صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 19 , از مجموع 19

موضوع: حقیقت دوازدهم

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13836
    نوشته
    1,124
    صلوات
    300
    دلنوشته
    2
    مولای منتظران امامت مبارک باد
    تشکر
    669
    مورد تشکر
    556 در 180
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    اکنون می‌بینم که او در کتاب خود تصریح می‌کند که حسن عسکری، فرزند پسری به نام محمّد داشته است .
    من می‌دانم که او به امامت فرزند حسن عسکری معتقد نیست ولی ما برای این ویژگی او ، این همه راه را آمده‌ایم.
    اگر ما می‌خواستیم تاریخ نویسی پیدا کنیم که شیعه باشد به شهر موصل نمی‌آمدیم ، در همان ایران خودمان به نزد علمای شیعه می‌رفتیم .
    ما باید رنج این سفر را تحمل می‌کردیم تا با ابن اثیر که از اهل سنت است آشنا می‌شدیم و از زبان او می‌شنیدیم که حسن عسکری ، فرزند پسری داشته است .
    اینجاست که به یاد سخن عثمان خمیس می‌افتم ، یادت هست او در کتاب خود ، گفته بود : « همه فرقه‌ها . . .می‌گویند که بعد از حسن عسکری ، فرزندی باقی نمانده است » .21
    مگر ابن اثیر از علمای بزرگ اهل سنت نیست ؟
    مگر همه اهل سنت به کلام و سخن ابن اثیر به دیده احترام نگاه نمی‌کنند ؟
    پس چرا عثمان خمیس ، این حقیقت‌ها را مخفی می‌کند ؟
    وقتی عاشق دختر مصری شدم
    همسفر برخیز که دشمن بیدار است ! ما باید سفری طولانی برویم .
    ــ آقای نویسنده ! دیگر می‌خواهی مرا به کجا ببری ؟
    ــ ما باید به قاهره برویم .
    سوار بر اسب خود می‌شویم و به پیش می‌تازیم ، روزها وشب‌ها می‌گذرد .. .
    همسفرم ! رنگ آبی رود نیل را می‌بینی !
    اینجا قاهره است ، ما وارد شهر می‌شویم .
    ما این همه راه را آمده‌ایم تا با ابن خَلِّکان دیدار کنیم ، دانشمند بزرگی که کتابی مهم در تاریخ و حوادث آن نوشته است .
    شنیده‌ام که او قاضی این شهر است ، ما باید به دادگستری برویم .




    امضاء



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13836
    نوشته
    1,124
    صلوات
    300
    دلنوشته
    2
    مولای منتظران امامت مبارک باد
    تشکر
    669
    مورد تشکر
    556 در 180
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    اینجا دادگستری است و من به مأموران می‌گویم :
    ــ من می‌خواهم با ابن خَلِّکان دیدار داشته باشم .
    ــ شما اهل کجا هستید ؟
    ــ ما از ایران آمده‌ایم .
    ــ حتما برای تجارت به این شهر آمده‌اید !
    ــ نه ، ما برای کشف یک حقیقت آمده‌ایم .
    مأمور با تعجّب به ما نگاهی می‌کند و به داخل می‌رود تا هماهنگی لازم را انجام بدهد .
    بعد از لحظاتی ما را به نزد ابن خَلِّکان می‌برند .
    ما به ایشان سلام کرده و می‌نشینیم . او به ما نگاهی می‌کند و می‌گوید :
    ــ شنیده‌ام شما از ایران آمده‌اید و گفته‌اید برای طلب آگاهی و کشف حقیقت آمده‌اید .
    ــ آری ، من یک نویسنده هستم .
    ــ شما دوست خودتان را معرّفی نکردید ؟
    ــ ببخشید ، یادم رفت ، ایشان دوست خوبم و خواننده کتاب من است که در این سفر ، همراه من می‌باشد .
    ــ خیلی خوش آمدید ، من چه کمکی می‌توانم به شما بکنم ؟
    ــ جناب استاد ، محبّت کنید مقداری در مورد خودتان برای ما سخن بگویید .
    ــ من ابن خَلِّکان هستم ، در سال 608 در عراق چشم به جهان گشودم و چون عاشق علم و دانش بودم به قاهره آمدم تا از اساتید بزرگ بهره ببرم و در همین جا بود که دلم اسیر دختری از دختران مصر شد و با او ازدواج کردم و بعد از آن دیگر اهل مصر شدم .22
    ــ پس راست می‌گویند که تا مرد ازدواج نکرده است معلوم نیست اهل کجاست .
    ــ آری ، من بعد از این ازدواج ، اهل مصر شدم و به درس و تحقیق پرداختم تا اینکه آوازه من در همه جا پیچید و مرا به عنوان قاضی شهر انتخاب کردند .23






    امضاء


  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13836
    نوشته
    1,124
    صلوات
    300
    دلنوشته
    2
    مولای منتظران امامت مبارک باد
    تشکر
    669
    مورد تشکر
    556 در 180
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    ــ استاد ! آیا می‌شود به مهمترین کتابی که نوشته‌اید اشاره کنید ؟
    ــ من کتاب‌های متعددی نوشته‌ام ، امّا مهمترین آنها ، کتاب « وفیات الأعیان » است ، این کتاب در مورد زندگی نامه افراد مهم و بزرگ تاریخ می‌باشد .24
    ــ هدف شما از تألیف این کتاب چه بود ؟
    ــ من از همان ایام جوانی به مطالعه زندگی مردان بزرگ علاقه داشتم و به همین دلیل ، همه کتاب‌هایی که در این زمینه نوشته شده بود را مطالعه می‌کردم ، البته من عادت داشتم از مطالبی که می‌خواندم فیش تهیه می‌کردم ، بعد از مدّتی تعداد این فیش‌ها بسیار زیاد شد و من به فکر افتادم که این فیش‌های خود را تنظیم کنم و به صورت کتاب در آورم .
    ــ شما فکر می‌کنید ویژگی مهم کتاب شما چیست ؟
    ــ من تلاش کرده‌ام تا در کتاب خود به صورت مختصر و مفید به ذکر همه اشخاص مشهور بپردازم .25
    ــ استاد ! شما می‌دانید که ما از راه دوری آمده‌ایم و هدف ما این بوده است تا به یک حقیقت پی ببریم ، آیا می‌توانم از شما سؤل مهمّی بپرسم ؟
    ــ من با کمال میل در خدمت شما هستم ؟
    ــ اکنون که شما در زمینه زندگی بزرگان ، تحقیق کرده‌اید و جوانی خود را در این راه صرف کرده‌اید ؛ برای من بگویید که به نظر شما آیا حسن عسکری، فرزند پسری داشته است یا نه ؟
    ــ منظور شما از حسن عسکری همان کسی است که شیعیان او را امام یازدهم می‌دانند ؟
    ــ آری ، ما می‌خواهیم بدانیم که به نظر شما آیا ایشان فرزند پسری داشته است یا نه ؟
    ــ مگر شما کتاب مرا نخوانده‌اید ؟
    ــ خیر .
    ــ من در کتاب خود در این مورد سخن گفته‌ام .
    استاد از جای خود بلند می‌شود و جلد چهارم کتاب « وفیات الاعیان » را برای ما می‌آورد .
    او صفحه 176 را باز می‌کند و آن را می‌خواند : «محمّد، پسر حسن عسکری کسی که شیعیان او را به عنوان امام دوازدهم می‌شناسند ، او در روزجمعه ، نیمه شعبان سال 255 هجری قمری به دنیا آمد» .26






    امضاء


  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13836
    نوشته
    1,124
    صلوات
    300
    دلنوشته
    2
    مولای منتظران امامت مبارک باد
    تشکر
    669
    مورد تشکر
    556 در 180
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    ما با شنیدن سخنان استاد بسیار متعجّب می‌شویم ، ابن خَلِّکان که یکی از دانشمندان بزرگ اهل سنت است در کتاب خود ولادت فرزندِ امام عسکری(ع) را ذکر می‌کند .
    درست است که او به امامت ، اعتقاد ندارد ، ولی مهم این است که او تولّد فرزندِ حسن عسکری را قبول دارد .
    پس چطور شد که آقای عثمان خمیس در کتاب خود ادعا کرد که همه امّت اسلامی ، ولادت فرزند حسن عسکری را قبول ندارند .
    مگر ابن خَلِّکان از علمای بزرگ اهل سنت نیست ؟
    مگر همه اهل سنت به کلام و سخن ابن خَلِّکان به دیده احترام نگاه نمی‌کنند ؟
    چرا آقای عثمان خمیس می‌خواهد واقعیّت را پنهان کند ؟
    نابینایم و شهره این روزگارم !
    همسفر خوبم ! آماده باش !
    ما اکنون باید به سوی شهر دمشق برویم، سفر طولانی است ، امّا این همه راه را برای یاری حقیقت می‌رویم .





    امضاء


  6. Top | #15

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13836
    نوشته
    1,124
    صلوات
    300
    دلنوشته
    2
    مولای منتظران امامت مبارک باد
    تشکر
    669
    مورد تشکر
    556 در 180
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    روزها می‌گذرد . . .
    آن درختان زیتون را می‌بینی ؟ ما در نزدیکی‌های دمشق هستیم .
    وارد شهر می‌شویم و ابتدا به کنار مسجد امویّ می‌رویم تا قبر دختر کوچک امام حسین(ع) را زیارت کنیم .
    آری ، این شهر خاطره‌های زیادی از اسارت خاندان پیامبر دارد .
    زیارت شما قبول باشد !
    اکنون موقع آن است که به سراغ هدف خود برویم . ما می‌خواهیم در این شهر با آقای ذَهَبی دیدار کنیم .
    ما باید به مدرسه اشرفیّه برویم ، مدرسه‌ای که شهرت آن ، تمام دنیا را گرفته است ، از این مدرسه، بزرگان زیادی به اوج موفقیّت رسیده‌اند .27
    وارد مدرسه می‌شویم ، نگاه کن، این مدرسه چقدر شلوغ است !
    ما از افرادی که در این مدرسه هستند سراغ استاد ذَهَبی را می‌گیریم ، آنها ما را به سالنی راهنمایی می‌کنند .
    پیرمردی بر روی صندلی کوچکی نشسته است و شاگردان زیادی دور او حلقه زده‌اند ، هر کدام این شاگردان از شهر و دیاری هستند ، آنها برای بهره بردن از دانش استاد به اینجا آمده‌اند .28
    هر کس از او سؤلی می‌کند و او جواب می‌دهد .
    ما باید صبر کنیم تا دور او خلوت شود .
    نگاه کن ! استاد ذَهَبی چه حافظه‌ای دارد ! در این مدّت اصلاً به کتاب یا نوشته‌ای نگاه نمی‌کند .
    مگر نمی‌دانی که همه آروز می‌کنند که ای کاش حافظه آنها مثل حافظه استاد ذَهَبی باشد !
    شنیده‌ام که یکی از دانشمندان بزرگ به مکّه می‌رود ، وقتی او آب زمزم را می‌نوشد ، این دعا را می‌کند : « خدایا ! حافظه مرا همچون حافظه استاد ذهبی قرار بده » .29
    نگاه کن ! درس استاد تمام شد و شاگردانش یکی بعد از دیگری می‌روند .
    خوب است ما نزدیک برویم .
    ما درست در مقابل استاد هستیم ، چرا او به ما توجّهی نمی‌کند ؟
    یکی از شاگردان استاد که متوجّه تعجّب ما می‌شود ، رو به من می‌کند و می‌گوید که چشمان استاد بر اثر زیادی مطالعه و نوشتن بیش از صد کتاب ، نابینا شده است و او نمی‌تواند هیچ جا را ببیند !30
    ما جلو می‌رویم و سلام می‌کنیم ، استاد ذهبی به گرمی جواب ما را می‌دهد و می‌گوید :
    ــ شما کیستید و از کجا آمده‌اید ؟
    ــ من نویسنده هستم و با دوستم از ایران آمده‌ایم .
    ــ خیلی خوش آمدید .
    بعد استاد از ما می‌خواهد تا به حجره او برویم .
    اینجا حجره استاد است ، دور تا دور حجره پر از کتاب‌هایی است که استاد در روزگار جوانی نوشته است .
    ــ جناب استاد ! من برای جوانان کتابی می‌نویسم ، از شما می‌خواهم خودتان را برای خوانندگان کتابم ، معرّفی کنید .
    ــ من ذهبی هستم و شافعی مذهب می‌باشم ، در سال 673 در شهر دمشق به دنیا آمدم و از همان کودکی عاشق علم و دانش بودم .31






    امضاء


  7. Top | #16

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13836
    نوشته
    1,124
    صلوات
    300
    دلنوشته
    2
    مولای منتظران امامت مبارک باد
    تشکر
    669
    مورد تشکر
    556 در 180
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    ــ چگونه شد که عاشق علم و دانش شدید ؟
    ــ شما ایرانی‌ها ، یک ضرب المثل دارید که می‌گوید : « حلال زاده به دایی خودش شباهت دارد » ، من یک دایی داشتم که به علم خیلی علاقه داشت ، او باعث شد من عاشق علم بشوم ، من روزها در کنار پدر خود در مغازه طلاسازی کار می‌کردم و شبها به تحصیل علم می‌پرداختم .
    ــ یعنی پدر شما مغازه طلاسازی داشت ؟
    ــ بله ، به همین جهت ، ما به خاندان ذهبی مشهور شدیم ، شما می‌دانید که در زبان عربی به طلا ، ذَهَب می‌گویند .
    ــ شما تا چه زمانی در مغازه پدر خود ماندید ؟
    ــ وقتی پدرم ، عشق مرا به دانش دید ، به من اجازه داد تا نزد استادان بزرگ بروم و درس بخوانم ، وقتی به هجده سالگی رسیدم تصمیم به مسافرت به شهرهای دیگر گرفتم .32
    ــ شما به چه شهرهایی سفر کردید ؟
    ــ من به شهرهای حَلَب ، قدس ، قاهره و مکّه سفر کردم و در هر کجای جهان اسلام ، استاد بزرگی وجود داشت به نزد او رفتم و شاگردی او را کردم .
    ــ آیا شمار استادهای خود را به یاد دارید ؟
    ــ آری ، من بیش از هزار و دویست استاد داشته‌ام .33
    ــ واقعا اشتیاق شما برای علم ودانش مثال زدنی است !
    ــ من عاشق علم بودم و در راه رسیدن به معشوق خودم همه سختی‌ها را به جان و دل می‌خریدم و لذّت می‌بردم .
    ــ شما چه زمانی به دمشق باز گشتید ؟
    ــ وقتی احساس کردم که از همه استادان روزگار خود بهره کافی برده‌ام به دمشق بازگشتم و شروع به تدریس کردم ، کم کم آوازه و شهرت من در جهان اسلام پیچید و از همه شهرها ، شاگردان زیادی در درس من حاضر شدند و من در زمینه علوم مختلف بیش از صد کتاب نوشتم ، من در علم رجال کتاب مهمی نوشتم و افراد راستگو را از افراد دروغگو جدا کردم و شما می‌توانید با این کتاب به راحتی به بررسی صحیح بودن یا ضعیف بودن احادیث پی ببرید .34
    ــ شنیده‌ام که شما در زمینه تاریخ و حوادث تاریخی ، کتابی دارید و به همین دلیل ، شما به عنوان یکی از تاریخ نویسان بزرگ جهان ، مطرح می‌باشید ، آیا می‌شود در مورد این موضوع توضیح بدهید ؟
    ــ من کتابی نوشته‌ام که مجموعه تاریخ ظهور اسلام تا حوادث امروز در آن آمده است .
    ــ هدف شما از نوشتن این کتاب چه بوده است ؟
    ــ من وقتی کتاب‌های تاریخی را می‌خواندم متوجّه شدم که در آن کتاب‌ها ، مطالبی ذکر شده است که دانستن آن برای خواننده فایده‌ای ندارد ، برای همین ، تصمیم گرفتم کتابی در تاریخ بنویسم که فقط مطالب مفید را داشته باشد .35
    ــ نام کتاب تاریخی شما چیست ؟
    ــ نام کتاب من ، « تاریخ اسلام » است که در 52 جلد نوشته‌ام ، من می‌توانستم این کتاب را به صورت بسیار مفصّل بنویسم ، امّا من فقط به ذکر مطالب مهم پرداختم ، من تاریکی‌های تاریخ را روشن نمودم و همه کتاب‌های تاریخی را که قبلاً نوشته شده بود مطالعه کرده و هر جا دیدم که تاریخ دچار انحراف شده است آن را اصلاح نمودم .36
    ــ استاد ! اکنون من می‌خواهم از شما سؤلی بکنم ، نظر شما در مورد فرزندِ حسن عسکری چیست ؟ آیا او متولّد شده است یا نه ؟
    ــ آیا منظور شما همان کسی که شیعیان او را به عنوان امام زمان خود می‌شناسند ؟
    ــ آری .
    ــ چطور شده است که این سؤل برای شما اینقدر مهم شده است ؟
    ــ عدّه‌ای می‌گویند که حسن عسکری ، اصلاً فرزند پسری نداشته است .
    در این هنگام استاد ، یکی از شاگردان خود را صدا می‌زند و از او می‌خواهد تا جلد نوزدهم کتاب « تاریخ اسلام » را بیاورد .
    شاگرد او ، این کتاب را می‌آورد ، استاد به او می‌گوید که در این کتاب ، حوادث سال 258 را ذکر کرده‌ام ، آنجا را بیاور و آنرا بخوان .
    شاگرد ، شروع به ورق زدن می‌کند ، بعد از مدّتی جستجو آن را پیدا می‌کند .
    من به او می‌گویم که شماره صفحه را بگوید تا من یادداشت کنم . او می‌گوید این مطلب در صفحه 113 می‌باشد و بعد شروع به خواندن می‌کند .
    در این صفحه چنین نوشته شده است: «محمّد پسر حسن که شیعیان او را قائم و نماینده خدا می‌دانند در سال 258 هجری قمری37 متولّد شد »38
    قبلاً گفته بودم که استاد ذهبی ، مطالب تاریخی را به صورت بسیار مختصر بیان می‌کند ، او در اینجا نیز به صورت مختصر ، ولادت فرزندِ امام عسکری(ع) را بیان می‌کند .
    مگر استاد ذهبی از علمای بزرگ اهل سنت نیست ؟ آیا عثمان خمیس ، این سخن را ندیده است ؟ پس چگونه است که او را محقق بزرگ اهل سنت نامیده‌اند ، این طوری که آبروی برادران اهل سنت می‌رود ؟ آیا همه تحقیق‌های او این گونه است ؟
    نه !! آقای عثمان خمیس ، محقق بزرگی است ، مگر می‌شود او این مطلب را نخوانده باشد ، فقط اشکال در این است که او دروغ می‌گوید !
    در شهر خدا شیعه‌ای باقی نگذارید !
    آماده باش ! این بار می‌خواهم تو را به مکّه ببرم .
    می‌دانم که خیلی خوشحال شدی ، تو در این سفر می‌توانی خانه خدا را زیارت کنی و مهمانِ دوست باشی .
    ما با هم حرکت می‌کنیم ، روزها و شب‌ها سپری می‌شود . . .
    حتما می‌دانی که ما برای ورود به شهر مکّه باید لباس احرام بر تن کنیم و لبّیک بگوییم و اعمال عمره به جا آوریم .
    اینجا میقات است ، جایی که باید لباس سفید بر تن کنیم و کبوتر حرم شویم .
    لبّیک اللهمّ لبّیک !
    ما به سوی شهر خدا ، مکّه ، حرکت می‌کنیم ، این کوه‌ها را نگاه کن ، شهر مکّه در پشت همین کوه‌ها می‌باشد .
    ما وارد شهر می‌شویم و به مسجد الحرام می‌رویم و دور کعبه طواف می‌کنیم .
    اعمال عمره را انجام می‌دهیم ، اکنون می‌توانیم لباس احرام را از بدن بیرون آورده و لباس معمولی به تن کنیم .
    امّا من از تو می‌خواهم ساعتی دیگر صبر کنی و لباس احرام به تن داشته باشی .
    حتما می‌گویی چرا ؟
    اگر ما لباس‌های معمولی بپوشیم همه می‌فهمند ایرانی هستیم و شیعه ، آن وقت کار خراب می‌شود .
    یعنی چه ؟ مگر ما چه کرده‌ایم ؟
    ببین ، در این شهر دانشمندی زندگی می‌کند که نام او ، ابن حجر هیثمی است و او عقیده دارد که شیعیان مشرک هستند .
    شاید از این حرف من تعجّب کنی ! همیشه گفته‌اند که شیعه و سنی با هم برادر هستند .
    مگر او نمی‌داند که ما خدا و رسول خدا و قرآن را قبول داریم ؟ !
    مگر ما با او برادر نیستیم ؟ آیا او این گونه می‌خواهد حقّ برادری را به جا آورد ؟ !
    به هر حال ، من گفته باشم که این آقای ابن حجر ، چه عقیده‌ای دارد ، حال تو خود می‌دانی .
    چند سال پیش ، در شهر مکّه شیعیان زیاد شده بودند و وقتی ابن حجر برای حج به مکّه آمد نتوانست شاهد رواج مکتب شیعه در این شهر باشد .
    برای همین ، او در مکّه ماند و کتابی به نام « صَواعق مُحْرِقه » نوشت ، هدف او در این کتاب دفاع از خلافت ابوبکر و عمر بود .
    آیا می‌دانی که معنای « صَواعق مُحْرِقه » چیست ؟
    آیا در هنگام رعد و برق ، صاعقه‌ها را دیده‌ای که همه جا را آتش می‌زنند ؟ به آن صاعقه‌های آتشین در زبان عربی ، « صَواعق مُحْرِقه » می‌گویند .
    منظور ابن حجر این است که کتاب من ، مانند صاعقه‌های آسمانی ، مکتب شیعه را نابود می‌کند .
    ابن حجر تا آنجا که می‌توانست در کتاب خود به مکتب شیعه حمله کرد و شیعیان را به عنوان کسانی که در دین خدا بدعت آورده‌اند معرّفی کرد .39
    آیا شنیده‌ای که پیامبر خبر داده که بعد از من گروهی می‌آیند و به من ، حدیث دروغ ، نسبت می‌دهند ؟
    آیا می‌خواهی یکی از آن حدیث‌های دروغی را که آقای ابن حجر در کتاب خود از پیامبر نقل کرده برایت بخوانم : « بعد از من گروهی می‌آیند که آنها را رافضی می‌گویند ، اگر آن گروه را دیدید آنها را بکشید که آنها مشرک هستند » .40
    همسفر خوبم !
    آیا می‌دانی که منظور از رافضی ، شیعیان می‌باشند ؟
    در زبان عربی ، به کسی که چیزی را قبول نکند ، رافضی می‌گویند .
    آنها می‌گویند : « شیعیان ، حق را که خلافت ابوبکر است ، قبول نکرده‌اند ، پس آنها رافضی هستند » .
    به هر حال ، ابن حجر با نوشتن این کتاب و ترویج افکار ضد شیعه ، توانست به خواسته خود برسد و از رشد مکتب شیعه در شهر مکّه جلوگیری کند .
    اکنون ، من و تو باید با همین لباس‌های احرام به نزد ابن حجر برویم .
    ــ آقای نویسنده ! دستت درد نکند ، ما را می‌خواهی پیش کسی ببری که کشتن ما را واجب می‌داند !
    ــ تو که این قدر ترسو نبودی ، به خدا توکل کن و همراه من بیا .
    من از مردم ، سراغ خانه ابن حجر را می‌گیرم و به سوی خانه او به راه می‌افتیم .
    من نگاهی به تو می‌کنم و می‌گویم:
    ــ هنوز هم در فکر هستی که همراهم بیایی یا نه ؟
    ــ حتما می‌آیم، من رفیق نیمه راه نیستم، شیعه همیشه در جستجوی حقیقت است، من با تو می‌آیم!
    سرانجام ما با هم درِ خانه ابن حجر را می‌زنیم .
    خدمتکار در را باز می‌کند و ما به او می‌گوییم که می‌خواهیم ابن حجر را ببینیم .
    بعد از مدّتی ، ما وارد خانه می‌شویم و ما را به اتاق ابن حجر راهنمایی می‌کند ، وارد اتاق می‌شویم و سلام می‌کنیم و می‌نشینیم .
    من رو به ابن حجر کرده و می‌گویم :
    ــ ما شنیده‌ایم که شما دانشمند بزرگی هستید ، برای همین ، ما به دیدن شما آمدیم .
    ــ شما خیلی محبت دارید .
    ــ ما شنیده‌ایم که شما بر ضدّ عقاید شیعه ، کتابی نوشته‌اید و با این کار خود توانسته‌اید از رشد تفکر شیعی در این شهر جلوگیری کنید .
    ــ آری ، اگر من نبودم امروز تمام مردم این شهر فریب شیعیان را خورده بودند ، من بودم که با نوشتن کتاب خود که در سال 950 هجری قمری تمام شد ، خدمت بزرگی به بزرگان مذهب خود ، ابوبکر و عمر کردم .
    ــ امیدوارم که خداوند شما را با آن دو نفر محشور کند !
    ــ ما قابل نیستیم که با آن بزرگواران محشور شویم .
    ــ چه کسی از شما بهتر که با آنان محشور شود ، ما هنوز در لباس احرام هستیم ، از صمیمِ دل می‌خواهیم که خدا این دعا را در حقّ شما مستجاب کند !
    ــ جناب ابن حجر ! شیعیان اعتقاد دارند که حسن عسکری ، فرزند پسری به نام محمّد دارد ، آیا شما در کتاب خود در این مورد هم سخنی نوشته‌اید .
    ــ آری ، من در کتاب خود به زندگی حسن عسکری اشاره کرده‌ام و از فرزند او هم نام برده‌ام ، امّا مبادا فریب شیعیان را بخورید ، شیعیان می‌گویند که او امام زمان است ، این یک دروغ است !
    ــ جناب ابن حجر ! ما فعلاً کار به این حرف‌ها نداریم ، ما فقط می‌خواهیم بدانیم که حسن عسکری ، فرزندی داشته است یا نه ؟
    ــ اگر این طور است ، صبر کنید تا کتاب خود را به شما نشان بدهم .
    او از جای خود بلند می‌شود و جلد دوم کتاب « صواعِق مُحرِقه » را می‌آورد و صفحه 481 آن را باز می‌کند و برای ما می‌خواند : «آن محمّدی که شیعیان می‌گویند حجت و نماینده خداست در شهر سامرا در سال 255 هجری به دنیا آمد» .41
    من با احترام ، کتاب را از او می‌گیرم و خودم مطالعه می‌کنم .
    آری ، ابن حجر قبول ندارد که محمّد ، پسر حسن عسکری (ع)، همان مهدی موعود باشد و به این اعتقاد حمله می‌کند ، امّا به ولادت محمّد پسر حسن عسکری(ع) تصریح می‌کند .
    اکنون دیگر ما باید با ابن حجر خداحافظی کنیم و برای طواف وداع به مسجد الحرام برویم .
    همسفر خوبم ! ما شیعیان اعتقاد داریم که این محمّد که فرزند امام عسکری(ع) است ، مهدی موعود است و برای این مطلب دلایل بسیار زیادی داریم .
    اگر خدا کمک کند من در آینده ، برای اثبات این موضوع کتابی خواهم نوشت ، امّا هدف من در کتاب این است که اثبات کنم که امام عسکری (ع)، فرزند پسری داشته است و برای همین ، این سخن ابن حجر را آوردم .
    من در این کتاب می‌خواستم دروغ کسانی را ثابت کنم که می‌گویند امام عسکری(ع) ، فرزند پسری نداشته است .
    من از همان اوّل این سفر ، هدف خود را برای تو بیان کردم و تو را به چهار شهر مهم جهان اسلام (موصل ، مصر ، دمشق ، مکّه) بردم تا سخنان بزرگان اهل سنت را بشنوی که به ولادت فرزند امام عسکری(ع) اعتقاد داشتند .
    در انتظار باش تا در آینده نزدیک به سفری تحقیقی برویم و ثابت کنیم که این فرزند ، همان مهدی موعود است .
    امّا فعلاً برای تو مطلبی را از یک کتاب اهل سنت نقل می‌کنم : «اسم مهدی ، محمّد است و کنیه او ابو القاسم می‌باشد ، در آخر الزمان ظهور می‌کند ، اسم مادر او ، نرجس است ».42
    آری ، خود پیامبر وعده داده است که مردی از خاندان او قیام خواهد کرد و در زمین عدالت برقرار خواهد نمود .43
    همه چشم انتظار آمدن او هستیم .





    امضاء


  8. Top | #17

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13836
    نوشته
    1,124
    صلوات
    300
    دلنوشته
    2
    مولای منتظران امامت مبارک باد
    تشکر
    669
    مورد تشکر
    556 در 180
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    ــ نام کتاب تاریخی شما چیست ؟
    ــ نام کتاب من ، « تاریخ اسلام » است که در 52 جلد نوشته‌ام ، من می‌توانستم این کتاب را به صورت بسیار مفصّل بنویسم ، امّا من فقط به ذکر مطالب مهم پرداختم ، من تاریکی‌های تاریخ را روشن نمودم و همه کتاب‌های تاریخی را که قبلاً نوشته شده بود مطالعه کرده و هر جا دیدم که تاریخ دچار انحراف شده است آن را اصلاح نمودم .36
    ــ استاد ! اکنون من می‌خواهم از شما سؤلی بکنم ، نظر شما در مورد فرزندِ حسن عسکری چیست ؟ آیا او متولّد شده است یا نه ؟
    ــ آیا منظور شما همان کسی که شیعیان او را به عنوان امام زمان خود می‌شناسند ؟
    ــ آری .
    ــ چطور شده است که این سؤل برای شما اینقدر مهم شده است ؟
    ــ عدّه‌ای می‌گویند که حسن عسکری ، اصلاً فرزند پسری نداشته است .
    در این هنگام استاد ، یکی از شاگردان خود را صدا می‌زند و از او می‌خواهد تا جلد نوزدهم کتاب « تاریخ اسلام » را بیاورد .
    شاگرد او ، این کتاب را می‌آورد ، استاد به او می‌گوید که در این کتاب ، حوادث سال 258 را ذکر کرده‌ام ، آنجا را بیاور و آنرا بخوان .
    شاگرد ، شروع به ورق زدن می‌کند ، بعد از مدّتی جستجو آن را پیدا می‌کند .
    من به او می‌گویم که شماره صفحه را بگوید تا من یادداشت کنم . او می‌گوید این مطلب در صفحه 113 می‌باشد و بعد شروع به خواندن می‌کند .
    در این صفحه چنین نوشته شده است: «محمّد پسر حسن که شیعیان او را قائم و نماینده خدا می‌دانند در سال 258 هجری قمری37 متولّد شد »38
    قبلاً گفته بودم که استاد ذهبی ، مطالب تاریخی را به صورت بسیار مختصر بیان می‌کند ، او در اینجا نیز به صورت مختصر ، ولادت فرزندِ امام عسکری(ع) را بیان می‌کند .
    مگر استاد ذهبی از علمای بزرگ اهل سنت نیست ؟ آیا عثمان خمیس ، این سخن را ندیده است ؟ پس چگونه است که او را محقق بزرگ اهل سنت نامیده‌اند ، این طوری که آبروی برادران اهل سنت می‌رود ؟ آیا همه تحقیق‌های او این گونه است ؟
    نه !! آقای عثمان خمیس ، محقق بزرگی است ، مگر می‌شود او این مطلب را نخوانده باشد ، فقط اشکال در این است که او دروغ می‌گوید !
    در شهر خدا شیعه‌ای باقی نگذارید !
    آماده باش ! این بار می‌خواهم تو را به مکّه ببرم .
    می‌دانم که خیلی خوشحال شدی ، تو در این سفر می‌توانی خانه خدا را زیارت کنی و مهمانِ دوست باشی .
    ما با هم حرکت می‌کنیم ، روزها و شب‌ها سپری می‌شود . . .
    حتما می‌دانی که ما برای ورود به شهر مکّه باید لباس احرام بر تن کنیم و لبّیک بگوییم و اعمال عمره به جا آوریم .
    اینجا میقات است ، جایی که باید لباس سفید بر تن کنیم و کبوتر حرم شویم .
    لبّیک اللهمّ لبّیک !
    ما به سوی شهر خدا ، مکّه ، حرکت می‌کنیم ، این کوه‌ها را نگاه کن ، شهر مکّه در پشت همین کوه‌ها می‌باشد .
    ما وارد شهر می‌شویم و به مسجد الحرام می‌رویم و دور کعبه طواف می‌کنیم .
    اعمال عمره را انجام می‌دهیم ، اکنون می‌توانیم لباس احرام را از بدن بیرون آورده و لباس معمولی به تن کنیم .
    امّا من از تو می‌خواهم ساعتی دیگر صبر کنی و لباس احرام به تن داشته باشی .
    حتما می‌گویی چرا ؟
    اگر ما لباس‌های معمولی بپوشیم همه می‌فهمند ایرانی هستیم و شیعه ، آن وقت کار خراب می‌شود .
    یعنی چه ؟ مگر ما چه کرده‌ایم ؟
    ببین ، در این شهر دانشمندی زندگی می‌کند که نام او ، ابن حجر هیثمی است و او عقیده دارد که شیعیان مشرک هستند .
    شاید از این حرف من تعجّب کنی ! همیشه گفته‌اند که شیعه و سنی با هم برادر هستند .
    مگر او نمی‌داند که ما خدا و رسول خدا و قرآن را قبول داریم ؟ !
    مگر ما با او برادر نیستیم ؟ آیا او این گونه می‌خواهد حقّ برادری را به جا آورد ؟ !
    به هر حال ، من گفته باشم که این آقای ابن حجر ، چه عقیده‌ای دارد ، حال تو خود می‌دانی .
    چند سال پیش ، در شهر مکّه شیعیان زیاد شده بودند و وقتی ابن حجر برای حج به مکّه آمد نتوانست شاهد رواج مکتب شیعه در این شهر باشد .
    برای همین ، او در مکّه ماند و کتابی به نام « صَواعق مُحْرِقه » نوشت ، هدف او در این کتاب دفاع از خلافت ابوبکر و عمر بود .
    آیا می‌دانی که معنای « صَواعق مُحْرِقه » چیست ؟
    آیا در هنگام رعد و برق ، صاعقه‌ها را دیده‌ای که همه جا را آتش می‌زنند ؟ به آن صاعقه‌های آتشین در زبان عربی ، « صَواعق مُحْرِقه » می‌گویند .
    منظور ابن حجر این است که کتاب من ، مانند صاعقه‌های آسمانی ، مکتب شیعه را نابود می‌کند .
    ابن حجر تا آنجا که می‌توانست در کتاب خود به مکتب شیعه حمله کرد و شیعیان را به عنوان کسانی که در دین خدا بدعت آورده‌اند معرّفی کرد .39
    آیا شنیده‌ای که پیامبر خبر داده که بعد از من گروهی می‌آیند و به من ، حدیث دروغ ، نسبت می‌دهند ؟
    آیا می‌خواهی یکی از آن حدیث‌های دروغی را که آقای ابن حجر در کتاب خود از پیامبر نقل کرده برایت بخوانم : « بعد از من گروهی می‌آیند که آنها را رافضی می‌گویند ، اگر آن گروه را دیدید آنها را بکشید که آنها مشرک هستند » .40
    همسفر خوبم !
    آیا می‌دانی که منظور از رافضی ، شیعیان می‌باشند ؟
    در زبان عربی ، به کسی که چیزی را قبول نکند ، رافضی می‌گویند .
    آنها می‌گویند : « شیعیان ، حق را که خلافت ابوبکر است ، قبول نکرده‌اند ، پس آنها رافضی هستند » .
    به هر حال ، ابن حجر با نوشتن این کتاب و ترویج افکار ضد شیعه ، توانست به خواسته خود برسد و از رشد مکتب شیعه در شهر مکّه جلوگیری کند .
    اکنون ، من و تو باید با همین لباس‌های احرام به نزد ابن حجر برویم .
    ــ آقای نویسنده ! دستت درد نکند ، ما را می‌خواهی پیش کسی ببری که کشتن ما را واجب می‌داند !
    ــ تو که این قدر ترسو نبودی ، به خدا توکل کن و همراه من بیا .
    من از مردم ، سراغ خانه ابن حجر را می‌گیرم و به سوی خانه او به راه می‌افتیم .
    من نگاهی به تو می‌کنم و می‌گویم:
    ــ هنوز هم در فکر هستی که همراهم بیایی یا نه ؟
    ــ حتما می‌آیم، من رفیق نیمه راه نیستم، شیعه همیشه در جستجوی حقیقت است، من با تو می‌آیم!
    سرانجام ما با هم درِ خانه ابن حجر را می‌زنیم .
    خدمتکار در را باز می‌کند و ما به او می‌گوییم که می‌خواهیم ابن حجر را ببینیم .
    بعد از مدّتی ، ما وارد خانه می‌شویم و ما را به اتاق ابن حجر راهنمایی می‌کند ، وارد اتاق می‌شویم و سلام می‌کنیم و می‌نشینیم .
    من رو به ابن حجر کرده و می‌گویم :
    ــ ما شنیده‌ایم که شما دانشمند بزرگی هستید ، برای همین ، ما به دیدن شما آمدیم .
    ــ شما خیلی محبت دارید .
    ــ ما شنیده‌ایم که شما بر ضدّ عقاید شیعه ، کتابی نوشته‌اید و با این کار خود توانسته‌اید از رشد تفکر شیعی در این شهر جلوگیری کنید .
    ــ آری ، اگر من نبودم امروز تمام مردم این شهر فریب شیعیان را خورده بودند ، من بودم که با نوشتن کتاب خود که در سال 950 هجری قمری تمام شد ، خدمت بزرگی به بزرگان مذهب خود ، ابوبکر و عمر کردم .
    ــ امیدوارم که خداوند شما را با آن دو نفر محشور کند !
    ــ ما قابل نیستیم که با آن بزرگواران محشور شویم .
    ــ چه کسی از شما بهتر که با آنان محشور شود ، ما هنوز در لباس احرام هستیم ، از صمیمِ دل می‌خواهیم که خدا این دعا را در حقّ شما مستجاب کند !
    ــ جناب ابن حجر ! شیعیان اعتقاد دارند که حسن عسکری ، فرزند پسری به نام محمّد دارد ، آیا شما در کتاب خود در این مورد هم سخنی نوشته‌اید .
    ــ آری ، من در کتاب خود به زندگی حسن عسکری اشاره کرده‌ام و از فرزند او هم نام برده‌ام ، امّا مبادا فریب شیعیان را بخورید ، شیعیان می‌گویند که او امام زمان است ، این یک دروغ است !
    ــ جناب ابن حجر ! ما فعلاً کار به این حرف‌ها نداریم ، ما فقط می‌خواهیم بدانیم که حسن عسکری ، فرزندی داشته است یا نه ؟
    ــ اگر این طور است ، صبر کنید تا کتاب خود را به شما نشان بدهم .
    او از جای خود بلند می‌شود و جلد دوم کتاب « صواعِق مُحرِقه » را می‌آورد و صفحه 481 آن را باز می‌کند و برای ما می‌خواند : «آن محمّدی که شیعیان می‌گویند حجت و نماینده خداست در شهر سامرا در سال 255 هجری به دنیا آمد» .41
    من با احترام ، کتاب را از او می‌گیرم و خودم مطالعه می‌کنم .
    آری ، ابن حجر قبول ندارد که محمّد ، پسر حسن عسکری (ع)، همان مهدی موعود باشد و به این اعتقاد حمله می‌کند ، امّا به ولادت محمّد پسر حسن عسکری(ع) تصریح می‌کند .
    اکنون دیگر ما باید با ابن حجر خداحافظی کنیم و برای طواف وداع به مسجد الحرام برویم .
    همسفر خوبم ! ما شیعیان اعتقاد داریم که این محمّد که فرزند امام عسکری(ع) است ، مهدی موعود است و برای این مطلب دلایل بسیار زیادی داریم .
    اگر خدا کمک کند من در آینده ، برای اثبات این موضوع کتابی خواهم نوشت ، امّا هدف من در کتاب این است که اثبات کنم که امام عسکری (ع)، فرزند پسری داشته است و برای همین ، این سخن ابن حجر را آوردم .
    من در این کتاب می‌خواستم دروغ کسانی را ثابت کنم که می‌گویند امام عسکری(ع) ، فرزند پسری نداشته است .
    من از همان اوّل این سفر ، هدف خود را برای تو بیان کردم و تو را به چهار شهر مهم جهان اسلام (موصل ، مصر ، دمشق ، مکّه) بردم تا سخنان بزرگان اهل سنت را بشنوی که به ولادت فرزند امام عسکری(ع) اعتقاد داشتند .
    در انتظار باش تا در آینده نزدیک به سفری تحقیقی برویم و ثابت کنیم که این فرزند ، همان مهدی موعود است .
    امّا فعلاً برای تو مطلبی را از یک کتاب اهل سنت نقل می‌کنم : «اسم مهدی ، محمّد است و کنیه او ابو القاسم می‌باشد ، در آخر الزمان ظهور می‌کند ، اسم مادر او ، نرجس است ».42
    آری ، خود پیامبر وعده داده است که مردی از خاندان او قیام خواهد کرد و در زمین عدالت برقرار خواهد نمود .43
    همه چشم انتظار آمدن او هستیم .





    امضاء


  9. Top | #18

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13836
    نوشته
    1,124
    صلوات
    300
    دلنوشته
    2
    مولای منتظران امامت مبارک باد
    تشکر
    669
    مورد تشکر
    556 در 180
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    اکنون که سفر ما رو به پایان است می خواهم بار دیگر با نویسنده کتاب « عجیب ترین دروغ تاریخ » سخن بگویم :
    آقای عثمان خمیس ! ضمن احترام به شما و ایده زیبایِ شما در مبارزه با دروغگویی، چند سول از شما دارم:
    یادت هست که تو در کتاب خود چه گفتی ؟
    این سخن تو است : « همه فرقه ها . . . می گویند که بعد از حسن عسکری ، فرزندی باقی نمانده است » .44
    پس چرا چهار نفر از بزرگان اهل تسنن با تو هم عقیده نیستند ؟
    بیشتر آنها از تاریخ نویسان بزرگ جهان اسلام هستند و ولادت فرزندِ حسن عسکری را در کتاب های خود ذکر کرده اند .
    آیا می توانی سخن آنها را انکار بکنی ؟ در این صورت ، همه مطالبی را که آنان در تاریخ خود نوشته اند ، باید انکار کنی .
    یادت هست که در پایان کتاب خود چه نوشتی ؟
    این سخن دیگر توست : « خواننده گرامی ! این آفتاب حقیقت است که از افق سر زده است تا حقیقتی را برای تو روشن کند » .45
    آیا این آفتاب حقیقت است که می خواستی ذهن جوانان ما را با آن روشن کنی ؟
    خودت بگو آیا این مخفی کاری ها و دروغ های تو ، آفتاب حقیقت است؟
    تو در کتاب خود بزرگترین دروغ را می گویی و اسناد مهم تاریخ را مخفی می کنی .
    ص:51
    تو به عنوان نماینده اهل سنت سخن می گویی ، گویا که همه دانشمندان بزرگ اهل سنت با تو هم عقیده هستند و با این کار خود ، آبروی برادران اهل سنت را می بری .
    و من می دانم که هرگز همه اهل سنت ، به راهی که تو رفتی نمی روند ، زیرا هیچ وجدان بیداری نمی تواند از دروغ حمایت کند .
    تو در کتاب خود می نویسی که تمام امّت اسلامی ، ولادت فرزندِ حسن عسکری را قبول ندارند .
    پس چرا دانشمندان بزرگ شما ، ولادت آن بزرگوار را در کتاب های خود ذکر کرده اند .
    چگونه باور کنم که تو می خواستی حقیقت را مخفی کنی!
    خداوند نمی گذارد نور خودش خاموش شود. باور کن که ما برای همیشه به حقیقت دوازدهم ، اعتقادی راسخ خواهیم داشت .
    و در پایان،
    سلامی به مولای خود می کنیم و این چنین می گوییم:
    سلام بر تو ای همنام گلهای بهاری!
    سلام بر تو ای جان جهان و ای گنج نهان!
    ای که شکوه آمدنت همچون بهار زیباست!
    ای که فقط با یاد تو، زندگی ما معنا می گیرد!
    و ما همچنان، چشم به راه آمدنت می مانیم،
    تا جان خویش را فدای مقدمت کنیم . . .



    پی نوشت ها
    (1) . عجیب ترین دروغ تاریخ ، ص 15 .
    (2) . همان ص 65 ، لازم به ذکر است که در ادامه ، این چنین آمده است : « اگر منظور این است که این حدیث فقط در نزد شیعه دوازده امامی ، متواتر است ، این تواتری است که تمام امت اسلامی با آن مخالف است ».
    (3) . عنوان « الصحاح الستّه » را در موارد زیر ببینید : وفیات الأعیان ج 4 ص 278 ، تقریب التهذیب ج 1 ص 5 ، کشف الظنون ج 1 ص 345 ، ج 2 ص 1019 ، کشف الحجب والأستار ص 141 ، إیضاح المکنون ج 1 ص 407 ، هدایه العارفین ج 1 ص 367 ، معجم المطبوعات العربیه ج 1 ص 232 ، و ج 2 ص 1203 ، معجم الموّفین ج 1 ص 233 ، و ج 4 ص 155 ، و ج 7 ص 66 ، و ج 11 ص 160، الوافی بالوفیات ج 1 ص 29.
    (4) . سلیمان بن الأشعث بن إسحاق بن بشیر بن شدّاد الأزدی السِّجِستانی ، أبو داود ، ثقه حافظ مصنّف السنن وغیرها : تقریب التهذیب ج 1 ص 382 ، وراجع الثقات لابن حبّان ج 8 ص 282 ، تاریخ بغداد ج 9 ص 56 ، تاریخ مدینه دمشق ج 32 ص 191 ، تهذیب الکمال ج 11 ص 356 ، تذکره الحفّاظ ج 3 ص 591.
    (5) . قد کان ابن ماجه حافظاً ناقداً صادقاً واسع العلم... ثقه کبیر ، متّفق علیه ، محتجّ به ، له معرفه بالحدیث وحفظ : سیر أعلام النبلاء ج 13 ص 279 ، تقریب التهذیب ج 2 ص 148 وراجع تهذیب الکمال ج 25 ص 156.
    (6) . به این نکته اشاره کنم که من این مطالب را از چاپ اوّل کتاب « عجیب ترین دروغ تاریخ » که در سال 1387 توسط انتشارات حقیقت چاپ شده است نقل می کنم ، چه بسا ممکن است در چاپ های بعدی این مطالب تغییر کند.
    ص:53
    (7) . همان ص 148.
    (8) . همان ص 65 .
    (9) . ابن الأثیر : مولده فی سنه خمس وخمسین، ونشأ بها... : سیر أعلام النبلاء ج 23 ص 352.
    (10) . الموصل : المدینه المشهوره العظیمه، إحدی قواعد بلاد الإسلام، قلیله النظیر کبراً وعظماً... فهی باب العراق : معجم البلدان ج 5 ص 223.
    (11) . وفی وسط مدینه الموصل قبر جرجیس النبی... : معجم البلدان ج 5 ص 223.
    (12) . ذهبی در ترجمه عبد الرزاق الرسعنی ذکر می کند : « ولی مشیخه دار الحدیث بالموصل » وچون وفات نامبرده در سال 661 بوده است استفاده می شود که در آن زمان در موصل ، دار الحدیث وجود داشته است : تذکره الحفّاظ ج 4 ص 1435.
    (13) . فوجدته رجلاً مکملاً فی الفضائل وکرم الأخلاق وکثره التواضع... : وفیات الأعیان ج 3 ص 349.
    (14) . قدم بغداد مراراً حاجّاً ورسولاً من صاحب الموصل وسمع بها... ثمّ رحل إلی الشام والقدس، وسمع هناک جماعه... : مقدّمه التحقیق للکامل فی التاریخ ج 1 ص 10.
    (15) . فقد ترک کلّهم العظیم والمشهور من الکائنات، وسوّد کثیر منهم من الأوراق بصغائر الأُمور التی الإعراض عنها أولی... : الکامل فی التاریخ ج 1 ص 2.
    (16) . وذکر یأجوج ومأجوج ومنسک وثاریس إلی أشیاءٍ أُخر لا حاجه إلی ذکرها، فأعرضت عنها لمنافاتها العقول... : الکامل فی التاریخ ج 1 ص 22.
    (17) . روی أبو جعفر ها هنا حدیثاً طویلاً عن ابن عبّاس، عن النبی صلی الله علیه و آله فی خلق الشمس وسیرهما: فإنّهما علی عجلتین، لکلّ عجلتین... وإنّهما یسقطان عن العجلتین فیغوصان فی بحرٍ بین السماء والأرض، فذلک کسوفهما : الکامل فی التاریخ ج 1 ص 21.
    (18) . علی أنّی لم أنقل إلاّ من التواریخ المذکوره والکتب المشهوره ممّن یعلم بصدقهم فیما نقلوه وصحّه ما دوّنوه، ولم أکن کالخابط فی ظلماء اللیالی، ولا کمن یجمع الحصباء... : الکامل فی التاریخ ج 1 ص 3.
    (19) . ابن الأثیر ، الإمام العلاّمه الحافظ، فخر العلماء، عزّ الدین ، أبو الحسن علی بن الأثیر ، أبی الکرم ، محمّد بن محمّد بن عبد الکریم بن عبد الواحد الشیبانی الجزری ، المحدّث
    ص:54
    اللغوی، صاحب التاریخ ومعرفه الصحابه والأنساب، وغیر ذلک... : تذکره الحفّاظ ج 4 ص 1399 ؛ ابن الأثیر، القاضی الرئیس العلاّمه، البارع الأوحد، مجد الدین، أبو السعادات المبارک بن محمّد بن محمّد بن عبد الکریم بن عبد الواحد الشیبانی... : سیر أعلام النبلاء ج 22 ص 353 ، وراجع المختصر من تاریخ ابن الدبیثی ص 307 ، الأعلام ج 4 ص 331 ، معجم الموّفین ج 7 ص 228.
    (20) . وفیها توفّی أبو محمّد العلوی العسکری، وهو أحد الأئمّه الاثنی عشر علی مذهب الإمامیه، وهو والد محمّد الذی یعتقدونه المنتظر بسرداب سامراء، وکان مولده سنه اثنتین وثلاثین ومئتین : الکامل فی التاریخ ج 7 ص 274.
    (21) . عجیب ترین دروغ تاریخ ص 65 .
    (22) . أحمد بن محمّد بن إبراهیم بن أبی بکر بن خلکان البرمکی ، أبو العبّاس ، الموّخ الحجّه، والأدیب الماهر : الأعلام ج 1 ص 220 ؛ کان إماماً فاضلاً بارعاً متقناً عارفاً بالمذهب، حسن الفتاوی، جیّد القریحه... دخل الدیار المصریه وسکنها مدّه، وتأهّل بها... : تاریخ الإسلام للذهبی ج 51 ص 65.
    (23) . وناب فی القضاء عن القاضی بدر الدین السِّنجاری... : تاریخ الإسلام للذهبی ج 51 ص 65 ؛ ذکر أنّ ترتیب کتابه کان فی شهور سنه 654 ه بالقاهره، مع استغراق وقته فی فصل القضایا الشرعیه... : کشف الظنون ج 2 ص 2017.
    (24) . صاحب « وفیات الأعیان وأنباء أبناء الزمان »، وهو أشهر کتب التراجم، ومن أحسنها ضبطاً وإحکاماً : الأعلام ج 1 ص 220.
    (25) . ذکر إنّه کان مولعاً بالاطّلاع علی أخبار المتقدّمین وتواریخهم... فحصل عنده مسودات عدیده، فاضطرّ إلی ترتیبه علی حروف المعجم... : کشف الظنون ج 2 ص 2017.
    (26) . أبوالقاسم محمّد بن الحسن العسکری بن علی الهادی بن محمّد الجواد، المذکور قبله ، ثانی عشر الأئمّه الاثنی عشر علی اعتقاد الإمامیه، المعروف بالحجّه... کانت ولادته یوم الجمعه منتصف شعبان : وفیات الأعیان ج 4 ص 176.
    (27) . ولمّا عاد الذهبی إلی دمشق عُیّن أُستاذاً للحدیث فی مسجد أُمّ صالح، ثمّ فی المدرسه الأشرفیه... : معجم المطبوعات العربیه ج 1 ص 910.
    ص:55
    (28) . وقام بدمشق یرحل إلیه من سائر البلاد وتناویه السولات من کلّ ناد : معجم المطبوعات العربیه ج 1 ص 910.
    (29) . حُکی عن شیخ الإسلام أبی الفضل بن حجر أنّه قال : شربت ماء زمزم لأصل إلی مرتبه الذهبی فی الحفظ : ذیل طبقات الحفّاظ ص 348.
    (30) . تصانیفه کبیره کثیره تقارب المئه، منها دول الإسلام : الأعلام ج 5 ص 326 ؛ أضرّ الذهبی فی أُخریات سنی حیاته قبل موته بأربع سنین أو أکثر بماءٍ نزل فی عینیه، فکان یتأذّی ... : مقدّمه التحقیق لسیر أعلام النبلاء ج 1 ص 73 .
    (31) . الشیخ الإمام العلاّمه شیخ المحدّثین، قدوه الحفّاظ والقرّاء، محدّث الشام وموّخه، ومفیده، شمس الدین أبو عبد اللّه محمّد بن أحمد بن عثمان بن قایماز الدمشقی الشافعی، المعروف بالذهبی، مصنّف الأصل ، ولد سنه 673 ه بدمشق... : ذیل تذکره الحفّاظ ص 43.
    (32) . وطلب الحدیث وله ثمانی عشره سنه، فسمع الکثیر ورحل، وعنی بهذا الشأن وتعب فیه... : ذیل طبقات الحفّاظ ص 348.
    (33) . سمع من خلائق یزیدون علی ألف ومئتین : معجم المطبوعات العربیه ج 1 ص 909.
    (34) . تصانیفه کبیره کثیره تقارب المئه : الأعلام ج 5 ص 326، وراجع معجم الموّفین ج 8 ص 289.
    (35) . فهذا کتاب نافع إن شاء اللّه، ونعوذ باللّه من علمٍ لا ینفع، ومن دعاءٍ لا یُسمع، وتعبت علیه واستخرجته من عدّه تصانیف، یُعرف به الإنسان مهمّ ما مضی... من غیر تطویل ولا استیعاب، ولکن أذکر المشهورین ومن یشبههم، وأترک المجهولین ومن یشبههم، وأشیر إلی الوقائع الکبار ، إذ لو استوعبت التراجم والوقائع لبلغ الکتاب مئه مجلّده أو أکثر... : تاریخ الإسلام للذهبی ج 1 ص 12.
    (36) . عرف تراجم الناس وأزال الإبهام فی تواریخههم والإلباس... : معجم المطبوعات العربیه ج 1 ص 910 ؛ وقد طالعت علی هذا التألیف من الکتب مصنّفات کثیره... : تاریخ الإسلام للذهبی ج 1 ص 12.
    (37) . مشهور این است که تولّد امام زمان در سال 255 بوده است.
    (38) . أمّا ابنه محمّد بن الحسن الذی یدعوه الرافضه القائم الخلف الحجّه، فولد سنه ثمان وخمسین : تاریخ الإسلام ج 19 ص 113.
    ص:56
    (39) . الصواعق المحرقه علی أهل الرفض والزندقه للشیخ شهاب الدین أحمد بن الحجر الهیثمی ، مفتی الحجاز ، المتوفّی سنه 973 ه ، أوّله الحمد للّه الذی اختصّ نبیّه محمّد... إنّی سُئلت قدیماً فی تألیف کتاب یبیّن حقیقه خلافه الصدّیق وإماره ابن الخطّاب، فأجبت مشارعه إلی خدمه هذا الجناب، ثمّ سُئلت فی إقرائه فی رمضان سنه 950 ه بالمسجد الحرام؛ لکثره الشیعه والرافضه، فأجبت... : کشف الظنون ج 2 ص 1083.
    (40) . سیأتی من بعدی قوم نبز یقال لهم الرافضه، فإن أدرکتهم فاقتلوهم، فإنّهم مشرکون : الصواعق المحرقه ص 3.
    (41) . محمّد الحجّه هذا إنّما ولد بسرّ من رأی سنه خمس وخمسین ومئتین : الصواعق المحرقه ج 2 ص 481.
    (42) . عن ابن خشّاب قال : حدّثنی أبو القاسم الطاهر بن هارون بن موسی الکاظم، عن أبیه ، عن جدّه، قال : قال سیّدی جعفر بن محمّد : الخلف الصالح من ولدی وهو المهدی ، اسمه محمّد وکنیته أبو القاسم ، یخرج فی آخر الزمان ، یقال لأُمّه نرجس... : ینابیع المودّه ج 3 ص 392.
    (43) . ثمّ یخرج رجل من عترتی یملوا قسطاً وعدلاً کما مُلئت ظلماً وجوراً : مسند أحمد ج 3 ص 36 ، مسند أبی یعلی ج 2 ص 275 ، صحیح ابن حبّان ج 15 ص 236 ، موارد الظمآن ج 6 ص 130 ، سبل الهدی والرشاد ج 10 ص 172 وراجع المستدرک للحاکم ج 4 ص 464 ، مجمع الزوائد ج ص 313 ، المصنّف ج 11 ص 373 ، المعجم الأوسط ج 2 ص 15 ، المعجم الکبیر ج 10 ص 134 ، الجامع الصغیر ج 2 ص 402 ، ذکر أخبار إصفهان ج 2 ص 165 ، تاریخ ابن خلدون ج 1 ص 315.
    (44) . ص 65 .
    (45) . ص 148.
    ص:57
    ص:58
    منابع تحقیق
    1 . الأعلام ، خیر الدین محمود بن محمّد الزرکلی ( ت 1396 ه ) ، بیروت : دار العلم للملایین ، الطبعه السادسه ، 1984 م .
    2 . الإکمال فی رفع الارتیاب عن المؤتلف والمختلف فی الأسماء والکنی والأنساب ، الأمیر الحافظ ابن ماکولا ، القاهره : دار الکتاب الإسلامی .
    3 . إیضاح المکنون فی الذیل علی کشف الظنون ، إسماعیل باشا بن محمّد البغدادی (ت 1339 ه ) ، بیروت : دار الفکر ، الطبعه ب الاُولی ، 1402 ه .
    4 . البدایه والنهایه ، أبو الفداء إسماعیل بن عمر بن کثیر الدمشقی (ت 774 ه ) ، تحقیق : مکتبه المعارف ، بیروت : مکتبه المعارف .
    5 . تاریخ ابن خلدون ، عبد الرحمان بن محمّد الحضرمی (ابن خلدون) (ت 808 ه ) ، بیروت : دار الفکر ، الطبعه الثانیه ، 1408 ه .
    6 . تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام ، محمّد بن أحمد الذهبی (ت 748 ه ) ، تحقیق : عمر عبد السلام تدمری ، بیروت : دار الکتاب العربی ، الطبعه الاُولی ، 1409 ه .
    7 . التاریخ الکبیر ، أبو عبد اللّه محمّد بن إسماعیل البخاری (ت 256 ه ) ، بیروت :
    ص:59
    دار الفکر .
    8 . تاریخ بغداد أو مدینه السلام ، أبو بکر أحمد بن علی الخطیب البغدادی (ت 463 ه ) ، المدینه المنوّره / بغداد :المکتبه السلفیّه .
    9 . تاریخ مدینه دمشق ، علی بن الحسن بن عساکر الدمشقی ( ت 571 ه ) ، تحقیق : علی شیری ، 1415 ، بیروت : دارالفکر للطباعه والنشر والتوزیع .
    10 . تحفه الأحوذی ، المبارکفوری (ت 1282 ه ) ، بیروت : دار الکتب العلمیه ، الطبعه الاُولی ، 1410 ه .
    11 . تذکره الحفّاظ ، محمّد بن أحمد الذهبی (ت 748 ه ) ، بیروت : دار إحیاء التراث العربی .
    12 . تقریب التهذیب ، الإمام أبو الفضل أحمد بن علی بن حجر العسقلانی (ت 852 ه ) ، تحقیق : محمّد عوّامه ، دمشق : دار الرشید ، الطبعه الرابعه ، 1412 ه .
    13 . تهذیب الکمال فی أسماء الرجال ، یونس بن عبد الرحمن المزّی (ت 742 ه ) ، تحقیق : الدکتور بشّار عوّاد معروف ، بیروت : مؤسّسه الرساله ، الطبعه الاُولی ، 1409 ه .
    14 . الثقات ، محمّد بن حبّان البُستی ( ت 354 ه ) ، بیروت : مؤسّسه الکتب الثقافیه ، 1408 ه .
    15 . الجامع الصغیر فی أحادیث البشیر النذیر ، جلال الدین عبد الرحمن بن أبی بکر السیوطی (ت 911 ه ) ، بیروت : دار الفکر .
    16 . الدُرّ المنثور فی التفسیر المأثور ، جلال الدین عبد الرحمن بن أبی بکر السیوطی (ت 911 ه ) ، بیروت : دار الفکر ، الطبعه الاُولی ، 1414 ه .
    ص:60
    17 . ذکر أخبار إصفهان ، الإمام الحافظ أبو نعیم أحمد بن عبد اللّه الإصفهانی ، مدینه لیدن : مطبعه بریل ، 1934 م .
    18 . ذیل طبقات الحفّاظ ، الحافظ جلال الدین أبو الفضل عبد الرحمن بن أبی بکر السیوطی ( ت 911 ه ) ، دمشق ، 1347 ه .
    19 . سبل الهدی والرشاد ، محمّد بن یوسف الصالحی الشامی (ت 942 ه ) ، تحقیق : عادل أحمد عبد الموجود ، بیروت : دار الکتب العلمیه ، 1414ه .
    20 . سنن ابن ماجه ، أبو عبد اللّه محمّد بن یزید بن ماجه القزوینی (ت 275 ه ) ، تحقیق : محمّد فؤاد عبد الباقی ، بیروت : دار إحیاء التراث ، الطبعه الاُولی ، 1395 ه .
    21 . سنن أبی داود ، أبو داود سلیمان بن أشعث السِّجِستانی الأزدی (ت 275 ه ) ، تحقیق : محمّد محیی الدین عبد الحمید ، دار إحیاء السنّه النبویّه .
    22 . سیر أعلام النبلاء ، أبو عبد اللّه محمّد بن أحمد الذهبی (ت 748 ه ) ، تحقیق : شُعیب الأرنؤوط ، بیروت : مؤسّسه الرساله ، الطبعه العاشره ، 1414 ه .
    23 . صحیح ابن حبّان ، علی بن بلبان الفارسی المعروف بابن بلبان (ت 739 ه ) ، تحقیق : شعیب الأرنؤوط ، بیروت : مؤسّسه الرساله ، الطبعه الثانیه ، 1414 ه .
    24 . الصواعق المحرقه فی الردّ علی أهل البدع والزندقه ، أحمد بن حجر الهیثمی (ت 974 ه ) ، إعداد : عبد الرحمن بن عبد اللّه الترکی و کامل محمد ، بیروت : موّسه الرساله ، الطبعه الاُولی ، 1997 م .
    25 . فیض القدیر ، شرح الجامع الصغیر ، محمّد عبد الرؤوف المناوی ، تحقیق : أحمد عبد السلام ، بیروت : دار الکتب العلمیه ، الطبعه الاُولی ، 1415 ه .
    26 . الکامل ، عبد اللّه بن عَدِی، (ت 365 ه )، تحقیق: یحیی مختار غزّاوی، بیروت :
    ص:61
    دار الفکر للطباعه والنشر والتوزیع، الطبعه الثالثه ، 1409 ه .
    27 . الکامل فی التاریخ ، أبو الحسن علی بن محمّد الشیبانی الموصلی المعروف بابن الأثیر (ت 630 ه ) ، تحقیق : علی شیری ، بیروت : دار إحیاء التراث العربی ، الطبعه الاُولی 1408 ه .
    28 . کشف الحجب والأستار عن أسماء الکتب والأسفار ، السیّد إعجاز حسین النیسابوری الکنتوری ( ت 1286 ه ) ، تحقیق : محمّد هدایت حسین ، قمّ : مکتبه المرعشی النجفی ، الطبعه الثانیه ، 1409 ه .
    29 . کشف الخفاء ومزیل الإلباس ، أبو الفداء إسماعیل بن محمّد العجلونی (ت 1162 ه ) ، بیروت : مکتبه دار التراث .
    30 . کنز العمّال فی سنن الأقوال والأفعال ، علی المتّقی بن حسام الدین الهندی (ت 975 ه ) ، تصحیح : صفوه السقّا ، بیروت : مکتبه التراث الإسلامی ، الطبعه الاُولی ، 1397 ه .
    31 . مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ، نور الدین علی بن أبی بکر الهیثمی (ت 807 ه ) ، تحقیق : عبد اللّه محمّد درویش ، بیروت : دار الفکر ، الطبعه الاُولی ، 1412 ه .
    32 . المختصر المختار من تاریخ ابن الدبیثی ، الإمام شمس الدین محمّد بن أحمد بن عثمان بن قایماز الذهبی (ت 748 ه ) ، تحقیق : مصطفی عبد القادر عطا ، بیروت : دار الکتب العلمیه ، الطبعه الاُولی ، 1417 ه .
    33 . المستدرک علی الصحیحین ، أبو عبد اللّه محمّد بن عبد اللّه الحاکم النیسابوری (ت 405 ه ) ، تحقیق : مصطفی عبد القادر عطا ، بیروت : دار الکتب العلمیّه ، الطبعه الاُولی ، 1411 ه .
    34 . مسند أبی یعلی الموصلی ، أبو یعلی أحمد بن علی بن المثنّی التمیمی الموصلی
    ص:62
    (ت 307 ه ) ، تحقیق : إرشاد الحقّ الأثری ، جدّه : دار القبله ، الطبعه الاُولی ، 1408 ه .
    35 . مسند أحمد ، أحمد بن محمّد بن حنبل الشیبانی (ت 241 ه ) ، تحقیق : عبد اللّه محمّد الدرویش ، بیروت : دار الفکر ، الطبعه الثانیه ، 1414 ه .
    36 . المصنّف ، أبو بکر عبد الرزّاق بن همام الصنعانی (ت 211 ه ) ، تحقیق : حبیب الرحمان الأعظمی ، بیروت : المجلس العلمی .
    37 . المعجم الأوسط ، أبو القاسم سلیمان بن أحمد اللخمی الطبرانی (ت 360 ه ) ، تحقیق : طارق بن عوض اللّه وعبد الحسن بن إبراهیم الحسینی ، القاهره : دار الحرمین ، الطبعه الاُولی ، 1415 ه .
    38 . معجم البلدان ، أبو عبد اللّه شهاب الدین یاقوت بن عبد اللّه الحموی الرومی (ت 626 ه ) ، بیروت : دار إحیاء التراث العربی ، الطبعه الاُولی ، 1399 ه .
    39 . المعجم الکبیر ، أبو القاسم سلیمان بن أحمد اللخمی الطبرانی (ت 360 ه ) ، تحقیق : حمدی عبد المجید السلفی ،بیروت : دار إحیاء التراث العربی ، الطبعه الثانیه ، 1404 ه .
    40 . معجم المطبوعات العربیه والمعربه ، جمع وترتیب یوسف الیان سرکیس ، قم : مکتبه المرعشی النجفی .
    41 . معجم الموّفین ( تراجم مصنّفی الکتب العربیه ) ، عمر کحاله ( معاصر ) ، بیروت : مکتبه المثنّی .
    42 . موارد الظمآن إلی زوائد أبی حبّان ، الحافظ نور الدین علی بن أبی بکر الهیثمی ( ت 807 ه ) ، تحقیق : حسین سالم أسد الدارانی ، دمشق : دار الثقافه العربیه ، الطبعه الاُولی ، 1411 ه .
    ص:63
    43 . میزان الاعتدال فی نقد الرجال ، محمّد بن أحمد الذهبی (ت 748 ه ) ، تحقیق : علی محمّد البجاوی ، بیروت : دار الفکر .
    44 . وفیات الأعیان ، أحمد بن محمّد البرمکی (ابن خَلِّکان) (ت 681 ه ) ، تحقیق : إحسان عبّاس ، بیروت : دار صادر .
    45 . هدایه العارفین ( أسماء المؤلّفین وآثار المصنفین ) ، بیروت : دار إحیاء التراث العربی .
    46 . ینابیع المودّه لذوی القربی ، سلیمان بن إبراهیم القندوزی الحنفی (ت 1294 ه ) ، تحقیق : علی جمال أشرف الحسینی ، طهران : دار الأُسوه ، الطبعه الاُولی ، 1416 ه .
    ص:64









    امضاء


  10. Top | #19

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13836
    نوشته
    1,124
    صلوات
    300
    دلنوشته
    2
    مولای منتظران امامت مبارک باد
    تشکر
    669
    مورد تشکر
    556 در 180
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض








    پی نوشت ها
    (1) . عجیب ترین دروغ تاریخ ، ص 15 .
    (2) . همان ص 65 ، لازم به ذکر است که در ادامه ، این چنین آمده است : « اگر منظور این است که این حدیث فقط در نزد شیعه دوازده امامی ، متواتر است ، این تواتری است که تمام امت اسلامی با آن مخالف است ».
    (3) . عنوان « الصحاح الستّه » را در موارد زیر ببینید : وفیات الأعیان ج 4 ص 278 ، تقریب التهذیب ج 1 ص 5 ، کشف الظنون ج 1 ص 345 ، ج 2 ص 1019 ، کشف الحجب والأستار ص 141 ، إیضاح المکنون ج 1 ص 407 ، هدایه العارفین ج 1 ص 367 ، معجم المطبوعات العربیه ج 1 ص 232 ، و ج 2 ص 1203 ، معجم الموّفین ج 1 ص 233 ، و ج 4 ص 155 ، و ج 7 ص 66 ، و ج 11 ص 160، الوافی بالوفیات ج 1 ص 29.
    (4) . سلیمان بن الأشعث بن إسحاق بن بشیر بن شدّاد الأزدی السِّجِستانی ، أبو داود ، ثقه حافظ مصنّف السنن وغیرها : تقریب التهذیب ج 1 ص 382 ، وراجع الثقات لابن حبّان ج 8 ص 282 ، تاریخ بغداد ج 9 ص 56 ، تاریخ مدینه دمشق ج 32 ص 191 ، تهذیب الکمال ج 11 ص 356 ، تذکره الحفّاظ ج 3 ص 591.
    (5) . قد کان ابن ماجه حافظاً ناقداً صادقاً واسع العلم... ثقه کبیر ، متّفق علیه ، محتجّ به ، له معرفه بالحدیث وحفظ : سیر أعلام النبلاء ج 13 ص 279 ، تقریب التهذیب ج 2 ص 148 وراجع تهذیب الکمال ج 25 ص 156.
    (6) . به این نکته اشاره کنم که من این مطالب را از چاپ اوّل کتاب « عجیب ترین دروغ تاریخ » که در سال 1387 توسط انتشارات حقیقت چاپ شده است نقل می کنم ، چه بسا ممکن است در چاپ های بعدی این مطالب تغییر کند.
    ص:53
    (7) . همان ص 148.
    (8) . همان ص 65 .
    (9) . ابن الأثیر : مولده فی سنه خمس وخمسین، ونشأ بها... : سیر أعلام النبلاء ج 23 ص 352.
    (10) . الموصل : المدینه المشهوره العظیمه، إحدی قواعد بلاد الإسلام، قلیله النظیر کبراً وعظماً... فهی باب العراق : معجم البلدان ج 5 ص 223.
    (11) . وفی وسط مدینه الموصل قبر جرجیس النبی... : معجم البلدان ج 5 ص 223.
    (12) . ذهبی در ترجمه عبد الرزاق الرسعنی ذکر می کند : « ولی مشیخه دار الحدیث بالموصل » وچون وفات نامبرده در سال 661 بوده است استفاده می شود که در آن زمان در موصل ، دار الحدیث وجود داشته است : تذکره الحفّاظ ج 4 ص 1435.
    (13) . فوجدته رجلاً مکملاً فی الفضائل وکرم الأخلاق وکثره التواضع... : وفیات الأعیان ج 3 ص 349.
    (14) . قدم بغداد مراراً حاجّاً ورسولاً من صاحب الموصل وسمع بها... ثمّ رحل إلی الشام والقدس، وسمع هناک جماعه... : مقدّمه التحقیق للکامل فی التاریخ ج 1 ص 10.
    (15) . فقد ترک کلّهم العظیم والمشهور من الکائنات، وسوّد کثیر منهم من الأوراق بصغائر الأُمور التی الإعراض عنها أولی... : الکامل فی التاریخ ج 1 ص 2.
    (16) . وذکر یأجوج ومأجوج ومنسک وثاریس إلی أشیاءٍ أُخر لا حاجه إلی ذکرها، فأعرضت عنها لمنافاتها العقول... : الکامل فی التاریخ ج 1 ص 22.
    (17) . روی أبو جعفر ها هنا حدیثاً طویلاً عن ابن عبّاس، عن النبی صلی الله علیه و آله فی خلق الشمس وسیرهما: فإنّهما علی عجلتین، لکلّ عجلتین... وإنّهما یسقطان عن العجلتین فیغوصان فی بحرٍ بین السماء والأرض، فذلک کسوفهما : الکامل فی التاریخ ج 1 ص 21.
    (18) . علی أنّی لم أنقل إلاّ من التواریخ المذکوره والکتب المشهوره ممّن یعلم بصدقهم فیما نقلوه وصحّه ما دوّنوه، ولم أکن کالخابط فی ظلماء اللیالی، ولا کمن یجمع الحصباء... : الکامل فی التاریخ ج 1 ص 3.
    (19) . ابن الأثیر ، الإمام العلاّمه الحافظ، فخر العلماء، عزّ الدین ، أبو الحسن علی بن الأثیر ، أبی الکرم ، محمّد بن محمّد بن عبد الکریم بن عبد الواحد الشیبانی الجزری ، المحدّث
    ص:54
    اللغوی، صاحب التاریخ ومعرفه الصحابه والأنساب، وغیر ذلک... : تذکره الحفّاظ ج 4 ص 1399 ؛ ابن الأثیر، القاضی الرئیس العلاّمه، البارع الأوحد، مجد الدین، أبو السعادات المبارک بن محمّد بن محمّد بن عبد الکریم بن عبد الواحد الشیبانی... : سیر أعلام النبلاء ج 22 ص 353 ، وراجع المختصر من تاریخ ابن الدبیثی ص 307 ، الأعلام ج 4 ص 331 ، معجم الموّفین ج 7 ص 228.
    (20) . وفیها توفّی أبو محمّد العلوی العسکری، وهو أحد الأئمّه الاثنی عشر علی مذهب الإمامیه، وهو والد محمّد الذی یعتقدونه المنتظر بسرداب سامراء، وکان مولده سنه اثنتین وثلاثین ومئتین : الکامل فی التاریخ ج 7 ص 274.
    (21) . عجیب ترین دروغ تاریخ ص 65 .
    (22) . أحمد بن محمّد بن إبراهیم بن أبی بکر بن خلکان البرمکی ، أبو العبّاس ، الموّخ الحجّه، والأدیب الماهر : الأعلام ج 1 ص 220 ؛ کان إماماً فاضلاً بارعاً متقناً عارفاً بالمذهب، حسن الفتاوی، جیّد القریحه... دخل الدیار المصریه وسکنها مدّه، وتأهّل بها... : تاریخ الإسلام للذهبی ج 51 ص 65.
    (23) . وناب فی القضاء عن القاضی بدر الدین السِّنجاری... : تاریخ الإسلام للذهبی ج 51 ص 65 ؛ ذکر أنّ ترتیب کتابه کان فی شهور سنه 654 ه بالقاهره، مع استغراق وقته فی فصل القضایا الشرعیه... : کشف الظنون ج 2 ص 2017.
    (24) . صاحب « وفیات الأعیان وأنباء أبناء الزمان »، وهو أشهر کتب التراجم، ومن أحسنها ضبطاً وإحکاماً : الأعلام ج 1 ص 220.
    (25) . ذکر إنّه کان مولعاً بالاطّلاع علی أخبار المتقدّمین وتواریخهم... فحصل عنده مسودات عدیده، فاضطرّ إلی ترتیبه علی حروف المعجم... : کشف الظنون ج 2 ص 2017.
    (26) . أبوالقاسم محمّد بن الحسن العسکری بن علی الهادی بن محمّد الجواد، المذکور قبله ، ثانی عشر الأئمّه الاثنی عشر علی اعتقاد الإمامیه، المعروف بالحجّه... کانت ولادته یوم الجمعه منتصف شعبان : وفیات الأعیان ج 4 ص 176.
    (27) . ولمّا عاد الذهبی إلی دمشق عُیّن أُستاذاً للحدیث فی مسجد أُمّ صالح، ثمّ فی المدرسه الأشرفیه... : معجم المطبوعات العربیه ج 1 ص 910.
    ص:55
    (28) . وقام بدمشق یرحل إلیه من سائر البلاد وتناویه السولات من کلّ ناد : معجم المطبوعات العربیه ج 1 ص 910.
    (29) . حُکی عن شیخ الإسلام أبی الفضل بن حجر أنّه قال : شربت ماء زمزم لأصل إلی مرتبه الذهبی فی الحفظ : ذیل طبقات الحفّاظ ص 348.
    (30) . تصانیفه کبیره کثیره تقارب المئه، منها دول الإسلام : الأعلام ج 5 ص 326 ؛ أضرّ الذهبی فی أُخریات سنی حیاته قبل موته بأربع سنین أو أکثر بماءٍ نزل فی عینیه، فکان یتأذّی ... : مقدّمه التحقیق لسیر أعلام النبلاء ج 1 ص 73 .
    (31) . الشیخ الإمام العلاّمه شیخ المحدّثین، قدوه الحفّاظ والقرّاء، محدّث الشام وموّخه، ومفیده، شمس الدین أبو عبد اللّه محمّد بن أحمد بن عثمان بن قایماز الدمشقی الشافعی، المعروف بالذهبی، مصنّف الأصل ، ولد سنه 673 ه بدمشق... : ذیل تذکره الحفّاظ ص 43.
    (32) . وطلب الحدیث وله ثمانی عشره سنه، فسمع الکثیر ورحل، وعنی بهذا الشأن وتعب فیه... : ذیل طبقات الحفّاظ ص 348.
    (33) . سمع من خلائق یزیدون علی ألف ومئتین : معجم المطبوعات العربیه ج 1 ص 909.
    (34) . تصانیفه کبیره کثیره تقارب المئه : الأعلام ج 5 ص 326، وراجع معجم الموّفین ج 8 ص 289.
    (35) . فهذا کتاب نافع إن شاء اللّه، ونعوذ باللّه من علمٍ لا ینفع، ومن دعاءٍ لا یُسمع، وتعبت علیه واستخرجته من عدّه تصانیف، یُعرف به الإنسان مهمّ ما مضی... من غیر تطویل ولا استیعاب، ولکن أذکر المشهورین ومن یشبههم، وأترک المجهولین ومن یشبههم، وأشیر إلی الوقائع الکبار ، إذ لو استوعبت التراجم والوقائع لبلغ الکتاب مئه مجلّده أو أکثر... : تاریخ الإسلام للذهبی ج 1 ص 12.
    (36) . عرف تراجم الناس وأزال الإبهام فی تواریخههم والإلباس... : معجم المطبوعات العربیه ج 1 ص 910 ؛ وقد طالعت علی هذا التألیف من الکتب مصنّفات کثیره... : تاریخ الإسلام للذهبی ج 1 ص 12.
    (37) . مشهور این است که تولّد امام زمان در سال 255 بوده است.
    (38) . أمّا ابنه محمّد بن الحسن الذی یدعوه الرافضه القائم الخلف الحجّه، فولد سنه ثمان وخمسین : تاریخ الإسلام ج 19 ص 113.
    ص:56
    (39) . الصواعق المحرقه علی أهل الرفض والزندقه للشیخ شهاب الدین أحمد بن الحجر الهیثمی ، مفتی الحجاز ، المتوفّی سنه 973 ه ، أوّله الحمد للّه الذی اختصّ نبیّه محمّد... إنّی سُئلت قدیماً فی تألیف کتاب یبیّن حقیقه خلافه الصدّیق وإماره ابن الخطّاب، فأجبت مشارعه إلی خدمه هذا الجناب، ثمّ سُئلت فی إقرائه فی رمضان سنه 950 ه بالمسجد الحرام؛ لکثره الشیعه والرافضه، فأجبت... : کشف الظنون ج 2 ص 1083.
    (40) . سیأتی من بعدی قوم نبز یقال لهم الرافضه، فإن أدرکتهم فاقتلوهم، فإنّهم مشرکون : الصواعق المحرقه ص 3.
    (41) . محمّد الحجّه هذا إنّما ولد بسرّ من رأی سنه خمس وخمسین ومئتین : الصواعق المحرقه ج 2 ص 481.
    (42) . عن ابن خشّاب قال : حدّثنی أبو القاسم الطاهر بن هارون بن موسی الکاظم، عن أبیه ، عن جدّه، قال : قال سیّدی جعفر بن محمّد : الخلف الصالح من ولدی وهو المهدی ، اسمه محمّد وکنیته أبو القاسم ، یخرج فی آخر الزمان ، یقال لأُمّه نرجس... : ینابیع المودّه ج 3 ص 392.
    (43) . ثمّ یخرج رجل من عترتی یملوا قسطاً وعدلاً کما مُلئت ظلماً وجوراً : مسند أحمد ج 3 ص 36 ، مسند أبی یعلی ج 2 ص 275 ، صحیح ابن حبّان ج 15 ص 236 ، موارد الظمآن ج 6 ص 130 ، سبل الهدی والرشاد ج 10 ص 172 وراجع المستدرک للحاکم ج 4 ص 464 ، مجمع الزوائد ج ص 313 ، المصنّف ج 11 ص 373 ، المعجم الأوسط ج 2 ص 15 ، المعجم الکبیر ج 10 ص 134 ، الجامع الصغیر ج 2 ص 402 ، ذکر أخبار إصفهان ج 2 ص 165 ، تاریخ ابن خلدون ج 1 ص 315.
    (44) . ص 65 .
    (45) . ص 148.
    ص:57
    ص:58
    منابع تحقیق
    1 . الأعلام ، خیر الدین محمود بن محمّد الزرکلی ( ت 1396 ه ) ، بیروت : دار العلم للملایین ، الطبعه السادسه ، 1984 م .
    2 . الإکمال فی رفع الارتیاب عن المؤتلف والمختلف فی الأسماء والکنی والأنساب ، الأمیر الحافظ ابن ماکولا ، القاهره : دار الکتاب الإسلامی .
    3 . إیضاح المکنون فی الذیل علی کشف الظنون ، إسماعیل باشا بن محمّد البغدادی (ت 1339 ه ) ، بیروت : دار الفکر ، الطبعه ب الاُولی ، 1402 ه .
    4 . البدایه والنهایه ، أبو الفداء إسماعیل بن عمر بن کثیر الدمشقی (ت 774 ه ) ، تحقیق : مکتبه المعارف ، بیروت : مکتبه المعارف .
    5 . تاریخ ابن خلدون ، عبد الرحمان بن محمّد الحضرمی (ابن خلدون) (ت 808 ه ) ، بیروت : دار الفکر ، الطبعه الثانیه ، 1408 ه .
    6 . تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام ، محمّد بن أحمد الذهبی (ت 748 ه ) ، تحقیق : عمر عبد السلام تدمری ، بیروت : دار الکتاب العربی ، الطبعه الاُولی ، 1409 ه .
    7 . التاریخ الکبیر ، أبو عبد اللّه محمّد بن إسماعیل البخاری (ت 256 ه ) ، بیروت :
    ص:59
    دار الفکر .
    8 . تاریخ بغداد أو مدینه السلام ، أبو بکر أحمد بن علی الخطیب البغدادی (ت 463 ه ) ، المدینه المنوّره / بغداد :المکتبه السلفیّه .
    9 . تاریخ مدینه دمشق ، علی بن الحسن بن عساکر الدمشقی ( ت 571 ه ) ، تحقیق : علی شیری ، 1415 ، بیروت : دارالفکر للطباعه والنشر والتوزیع .
    10 . تحفه الأحوذی ، المبارکفوری (ت 1282 ه ) ، بیروت : دار الکتب العلمیه ، الطبعه الاُولی ، 1410 ه .
    11 . تذکره الحفّاظ ، محمّد بن أحمد الذهبی (ت 748 ه ) ، بیروت : دار إحیاء التراث العربی .
    12 . تقریب التهذیب ، الإمام أبو الفضل أحمد بن علی بن حجر العسقلانی (ت 852 ه ) ، تحقیق : محمّد عوّامه ، دمشق : دار الرشید ، الطبعه الرابعه ، 1412 ه .
    13 . تهذیب الکمال فی أسماء الرجال ، یونس بن عبد الرحمن المزّی (ت 742 ه ) ، تحقیق : الدکتور بشّار عوّاد معروف ، بیروت : مؤسّسه الرساله ، الطبعه الاُولی ، 1409 ه .
    14 . الثقات ، محمّد بن حبّان البُستی ( ت 354 ه ) ، بیروت : مؤسّسه الکتب الثقافیه ، 1408 ه .
    15 . الجامع الصغیر فی أحادیث البشیر النذیر ، جلال الدین عبد الرحمن بن أبی بکر السیوطی (ت 911 ه ) ، بیروت : دار الفکر .
    16 . الدُرّ المنثور فی التفسیر المأثور ، جلال الدین عبد الرحمن بن أبی بکر السیوطی (ت 911 ه ) ، بیروت : دار الفکر ، الطبعه الاُولی ، 1414 ه .
    ص:60
    17 . ذکر أخبار إصفهان ، الإمام الحافظ أبو نعیم أحمد بن عبد اللّه الإصفهانی ، مدینه لیدن : مطبعه بریل ، 1934 م .
    18 . ذیل طبقات الحفّاظ ، الحافظ جلال الدین أبو الفضل عبد الرحمن بن أبی بکر السیوطی ( ت 911 ه ) ، دمشق ، 1347 ه .
    19 . سبل الهدی والرشاد ، محمّد بن یوسف الصالحی الشامی (ت 942 ه ) ، تحقیق : عادل أحمد عبد الموجود ، بیروت : دار الکتب العلمیه ، 1414ه .
    20 . سنن ابن ماجه ، أبو عبد اللّه محمّد بن یزید بن ماجه القزوینی (ت 275 ه ) ، تحقیق : محمّد فؤاد عبد الباقی ، بیروت : دار إحیاء التراث ، الطبعه الاُولی ، 1395 ه .
    21 . سنن أبی داود ، أبو داود سلیمان بن أشعث السِّجِستانی الأزدی (ت 275 ه ) ، تحقیق : محمّد محیی الدین عبد الحمید ، دار إحیاء السنّه النبویّه .
    22 . سیر أعلام النبلاء ، أبو عبد اللّه محمّد بن أحمد الذهبی (ت 748 ه ) ، تحقیق : شُعیب الأرنؤوط ، بیروت : مؤسّسه الرساله ، الطبعه العاشره ، 1414 ه .
    23 . صحیح ابن حبّان ، علی بن بلبان الفارسی المعروف بابن بلبان (ت 739 ه ) ، تحقیق : شعیب الأرنؤوط ، بیروت : مؤسّسه الرساله ، الطبعه الثانیه ، 1414 ه .
    24 . الصواعق المحرقه فی الردّ علی أهل البدع والزندقه ، أحمد بن حجر الهیثمی (ت 974 ه ) ، إعداد : عبد الرحمن بن عبد اللّه الترکی و کامل محمد ، بیروت : موّسه الرساله ، الطبعه الاُولی ، 1997 م .
    25 . فیض القدیر ، شرح الجامع الصغیر ، محمّد عبد الرؤوف المناوی ، تحقیق : أحمد عبد السلام ، بیروت : دار الکتب العلمیه ، الطبعه الاُولی ، 1415 ه .
    26 . الکامل ، عبد اللّه بن عَدِی، (ت 365 ه )، تحقیق: یحیی مختار غزّاوی، بیروت :
    ص:61
    دار الفکر للطباعه والنشر والتوزیع، الطبعه الثالثه ، 1409 ه .
    27 . الکامل فی التاریخ ، أبو الحسن علی بن محمّد الشیبانی الموصلی المعروف بابن الأثیر (ت 630 ه ) ، تحقیق : علی شیری ، بیروت : دار إحیاء التراث العربی ، الطبعه الاُولی 1408 ه .
    28 . کشف الحجب والأستار عن أسماء الکتب والأسفار ، السیّد إعجاز حسین النیسابوری الکنتوری ( ت 1286 ه ) ، تحقیق : محمّد هدایت حسین ، قمّ : مکتبه المرعشی النجفی ، الطبعه الثانیه ، 1409 ه .
    29 . کشف الخفاء ومزیل الإلباس ، أبو الفداء إسماعیل بن محمّد العجلونی (ت 1162 ه ) ، بیروت : مکتبه دار التراث .
    30 . کنز العمّال فی سنن الأقوال والأفعال ، علی المتّقی بن حسام الدین الهندی (ت 975 ه ) ، تصحیح : صفوه السقّا ، بیروت : مکتبه التراث الإسلامی ، الطبعه الاُولی ، 1397 ه .
    31 . مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ، نور الدین علی بن أبی بکر الهیثمی (ت 807 ه ) ، تحقیق : عبد اللّه محمّد درویش ، بیروت : دار الفکر ، الطبعه الاُولی ، 1412 ه .
    32 . المختصر المختار من تاریخ ابن الدبیثی ، الإمام شمس الدین محمّد بن أحمد بن عثمان بن قایماز الذهبی (ت 748 ه ) ، تحقیق : مصطفی عبد القادر عطا ، بیروت : دار الکتب العلمیه ، الطبعه الاُولی ، 1417 ه .
    33 . المستدرک علی الصحیحین ، أبو عبد اللّه محمّد بن عبد اللّه الحاکم النیسابوری (ت 405 ه ) ، تحقیق : مصطفی عبد القادر عطا ، بیروت : دار الکتب العلمیّه ، الطبعه الاُولی ، 1411 ه .
    34 . مسند أبی یعلی الموصلی ، أبو یعلی أحمد بن علی بن المثنّی التمیمی الموصلی
    ص:62
    (ت 307 ه ) ، تحقیق : إرشاد الحقّ الأثری ، جدّه : دار القبله ، الطبعه الاُولی ، 1408 ه .
    35 . مسند أحمد ، أحمد بن محمّد بن حنبل الشیبانی (ت 241 ه ) ، تحقیق : عبد اللّه محمّد الدرویش ، بیروت : دار الفکر ، الطبعه الثانیه ، 1414 ه .
    36 . المصنّف ، أبو بکر عبد الرزّاق بن همام الصنعانی (ت 211 ه ) ، تحقیق : حبیب الرحمان الأعظمی ، بیروت : المجلس العلمی .
    37 . المعجم الأوسط ، أبو القاسم سلیمان بن أحمد اللخمی الطبرانی (ت 360 ه ) ، تحقیق : طارق بن عوض اللّه وعبد الحسن بن إبراهیم الحسینی ، القاهره : دار الحرمین ، الطبعه الاُولی ، 1415 ه .
    38 . معجم البلدان ، أبو عبد اللّه شهاب الدین یاقوت بن عبد اللّه الحموی الرومی (ت 626 ه ) ، بیروت : دار إحیاء التراث العربی ، الطبعه الاُولی ، 1399 ه .
    39 . المعجم الکبیر ، أبو القاسم سلیمان بن أحمد اللخمی الطبرانی (ت 360 ه ) ، تحقیق : حمدی عبد المجید السلفی ،بیروت : دار إحیاء التراث العربی ، الطبعه الثانیه ، 1404 ه .
    40 . معجم المطبوعات العربیه والمعربه ، جمع وترتیب یوسف الیان سرکیس ، قم : مکتبه المرعشی النجفی .
    41 . معجم الموّفین ( تراجم مصنّفی الکتب العربیه ) ، عمر کحاله ( معاصر ) ، بیروت : مکتبه المثنّی .
    42 . موارد الظمآن إلی زوائد أبی حبّان ، الحافظ نور الدین علی بن أبی بکر الهیثمی ( ت 807 ه ) ، تحقیق : حسین سالم أسد الدارانی ، دمشق : دار الثقافه العربیه ، الطبعه الاُولی ، 1411 ه .
    ص:63
    43 . میزان الاعتدال فی نقد الرجال ، محمّد بن أحمد الذهبی (ت 748 ه ) ، تحقیق : علی محمّد البجاوی ، بیروت : دار الفکر .
    44 . وفیات الأعیان ، أحمد بن محمّد البرمکی (ابن خَلِّکان) (ت 681 ه ) ، تحقیق : إحسان عبّاس ، بیروت : دار صادر .
    45 . هدایه العارفین ( أسماء المؤلّفین وآثار المصنفین ) ، بیروت : دار إحیاء التراث العربی .
    46 . ینابیع المودّه لذوی القربی ، سلیمان بن إبراهیم القندوزی الحنفی (ت 1294 ه ) ، تحقیق : علی جمال أشرف الحسینی ، طهران : دار الأُسوه ، الطبعه الاُولی ، 1416 ه .
    ص:64






    امضاء


صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi