صفحه 4 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 78

موضوع: یاس هایاداور پروانه اند...{اشعارشهادت مظلومانه حضرت فاطمه زهرا(س)}

  1. Top | #31

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,771
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    هم برای من به انصار و مهاجر رو زدی
    هم صبوری کردی و در خانه ام سوسو زدی

    چند ماهی درد پهلو را تحمل کرده‌ای
    خواستی برخیزی از جا تکیه بر زانو زدی

    رو به بهبودی ست حالت یا برای دلخوشی
    بسترت را جمع کردی خانه را جارو زدی

    اینقدر زحمت به خود دادی برای مرتضی
    کودکان را با چه حالی شانه بر گیسو زدی

    یک کلام از درد خود با من نگفتی هیچ وقت
    مخفی از چشمان حیدر دست بر پهلو زدی

    گر چه این همسایه‌ها از پشت خنجر میزنند
    با دعایت زخم آن‌ها را سحر دارو زدی

    از تمام غصه‌ها این غم علی را میکشد
    تو برای من به انصار و مهاجر رو زدی




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************






  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #32

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    November 2012
    شماره عضویت
    11038
    نوشته
    8,637
    صلوات
    396
    دلنوشته
    4
    ادرکنا یا سیدالشهدا
    تشکر
    2,047
    مورد تشکر
    1,882 در 1,042
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    شنیده می‌شود از آسمان صدایی که...
    کشیده شعر مرا باز هم به جایی که ...

    نبود هیچ کسی جز خدا،خدایی که...
    نوشت نام تو را، نام آشنایی که -


    پس از نوشتن آن آسمان تبسم کرد
    و از شنیدنش افلاک دست و پا گم کرد

    نوشت فاطمه، شاعر زبانش الکن شد
    نوشت فاطمه هفت آسمان مزین شد


    نوشت فاطمه تکلیف نور روشن شد
    دلیل خلق زمین و زمان معین شد

    نوشت فاطمه یعنی خدا غزل گفته است
    غزل قصیده‌ی نابی که در ازل گفته است


    نوشت فاطمه تعریف دیگری دارد
    ز درک خاک مقام فراتری دارد

    خوشا به حال پیمبر چه مادری دارد
    درون خانه بهشت معطری دارد


    پدر همیشه کنارت حضور گرمی داشت
    برای وصف تو از عرش واژه بر می‌داشت

    چرا که روی زمین واژه‌ی وزینی نیست
    و شأن وصف تو اوصاف اینچنینی نیست


    و جای صحبت این شاعر زمینی نیست
    و شعر گفتن ما غیر شرمگینی نیست

    خدا فراتر از این واژه‌ها کشیده تو را
    گمان کنم که تو را، اصلاً آفریده تو را


    که گرد چادر تو آسمان طواف کند
    و زیر سایه‌ی آن کعبه اعتکاف کند

    ملک ببیند و آنگاه اعتراف کند
    که این شکوه جهان را پر از عفاف کند


    کتاب زندگی‌ات را مرور باید کرد
    مرور کوثر و تطهیر و نور باید کرد

    در آن زمان که دل از روزگار دلخور بود
    و وصف مردمش الهاکم‌التکاثر بود


    درون خانه‌ی تو نان فقر آجر بود
    شبیه شعب ابی‌طالب از خدا پر بود

    بهشت عالم بالا برایت آماده است
    حصیر خانه‌ی مولا به پایت افتاده است


    به حکم عشق بنا شد در آسمان علی
    علی از آن تو باشد... تو هم از آن علی

    چه عاشقانه همه عمر مهربان علی!
    به نان خشک علی ساختی، به جان علی


    از آسمان نگاهت ستاره می‌خواهم
    اگر اجازه دهی با اشاره می‌خواهم-

    به یاد آن دل از شهر خسته بنویسم
    کنار شعر دو رکعت، نشسته بنویسم


    شکسته آمده‌ام تا شکسته بنویسم
    و پیش چشم تو با دست بسته بنویسم

    به شعر از نفس افتاده جان تازه بده
    و مادری کن و این بار هم اجازه بده

    به افتخار بگوییم از تبار توایم
    هنوز هم که هنوز است بی‌قرار توایم

    اگر چه ما همه در حسرت مزار توایم
    کنار حضرت معصومه[س] در کنار توایم


    فضای سینه پر از عشق بی‌کرانه‌ی توست
    "کرم نما و فرود آ که خانه خانه‌ی توست"


    حمید رضا برقعی




    امضاء

  4. Top | #33

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,771
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    اسیر اندوه تو هستم ، رفتی و از داغت شکستم
    قد خمیده ام شاهده که ، از پا نشستم

    مونده علی تنهاي تنها ، رنج تمامه بی تو دنیا
    دیگه سلامم بی جوابه ، بعد از تو زهرا

    بی تو چه دلگیره ، این شبهاي ابري
    چیکار کنم من با ، این همه بی صبري

    زینب تو بی تاب ، حسین پریشونه
    حسن براي تو ، باز روضه میخونه

    بعد از تو قلبم بی قراره ، درد و غم من بی شماره
    آخه تموم خونۀ من ، بوي تو داره

    سجاده تو وقتی می بینم ، بدجوري دلتنگ تو می شم
    این در سوخته هر شب و روز ، زده آتیشم

    با خاطرات تو ، دیگه دلم خونه
    چشاي بارونیم ، روضه ها م یخونه

    مگه یادم میره ، اون روزاي نیلی
    چشماي خونبار و ، کبودي سیلی

    شاعر : یوسف رحیمی







    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  5. Top | #34

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,771
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    من ندیدم که شبی پلک بهم بگذاری
    هرشب از شدت درد کمرت بیداری

    استراحت کن عزیزم ، بخدا میدانم
    خسته ای ، بی رمقی ، سوخته ای ، بیماری

    جان من سعی نکن با کمر تا شده ات
    محض آرامش من بستر خود برداری

    سرفه هایت بخدا قاتل جانم شده است
    بس که خونابه در این سینه ی زخمی داری

    سعی کن خوب شوی ، ای همه دارایی من
    زینبت را به چه کس بعد خودت بسپاری

    مونس خستگی حیدر خیبر شکنی
    تو نباشی چه کسی میدهدم دلداری




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  6. Top | #35

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,771
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    بر زانوی تنهایی ام دارم سرت را
    با گریه می بینم غروب آخرت را


    من التماس لحظه ای درد هستم
    آیا نگاهی می کنی دور و برت را؟


    دست مرا بستند و پشتم را شکستند
    می بینی آیا حال و روز حیدرت را؟


    حالا که روی پای من از حال رفتی
    فهمیده ام اوضاع و احوال سرت را!


    پروانه حرف عشق را هرگز نمی زد
    می دید اگر یک مشت از خاکسترت را


    افتاده ام پشت درِ قفل نگاهت
    واکن دوباره چشمهای نوبرت را


    بر زانوی تنهایی خود سر گذارم
    وقتی ندارم بر سر زانو سرت را



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  7. Top | #36

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,771
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    در شلوغی گذرها غالبا
    سخت خواهد بود تنها رد شدن

    وای اگر دعوا نباشد تن به تن
    مانده باشد بین سیصد مرد!زن..

    جنگ جنگ عصمت و بی عصمتی ست
    فاطمه بر اسم حیدر غیرتی ست

    شعله بالا رفت زهرا جا نزد
    حرفی از سازش به کافرها نزد

    پشت پا بر غربت مولا نزد
    جز به خون این حکم را امضا نزد

    حکم صادر کرد با خون اینچنین
    هست علی تنها امیرالمومنین

    اهرمن هیزم بدست آمد اگر
    فاطمه بسته است چادر بر کمر

    گر گرفته بین آتش میخ در
    باز اما میکند سینه سپر

    صدهزاران میخ پیش او کم است
    فاطمه در راه حیدر محکم است

    تا که دود شعله شد از در بلند
    گشت دیگر ناله ی کوثر بلند

    از زمین دیگر نشد پیکر بلند
    زیر پا افتاده اما سربلند

    نیمه جان هم باز او صاحب لواست
    چادر خاکی او مشکل گشاست

    گرچه هرروضه مکرر میرسد
    روضه روضه حرف دیگر میرسد

    این حماسه کی به آخر میرسد
    ارث مادر تا به دختر میرسد

    کربلا زهرای خیمه زینب است
    روز دشمن از وقار او شب است

    گوشه گودال تنها میشود
    گرچه می افتد زمین پا میشود

    زینب کرار دنیا میشود
    دین زصبرش باز احیا میشود

    در اسیری سرفرازی میکند
    صبر او با مرگ بازی میکند

    سید پوریا هاشمی




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  8. Top | #37

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,724
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,865
    مورد تشکر
    7,626 در 2,115
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    دنبال من مي گشتي و اما نديدي
    با درد پهلو ناگهان از جا بريدي


    گرد و غبار كوچه ديدت را گرفته
    اما صداي هق هق ام را مي شنيدي


    چشمان سيلي خورده ات ديگر نمي ديد
    شكر خدا چشمان خيسم را نديدي


    دستان پاكت را به روي خاك كوچه
    دنبال من يا گوشواره ؟ مي كشيدي


    آن گوشواره يادگار مادرت بود
    از آن براي حفظ جان من بريدي


    دشمن لگد مي زد ولي اي مادر من
    تو با حجاب خود حماسه آفريدي


    جز من كه ديدم هيچكس، مادر نفهميد
    اينكه چرا تو در جواني مو سپيدي


    شب بود، مانند پرستو، پر شكسته
    سوي سبك بالان عاشق پر كشيدي




    امضاء


  9. Top | #38

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    صدف چشم من از داغ تو گوهر بارست
    چه کنم؟! کار علی بی تو به عالم، زارست!


    اشتیاق تو مرا می‏کشد از خانه برون
    ور نه از خانه برون آمدنم، دشوارست!

    موقع آمد و شد، فاطمه جان! می‏بینم
    دیده‏ی زینب تو مات در و دیوارست!


    به گواهی شب و، زمزمه‏ی مرغ سحر
    اهل یثرب همه خوابند و، علی بیدارست

    روز در خانه، پرستار حسین و حسنم
    کمکم کن! که نگهداری شان دشوارست!


    یاد آن روز که با زینب تو می‏گفتم:
    دخترم! گریه مکن! مادرتان بیمارست!

    چاه داند که به من، عمر چه ِسان می‏گذرد
    قصه، کوتاه کنم ور نه سخن بسیارست


    بشنو از شاعر (ژولیده)، تو راز دل من
    صدف چشم من از داغ تو، گوهر بارست

    ژوليده نيشابوري




    امضاء



  10. Top | #39

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2011
    شماره عضویت
    1771
    نوشته
    3,100
    صلوات
    2814
    دلنوشته
    3
    هدیه به مادران و پدران آسمانی
    تشکر
    4,334
    مورد تشکر
    3,514 در 1,544
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض





    من ندیدم که شبی پلک بهم بگذاری
    هرشب از شدت درد کمرت بیداری

    استراحت کن عزیزم ، بخدا میدانم
    خسته ای ، بی رمقی ، سوخته ای ، بیماری

    جان من سعی نکن با کمر تا شده ات
    محض آرامش من بستر خود برداری

    سرفه هایت بخدا قاتل جانم شده است
    بس که خونابه در این سینه ی زخمی داری

    سعی کن خوب شوی ، ای همه دارایی من
    زینبت را به چه کس بعد خودت بسپاری

    مونس خستگی حیدر خیبر شکنی
    تو نباشی چه کسی میدهدم دلداری




    امضاء


  11. Top | #40

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,771
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    بعد از رسول حرمت آل عبا شکست
    دست قضا ، شیشه ی شرم و حیا شکست

    آتش گرفت باب نزول ملائکه
    در سست شد به ضرب لگد از جفا شکست

    یا ایهاالرسول بخوان واقعه که چون
    مسمار در ، سینه ی خیرالنسا شکست

    سنگی که حرمت رخ آیینه را نداشت
    با سیلی ای که زد رخ آیینه را شکست

    گوشواره ای که بود ضریح طواف حور
    یا رب به ضرب سیلی ِ یک بیحیا شکست

    افتاد از نفس ، پر پروانه هم که سوخت
    روح غرور و غیرت شیر خدا شکست

    وقتی که قلب حضرت خاتم زغم شکست
    عیسی صلیب و موسی عمران عصا شکست

    دست قضا قدر همه را جمع کرد بعد
    این غصه را به روی سر کربلا شکست

    یاایهالرسول کجایی قیامت است
    سر نیزه پهلوی پسر مرتضا شکست

    آه از دمی که گودی گودال خون گرفت
    با نعل تازه سم ستور سینه را شکست

    با سنگ و تیر و نیزه همه “زائر”ش شدند
    یک پیرمرد گونه ی او با عصا شکست

    رامین برومند




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





صفحه 4 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi