علی علیه السلام درباره زهرا می فرمود: «وقتی به خانه می آمدم و به زهرا نگاه می کردم تمام غم و اندوهم برطرف می شد.»(2) در جای دیگر فرمود: «به خدا سوگند هرگز کاری نکردم که فاطمه علیها السلام از من خشمناک شود و فاطمه نیز هیچ گاه مرا خشمناک ننمود».(3)
در حدیث نزول مائده آسمانی آمده که زهرای اطهر دو روز بود که خود و بچه هایش گرسنه بودند و مختصر غذایی را که تهیه می کرد، برای شوهرش می برد و چنان رفتار کرده بود که علی علیه السلام در خلال دو روز متوجه ماجرا نشده بود تا روز سوم که دیگر چیزی در خانه نبود و علی علیه السلام از ماجرا خبردار شد... .(4)
از نظر کمک به شوهر عزیز خود در زندگی چنان بود که بر اساس احادیث معروفی که سنّی و شیعه روایت کرده اند، علی علیه السلام برای یکی از مردان بنی سعد به نام «ابن اعبد» تعریف کرد و فرمود: می خواهی برای تو وضع زندگی خودم و فاطمه را تعریف کنم؟ آن گاه سخن خود را ادامه داد و فرمود: فاطمه میان خاندان پیامبر از همه افراد نزد آن حضرت محبوب تر بود و هنگامی که در خانه من بود آن قدر دستاس کرد که دستش تاول زد و آن قدر با مشک آب کشید که اثر بند مشک در گلویش مشاهده می شد و آن قدر در نظافت و تمیز کردن خانه زحمت کشید که جامه اش گردآلود
________________________________________
1- بحارالانوار، ج43، ص81.
2- مناقب (خوارزمی)، ص 256.
3- مناقب (خوارزمی)، ص 256.
4- بحارالانوار، ج43، ص81.
ص: 67
می شد و آن قدر آتش برای پختن نان و غذا و غیره روشن کرد که رنگ لباس هایش تغییر کرد و به دلیل کار زیاد خانه به رنج و مشقت افتاد. و در همان روزها ما شنیدیم که بردگانی (غلام و کنیزی) برای رسول خدا آورده اند، من به فاطمه گفتم: خوب است پیش پدرت بروی و از او خادمی بخواهی تا در امر خانه داری به تو کمک کند. فاطمه برخاست و نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله رفت، ولی مشاهده کرد که جمعی نزد آن حضرت نشسته و گفت وگو می کنند. ازاین رو، خجالت کشید حاجت خود را اظهار کند و به خانه بازگشت. آن روز گذشت و صبح روز بعد رسول خدا صلی الله علیه و آله به اتاق ما آمد و همچنان بالای سر فاطمه نشست، رسول خدا به او فرمود: دیروز برای چه کاری به خانه ما آمدی؟ فاطمه از خجالت پاسخی نداد و رسول خدا صلی الله علیه و آله برای بار دوم سؤال خود را تکرار کرد و باز هم شرم فاطمه مانع شد تا سخنی بگوید. این بار من جواب دادم و گفتم ای رسول خدا فاطمه آن قدر در خانه من آسیاب کرده که دستش تاول زده و آن قدر آب کشیده که اثر بند مشک در گردنش مشاهده می شود، آن قدر خانه را جارو کرده که جامه اش گردآلود شده و آن قدر آتش روشن کرده که رنگ لباس هایش تغییر کرده و ما شنیدیم برای شما برده هایی آورده اند من به او گفتم: خوب است نزد پدرت بروی از او درخواست کنی تا خادمی برای کمک در امور خانه به تو بدهد؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله که این سخن را شنید فرمود: می خواهی چیزی به شما یاد دهم که از خادم برای شما بهتر باشد و آن گاه تسبیح معروف «حضرت زهرا» ر ا به او تعلیم فرمود.(1)