دیگر هراسی نیست
مریم آمده است
با کودکی در آغوش، با سایه مهربان خداوند
که چون چتر امنی بر سرش گسترده است.
دیگر چه هراس از برق دشنه دشمنیِ دژخیمان؟
دیگر چه هراس اگر جهان، چشم هایش را
به روی پاکدامنی اش بسته باشد؟
دیگر هراسی نیست؛ وقتی مسیح
در آغوش او به سخن می آید
و جذبه سخنش، شهر را فرامی گیرد.