ج - معصیت
معصیت نافرمانی ، خروج از طاعت و انجام ندادن امر و فرمان است .
واژه امر در ترکیب جمله و کلام ، گاهی با یکی از مشقات معصیت می آید . مانند :
1 - سخن موسی - علیه السلام - به آنکه قصد همراهی اش را داشت (= خصر علیه السلام ) که به وی گفت :
ستجدنی انشاء الله صابرا و لا اعصی لک امرا
به زودی - اگر خدا بخواهد - مرا صابر و شکیبا می یابی و هیچ امر تو را عصیان و نافرمانی نکنم . (کهف / 69)
2 - در معرفی فرشتگان مامور بر جهنم می فرماید :
علیها ملائکه غلاظ شداد لایعصون الله ما امرهم و یفعلون مایومرون
موکلان بر جهنم فرشتگانی خشن و سخت گیرند که هرگز خدا را در آنچه امر شان فرموده عصیان نکنند ، و هر چه را مامور شدند انجام دهند (تحریم / 7)
در برخی موارد نیز ، واژه امر به خاطر وضوح معنی در کلام نمی آید . مانند : فعصی آدم ربه آدم پروردگارش را عصیان کرد . (24) یعنی آدم امر پروردگارش را عصیان کرد .
گاهی نیز ، نام آنکه امرش عصیان شده ، ذکر نشده . مانند آنچه در داستان فرعون در سوره نازعات فرموده : فکذب و عصی پس تکذیب کرد و عصیان نمود . (25)
د - ذنب
حقیقت ذنب ، دنباله و پی آمد اعمال است ؛ پی آمدی که در آینده به انسان می رسد . این پی آمد گاهی ویژه اعمال دنیایی است ، اعمالی که انسان را در تیررس کسانی قرار می دهد که توان زیان رساندن بر او را دارند . چنانکه
در حکایت سخن موسی - علیه السلام - در مناجات با پروردگارش در سوره شعرا فرموده :
واذنادی ربک موسی ان انت القوم الظلمین O قوم فرعون الا یتقون O قال رب انی اخاف ان یکذبون O و یضیق صدری و لاینطلق لسانی فارسل الی هرون O و لهم علی ذنب فاخاف ان یقتلون O قال کلا فاذهبا بایتنا انا معکم مستمعون O
و هنگامی که پروردگارت به موسی فرمود : به سوی آن قوم ستمکار برو O قوم فرعون ، آیا پرهیز نمی کنند O گفت ، پروردگارا من می ترسم تکذیبم کنند O سینه ام تنگ و زبانم نارسات ، این رسالت را به هارون واگذار O و آنان را بر من ذنب و پی آمدی است که می ترسم (به خاطر آن مرا بکشند O فرمود : نه چنان است ! هر دو نفر بروید ، با آیات و نشانه های ما ، ما با شماییم و می شنویم O (شعرا / 10 - 15)
فعل (و ذنب ) موسی - علیه السلام - کشتن آن مرد قطبی بود که داستان آن در آیات سوره قصص چنین است :
و دخل المدینه علی حین غفله من اهلها فوجد فیما رجلین یقتتلان هذا من شیعته و هذا من عدوه فاستعثه الذی من شیعته علی الذی من عدوه فوکره موسی فقضی علیه قال هذا من عمل الشیطن انه عدو مضل مبین O قال رب انی ظلمت نفسی فاعفر لی فغفر له انه هو الغفور الرحیم O قال رب بما انعمت علی فلن اکون ظهیرا للمجرمین O فاصبح فی المدینه خائفا یترقب فاذا الذی استنصره بالامس یستصرخه قال له
موسی انک لغوی مبینO فلما ان اراد ان یبطش بالذی هو عدو لهما قال یموسی اترید ان تقتلنی کما قتلت نفسا بالامس ان ترید الا ان تکون جبارا فی الارض و ما ترید ان تکون من المصلحین O و جاء رجل من اقضا المدینه یسعی قال یموسی ان الملا یاتمرون بک لیقتلوک فاخرج انی لک من النصحین O فخرج منها خائفا یترقب قال رب نجنی من القوم الظلمین O
و (موسی ) روزی بدون اطلاع وارد شهر شد و دو مرد را در حال نزاع دید ، یکی هوا دار وی و دیگری دشمن وی . آنکه هوادارش بود موسی را بر علیه دشمنش به یاری طلبید . موسی مشتی بر او نواخت و هلاکش نمود . گفت : این از عمل شیطان است که او دشمن گمراه کننده آشکار است O گفت : پروردگارا ! من بر خود ستم کردم پس بر من بپوشان و خداوند برایش پوشانید که او پوشاننده بخشایشگر است O گفت : پروردگارا ! به خاطر نعمتی که ارزانی ام داشتی هرگز پشتیبان ستمکاران نخواهم شد O پس ، در شهر بیمناک و مراقب بود که دید آنکه دیروز بیاریش خواسته بود (باز هم ) از وی مدد می جوید ! موسی به او گفت : براستی که تو آشکارا گمراهی O و چون خواست تا بر آنکه دشمن هر دوشان بود یورش برد ، گفت : ای موسی ! تو می خواهی مرا بکشی ، همان گونه که دیروز یک نفر را کشتی ؟ ! تو قصد آن داری که در زمین ستم کاری کنی و نمی خواهی از اصلاح
گران باشی O ( در این حال بودند که ) مردی شتابان از انتهای شهر آمد و گفت : ای موسی ! سردمداران در حال مشورت برای کشتن تو هستند ، بیرون برو که من از خبر خواهان تو هستم O پس ، در حال بیم و انتظار از شهر بیرون شد و گفت : پروردگارا ! مرا از این قوم ستمگر رهایی بخش O (قصص / 15 - 21)
باری ، فعل موسی علیه السلام ، یعنی کشتن آن شخص قبطی ، پی آمد دنیایی داشت که آن هم مشورت فرعونیان برای کشتن وی بود .
اما تبعات و پی آمدهای اوامر و نواهی مولوی خداوند غالبا در عالم آخرت به انسان می رسد . گاهی نیز ، در دنیا و آخرت هر دوست که آن ، گناه گستاخانه بنده در برابر پروردگار خویش است .
دوم : تعریف و شرح برخی واژه ها
الف - ذالاید : قدرتمند ، توانا .
ب - اواب : تواب ، بازگشت کننده از خطا و گناه .
ج - لاتشطط : ستم مکن ، منحرف مشو .
د - اکفلنیها : به من واگذارش کن ، تحت کفالت من قرارش ده .
ه - عزنی فی الخطاب : در سخن با من درشتی می کند .
و - الخلطاء : دوستان ، معاشران ، شریکان .
ز - ظن : پنداشت ، گمان کرد ، یقین نمود . ظن چیزی است که از دلایل و نشانه ها به دست می آید و گاهی به درجه یقین می رسد . مانند : و ظن داود انما فتناه داود یقین کرد که ما او را امتحان کردیم .
ح - فتناه : امتحانش کردیم .
فتنه ، یعنی امتحان .
ط - خر : به رو در افتاد ، از بالا سقوط کرد ، ناگهان به رکوع یا سجده در آمد .
ی - اناب : رجوع کرد ، بازگشت ، از گناه توبه کرد .
ک - غفرنا : پوشاندیم ، غفر الله ذنوبه ، یعنی خداوند گناهان او را پوشانید و مستور نمود ، یعنی آثار دنیایی و آخرتی آن را محو کرد .
ل - زلفی : قرب و منزلت و نزدیکی .
م - ماب : بازگشت گاه ، محل مراجعت .
ن - خلیفه : جانشین (و خلیفه خدا در زمین ، جانشین خدا در آن است ) و آنچه گفته شده که مقصود از خلیفه الله در قرآن کریم ، نوع انسان است ، صحیح نیست . بلکه خلیفه الله در روی زمین تنها همان امام منصوب است که خداوند او را برای هدایت مردم و قضاوت در میان آنان برگزیده است . این معنی در سخن خدای متعال به داود - علیه السلام - آشکار است : یا داود انا جعلناک خلیفه فی الارض فاحکم بین الناس بالحق ای داود ! ما تو را خلیفه و جانشین در روی زمین قرار دادیم . پس ، میان مردم به حق قضاوت کن .
س - الخیره : ترجیح دادن ، حق گزینش ، بهتر گزینی .
ع - وطر : نیاز ، اعتمام . قضی و طره : نیازش را بر آورد به او دست یافت .
ف - ادعیاوهم : فرزند خواندهاشان ، مفرد آن می شود . الدعی ، یعنی کسی که به قومی منسوب می گردد و از آنان نیست
. بارزترین مصداق آن ، فرزند خوانده است .
ص - سنه الله : نظام الهی ، حکم خدا و شریعتی که بر پیامبران پیشین فرستاده است .
ق - قدرا مقدورا : تدبیر به اندازه .
ر - جذاذا : قطعه قطعه ، شکسته شده .
ش - فتی : جوان نو رسیده ، جوان با نشاط . مرد کامل ، و نیز به غلام و کنیز از روی محبت فتی گویند .
ت - نکسوا : سر شکسته شدند ، سرافکنده شدند .
ض - السقایه : ظرف آب خوردن ، پیمانه .
ظ - العیر : کاروان و کاروانیان .
غ - صواع : همان سقایه قبلی است ، پیمانه .
خ - زعیم : ضامن ، کفیل .
سوم : تاویل و معنای آیات
تاویل و معنای آیات
در بیان تاویل و معنای آیات ، ابتدا تاویل و معنای برخی موارد را ، متناسب با معنای لغوی بیان می داریم و سپس به روایات امامان اهل البیت علیهم السلام در این باره می پردازیم .
تاویل معنای آیات گذشته بر اساس معنای واژه ها در لغت عرب
الف - داستان ابراهیم - علیه السلام - و شکستن بت ها
ابراهیم - علیه السلام - که پس از شکستن بتها گفت : بل فعله کبیرهم هذا بلکه بزرگشان چنین کرده ، این ! آن حضرت توریه فرمود و سخن را مشروط و دو پهلو بیان داشت تا آنان را به خود آورد ، و لذا به دنبال آن فرمود : فاسئلوهم ان کانوا ینطقون از خودشان بپرسید اگر سخن می گویند ، یعنی : اگر سخن می گویند ، بزرگشان چنین کرده است ! و این از پاسخ بت پرستان به ابراهیم - علیه السلام - دانسته می شود که گفتند : لقد علمت ما هولاء ینطقون تو خود می دانی که اینها سخن نمی گویند . (26)
ب - داستان یوسف و برادران
اینکه ماموران یوسف - علیه السلام - به برادرانش گفتند : ایتها العیر انکم لسارقون ای کاروانیان شما سارقید ! این سخنی درست (اما با توریه ) بود ، زیرا آنان - در گذشته - یوسف را از پدرش دزدیده بودند .
اما در بارده پیمانه شاه نیز گفتند : نفقد صواع الملک پیمانه شاه را گم کرده ایم ، و نگفتند : پیمانه شاه سرقت شده که در این سخن نیز توریه شده است . (27)
ج - داستان رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از فتح
خداوند سبحان در سوره فتح فرموده :
انا فتحنا لک فتحا مبینا O لیغفر لک الله ما تقدم من ذنبک و ما تاخر و یتم نعمته علیک و یهدیک صرطا مستقیما O و ینصرک الله نصرا عزیزاO
ما تو را فتح و پیروزی روشن دادیم O تا خداوند تبعات و پی آمدهای گذشته و آینده ات را بر تو بپوشاند ، و نعمتش را بر تو تمام گرداند ، به راه راست هدایتت نماید O و خداوند یاریت می کند ، یاری شکست ناپذیر O (فتح / 1 - 4)