صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 40

موضوع: عصمت انبیاء و رسولان علیه السلام

  1. Top | #31

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض








    ج - معصیت
    معصیت نافرمانی ، خروج از طاعت و انجام ندادن امر و فرمان است .
    واژه امر در ترکیب جمله و کلام ، گاهی با یکی از مشقات معصیت می آید . مانند :
    1 - سخن موسی - علیه السلام - به آنکه قصد همراهی اش را داشت (= خصر علیه السلام ) که به وی گفت :
    ستجدنی انشاء الله صابرا و لا اعصی لک امرا
    به زودی - اگر خدا بخواهد - مرا صابر و شکیبا می یابی و هیچ امر تو را عصیان و نافرمانی نکنم . (کهف / 69)
    2 - در معرفی فرشتگان مامور بر جهنم می فرماید :
    علیها ملائکه غلاظ شداد لایعصون الله ما امرهم و یفعلون مایومرون
    موکلان بر جهنم فرشتگانی خشن و سخت گیرند که هرگز خدا را در آنچه امر شان فرموده عصیان نکنند ، و هر چه را مامور شدند انجام دهند (تحریم / 7)
    در برخی موارد نیز ، واژه امر به خاطر وضوح معنی در کلام نمی آید . مانند : فعصی آدم ربه آدم پروردگارش را عصیان کرد . (24) یعنی آدم امر پروردگارش را عصیان کرد .
    گاهی نیز ، نام آنکه امرش عصیان شده ، ذکر نشده . مانند آنچه در داستان فرعون در سوره نازعات فرموده : فکذب و عصی پس تکذیب کرد و عصیان نمود . (25)
    د - ذنب
    حقیقت ذنب ، دنباله و پی آمد اعمال است ؛ پی آمدی که در آینده به انسان می رسد . این پی آمد گاهی ویژه اعمال دنیایی است ، اعمالی که انسان را در تیررس کسانی قرار می دهد که توان زیان رساندن بر او را دارند . چنانکه
    در حکایت سخن موسی - علیه السلام - در مناجات با پروردگارش در سوره شعرا فرموده :
    واذنادی ربک موسی ان انت القوم الظلمین O قوم فرعون الا یتقون O قال رب انی اخاف ان یکذبون O و یضیق صدری و لاینطلق لسانی فارسل الی هرون O و لهم علی ذنب فاخاف ان یقتلون O قال کلا فاذهبا بایتنا انا معکم مستمعون O
    و هنگامی که پروردگارت به موسی فرمود : به سوی آن قوم ستمکار برو O قوم فرعون ، آیا پرهیز نمی کنند O گفت ، پروردگارا من می ترسم تکذیبم کنند O سینه ام تنگ و زبانم نارسات ، این رسالت را به هارون واگذار O و آنان را بر من ذنب و پی آمدی است که می ترسم (به خاطر آن مرا بکشند O فرمود : نه چنان است ! هر دو نفر بروید ، با آیات و نشانه های ما ، ما با شماییم و می شنویم O (شعرا / 10 - 15)
    فعل (و ذنب ) موسی - علیه السلام - کشتن آن مرد قطبی بود که داستان آن در آیات سوره قصص چنین است :
    و دخل المدینه علی حین غفله من اهلها فوجد فیما رجلین یقتتلان هذا من شیعته و هذا من عدوه فاستعثه الذی من شیعته علی الذی من عدوه فوکره موسی فقضی علیه قال هذا من عمل الشیطن انه عدو مضل مبین O قال رب انی ظلمت نفسی فاعفر لی فغفر له انه هو الغفور الرحیم O قال رب بما انعمت علی فلن اکون ظهیرا للمجرمین O فاصبح فی المدینه خائفا یترقب فاذا الذی استنصره بالامس یستصرخه قال له
    موسی انک لغوی مبینO فلما ان اراد ان یبطش بالذی هو عدو لهما قال یموسی اترید ان تقتلنی کما قتلت نفسا بالامس ان ترید الا ان تکون جبارا فی الارض و ما ترید ان تکون من المصلحین O و جاء رجل من اقضا المدینه یسعی قال یموسی ان الملا یاتمرون بک لیقتلوک فاخرج انی لک من النصحین O فخرج منها خائفا یترقب قال رب نجنی من القوم الظلمین O
    و (موسی ) روزی بدون اطلاع وارد شهر شد و دو مرد را در حال نزاع دید ، یکی هوا دار وی و دیگری دشمن وی . آنکه هوادارش بود موسی را بر علیه دشمنش به یاری طلبید . موسی مشتی بر او نواخت و هلاکش نمود . گفت : این از عمل شیطان است که او دشمن گمراه کننده آشکار است O گفت : پروردگارا ! من بر خود ستم کردم پس بر من بپوشان و خداوند برایش پوشانید که او پوشاننده بخشایشگر است O گفت : پروردگارا ! به خاطر نعمتی که ارزانی ام داشتی هرگز پشتیبان ستمکاران نخواهم شد O پس ، در شهر بیمناک و مراقب بود که دید آنکه دیروز بیاریش خواسته بود (باز هم ) از وی مدد می جوید ! موسی به او گفت : براستی که تو آشکارا گمراهی O و چون خواست تا بر آنکه دشمن هر دوشان بود یورش برد ، گفت : ای موسی ! تو می خواهی مرا بکشی ، همان گونه که دیروز یک نفر را کشتی ؟ ! تو قصد آن داری که در زمین ستم کاری کنی و نمی خواهی از اصلاح
    گران باشی O ( در این حال بودند که ) مردی شتابان از انتهای شهر آمد و گفت : ای موسی ! سردمداران در حال مشورت برای کشتن تو هستند ، بیرون برو که من از خبر خواهان تو هستم O پس ، در حال بیم و انتظار از شهر بیرون شد و گفت : پروردگارا ! مرا از این قوم ستمگر رهایی بخش O (قصص / 15 - 21)
    باری ، فعل موسی علیه السلام ، یعنی کشتن آن شخص قبطی ، پی آمد دنیایی داشت که آن هم مشورت فرعونیان برای کشتن وی بود .
    اما تبعات و پی آمدهای اوامر و نواهی مولوی خداوند غالبا در عالم آخرت به انسان می رسد . گاهی نیز ، در دنیا و آخرت هر دوست که آن ، گناه گستاخانه بنده در برابر پروردگار خویش است .
    دوم : تعریف و شرح برخی واژه ها
    الف - ذالاید : قدرتمند ، توانا .
    ب - اواب : تواب ، بازگشت کننده از خطا و گناه .
    ج - لاتشطط : ستم مکن ، منحرف مشو .
    د - اکفلنیها : به من واگذارش کن ، تحت کفالت من قرارش ده .
    ه - عزنی فی الخطاب : در سخن با من درشتی می کند .
    و - الخلطاء : دوستان ، معاشران ، شریکان .
    ز - ظن : پنداشت ، گمان کرد ، یقین نمود . ظن چیزی است که از دلایل و نشانه ها به دست می آید و گاهی به درجه یقین می رسد . مانند : و ظن داود انما فتناه داود یقین کرد که ما او را امتحان کردیم .
    ح - فتناه : امتحانش کردیم .
    فتنه ، یعنی امتحان .
    ط - خر : به رو در افتاد ، از بالا سقوط کرد ، ناگهان به رکوع یا سجده در آمد .
    ی - اناب : رجوع کرد ، بازگشت ، از گناه توبه کرد .
    ک - غفرنا : پوشاندیم ، غفر الله ذنوبه ، یعنی خداوند گناهان او را پوشانید و مستور نمود ، یعنی آثار دنیایی و آخرتی آن را محو کرد .
    ل - زلفی : قرب و منزلت و نزدیکی .
    م - ماب : بازگشت گاه ، محل مراجعت .
    ن - خلیفه : جانشین (و خلیفه خدا در زمین ، جانشین خدا در آن است ) و آنچه گفته شده که مقصود از خلیفه الله در قرآن کریم ، نوع انسان است ، صحیح نیست . بلکه خلیفه الله در روی زمین تنها همان امام منصوب است که خداوند او را برای هدایت مردم و قضاوت در میان آنان برگزیده است . این معنی در سخن خدای متعال به داود - علیه السلام - آشکار است : یا داود انا جعلناک خلیفه فی الارض فاحکم بین الناس بالحق ای داود ! ما تو را خلیفه و جانشین در روی زمین قرار دادیم . پس ، میان مردم به حق قضاوت کن .
    س - الخیره : ترجیح دادن ، حق گزینش ، بهتر گزینی .
    ع - وطر : نیاز ، اعتمام . قضی و طره : نیازش را بر آورد به او دست یافت .
    ف - ادعیاوهم : فرزند خواندهاشان ، مفرد آن می شود . الدعی ، یعنی کسی که به قومی منسوب می گردد و از آنان نیست
    . بارزترین مصداق آن ، فرزند خوانده است .
    ص - سنه الله : نظام الهی ، حکم خدا و شریعتی که بر پیامبران پیشین فرستاده است .
    ق - قدرا مقدورا : تدبیر به اندازه .
    ر - جذاذا : قطعه قطعه ، شکسته شده .
    ش - فتی : جوان نو رسیده ، جوان با نشاط . مرد کامل ، و نیز به غلام و کنیز از روی محبت فتی گویند .
    ت - نکسوا : سر شکسته شدند ، سرافکنده شدند .
    ض - السقایه : ظرف آب خوردن ، پیمانه .
    ظ - العیر : کاروان و کاروانیان .
    غ - صواع : همان سقایه قبلی است ، پیمانه .
    خ - زعیم : ضامن ، کفیل .
    سوم : تاویل و معنای آیات
    تاویل و معنای آیات
    در بیان تاویل و معنای آیات ، ابتدا تاویل و معنای برخی موارد را ، متناسب با معنای لغوی بیان می داریم و سپس به روایات امامان اهل البیت علیهم السلام در این باره می پردازیم .
    تاویل معنای آیات گذشته بر اساس معنای واژه ها در لغت عرب
    الف - داستان ابراهیم - علیه السلام - و شکستن بت ها
    ابراهیم - علیه السلام - که پس از شکستن بتها گفت : بل فعله کبیرهم هذا بلکه بزرگشان چنین کرده ، این ! آن حضرت توریه فرمود و سخن را مشروط و دو پهلو بیان داشت تا آنان را به خود آورد ، و لذا به دنبال آن فرمود : فاسئلوهم ان کانوا ینطقون از خودشان بپرسید اگر سخن می گویند ، یعنی : اگر سخن می گویند ، بزرگشان چنین کرده است ! و این از پاسخ بت پرستان به ابراهیم - علیه السلام - دانسته می شود که گفتند : لقد علمت ما هولاء ینطقون تو خود می دانی که اینها سخن نمی گویند . (26)
    ب - داستان یوسف و برادران
    اینکه ماموران یوسف - علیه السلام - به برادرانش گفتند : ایتها العیر انکم لسارقون ای کاروانیان شما سارقید ! این سخنی درست (اما با توریه ) بود ، زیرا آنان - در گذشته - یوسف را از پدرش دزدیده بودند .
    اما در بارده پیمانه شاه نیز گفتند : نفقد صواع الملک پیمانه شاه را گم کرده ایم ، و نگفتند : پیمانه شاه سرقت شده که در این سخن نیز توریه شده است . (27)
    ج - داستان رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از فتح
    خداوند سبحان در سوره فتح فرموده :
    انا فتحنا لک فتحا مبینا O لیغفر لک الله ما تقدم من ذنبک و ما تاخر و یتم نعمته علیک و یهدیک صرطا مستقیما O و ینصرک الله نصرا عزیزاO
    ما تو را فتح و پیروزی روشن دادیم O تا خداوند تبعات و پی آمدهای گذشته و آینده ات را بر تو بپوشاند ، و نعمتش را بر تو تمام گرداند ، به راه راست هدایتت نماید O و خداوند یاریت می کند ، یاری شکست ناپذیر O (فتح / 1 - 4)




    امضاء



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #32

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض









    د - ذنب
    حقیقت ذنب ، دنباله و پی آمد اعمال است ؛ پی آمدی که در آینده به انسان می رسد . این پی آمد گاهی ویژه اعمال دنیایی است ، اعمالی که انسان را در تیررس کسانی قرار می دهد که توان زیان رساندن بر او را دارند . چنانکه
    در حکایت سخن موسی - علیه السلام - در مناجات با پروردگارش در سوره شعرا فرموده :
    واذنادی ربک موسی ان انت القوم الظلمین O قوم فرعون الا یتقون O قال رب انی اخاف ان یکذبون O و یضیق صدری و لاینطلق لسانی فارسل الی هرون O و لهم علی ذنب فاخاف ان یقتلون O قال کلا فاذهبا بایتنا انا معکم مستمعون O
    و هنگامی که پروردگارت به موسی فرمود : به سوی آن قوم ستمکار برو O قوم فرعون ، آیا پرهیز نمی کنند O گفت ، پروردگارا من می ترسم تکذیبم کنند O سینه ام تنگ و زبانم نارسات ، این رسالت را به هارون واگذار O و آنان را بر من ذنب و پی آمدی است که می ترسم (به خاطر آن مرا بکشند O فرمود : نه چنان است ! هر دو نفر بروید ، با آیات و نشانه های ما ، ما با شماییم و می شنویم O (شعرا / 10 - 15)
    فعل (و ذنب ) موسی - علیه السلام - کشتن آن مرد قطبی بود که داستان آن در آیات سوره قصص چنین است :
    و دخل المدینه علی حین غفله من اهلها فوجد فیما رجلین یقتتلان هذا من شیعته و هذا من عدوه فاستعثه الذی من شیعته علی الذی من عدوه فوکره موسی فقضی علیه قال هذا من عمل الشیطن انه عدو مضل مبین O قال رب انی ظلمت نفسی فاعفر لی فغفر له انه هو الغفور الرحیم O قال رب بما انعمت علی فلن اکون ظهیرا للمجرمین O فاصبح فی المدینه خائفا یترقب فاذا الذی استنصره بالامس یستصرخه قال له
    موسی انک لغوی مبینO فلما ان اراد ان یبطش بالذی هو عدو لهما قال یموسی اترید ان تقتلنی کما قتلت نفسا بالامس ان ترید الا ان تکون جبارا فی الارض و ما ترید ان تکون من المصلحین O و جاء رجل من اقضا المدینه یسعی قال یموسی ان الملا یاتمرون بک لیقتلوک فاخرج انی لک من النصحین O فخرج منها خائفا یترقب قال رب نجنی من القوم الظلمین O
    و (موسی ) روزی بدون اطلاع وارد شهر شد و دو مرد را در حال نزاع دید ، یکی هوا دار وی و دیگری دشمن وی . آنکه هوادارش بود موسی را بر علیه دشمنش به یاری طلبید . موسی مشتی بر او نواخت و هلاکش نمود . گفت : این از عمل شیطان است که او دشمن گمراه کننده آشکار است O گفت : پروردگارا ! من بر خود ستم کردم پس بر من بپوشان و خداوند برایش پوشانید که او پوشاننده بخشایشگر است O گفت : پروردگارا ! به خاطر نعمتی که ارزانی ام داشتی هرگز پشتیبان ستمکاران نخواهم شد O پس ، در شهر بیمناک و مراقب بود که دید آنکه دیروز بیاریش خواسته بود (باز هم ) از وی مدد می جوید ! موسی به او گفت : براستی که تو آشکارا گمراهی O و چون خواست تا بر آنکه دشمن هر دوشان بود یورش برد ، گفت : ای موسی ! تو می خواهی مرا بکشی ، همان گونه که دیروز یک نفر را کشتی ؟ ! تو قصد آن داری که در زمین ستم کاری کنی و نمی خواهی از اصلاح
    گران باشی O ( در این حال بودند که ) مردی شتابان از انتهای شهر آمد و گفت : ای موسی ! سردمداران در حال مشورت برای کشتن تو هستند ، بیرون برو که من از خبر خواهان تو هستم O پس ، در حال بیم و انتظار از شهر بیرون شد و گفت : پروردگارا ! مرا از این قوم ستمگر رهایی بخش O (قصص / 15 - 21)
    باری ، فعل موسی علیه السلام ، یعنی کشتن آن شخص قبطی ، پی آمد دنیایی داشت که آن هم مشورت فرعونیان برای کشتن وی بود .
    اما تبعات و پی آمدهای اوامر و نواهی مولوی خداوند غالبا در عالم آخرت به انسان می رسد . گاهی نیز ، در دنیا و آخرت هر دوست که آن ، گناه گستاخانه بنده در برابر پروردگار خویش است .
    دوم : تعریف و شرح برخی واژه ها
    الف - ذالاید : قدرتمند ، توانا .
    ب - اواب : تواب ، بازگشت کننده از خطا و گناه .
    ج - لاتشطط : ستم مکن ، منحرف مشو .
    د - اکفلنیها : به من واگذارش کن ، تحت کفالت من قرارش ده .
    ه - عزنی فی الخطاب : در سخن با من درشتی می کند .
    و - الخلطاء : دوستان ، معاشران ، شریکان .
    ز - ظن : پنداشت ، گمان کرد ، یقین نمود . ظن چیزی است که از دلایل و نشانه ها به دست می آید و گاهی به درجه یقین می رسد . مانند : و ظن داود انما فتناه داود یقین کرد که ما او را امتحان کردیم .
    ح - فتناه : امتحانش کردیم .
    فتنه ، یعنی امتحان .
    ط - خر : به رو در افتاد ، از بالا سقوط کرد ، ناگهان به رکوع یا سجده در آمد .
    ی - اناب : رجوع کرد ، بازگشت ، از گناه توبه کرد .
    ک - غفرنا : پوشاندیم ، غفر الله ذنوبه ، یعنی خداوند گناهان او را پوشانید و مستور نمود ، یعنی آثار دنیایی و آخرتی آن را محو کرد .
    ل - زلفی : قرب و منزلت و نزدیکی .
    م - ماب : بازگشت گاه ، محل مراجعت .
    ن - خلیفه : جانشین (و خلیفه خدا در زمین ، جانشین خدا در آن است ) و آنچه گفته شده که مقصود از خلیفه الله در قرآن کریم ، نوع انسان است ، صحیح نیست . بلکه خلیفه الله در روی زمین تنها همان امام منصوب است که خداوند او را برای هدایت مردم و قضاوت در میان آنان برگزیده است . این معنی در سخن خدای متعال به داود - علیه السلام - آشکار است : یا داود انا جعلناک خلیفه فی الارض فاحکم بین الناس بالحق ای داود ! ما تو را خلیفه و جانشین در روی زمین قرار دادیم . پس ، میان مردم به حق قضاوت کن .
    س - الخیره : ترجیح دادن ، حق گزینش ، بهتر گزینی .
    ع - وطر : نیاز ، اعتمام . قضی و طره : نیازش را بر آورد به او دست یافت .
    ف - ادعیاوهم : فرزند خواندهاشان ، مفرد آن می شود . الدعی ، یعنی کسی که به قومی منسوب می گردد و از آنان نیست
    . بارزترین مصداق آن ، فرزند خوانده است .
    ص - سنه الله : نظام الهی ، حکم خدا و شریعتی که بر پیامبران پیشین فرستاده است .
    ق - قدرا مقدورا : تدبیر به اندازه .
    ر - جذاذا : قطعه قطعه ، شکسته شده .
    ش - فتی : جوان نو رسیده ، جوان با نشاط . مرد کامل ، و نیز به غلام و کنیز از روی محبت فتی گویند .
    ت - نکسوا : سر شکسته شدند ، سرافکنده شدند .
    ض - السقایه : ظرف آب خوردن ، پیمانه .
    ظ - العیر : کاروان و کاروانیان .
    غ - صواع : همان سقایه قبلی است ، پیمانه .
    خ - زعیم : ضامن ، کفیل .
    سوم : تاویل و معنای آیات
    تاویل و معنای آیات
    در بیان تاویل و معنای آیات ، ابتدا تاویل و معنای برخی موارد را ، متناسب با معنای لغوی بیان می داریم و سپس به روایات امامان اهل البیت علیهم السلام در این باره می پردازیم .
    تاویل معنای آیات گذشته بر اساس معنای واژه ها در لغت عرب
    الف - داستان ابراهیم - علیه السلام - و شکستن بت ها
    ابراهیم - علیه السلام - که پس از شکستن بتها گفت : بل فعله کبیرهم هذا بلکه بزرگشان چنین کرده ، این ! آن حضرت توریه فرمود و سخن را مشروط و دو پهلو بیان داشت تا آنان را به خود آورد ، و لذا به دنبال آن فرمود : فاسئلوهم ان کانوا ینطقون از خودشان بپرسید اگر سخن می گویند ، یعنی : اگر سخن می گویند ، بزرگشان چنین کرده است ! و این از پاسخ بت پرستان به ابراهیم - علیه السلام - دانسته می شود که گفتند : لقد علمت ما هولاء ینطقون تو خود می دانی که اینها سخن نمی گویند . (26)
    ب - داستان یوسف و برادران
    اینکه ماموران یوسف - علیه السلام - به برادرانش گفتند : ایتها العیر انکم لسارقون ای کاروانیان شما سارقید ! این سخنی درست (اما با توریه ) بود ، زیرا آنان - در گذشته - یوسف را از پدرش دزدیده بودند .
    اما در بارده پیمانه شاه نیز گفتند : نفقد صواع الملک پیمانه شاه را گم کرده ایم ، و نگفتند : پیمانه شاه سرقت شده که در این سخن نیز توریه شده است . (27)
    ج - داستان رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از فتح
    خداوند سبحان در سوره فتح فرموده :
    انا فتحنا لک فتحا مبینا O لیغفر لک الله ما تقدم من ذنبک و ما تاخر و یتم نعمته علیک و یهدیک صرطا مستقیما O و ینصرک الله نصرا عزیزاO
    ما تو را فتح و پیروزی روشن دادیم O تا خداوند تبعات و پی آمدهای گذشته و آینده ات را بر تو بپوشاند ، و نعمتش را بر تو تمام گرداند ، به راه راست هدایتت نماید O و خداوند یاریت می کند ، یاری شکست ناپذیر O (فتح / 1 - 4)




    امضاء


  4. Top | #33

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    شرح و تفسیر واژها

    الف - فتحنا : گشودیم . مراد از فتح در اینجا ، صلح حدیبیه است . خداوند از آن رو فتح و فیروزی اش فرموده ، که عزت و شوکت مشرکان قریش را درهم شکست ، و قدرت دشمنی با رسول خدا صلی الله علیه و آله و آماده کردن سپاه را از آنان گرفت ، و راه ورود پیامبر صلی الله علیه و آله به مکه را گشود و آن را فتح کرد .
    ب - لیغفر : تا بپوشاند . غفران : پوشاندن .
    ج - ذنبک : دنباله و پی آمد کارت . راغب اصفهانی گوید : ذنب در اصل ، گرفتن دنباله و ذنب هر چیز است . اذنبته یعنی : دنبال او را گرفتم . کار برد این واژه در کارهایی است که آینده وخیم و ناهنجار دارند . جمع ذنب ذنوب است . (28)
    تاویل و معنای آیه بر اساس معنای لغوی
    از جمله اخبار صلح حدیبیه ، روایت مغازی واقدی است که فشرده آن چنین است :
    و عمر به سوی رسول خدا صلی الله
    علیه و آله خیز برداشت و گفت : آیا ما مسلمان نیستیم ؟ فرمود : چرا . گفت : پس چرا در دینمان به پستی و زبونی تن دهیم ؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : من بنده خدا و فرستاده او هستم و هرگز نافرمانی اش نکنم و هرگز ضایعم نکند . و عمر پیوسته رسول خدا صلی الله علیه و آله را پاسخ می گفت . سپس با ابوبکر و ابوعبیده - در این باره - به گفت و گو پرداخت آنها پاسخش داده و نظرش را رد کردند . عمر خود در این باره گوید : در آن روز چیزی از شک و تردید بر من وارد شد ، و به گونه ای به پیامبر صلی الله علیه و آله بازگشتم که هرگز بمانند آن نکرده بودم . . . تا آخر روایت . (29)
    این سوره نازل شد و اعلام داشت که صلح حدیبیه برای رسول خدا صلی الله علیه و آله و مسلمانان عین فتح و فیروزی است ، و آنچه را که مشرکان پی آمد و دنباله کارهای پیامبر صلی الله علیه و آله و گناه او به شمار آورده اند ، یعنی : سفیه خواندن آنها و کوبیدن بت هایشان در مکه ، و کشتن آنها در جنگ بدر و احد و . . . خداوند به وسیله این صلح فتح آور ، همه را پوشانید . و جمله : ما تقدم من ذنبک و ما تاخر در این سوره از جهت معنی به مانند جمله : و لهم علی ذنب و اخاف ان یقتلون در
    سوره شعر است . یعنی : ذنب و گناه و پی آمد کار به نظر مشرکان و فرعونیان ، و نه ذنب و گناه حقیقی و واقعی .




    امضاء


  5. Top | #34

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    بنابراین ، گناه پیامبر صلی الله علیه و آله در برابر قومش ، همانند گناه موسی در برابر قبطیان مصر بود .
    به همین مقدار از بیان تاویل و معنای آیات ، بنابر معنای لغوی آن ، بسنده می کنیم و در بخش بعدی - به یاری خدا - تاویل و معنای آیات در روایات را می آوریم .
    تاویل و معنای آیات در روایات امامان اهل بیت علیهم السلام
    شیخ صدوق روایت کند که : مامون عباسی متکلمان اسلامی و سایر ادیان از یهود و نصاری و مجوس و صائبین و را نزد امام رضا - علیه السلام - گردهم آورد . علی بن جهم از متکلمان اسلامی که در بین آنان بود از امام رضا علیه السلام پرسید : ای زاده پیامبر ! آیا شما قائل به عصمت انبیائید ؟ فرمود : آری . گفت : پس با این سخن خدای متعال چه می کنید که فرموده : و عصی آدم ربه و نیز این که فرموده : و ذالنون اذ ذهب مغاضبا فظن ان لن نقدر علیه و این که درباره یوسف فرموده : و لقد همت به و هم بها و این که درباره پیامبرش محمد صلی الله علیه و آله فرموده : و تخفی فی نفسک ما الله مبدیه و تخشی الناس و الله احق ان تخشاه ؟
    امام - علیه السلام - به او فرمود : وای بر تو ای علی ! از خدا بترس و زشتی ها را به انبیای الهی نسبت مده و
    کتاب خدا را به رای خود تاویل و معنی مکن که خدای عزوجل می فرماید : و یعلم تاویله الا الله و الراسخون فی العلم تاویل و معنای آن را جز خدای و راسخان در علم نمی دانند .
    اما سخن خدای عزوجل درباره آدم : و عصی آدم ربه فغوی پس بدان که خدای سبحان آدم را آفرید تا حجت و جانشین او در زمین و آبادیهای آن باشد . خداوند او را برای بهشت نیافریده بود . نافرمانی آدم در بهشت بود نه در زمین . (در بهشت بود) تا مقدرات الهی به انجام رسد . پس ، هنگامی که به زمین فرود آمد و با گزینش الهی حجت و جانشین خدا شد ، معصوم گردید که خداوند فرموده : ان الله اصطفی آدم و نوحا و آل ابراهیم و آل عمران علی العالمین خداوند ، آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برگزید .




    امضاء


  6. Top | #35

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    و اما سخن خدای عزوجل (درباره یونس علیه السلام ) : و ذالنون اذ ذهب مغاضبا فظن ان لن نقدر علیه و یونس هنگامی که خشمگین رفت و بر این باور بود که هرگز در تنگنایش نمی گذاریم ، یونس ، بر این باور بود که خداوند روزی اش را در تنگنا قرار نمی دهد . آیا سخن خدای عزوجل را نشنیده ای که می فرماید : و اما اذا ما ابتلاه فقدر علیه رزقه اما هر گاه انسان را امتحان کند و روزی اش را در تنگنا قرار دهد . یعنی : او را در مضیقه بگذارد ، و اگر یونس پنداشته بود که
    خداوند ، قادر و توانای بر او نیست که یقینا کافر شده بود !
    اما سخن خدای عزوجل درباره یوسف : و لقد همت به و هم بها آن زن قصد یوسف کرد و او قصد وی ، یعنی : آن زن قصد گناه کرد و یوسف قصد کشتن وی - اگر مجبورش می کرد - که بر گناه بزرگی وادارش کرده بود . پس ، خداوند کشتن و فحشاء را از یوسف دور گردانید . چنانکه فرموده : لنصرف عنه السوء و الفحشاء تا بدی و فحشاء را از او دور گردانیم . سوء ، یعنی : کشتن . و فحشاء ، یعنی : زنا .
    و اما داود ، اصحاب شما درباره او چه می گویند ؟
    علی بن جهم گفت : می گویند : داود در محراب خود نماز می گزارد که ابلیس به شکل زیباترین پرندگان خود را به او نمایاند . او نمازش را شکست و برخاست تا آن پرنده را بگیرد . پرنده به داخل خانه رفت . او به دنبالش برون شد . پرنده به پشت بام پرید . او در طلبش بالا رفت . پرنده در خانه اوریا بن حنان فرود آمد . داود پرنده را می پایید که ناگهان دید همسر اوریا خود را می شوید . او را که دید خواستارش شد . اوریا را پیش تر به خوبی از جنگ ها فرستاده بود . پس ، به فرمانده اش نوشت که اوریا را در خط مقدم جبهه قرار بده . اوریا به خط مقدم رفت و بر مشرکان پیروز شد و این بر داود گران آمد .
    دوباره نوشت که او را پیشا روی تابوت قرار بده ، اوریا - که رحمت خدا بر او باد - کشته شد و داود همسرش را به عقد خود در آورد .
    امام رضا علیه السلام ، ناگهان تپانچه بر صورت خویش زد و فرمود : انا لله و انا الیه راجعون براستی که پیامبری از پیامبران الهی را ابتدا به سبک شمردن نمازش نسبت دادید تا به دنبال کبوتر افتاد ، سپس به فحشاء ، و پس از آن به قتل و کشتن ! !
    گفت : ای زاده رسول خدا صلی الله علیه و آله ! پس خطای او چه بود ؟
    فرمود : وای بر تو ! داود ، تنها پنداشت که خدای عزوجل مخلوقی داناتر از او نیافریده است . خداوند نیز آن دو فرشته را برانگیخت تا بر بالای محراب رفتند و گفتند :
    حضمان بغی بعضنا علی بعض فاحکم بیننا بالحق و لا تشطط و اهدنا الی سواء الصراط . ان هذا اخی له تسع و تسعون نعجه ولی نعجه واحده فقال اکفلینها و عزنی فی الخطاب ما دو شاکی هستیم که یکی از ما بر دیگری ستم کرده ، پس در میان ما به حق داوری کن و منحرف مشو ، و ما را به راه راست هدایت کن . این برادر من است که نود و نه میش دارد و من یکی بیش ندارم . می گوید : آن را هم در اختیار من بگذار و در سخن با من درشتی می کند . داود بر علیه متشاکی شتاب کرد و گفت : لقد ظلمت بسوال نعجتک الی نعاجه او با
    درخواست افزودن میش تو بر میش هایش ، بر تو ستم کرده است !
    او از شاکی دلیل نخواست ، و به متشاکی توجه ننمود و نپرسید : پاسخ تو چیست ؟ و این خطای داوری او بود ، نه آنچه شما به سوی آن رفته اید . آیا سخن خدای عزوجل را نمی شنوی که می فرماید : یا داود انا جعلناک خلیفه فی الارض فاحکم بین الناس بالحق ای داود ما تو را خلیفه ای در زمین قرار دادیم . پس در میان میردم ، به حق داوری کن .
    (راوی گوید : ) گفتم : ای زاده رسول خدا صلی الله علیه و آله ! پس داستان او با اوریا چیست ؟ فرمود : زن در دوران داود اگر شوهرش می مرد یا کشته می شد ، پس از او هرگز ازدواج نمی کرد ، و اولین کسی که خداوند عز و جل ، ازدواج با زن شوهر از دست داده را برای او روا دانست ، داود بود . . . (30)




    امضاء


  7. Top | #36

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    امام رضا علیه السلام ، ناگهان تپانچه بر صورت خویش زد و فرمود : انا لله و انا الیه راجعون براستی که پیامبری از پیامبران الهی را ابتدا به سبک شمردن نمازش نسبت دادید تا به دنبال کبوتر افتاد ، سپس به فحشاء ، و پس از آن به قتل و کشتن ! !
    گفت : ای زاده رسول خدا صلی الله علیه و آله ! پس خطای او چه بود ؟
    فرمود : وای بر تو ! داود ، تنها پنداشت که خدای عزوجل مخلوقی داناتر از او نیافریده است . خداوند نیز آن دو فرشته را برانگیخت تا بر بالای محراب رفتند و گفتند :
    حضمان بغی بعضنا علی بعض فاحکم بیننا بالحق و لا تشطط و اهدنا الی سواء الصراط . ان هذا اخی له تسع و تسعون نعجه ولی نعجه واحده فقال اکفلینها و عزنی فی الخطاب ما دو شاکی هستیم که یکی از ما بر دیگری ستم کرده ، پس در میان ما به حق داوری کن و منحرف مشو ، و ما را به راه راست هدایت کن . این برادر من است که نود و نه میش دارد و من یکی بیش ندارم . می گوید : آن را هم در اختیار من بگذار و در سخن با من درشتی می کند . داود بر علیه متشاکی شتاب کرد و گفت : لقد ظلمت بسوال نعجتک الی نعاجه او با
    درخواست افزودن میش تو بر میش هایش ، بر تو ستم کرده است !
    او از شاکی دلیل نخواست ، و به متشاکی توجه ننمود و نپرسید : پاسخ تو چیست ؟ و این خطای داوری او بود ، نه آنچه شما به سوی آن رفته اید . آیا سخن خدای عزوجل را نمی شنوی که می فرماید : یا داود انا جعلناک خلیفه فی الارض فاحکم بین الناس بالحق ای داود ما تو را خلیفه ای در زمین قرار دادیم . پس در میان میردم ، به حق داوری کن .
    (راوی گوید : ) گفتم : ای زاده رسول خدا صلی الله علیه و آله ! پس داستان او با اوریا چیست ؟ فرمود : زن در دوران داود اگر شوهرش می مرد یا کشته می شد ، پس از او هرگز ازدواج نمی کرد ، و اولین کسی که خداوند عز و جل ، ازدواج با زن شوهر از دست داده را برای او روا دانست ، داود بود . . . (30)




    امضاء


  8. Top | #37

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    در داستان داود علیه السلام ، روایت دیگری از امیرالمؤ منین علی علیه السلام است که فرموده : اگر فردی را پیش من آورده اند که بگوید داود - علیه السلام - با همسراوریا ازدواج کرده ، دو حد بر او جاری می کنم : حدی برای نبوت و حدی برای اسلام . (31)
    یعنی : اگر کسی بگوید داود پیش از شهادت اوریا با همسر او ازدواج کرده است .
    در روایت دیگری است : هر کس داستان داود را ، بدان گونه که قصه پردازان روایت می کنند ، روایت کند ،
    یکصد و شصت تازیانه بر او می زنم . (حد قذف هشتاد تازیانه است ) .
    و در روایت دیگری است : این حد افترا بر انبیاست . (32)
    صدوق همانند روایت اول را از امام صادق - علیه السلام - نیز ، روایت کرده است .
    اگر گفته شود : آنچه شما آوردید با آنچه در تفسیر منسوب به قمی آمده ، معارض است . فشرده روایت تفسیر منسوب به قمی چنین است : داود علیه السلام در محرابش نماز می گزارد که پرنده ای فرا رویش قرار گرفت و چون برخاست تا آن را بگیرد ، پرنده پر زد و بر دیوار میان داود و اوریا نشست - داود او را پی فرمانی فرستاده بود - داود از دیوار بالا رفت تا آن را بگیرد که دید زنی نشسته خود را می شوید . زن که او را دید موهایش را پراکند و بدنش را با آنها پوشانید . داود شیفته او شد و به محراب خویش بازگشت و به فرمانده اش نوشت به کجا و کجا حرکت کند و تابوت را بین خود و دشمن قرار دهد و و اوریا را پیشا روی تابوت فرستد . او چنین کرد و وی کشته شد و . . . (33)
    می گوییم : راوی این روایت ، روایات متعدد وارد در تفسیر آیات در مکتب خلفا را گردهم آورده ، و از پندار خود نیز چیزی بر آن افزوده ، سپس آن را از قول امام صادق - علیه السلام - روایت کرده است .
    ما متن این روایت را - بدون اشاره به سند آن - مورد بررسی
    قرار داده و می گوییم :
    درباره داستان اوریای مذکور ، خبر ویژه ای از امام صادق رسیده که وقتی راوی از او می پرسد :
    نظر شما در آنچه مردم درباره داود و همسر اوریا می گویند چیست ؟
    امام می فرماید : این چیزی است که عامه ساخته اند . (34)
    امام صادق - علیه السلام - در این حدیث با صراحت می فرماید :
    منشاء سخن مردم درباره داود و بیوه اوریا ، عامه یعنی پیروان مکتب خلفا هستند .
    پس ، این سخن یقینا از سوی آنه به سوی آنها به کتب حدیثی مکتب اهل بیت علیهم السلام سرایت کرده است ، و ما این گونه روایات را روایات منتقله نامیده ایم ، یعنی روایاتی که از مکتب خلفا به مکتب اهل بیت منتقل شده است . (35)
    و اگر مصدر و ریشه این روایت را که کتاب های تاریخ و تفسیر مکتب خلفا بجوییم ، در می یابیم که ، راویان این روایت آن را از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت نکرده اند ، و نگفته اند که رسول خدا صلی الله علیه و آله آن را گفته است ؛ نگر یک روایت که سیوطی در تفسیر آیه از یزید رقاشی از انس روایت کرده ، و ما پیش تر ، در همین بحث ها بطلان آن را روشن کردیم .
    نتیجه آنکه
    در داستان زید و زینب ، رسول خدا صلی الله علیه و آله با شوهر دادن زینب به زید ، قانون همتایی نسبی جاهلی را ، با قانون همتایی اسلامی درهم شکست ، و پس از این پیروزی بزرگ ، خداوند متعال او
    را فرمان داد تا - با زینب مطلقه زید - ازدواج کند و قانون پسر خواندگی شناخته شده جاهلی را نیز ، درهم بشکند و آن را به قانون اسلامی بدل نماید - همان گونه که داود علیه السلام با بیوه اوریا ازدواج کرد (و ممنوعیت ازدواج با زنان شوهر از دست داده را در هم شکست . همه انبیاء علیهم السلام در اجرای احکام اسلامی چنین می کنند . رسول خدا صلی الله علیه و آله در ابطال قانون ربا و قانون خون خواهی اهل جاهلیت نیز ، چنین کرد ، و در حجه الوداع ، ربا و سود پول های عمویش عباس را باطل شده ، و خون پسر عمویش را مهدور ، اعلام داشت . (36)
    این ، حقیقت ازدواج نبی خدا داود علیه السلام با بیوه اوریا و ازدواج خاتم انبیاء صلی الله علیه و آله با مطلقه پسر خوانده اش زید است . ولی گسترش روایات اسرائیلی در تاویل و معنای قصص انبیای پیشین ، و گسترش روایات ساختگی در کتاب های تفسیر و برخی دیگر از مصادر اسلامی ، حق و باطل را درهم آمیخته ، و حق را از دید پژوهشگران مستور داشته است . این روایات در جوامع اسلامی از آن رو رواج و شهرت یافت که برای فرو رفتن برخی افراد سلطه حاکم در شهوت جنسی توجیه مناسبی در خود داشت . چنانکه صدور گناهان از امثال یزید بن معاویه و اشباه وی از خلفای مروانی و همتایانشان ، انگیزه آن شد تا عامه به انبیاء و رسولان الهی علیهم السلام نیز ، نسبت گناه و معصیت
    داده و از ایشان سلب عصمت نمایند ، و این آیات را درباره آنان به گونه ای تاویل و معنی نمایند که هر گونه نقد و ایراد را از برخی خلفا دور سازد . والحمد لله رب العالمین




    امضاء


  9. Top | #38

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    ما متن این روایت را - بدون اشاره به سند آن - مورد بررسی
    قرار داده و می گوییم :
    درباره داستان اوریای مذکور ، خبر ویژه ای از امام صادق رسیده که وقتی راوی از او می پرسد :
    نظر شما در آنچه مردم درباره داود و همسر اوریا می گویند چیست ؟
    امام می فرماید : این چیزی است که عامه ساخته اند . (34)
    امام صادق - علیه السلام - در این حدیث با صراحت می فرماید :
    منشاء سخن مردم درباره داود و بیوه اوریا ، عامه یعنی پیروان مکتب خلفا هستند .
    پس ، این سخن یقینا از سوی آنه به سوی آنها به کتب حدیثی مکتب اهل بیت علیهم السلام سرایت کرده است ، و ما این گونه روایات را روایات منتقله نامیده ایم ، یعنی روایاتی که از مکتب خلفا به مکتب اهل بیت منتقل شده است . (35)
    و اگر مصدر و ریشه این روایت را که کتاب های تاریخ و تفسیر مکتب خلفا بجوییم ، در می یابیم که ، راویان این روایت آن را از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت نکرده اند ، و نگفته اند که رسول خدا صلی الله علیه و آله آن را گفته است ؛ نگر یک روایت که سیوطی در تفسیر آیه از یزید رقاشی از انس روایت کرده ، و ما پیش تر ، در همین بحث ها بطلان آن را روشن کردیم .



    امضاء


  10. Top | #39

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    نتیجه آنکه
    در داستان زید و زینب ، رسول خدا صلی الله علیه و آله با شوهر دادن زینب به زید ، قانون همتایی نسبی جاهلی را ، با قانون همتایی اسلامی درهم شکست ، و پس از این پیروزی بزرگ ، خداوند متعال او
    را فرمان داد تا - با زینب مطلقه زید - ازدواج کند و قانون پسر خواندگی شناخته شده جاهلی را نیز ، درهم بشکند و آن را به قانون اسلامی بدل نماید - همان گونه که داود علیه السلام با بیوه اوریا ازدواج کرد (و ممنوعیت ازدواج با زنان شوهر از دست داده را در هم شکست . همه انبیاء علیهم السلام در اجرای احکام اسلامی چنین می کنند . رسول خدا صلی الله علیه و آله در ابطال قانون ربا و قانون خون خواهی اهل جاهلیت نیز ، چنین کرد ، و در حجه الوداع ، ربا و سود پول های عمویش عباس را باطل شده ، و خون پسر عمویش را مهدور ، اعلام داشت . (36)
    این ، حقیقت ازدواج نبی خدا داود علیه السلام با بیوه اوریا و ازدواج خاتم انبیاء صلی الله علیه و آله با مطلقه پسر خوانده اش زید است . ولی گسترش روایات اسرائیلی در تاویل و معنای قصص انبیای پیشین ، و گسترش روایات ساختگی در کتاب های تفسیر و برخی دیگر از مصادر اسلامی ، حق و باطل را درهم آمیخته ، و حق را از دید پژوهشگران مستور داشته است . این روایات در جوامع اسلامی از آن رو رواج و شهرت یافت که برای فرو رفتن برخی افراد سلطه حاکم در شهوت جنسی توجیه مناسبی در خود داشت . چنانکه صدور گناهان از امثال یزید بن معاویه و اشباه وی از خلفای مروانی و همتایانشان ، انگیزه آن شد تا عامه به انبیاء و رسولان الهی علیهم السلام نیز ، نسبت گناه و معصیت
    داده و از ایشان سلب عصمت نمایند ، و این آیات را درباره آنان به گونه ای تاویل و معنی نمایند که هر گونه نقد و ایراد را از برخی خلفا دور سازد . والحمد لله رب العالمین




    امضاء


  11. Top | #40

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    پی نوشتها
    1-سوره حجر، آیات : 39 - 42.
    2-سوره بقره آیه 26.
    3-سوره انفال آیه 48 و نحل آیه 24 و عنکبوت آیه 37.
    4-معجم البلدان ، ماده حجر. سیره ابن هشام ، جلد 4 ص 164 و 165. مغازی واقدی ، ص 1006 - 1008، امتاع الاسماع ، ص 454 - 456. مسند احمد، جلد 2 ص 58 و 59 و 66 و 72 و 74 و 91 و 96 و 113 و 137، و جلد 3 ص 294. صحیح بخاری ، جلد 3 ص 61 و 96، در ذکر غزوه تبوک و تفسیر سوره حجر، صحیح مسلم ، کتاب زهد، حدیث 39 و 40.
    5-عبارت از نصر است .
    6-بابل منطقه ای در عراق بین کوفه و بغداد است . و پل صراه بر رودخانه صراه در نزدیکی بغداد می باشد. مراجعه کنید: معجم البلدان ، ماده صراه و بابل .
    7-وقعه صفین ، نصر بن مزاحم ، ص 135.
    8-بحارالانوار، جلد 41 ص 168 به نقل از علل الشرایع ص 125 و بصائر الدرجات ص 58.
    9-اقتباس از آیه ... سوره بقره .
    10-تفسیر طبری ، جلد 23، ص 95 و 96، چاپ دار المعرفه بیروت .
    11-تفسیر طبری ، جلد 23 ص 96، چاپ دار المعرفه بیروت . تفسیر سیوطی ، جلد 5، ص 148. عبارت متن از طبری است .
    12-طبقات ابن سعد، جلد 5 ص 395، چاپ اروپا. کشف الظنون ، ص 1328.
    تاریخ العرب ، دکتر جواد علی ، جلد 1 ص 44.
    13-وفیات الاعیان ، ابن خلکان ، جلد 1 ص 354، چاپ اول . طبقات ابن سعد، جلد 7، بخش اول ، ص 120، چاپ اروپا.
    14-میزان الاعتدال ، جلد 1 ص 527، شماره ردیف : 1968.
    15-طبقات ابن سعد، جلد 8 ص 120.
    16-وفیات الاعیان ، ابن خلکان ، در شرح حال و اصل بن عطاء. و نیز مراجعه کنید: یکصد و پنجاه صحابی ساختگی ، شرح حال ابن ابی العوجاء در بحث : زندقه و زنادقه ، و: الکنی و الالقاب ، جلد 1 ص 192، چاپ صیدا.
    17-تهذیب التهذیب ، جلد 11 ص 309 - 311. تهذیب الکمال ، جلد 8، ص 268، نسخه خطی کتابخانه ظاهریه .
    18-طبقات ابن سعد، جلد 7، قسمت دوم ، ص 13، چاپ اروپا.
    19-تهذیب التهذیب ، جلد 11 ص 309 - 311.
    20-مراجعه کنید: تاریخ بغداد، جلد 12 ص 160 - 169 در شرح حال مقاتل ، شماره 7142. وفیات ، جلد 4 ص 240 - 242. تهذیب التهذیب ، جلد 10 ص 279 - 285. میزان الاعتدال ، جلد 4 ص 172، شماره 7841.
    21-تفسیر طبری ، جلد 22، ص 10 و 11 چاپ دار المعرفه ، بیروت .
    22-اسد الغابه ، جلد 2 ص 224 - 227.
    23-اسد الغابه ، جلد 7 ص 303، در شرح حال ام ایمن . استیعاب ، ص 765. اصابه ، جلد 4 ص 415 - 417، شماره 1145.
    24-سوره طه آیه 121.
    25-سوره نازعات آیه 2.
    26-سوره انبیاء آیات 63 و 65.
    27-مراجعه کنید: تفسیر مجمع البیان ، جلد 3 ص 252، در تفسیر این آیات .
    28-مفردات راغب ، ماده : ذنب
    .
    29-مغازی واقدی ، جلد 1 ص 606 و 607 که ما فشرده آن را آوردیم .
    30-بحار، ج 11 ص 73، به نقل از امالی صدوق ، ص 90 - 92. و عیون اخبار الرضا، ص 108.
    31-تفسیر مجمع البیان و نورالثقلین در تفسیر آیه ، و تنزیه الانبیاء سید مرتضی ، ص 92.
    32-تفسیر خازن و فخررازی و نورالثقلین در تفسیر آیه .
    33-بحار، ج 14 ص 20 - 23 به نقل از تفسیر قمی . و التتمه فی کتاب الاسرائیلیات و اثرها فی کتب التفسیر، ص 233، چاپ اول ، بیروت .
    34-بحار، جلد 14 ص 200.
    35-به بحث روایات منتقله در کتاب ما القرآن الکریم و روایات المدرستین جلد دوم مراجعه نمایید.
    36-در سیره ابن هشام ، جلد 4 ص 175، چاپ مصر روایت کند که : رسول خدا صلی الله علیه و آله در خطبه اش در حجه الوداع فرمود: ... و هر گونه ربایی برداشته شد، و سرمایه های شما از آن شماست ، نه ستم کنید و نه ستم شوید. خداوند فرموده هیچ گونه ربایی نباشد، و ربای عباس بن عبدالمطلب ، همه اش برداشته و باطل است ، و هر گونه خونی که در جاهلیت ریخته شده ، هدر است ، و اولین خونی که از شما بر می دارم . خون پسر ربیعه بن حرث بن عبدالمطلب است - وی در قبیله بنی لیث شیر می خورد که قبیله هذیل او را کشتند - و او اولین کس است که برای هدر شمردن خونهای جاهلیت ، از وی شروع می کنم



    امضاء


صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi