صفحه 1 از 6 12345 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 55

موضوع: آخرین خورشید پیدا **نگرشی کوتاه بر زندگانی امام حسن عسکری علیه السلام **

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    ghalb. آخرین خورشید پیدا **نگرشی کوتاه بر زندگانی امام حسن عسکری علیه السلام **



    مولف واحد تحقیقات مسجد مقدس جمکران






    امضاء


  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    پیشگفتار

    بسم الله الرحمن الرحیم (یا صاحب الزمان ادرکنا) پاسداری از حریم توحید و حفظ سنتهای مبتنی بر وحی، در ادامه ی رسالت پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله، مهمترین مسئولیتی بوده که بر دوش هر یک از امامان بزرگوار ما سنگینی می کرده است. ادای این مسئولیت در دورانهای مختلف، بر حسب شرایط گوناگون اجتماعی و برخوردهای متفاوت حکومتهای غیر الهی، شکلهای گوناگون داشته است. بدون تردید یکی از دشوارترین دورانهایی که کیان ولایت و امامت به عنوان حصن و حصار ارزشهای توحیدی، و موجودیت موالیان و معتقدین به رهبری معصومین علیهم السلام، به عنوان مرزداران و پاسبخشان آن را، تهدید به نابودی می کرده است، دوران پس از شهادت امام رضا علیه السلام تا آغاز غیبت حضرت مهدی ارواحنا فداه است. دورانی که در آن، انواع توطئه ها برای محو اسلام ولایت و جایگزینی اسلام خلافت، صورت گرفته و شدیدترین فتنه ها برای دور نگهداشتن جامعه ی اسلامی از مسیر رهبری اهل بیت علیهم السلام طرح ریزی شده است. این فتنه ها و توطئه ها که در طی شش سال امامت حضرت امام حسن عسکری علیه السلام، از رشد و پیچیدگی بیشتری برخوردار بوده،
    ص:5
    عاقبت زمینه ی بهره وری مستقیم مردم جامعه، از وجود امام معصوم علیه السلام را از بین برده و مقدمات غیبت طولانی دوازدهمین امام مسلمین را فراهم ساخت. در این نوشتار، به بهانه ی میلاد یازدهمین وصی پیامبر صلی الله علیه و آله، حضرت امام حسن عسکری علیه السلام، با نگاهی گذرا، به زندگانی افتخار آفرین آن امام بزرگوار، کوشیده ایم که به سیر انتقال دوران ظهور به عصر غیبت و موجبات آن اشاره ای داشته باشیم. باشد که در سایه ی انقلاب ارزش آفرین و حیاتبخش اسلامی به رهبری امام راحل قدس سره و در پرتو جمهوری اسلامی که یادگار شهیدان به خون خفته راه ولایت است، مقدمات سیر انتقال دوران غیبت به عصر ظهور شکوهمند حضرت بقیهالله الاعظم حجه بن الحسن العسکری فراهم آید. ان شاءالله اللهم انا نرغب الیک فی دوله کریمه تعز بها الاسلام و أهله و تذل بها النفاق و أهله و تجعلنا فیها من الدعاه الی طاعتک و القاده الی سبیلک و ترزقنا بها کرامه الدنیا والآخره. آمین رب العالمین مسجد مقدس جمکران واحد تحقیقات هشتم ربیع الثانی 1417 تابستان 1375




    امضاء


  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    ولادت نور

    بسم الله الرحمن الرحیم در بین کاروانی که به دستور «متوکل» و به سرپرستی «یحیی بن هرثمه»، راه مدینه تا سامراء را می پیمود، کودکی چهار پنج ساله وجود داشت که در کنار پدر بزرگوارش امام علی النقی علیه السلام، می رفت تا فصل تازه ای از زندگانی خویش را در غربت آغاز کند. گویا هنوز صدای ضجه مادر و خواهرانش را می شنید و صحنه ی وداع پدر با قبر رسول الله صلی الله علیه و آله را پیش چشم داشت. محزون و گرفته بود و به حاشیه ی افق که زیر تابش آفتاب داغ صحرا، جلوه ای خیره کننده یافته بود، چشم دوخته و به فکر فرو رفته بود. به یاد آورد که یحیی و همراهانش با نشان دادن نامه ای از متوکل، به خانه ی آنان وارد شدند و به جستجوی خانه پرداختند و زمانی که جز چند قرآن و کتاب دعا و رسائل علمی نیافتند، ناامیدانه بیرون آمدند و به مردم مدینه که به عنوان اعتراض به این حرکت حکومت، در کنار خانه ی امام خود جمع شده بودند گفتند: سوگند می خوریم که آزاری به آن حضرت نرسانیم. ما فقط مأموریم که امام شما را همراه با گزارشی از وضعیت بیت ایشان به سامراء منتقل سازیم
    . (1) و سپس نامه ی خلیفه را برای مردم قرائت کردند که به موجب آن، از امام برای رفتن به عراق دعوت شده بود. متوکل در این نامه نوشته بود: «چون مطلع شدیم که والی مدینه عبدالله بن محمد نسبت به شما سلوک نادرستی داشته است، منصب او را تغییر دادیم و محمد بن فضل را به جای او تعیین نمودیم و او را به اعزاز و تکریم شما مأمور ساختیم. ما خواهان آن هستیم که اگر بر شما دشوار نباشد با هر کس از اهلبیت و نزدیکان خود که می خواهید متوجه این سامان شوید و بدانید که هیچیک از اهلبیت و فرزندان و خاصان خلیفه، از شما گرامی تر نیستند(2) . «حسن بن علی علیه السلام» این کودک به ظاهر خردسال که دنیایی از معرفت و بصیرت را در سینه ی کوچک خویش نهان داشت بخوبی درک می کرد که در پس این چهره های آرام، و در ورای این رفتار محترمانه، دیگر بار توطئه ای علیه کیان ولایت اهلبیت و پیامبر صلی الله علیه و آله در حال شکل گرفتن است. سه دهه پیشتر،
    ص:8

    1- 1. تذکره ی ابن جوزی صفحه ی 202 - مروج الذهب مسعودی.
    2- 2. نقل با تلخیص از کافی، جلد 2، صفحه ی 427، حدیث 7، باب ولادت و زندگی امام دهم علیه السلام.
    جد اعلایش امام رضا علیه السلام را نیز با چنین حیله هایی از کنار حرم پیامبر صلی الله علیه و آله، از مدینه خارج ساخته و به مرو کشاندند، تا علاوه بر محاصره ای همه جانبه، اسباب قتلش را فراهم سازند. و اینک این متوکل بود که تحت تأثیر اخبار وارده از جزیرهالعرب و سعایت های گوناگون اطرافیان خود، به نقشه ای مشابه می اندیشید. همین چندی پیش بود که «بریحه ی عباسی» امام جماعت حرمین، در نامه ای به متوکل نوشت: «اگر تو را به مکه و مدینه حاجتی هست علی بن محمد را از این دیار بیرون بر، که اکثر مردم این ناحیه به اطاعت او گردن نهاده اند
    (1) . یادش می آمد زمانی که کاروان کوچک فرستادگان دارالحکومه به همراه او و پدر بزرگوارش، از دروازه ی مدینه بیرون می آمدند، زن و مرد و پیر و جوان مدینه گریه می کردند و او شگفت زده بود که چرا؟ اگر این مردم امام خود را می خواهند و به اسارت او معترضند، چرا بر نمی آشوبند؟ چرا به گریه اکتفا می کنند؟ مگر نه اینست که محبت امام، ایثار می طلبد و اطاعت از امام، نثار مال و جان را اقتضا می کند؟ آیا اینان متوکل را نمی شناسند و با فسادگری ها و شهوت پرستی هایش آشنا نیستند؟ آیا از جاسوسها و خبرچینان پراکنده در همه جا می هراسند؟ یا در شیعه بودن خویش به شعار بسنده می کنند و افشاندن اشکی را برای اثبات محبت و اطاعت خود از امام، کافی می دانند؟
    ص:9

    1- 3. بحارالانوار، جلد 50، صفحه ی 209، به نقل از عیون المعجزات».
    صدای مهربان امام علیه السلام او را به خود می آورد: فرزندم حسن! به چه می اندیشی؟! نگاهش را به چشمان مهربان پدر می دوزد و اشک در گوشه ی چشمانش حلقه می زند. لبان زیبایش به ذکر خدا مترنم می شود: «حسبنا الله و نعم الوکیل». پدر او را در آغوش می کشد و بر جبین گشاده اش بوسه ای می نشاند.



    امضاء


  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    جد اعلایش امام رضا علیه السلام را نیز با چنین حیله هایی از کنار حرم پیامبر صلی الله علیه و آله، از مدینه خارج ساخته و به مرو کشاندند، تا علاوه بر محاصره ای همه جانبه، اسباب قتلش را فراهم سازند. و اینک این متوکل بود که تحت تأثیر اخبار وارده از جزیرهالعرب و سعایت های گوناگون اطرافیان خود، به نقشه ای مشابه می اندیشید. همین چندی پیش بود که «بریحه ی عباسی» امام جماعت حرمین، در نامه ای به متوکل نوشت: «اگر تو را به مکه و مدینه حاجتی هست علی بن محمد را از این دیار بیرون بر، که اکثر مردم این ناحیه به اطاعت او گردن نهاده اند(1) . یادش می آمد زمانی که کاروان کوچک فرستادگان دارالحکومه به همراه او و پدر بزرگوارش، از دروازه ی مدینه بیرون می آمدند، زن و مرد و پیر و جوان مدینه گریه می کردند و او شگفت زده بود که چرا؟ اگر این مردم امام خود را می خواهند و به اسارت او معترضند، چرا بر نمی آشوبند؟ چرا به گریه اکتفا می کنند؟ مگر نه اینست که محبت امام، ایثار می طلبد و اطاعت از امام، نثار مال و جان را اقتضا می کند؟ آیا اینان متوکل را نمی شناسند و با فسادگری ها و شهوت پرستی هایش آشنا نیستند؟ آیا از جاسوسها و خبرچینان پراکنده در همه جا می هراسند؟ یا در شیعه بودن خویش به شعار بسنده می کنند و افشاندن اشکی را برای اثبات محبت و اطاعت خود از امام، کافی می دانند؟
    ص:9

    1- 3. بحارالانوار، جلد 50، صفحه ی 209، به نقل از عیون المعجزات».
    صدای مهربان امام علیه السلام او را به خود می آورد: فرزندم حسن! به چه می اندیشی؟! نگاهش را به چشمان مهربان پدر می دوزد و اشک در گوشه ی چشمانش حلقه می زند. لبان زیبایش به ذکر خدا مترنم می شود: «حسبنا الله و نعم الوکیل». پدر او را در آغوش می کشد و بر جبین گشاده اش بوسه ای می نشاند.



    امضاء


  6. Top | #5

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    آخرین خورشید پیدا

    در جمعه ی هشتم ماه ربیع الثانی سال 323 (ه ق)، (1)، فرزندی دیگر از سلاله ی پیامبر صلی الله علیه و آله در مدینه پا به عرصه ی گیتی گذاشت. پدر گرامیش امام علی النقی علیه السلام طبق فرموده ی پیامبر و براساس انتخاب الهی، او را حسن نامید. مادرش، اشرافزاده ای پاک طینت و با فرهنگ بود، که در یکی از جنگها به اسارت مسلمین در آمده و توفیق خدمت آستان دهمین امام شیعیان را یافته و با به دنیا آوردن مولود خجسته ی خویش، آزاد گشته و از همین روی «ام ولد» نامیده می شد. مشهورترین نامی که از ایشان در کتابها یاد شده، «حدیث» و «سلیل» است. از آن بانوی گرامی که به فرموده ی امام دهم، دور از هر زشتی و پلیدی، و در امان از هر آفت و عاهتی بوده و به شهادت بسیاری از تاریخ نگاران به عرفان
    ص:10

    1- 4. مناقب، ابن شهرآشوب، جلد 4، صفحه ی 421 - کافی، جلد 2، صفحه ی 430.
    و درستکاری اشتهار داشته است، به نامهای «سوسن»، «حدیثه»، «حریبه» نیز یاد شده است. (1) . او بعدها، پس از شهادت امام عسکری علیه السلام، با عنوان «جده» در بین شیعیان و موالیان نوه ی غائب از نظر خود، حضرت مهدی - سلام الله علیه - مشهور گشت، آنسان که پناه و دادرس آنان شمرده می شد و کمکهای مالی و معنوی او، گره گشای کارشان محسوب می گشت. در کتب حدیث، از امام حسن عسکری علیه السلام بیشتر با کنیه ی مبارک او «ابومحمد» یاد شده و





    امضاء


  7. Top | #6

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    مشهورترین لقب او در آن دوران «ابن الرضا» بود، همچنانکه پدر و جدش نیز بیشتر با همین لقب اشتهار داشتند. بعدها «زکی» و «عسکری» به عنوان لقب ایشان شهرت یافت، از آنرو که پاک و تزکیه شده و منسوب به محله ی عسکر بود. لقب های دیگری نیز در کتب مختلف نقل شده است که از آن جمله است: (2) . خالص: بدین خاطر که خلوصی ستودنی داشت، و در دلش جز محبت خدا، و در اندیشه اش جز یاد خدا نبود. و رفتارش از هر شائبه ای بری، وجود نازنینش از هر آلودگی و عیبی منزه بود. صامت: بدان جهت که خاموشی می گزید و جز به ضرورت سخن نمی گفت، و بسیار تفکر می فرمود.
    ص:11

    1- 5. بحارالانوار، جلد 5، صفحه ی 238 - 236.
    2- 6. مناقب، جلد 4، صفحه ی 421.
    هادی: از آنرو که چراغ هدایت بود و چونان پدرش در دوران پر فتنه ی حکومت خلفای جور بنی عباس، نشان دهنده ی صراط مستقیم الهی بود. رفیق: به نشانه ی اینکه از او جز رفق و مدارا دیده نشد، و همراهی و مساعدتهایش شامل همگان می گشت و با هر کس به لطف و احسان رفتار می نمود. نقی: بدان سبب که به پاکیزگی و طهارت نفس شهرت داشت. خاص: از آنرو که از جانب خدا به کرامات و فضایل فراوان و استجابت دعا، اختصاص یافته بود. کثرت لقبهای آن حضرت را می توان دلیلی بر اختناق حاکم بر جامعه ی آنروز بشمار آورد که جاسوسها در کوچه و بازار مسلمین در پی کسانی بودند که با یاد کردن آن امام مظلوم، انتساب خویش به ولایت و تشیع را نشان دهند. شیعیان برای گرفتار نشدن به دام مأموران حکومت و برای در امان ماندن از شکنجه و آزار بی نهایت، ناگزیر با رعایت مناسبتی خاص، لقب و عنوانی جدید را برای نقل و انتقال فرمایشات آن بزرگوار انتخاب می کردند. همچنانکه همین فشار حکومت، در شناسایی و دستگیری حاملان علوم اهلبیت و ناقلان حدیث و راویان اخبار بوده است که باعث اختلاف در ثبت و ضبط و انتقال صحیح و دقیق روز، ماه و حتی سال ولادت برخی امامان، از جمله امام حسن عسکری علیه السلام می شده است، چنانکه در ولادت همین بزرگوار، برخی روز دهم،و بعضی روز چهارم را به جای روز هشتم ربیع الثانی ذکر کرده و برخی دیگر ماه ربیع الاول را بجای ربیع الثانی آورده و گروهی سال 230 (ه. ق)، و گروهی دیگر سال 231 (ه. ق) را سال ولادت او نگاشته اند. و از همه عجیب تر اینکه حتی در مکان ولادت آن بزرگوار نیز اختلاف کرده، و بعضی محل تولد امام عسکری علیه السلام را سامراء نوشته اند. (1) .




    امضاء


  8. Top | #7

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    زندگی در محاصره ی دشمن

    زمانی که معتصم، برادر مأمون عباسی، پس از مرگ او به بغداد وارد شد و از مردم بیعت گرفت، به کمک اتراکی که در منصبهای مختلف به دربار او خدمت می کردند، شهر سامراء را در شمال شرقی بغداد بنیاد نهاد. در این شهر، محله ای را به استقرار نیروهای نظامی اختصاص داد که به همین جهت «عسکر» نامیده شد. این محل که به خاطر ترس از تحرکات شیعیان و موالیان اهلبیت علیهم السلام - که اصلی ترین مخالفین حکومت بودند - به اقامتگاه اجباری امام هادی علیه السلام و فرزندان ایشان، خصوصا امام حسن عسکری علیه السلام تبدیل گشت (2) ، آنچنان تحت مراقبت عمال حکومت بود که ارتباط شیعیان و دوستداران
    ص:13
    ________________________________________
    1- 7. در این باره به مناقب و کشف الغمه، جلد 3، صفحه ی 271 - و ارشاد شیخ مفید، صفحه ی 315، و کافی، جلد 2، صفحه ی 430، مراجعه شود.
    2- 8. علل الشرایع باب 176 - اخبار الطوال دینوری.
    اهلبیت علیهم السلام با امام و رهبر خویش را تقریبا نا ممکن می ساخت. امام حسن عسکری علیه السلام بطور خاص در طی شش سال (1) دوران امامت پر رنج خویش، شرایط دشواری را در این شهر گذراندند. شیعیان، غالبا از دیدار ایشان محروم بودند و اطلاعات و اخبار شیعیان و فرمایشات و رهنمودهای آنحضرت تنها توسط چند تن از دوستان خاص و امتحان شده و با ثبات، رد و بدل می شد که بطور ناشناس و با استفاده از سلاح تقیه، در بین مأموران مراقب محله، نفوذ کرده و یا به عناوین مختلف به محله رفت و آمد می کردند. در پاره ای روایات به گونه ای خاص، به شرایط ویژه و مراقبت های استثنایی محل زندگی و رفت و آمد و کیفیت ارتباطات امام علیه السلام اشاره شده است:
    الف) یکی از اصحاب حضرت عسکری علیه السلام می گوید، «با جمعی از یاران در «عسکر» گرد آمدیم و منتظر ماندیم تا روزی که مقرر بود حضرت ابومحمد عسکری علیه السلام سواره از محله خارج گردد. در همین ایام نامه ای به دست ما رسید که در آن فرموده بود: مواظب باشید، هیچیک از شما نباید بر من سلام کند و نباید به دست یا چشم خود به من اشاره نماید. زیرا شما نسبت به جان خود در امان نیستید.» (2) .
    ب) محمد بن عبدالعزیز بلخی، دوستی با احساس، از راه دور آمده تا چشمان حسرت کشیده اش را به دیدار امام و مولای خویش
    ص:14
    ________________________________________
    1- 9. ارشاد شیخ مفید، صفحه ی 315. [
    2- 10. بحارالانوار، جلد 50، صفحه ی 269، به نقل از خرائج.
    روشن گرداند. اینک که به سامراء رسیده، همه چیز را در هاله ای از بیگانگی و ناآشنایی می نگرد. نگاههای بی احساس مردمان شهر آزارش می دهد، حالت خوف و هراسی که بر چهره و رفتار همه ی رهگذران سایه افکنده است قلبش را می فشارد. رفتار مرموز ساکنان شهر بی تابش کرده است، که ناگهان امام علیه السلام را می بیند مثل نوری در ظلمات. بند قلبش می خواهد پاره شود، و زمام اختیار از دستش خارج گردد. می خواهد برخیزد و فریاد بزند. می خواهد بر این مردم ظلمت گرفته بشورد و نور را، چشمه ی خورشید را نشانشان بدهد. اما بی تفاوتی مردم، او را به تردید می اندازد. از خود می پرسد براستی اگر برخیزم و فریاد بزنم و بگویم ای مردم این حجت خداست، این رهبر الهی شماست او را بشناسید و به دامانش درآویزید، با من چه می کنند؟ آیا براستی مرا می کشند؟







    امضاء


  9. Top | #8

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    در اینجا امام علیه السلام به نزدیکی او می رسند و با آوردن انگشت سبابه به نزدیک لبان خود، اشاره می فرمایند که ساکت باش! آن شب به هر ترتیب که بود خود را به امام علیه السلام می رساند و حضرت به او می فرمایند: «تنها دو راه بیشتر ندارید: یا دوستی ما را کتمان کنید، یا تن به کشتن بسپارید. پس به خاطر خدا بر جان خویش بترس.» (1) .
    ج) ابویعقوب اسحاق بن أبان، در بیان کیفیت ارتباط امام حسن عسکری علیه السلام با شیعیان خود می گوید: امام ابومحمد علیه السلام حتی زمانی
    ص:15
    ________________________________________
    1- 11. نقل با تصرف از کشف الغمه، جلد 3، صفحه ی 302.
    که در حبس بسر می برد، کسی را نهانی بسوی شیعیان و اصحاب خود می فرستاد و به آنان می فرمود: به فلان موضع بروید یا به خانه ی فلانی بروید و در شبانگاه و تاریکی شب حرکت کنید و فلان شب را در آنجا باشید که مرا در آنجا خواهید یافت. و این در حالی بود که گماشتگان بر آن حضرت و مأموران مراقب او، شبانه روز بر در خانه ای که حضرت در آن محبوس بود کشیک می دادند و لحظه ای آن را ترک نمی کردند. و چنان بود که هر پنج روز یکبار این گماشتگان و مأموران تعویض می شدند و اشخاص جدیدی به جای آنها می آمدند و هر بار سفارشات لازمه نسبت به مراقبت از او و دقت در عدم ترک محبس صورت می گرفت. با این همه وقتی که شیعیان و یاران حضرت به آن محل معهود می رسیدند امام علیه السلام را می دیدند که پیش از آنان در آنجا حاضر گشته است. پس حاجت های خویش را بیان می کردند و او بر حسب شأن و مطابق با مرتبه ی فهم هر کس حاجاتشان را برآورده، سؤالاتشان را پاسخ می گفت. و پس از آن هر یک از آنان با خاطره ی کرامت و معجزات آن حضرت به منزل خویش باز می گشت، در حالیکه او همچنان در حبس دشمنان به سر می برد. (1) . د) ابوهاشم جعفری گوید: با گروهی از شیعیان در زندان به سر می بردم. روزی حضرت ابومحمد علیه السلام و برادرش جعفر را به زندان وارد کردند. ما همگی برخاستیم و در تخفیف خستگی و ناراحتی آن
    ص:16
    ________________________________________
    1- 12. بحارالانوار، جلد 50، صفحه ی 304، به نقل از عیون المعجزات.
    حضرت کوشیدیم و من چهره ی او را بوسیدم و او را بر تشکچه ای که نزدم بود نشاندم.... در حبس مردی جمحی - اهل قبیله ی جمح - با ما بود که ادعا می کرد شیعه ی علوی است. حضرت ابومحمد علیه السلام رو به ما کرد و فرمود: «اگر مردی که از مخالفین شماست در بین شما نمی بود، به شما خبر می دادم که خداوند چه زمانی روز رهایی شما را می رساند.» و اشاره به آن مرد جمحی نمود و او بلافاصله خارج شد. حضرت فرمود: این مرد از شما نیست پس مراقب بوده و از او بر حذر باشید، زیرا در جامه اش گزارشی را پنهان نموده است که آن را برای خبر دادن به حاکم نسبت به گفته های شما نوشته است. یکی از زندانیان برخاست و به جستجوی جامه ی او پرداخت، پس همانطور که امام علیه السلام فرموده بود گزارشی را در آن یافت که اتهامات بزرگی علیه ما در آن نوشته شده بود و به او خبر می داد که ما در صدد هستیم تا از داخل محبس، نقبی زده و بگریزیم. (1) . ه-) روش نامه نگاری و رساندن پیامها به شیعیان و وکیلان خاص در دوران امام عسکری علیه السلام از پیچیدگی خاصی برخوردار بود، چنانکه برای سالم ماندن از تفتیش های مکرر، گاه جاسازی های ویژه ای ضرورت می یافت. آنطور که «داود بن أسود» نقل کرده است که: مولایم ابومحمد علیه السلام روزی مرا فرا خواند و چوبی را به من داد که مانند چوبه ی پاگرد درب منازل، گرد و استوانه ای شکل و دراز بود
    ص:17
    ________________________________________
    1- 13. مختار خرائج، صفحه ی 238 - بحار، باب معجزات امام عسکری علیه السلام روایت 10.
    و کلفتی آن به اندازه ای بود که کف دست را پر می کرد. سپس فرمود: این چوب را به عثمان بن سعید عمروی - که وکیل و نائب آنحضرت بود - برسان.» چوب را گرفته و راه افتادم. در بین راه به سقایی برخوردم که قاطری به همراه مشکهای بزرگ آب در دو طرف آن پیشاپیش خود داشت. راه تنگ بود و قاطر راه را بر من می بست. سقاء فریاد کرد که برو کنار و بگذار قاطر رد شود. من چوبی را که به همراه داشتم بالا برده و بر قاطر زدم. ناگهان چوب شکافت و چون در شکاف آن نگریستم چند نامه را در آن پنهان یافتم. به سرعت چوب را در آستین خود پنهان کردم، در حالیکه سقاء مرا دشنام می داد. وقتی نامه را دادم و بازگشتم عیسای خادم درب دوم را گشود و گفت: مولایم می فرماید چرا قاطر را زدی و پایه ی در را شکستی؟ به حضورش رفتم و گفتم: مولای من! من نمی دانستم در آن پایه ی در چه چیزی هست. فرمود: چرا کاری کردی که پس از آن نیاز به عذرخواهی داشته باشی، بر تو باد که دیگر چنین کاری نکنی. زمانی که می شنوی کسی به ما ناسزا می گوید، آن را نادیده بگیر و راهت را ادامه بده و مأموریتت را به انجام برسان. مبادا که با ناسزا گوینده ی ما درگیر شوی و جوابش را بدهی یا خودت را به او بشناسانی. زیرا ما در سرزمین بد و شهر بدی هستیم. پس راه خود را برو که اخبار و گزارش احوال شما به ما می رسد
    ص:18
    و تو باید این را بدانی. (1) .






    امضاء


  10. Top | #9

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    حضرت ابومحمد علیه السلام رو به ما کرد و فرمود: «اگر مردی که از مخالفین شماست در بین شما نمی بود، به شما خبر می دادم که خداوند چه زمانی روز رهایی شما را می رساند.» و اشاره به آن مرد جمحی نمود و او بلافاصله خارج شد. حضرت فرمود: این مرد از شما نیست پس مراقب بوده و از او بر حذر باشید، زیرا در جامه اش گزارشی را پنهان نموده است که آن را برای خبر دادن به حاکم نسبت به گفته های شما نوشته است. یکی از زندانیان برخاست و به جستجوی جامه ی او پرداخت، پس همانطور که امام علیه السلام فرموده بود گزارشی را در آن یافت که اتهامات بزرگی علیه ما در آن نوشته شده بود و به او خبر می داد که ما در صدد هستیم تا از داخل محبس، نقبی زده و بگریزیم. (1) . ه-) روش نامه نگاری و رساندن پیامها به شیعیان و وکیلان خاص در دوران امام عسکری علیه السلام از پیچیدگی خاصی برخوردار بود، چنانکه برای سالم ماندن از تفتیش های مکرر، گاه جاسازی های ویژه ای ضرورت می یافت. آنطور که «داود بن أسود» نقل کرده است که: مولایم ابومحمد علیه السلام روزی مرا فرا خواند و چوبی را به من داد که مانند چوبه ی پاگرد درب منازل، گرد و استوانه ای شکل و دراز بود
    ص:17
    ________________________________________
    1- 13. مختار خرائج، صفحه ی 238 - بحار، باب معجزات امام عسکری علیه السلام روایت 10.
    و کلفتی آن به اندازه ای بود که کف دست را پر می کرد. سپس فرمود: این چوب را به عثمان بن سعید عمروی - که وکیل و نائب آنحضرت بود - برسان.» چوب را گرفته و راه افتادم. در بین راه به سقایی برخوردم که قاطری به همراه مشکهای بزرگ آب در دو طرف آن پیشاپیش خود داشت. راه تنگ بود و قاطر راه را بر من می بست. سقاء فریاد کرد که برو کنار و بگذار قاطر رد شود. من چوبی را که به همراه داشتم بالا برده و بر قاطر زدم. ناگهان چوب شکافت و چون در شکاف آن نگریستم چند نامه را در آن پنهان یافتم. به سرعت چوب را در آستین خود پنهان کردم، در حالیکه سقاء مرا دشنام می داد. وقتی نامه را دادم و بازگشتم عیسای خادم درب دوم را گشود و گفت: مولایم می فرماید چرا قاطر را زدی و پایه ی در را شکستی؟ به حضورش رفتم و گفتم: مولای من! من نمی دانستم در آن پایه ی در چه چیزی هست. فرمود: چرا کاری کردی که پس از آن نیاز به عذرخواهی داشته باشی، بر تو باد که دیگر چنین کاری نکنی. زمانی که می شنوی کسی به ما ناسزا می گوید، آن را نادیده بگیر و راهت را ادامه بده و مأموریتت را به انجام برسان. مبادا که با ناسزا گوینده ی ما درگیر شوی و جوابش را بدهی یا خودت را به او بشناسانی. زیرا ما در سرزمین بد و شهر بدی هستیم. پس راه خود را برو که اخبار و گزارش احوال شما به ما می رسد
    ص:18
    و تو باید این را بدانی. (1) .




    امضاء


  11. Top | #10

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    نگاهی به عملکرد دشمن

    اشاره

    بیست سال تحت محاصره و مراقبت شدید قرار دادن امام معصوم علیه السلام، به تنهایی نمی توانست اهداف خبیث عباسیان را برآورده سازد و باعث سکوت یا نرمش و سازش امام گردد. یا نور هدایت و ولایت را در بین موالیان آن حضرت به ضعف و خاموشی کشاند. از این رو حکومت جور هر از چندگاه تدبیری تازه می اندیشید و در ایذاء و آزار آن بزرگوار و خوار و خفیف کردن او می کوشید. و شیعیان را با مشکلی جدید روبرو می ساخت: الف) انتقال حضرت به خانه های دیگر و تعویض مأموران مراقب. اینکار که خود موجب آزار و خستگی آن بزرگوار بود باعث می شد که رابطها و موالیان مشتاق آن حضرت در پیدا کردن محل استقرار به زحمت دچار شوند و نیز از تحت تأثیر قرار گرفتن مأموران جلوگیری شود و احتمال وجود عوامل نفوذی حضرت در بین آنان منتفی گردد. ب) تفتیش خانه ی حضرت به بهانه های مختلف و جستجوی لوازم منزل در طلب مدارک یا اسلحه. (2) . ج) زندانی ساختن در زندانهای گوناگون.
    ص:19
    ________________________________________
    1- 14. مناقب ابن شهرآشوب، جلد 4، صفحه ی 427 و 428.
    2- 15. کافی، جلد 2، صفحه ی 434.
    بعضی از این زندانها، عمومی بوده و گروهی از مخالفین حکومت یا شیعیان همراه با حضرت زندانی بوده اند. چنانکه از روایت ابوهاشم جعفری بر می آید که نقل کرده: با گروهی از شیعیان در حبس بسر می بردم که حضرت ابومحمد عسکری علیه السلام و برادرش جعفر را به حبس منتقل کردند... (1) . برخی دیگر از این زندانها، زندان معمولی و عمومی نبود، بلکه بطور خاص حضرت عسکری علیه السلام به آنها منتقل می شد. و هر یک گماشته و زندانبانی مشخص داشت که کیفیت شکنجه بر عهده ی خود او واگذار می شد. از آن جمله است زندانی با زندانبانی به نام «نحریر» که علیرغم اصرار همسرش، خواست حضرت را طعمه ی شیران سازد. دیگری زندانبانی به نام سعید است که مأمور می شود امام عسکری علیه السلام را به حبسی دیگر در کوفه انتقال دهد. زندان دیگری با زندانبانی به نام علی بن اوتاش (2) نیز، در تاریخ مذکور است که دشمنی فراوان با آل محمد صلی الله علیه و آله داشت.
    ص:20
    ________________________________________
    1- 16. مختار خرائج، صفحه ی 239 - مناقب، جلد 4، صفحه ی 430.




    امضاء


صفحه 1 از 6 12345 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi