آلوده شده و دیگر تحمل حکومت علی (علیه السلام) را نداشت.
    از بارزترین سنت های رسول خدا، ایجاد همین حکومت دینی در مدینه بود که با مطالعه سیره آن بزرگوار به این مطالب خواهیم رسید که صبغه حکومتی دارد. سنتی که رمز موفقیت مردم بود و لذا نهج البلاغه، به محافظت این سنت اشاره نموده است. آن جا که می گوید:
    وصیتی لکم ان لا تشرکوا به شیئاً - و محمداً (صلی الله علیه و آله و سلم) فلا تضیعوا سنته - اقیموا هذین العمودین - و اوقدوا هذین المصباحین - و خلاکم ذم(59)
    سفارش من به شما آن است که به خدا شرک نورزید و سنت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را تباه نکنید. این دو ستون دین را برپا دارید و این دو چراغ را روشن نگه دارید؛ آن گاه سزاوار هیچ سرزنشی نخواهید بود.

    امضاء

  6. Top | #35

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    رفتار رسول خدا با رفتار صومعه دارها و عبادتگاه ها هماهنگ نیست. در همان مدینه، به تمامی فرمانروایان ایران، روم، حبشه و یمن نامه می نویسد و آن را به اطاعت و تسلیم فرا می خواند. او با تشکیل جامعه اسلامی، با اهل کتاب و مشرکین مدینه قرارداد دارد. همراه با تنظیم روابط، توزیع قدرت و ایجاد نظام و تشریع شرایع را هم مدنظر دارد؛ برنامه پس از مرگ و رحلت خویش را نیز تنظیم می کند و رهبری و تثبیت امامت و خلافت را مورد تأکید قرار می دهد. آیا در این ها نشانی از حکومت و مدیریت و ضرورت آن مطرح نیست؟
    چگونه ما با این بی تفاوتی اسلام را ارزیابی می کنیم؟ به راستی این چنین خوف و اندوه امیرالمؤمنین از جدایی صالحین از حکومت به خاطر چیست؟ آن جا که می فرمایند:
    و لکننی آسی ان یلی امر هذه الامه سفهاوها و فجارها - فیتخذوا مال الله دولا و عباده خولا - و الصالحین حرباً و الفاسقین حزبا(60)
    لکن از این اندوهناکم که بی خردان و تبهکاران این امت، حکومت را به دست آورند؛ آن گاه مال خدا را دست به دست بگردانند و بندگان او را به بردگی کشند؛ با نیکوکاران در جنگ و با فاسقان همراه باشند.
    آیا با این تعابیر، در ضرورت تشکیل حکومت دینی به رهبری امام صالح و مصلح شکی باقی می ماند؟

    امضاء

  7. Top | #36

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    فصل دوم: وظایف حکومت دینی


    وظایف حکومت ها، مجموعه مسائلی است که قدرت حاکم باید برای رسیدگی به آن تلاش کند و در حکومت های غیر دینی با ممیزی ها و راهکارهایی که در قانون پیش بینی می شود، بر انجام صحیح این وظایف نظارت می شود. اما حکومت دینی چون یک حکومت الهی است و از طرف پروردگار، برای اصلاح امور مردم و اجرای قوانین دینی تشریع شده است، متولیان حکومت، در وهله اول خود را در مقابل پروردگار مسؤول می دانند و آن گاه در مقابل مردم؛ آن هم بنا بر امر الهی، نه بر اساس خواسته و توقعات مردم.
    در ابتدا، بیان این مطلب ضروری است که ما در این فصل، به اهم وظایف حکومت می پردازیم و این کار بدین خاطر است که حکومت ها وظایف زیادی به عهده دارند که در مجموع، این وظایف، جهت ایجاد زمینه و بستر مناسب برای رشد و تکامل انسان ها می باشد و بر شمردن هر کدام از این وظایف و بحث و گفتگو پیرامون آن، خود بحث مستقلی را می طلبد که در این زمینه کارهایی نیز صورت پذیرفته است و لذا در این بخش، به مهم ترین آن ها اشاره می کنیم.

    امضاء

  8. Top | #37

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    1 - احیای سنن الهی


    وقتی نهج البلاغه حکومت حجت خدا را ترسیم می کند، بالاترین وظایف حکومت را احیای این سنن می شمارد. آن جا که می فرماید: و یحیی میت الکتاب و السنه(61)؛ در واقع، این یک اصل بنیادین است. ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه می گوید: در روز دوم خلافت، علی (علیه السلام) برای مردم خطبه ای بسیار بلند خواند و در ضمن آن فرمود که من شما را به سوی سنت پیغمبر می برم و به آنچه مأمور هستم، عمل می کنم.(62)
    نهج البلاغه این وظیفه را از مهم ترین وظایف حکومت قلمداد می کند و افراد را به حفظ حکومت توصیه نموده، خطرات عدم پیروی از حکومت را به دلیل عدم پیروی از کتاب خدا و رسول خدا می شمرد؛ چنان که امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرماید:
    ان الله بعث رسولا هادیاً بکتاب ناطق و امر قائم - لا یهلک عنه الا هالک - و ان المبتدعات المشبهات من المهلکات - الا ما حفظ الله منها - و ان فی سلطان الله عصمه لامرکم - فاعطوه طاعتکم غیر ملومه و لا مستکرهه بها(63)
    همانا خداوند پیامبری راهنما را با کتابی گویا و دستوری استوار برانگیخت. هلاک نشود جز کسی که تبهکار است و بدانید که بدعت ها به رنگ حق در آمده و هلاک کننده اند؛ مگر خداوند ما را از آن ها حفظ فرماید و همانا حکومت الهی حافظ امور شماست. بنابراین، زمام امور خود را بی آن که نفاق ورزیده یا کراهتی داشته باشید، به دست امام خود بسپارید. به خدا سوگند! اگر در پیروی از حکومت و امام اخلاص نداشته باشید، خدا دولت اسلام را از شما خواهد گرفت و هرگز به شما باز نخواهد گردانید و در دست کافران قرار خواهد داد.
    امضاء

  9. Top | #38

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    از نظر امیرالمؤمنین، هدف مهم حکومت، بازگشت به سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و بر جای نشاندن معالم و نشانه های دین بود و علی (علیه السلام)، همان گونه که بازگشت به قرآن را ضروری می دانست، بارها در کلام خود بر این اصل بنیادین تأکید می فرمود. متأسفانه این رویه با بی اطلاعی اکثریت جامعه از سنت روبه رو شد و اصلاحات امام را ناکارآمد ساخت. هر چند امام در عصر خلفا نیز موارد تخطی از روش رسول خدا را گوشزد می فرمود، ولی آن حضرت در وضعیتی نبود که بتواند روند انحراف از سنت را به کلی متوقف سازد و چنین اقدامی در صورت رهبری و حکومت آن بزرگوار ممکن می شد؛ آن هم در صورتی که زمینه مناسب برای آن مهیا گردد و در غیر این صورت، این انحرافات حتی در حکومت دینی نیز بروز می کند. همان طور که در مورد بعضی از بدعت های وارد شده بعد از رسول خدا مشاهده می کنیم که امیرالمؤمنین در مرکز حکومت خود که اکثریت شیعیان را در خود جای داده بود، نتوانست نماز تراویح را جلوگیری کند که فریاد و اسلاما بلند شد و این نماز، با بدعت در جماعت، در زمان حکومت حضرت و در مرکز حکومت یعنی کوفه، به امامت ابوموسی اشعری اقامه گردید.(64)
    در خطبه دیگر، شماری از سنت هایی که در زمان حکومت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) انجام گرفته بود را بر می شمارد و می فرماید:
    ... فقاتل بمن اطاعه من عصاه - یسوقهم الی منجاتهم - و یبادر بهم الساعه ان تنزل بهم - یحسر الحسیر و یقف الکسیر - فیقیم علیه حتی غایته - الا هالکاً لا خیر فیه - حتی اراهم منجاتهم - و بواهم محلتهم - فاستدارت رحاهم - و استقامت قناتهم(65)
    پیامبر اسلام با یارانش به مبارزه با مخالفان پرداخت تا آنان را به سر منزل نجات کشاند و پیش از آن که مرگشان فرا رسد، آنان را به رستگاری رساند. با خستگان مدارا کرد و شکسته حالان را زیر بال گرفت تا همه را به راه راست هدایت فرمود. جز آنان که راه گمراهی پیمودند و در آن ها خیری نبود، همه را نجات داد و در جایگاه مناسب رستگاری استقرارشان بخشید تا آن که آسیاب زندگی آنان به چرخش در آمد و نیزه هاشان تیز شد...
    امضاء

  10. Top | #39

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    سنت احیا و زنده نمودن، جزء وظایف حکومت است و به راستی! کدام حکومت در پی احیای افراد و نجات آن هاست و رهبر آنان مانند طبیبی دلسوز در پی مداوای آنان است؟
    تمامی این کلمات در اوایل حکومت امیرالمؤمنین (علیه السلام) بیان شده است و حضرت، این چنین وظایف خود را اظهار می کند. آن گاه در پایان این خطبه می فرماید:
    و ایم الله لایقرن الباطل - حتی اخرج الحق من خاصرته(66)
    به خدا سوگند! درون باطل را می شکافم تا حق را از پهلویش بیرون کشم.
    امیرالمؤمنین آن چنان در احیای این اصل مصمم بود که در حادثه شوری، وقتی عبدالرحمن بن عوف با این جمله که بیعت بر اساس عمل به کتاب خدا و سنت رسول و سیره شیخین باشد، دست خود را برای بیعت با حضرت دراز کرد؛ امیرالمؤمنین فقط عمل به کتاب خدا و سنت رسول خدا را پذیرفت، در حالی که می توانست همه شروط را بپذیرد و پس از به قدرت رسیدن، به آن ها بی اعتنا باشد؛ همان طوری که عثمان چنین کرد (گرچه کسانی همچون عبدالرحمن بن عوف به خوبی علی (علیه السلام) را می شناختند و به همین دلیل، چنین شرطی را مطرح نمودند تا خلافت به دیگری برسد). او معتقد بود که روش و سیره پیامبر یک امر ماندگار است و تنها راه سعادت بشر می باشد.
    امضاء

  11. Top | #40

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    مرحوم کلینی متن خطبه ای از امام را روایت فرموده است که قسمت نخست آن با اندک تفاوتی در عبارات نهج البلاغه نیز آمده است(67) و این خطبه از اقداماتی حکایت می کند که امیرالمؤمنین در اندیشه انجام آن ها بود تا حکومت را بر مدار قانون الهی و سنت پیامبر استوار گرداند؛ اما جامعه را به هیچ وجه مناسب انجام آن تغییرات نمی یافت. عقب بردن مقام ابراهیم از موضع آن، باز پس گرفتن فدک، تغییر پیمانه ای که پیامبر برای زکات معین فرمود، تصرف خانه جعفر بن ابی طالب که جزء مسجد النبی شده بود، قضاوت های ناعادلانه، ازدواج های باطل، تغییر سهم بیت المال، باز و بسته کردن برخی از درهای مسجد (بر خلاف سنت پیامبر)، مسح بر روی کفش چرمی، عدم اجرای حد به شراب خوار در برخی موارد، حرام کردن متعه حج و متعه زنان، حذف یک تکبیر از نماز میت، تغییر حکم طلاق و وضع سه بار طلاق در یک مجلس، رایج کردن اقامه نماز مستحبی تراویج با جماعت، باز گرداندن تبیعدی های پیامبر و طبقاتی کردن جامعه، از دگرگونی های ایجاد شده توسط خلفا بود.(68)
    این ها گوشه ای از بدعت هایی بود که توسط خلفا در دین الهی پدید آمده بود و مردم را به سوی انحراف از سنت های الهی که توسط پیامبر در جامعه اسلامی ایجاد شده بود کشاند و پر واضح است که مقابله با چنین چالش هایی، راهی صعب و مشکل آفرین است؛ آن هم وقتی حاکم، فردی چون علی بن ابی طالب باشد که اهل سازش و معامله نبود. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره او فرمود: ارفعوا السنتکم عن علی بن ابیطالب فانه خشن فی دینی و لا اعطی الدنیه فی امری(69)؛ در دینم خدعه و فریبی به کار نمی گیرم و پستی و خواری در امورم از من صادر نمی شود.
    امضاء

صفحه 4 از 15 نخستنخست 1234567814 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi