2. وصیت
از حضرت زهرا علیها السلام نیز وصایایی برجا مانده که به دو دسته شفاهی و کتبی تقسیم می شود و در این بخش به مناسبت های مختلف بررسی می شود.
________________________________________
1- دلائل الامامه، ص 44؛ به نقل از: مجموعه مقالات الزهرا، ج1، صص 388 _ 390.
ص: 121
در حالی که در لحظات وداع بغض گلوی هر دو نفر را گرفته بود و به شدت می گریستند، فاطمه علیها السلام دستور داد، اتاق را خلوت کنند و آن گاه به همسر مهربانش وصیت هایی نمود که در اقوال مختلف آمده است. برخی از وصایای ایشان شفاهی بوده و برخی از این وصایای شفاهی فقط خطاب به علی علیه السلام بوده، بعضی نیز علاوه برحضرت علی علیه السلام ، ام ایمن، اسماء بنت عمیس و سلمی همسر ابو رافع نیز حضور داشتند.(1) علامه مجلسی درباره برخی از وصایای ایشان، روایات را مستفیضه و مانند متواتر می داند.(2)
«ابن فتال» نقل کرده است:
فاطمه علیها السلام بیمار شد و بیماری او شدت یافت و چهل روز ادامه داشت تا از دنیا رفت. وقتی فرشتگان خبر مرگ را به ایشان دادند، امّ ایمن و اسماء بنت عمیس را فراخواند و آنها را به سوی علی علیه السلام فرستاد تا او را حاضر کنند. هنگامی که علی علیه السلام آمد، فاطمه علیها السلام گفت: «ای پسر عمو! خبر مرگم به من داده شده است و من در خود چیزی نمی بینم، مگر اینکه ساعاتی دیگر به پدرم ملحق خواهم شد و من شما را به چیزهایی که در دل دارم وصیت می کنم.» علی علیه السلام گفت: «ای دختر رسول خدا، هر چه می خواهی وصیت کن.» پس علی علیه السلام بر بالین او نشست و هر کس را که در خانه و اتاق بود، بیرون فرستاد.
پس فاطمه علیها السلام گفت: «ای پسر عمو! تو هرگز به یاد نداری که من دروغگو یا خیانتکار بوده باشم؛ از روزی که با تو معاشرت کردم با تو مخالفت نکردم.» علی علیه السلام گفت: «پناه برخدا؛ تو آگاه تر به خدا و
________________________________________
1- اربلی، کشف الغمه، ج2، ص126؛ بحارالانوار، ج 43، ص172.
2- بحارالانوار، ج29، ص390.
ص: 122
نیکوکارتر و پرهیزکارتر و گرامی تر از آن هستی [که چنین سخنانی درباره تو گفته شود] و خوف تو از خدا شدیدتر از آن است که من تو را به مخالفت با خودم توبیخ کنم؛ همانا مفارقت و جدایی و فقدان تو [بر من] بسیار بزرگ است؛ «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّ_ا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ.» (بقره: 156) از مصیبتی که چقدر فجیع، دردآور و اندوهناک است. سوگند به خدا این مصیبتی است که تسلی نمی پذیرد و سوگی است که جانشین ندارد.» پس هر دو، ساعتی گریستند و علی علیه السلام سر فاطمه علیها السلام را به سینه خود چسبانید و گفت: «به هر چه می خواهی وصیت کن که خواهی دید من همان گونه که دستور داده ای به آن عمل خواهم کرد و امر تو را بر امر خودم ترجیح می دهم».
فاطمه علیها السلام گفت: ای پسر عموی رسول خدا صلی الله علیه و آله ! خداوند از من به تو جزای خیر عنایت فرماید.(1)