نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: تو باران , من تشنه ترین کویر

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدير بخش
    تاریخ عضویت
    February 2021
    شماره عضویت
    13950
    نوشته
    575
    تشکر
    207
    مورد تشکر
    157 در 58
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض تو باران , من تشنه ترین کویر

    خدای من !

    ای تو که هستی و من چشمی لایق تو ندارم

    تو را دوست دارم

    بی دلیل

    بدون حرفی یا قائده ای زمینی

    تو همه،

    من هیچ.

    تو باران ،

    من تشنه ترین کویر.

    .

    چرا اینگونه تنهایی؟

    چرا اینگونه مهربانی؟

    چرا نمی رنجی .؟

    از من

    از بدترین بنده ات.

    .

    الهی !

    تو را با دلی تنگ

    تنگتر از همیشه

    یاد می کنم امروز.

    .

    تو مرا اینگونه خواستی

    تو مرا با بغض به خانه ات آوردی

    تا دست مهربانت را بر چشمان

    اشکبارم بکشی

    تا لمس کنم حضور بی نهایتت را.

    .

    الهی !

    اگر روزی نبودم

    اگر روزی از شرم در زمینت فرو رفتم

    اگر دیگر از یاد تو رفتم

    قلب شکسته ام را بر روی دیوارهای شهر ببین

    آن گاه اگر دلت تنگ دلم شد

    باورم کن دوستت دارم

    باورم کن که ساعاتی داشتم

    باتو

    که تو می نوشتی با دستانم و من گوش می دادم به احساسم.

    .

    الهی !

    دلم چون شیشه ای است

    تاب این همه باران را ندارد

    تاب گرمی عشقتت را ندارد

    خواهد شکست در حرارات عشقت

    و باران اشکهایم.

    .

    خدای مهربانم!

    چیزی ندارم لایق تو

    جز اقرار بر عشق

    اقرار می کنم

    دوستت دارم با تمام بدیهایم

    خدایا بگیر قلمم را از دستم

    تاب نوشتن ندارم

    تو بنویس می ترسم لرزش دستانم

    خط خطی نشان دهد دوست داشتنم را

    می ترسم اشکهایم نامه ات را نازیبا کند

    دوست دارم تا ابد

    تا آخرین لحظه عمرم

    عاشقانه ببویمت

    و بنویسم برایت.

    .

    الهی !

    چه خواهد شد بعد از مرگم ،

    نمی دانم،

    شاید تو باشی و یا آتش تو

    در هر دو حال خواهم سوخت

    برایت

    من پروانه نگاهت

    من شمع سوزان عشقتت

    من دیوانه ای تنها

    بی چیز

    که جز خنده اشکبار

    چیزی ندارم

    دوست دارم تا قیامت برایت بی وقفه بنویسم

    می دانم غروبم نزدیک است

    می دانم تا ابد عاشقانه هایم

    در برابر عشاق بی پایانت

    در حصار لحظه ها گم خواهد شد،

    ولی می نویسم تا کمی آرام گیرد این دل شیدا

    دوستت دارم .

    .

    کاش با این چهره سوخته

    با این قلب شکسته

    و دست ناتوان

    قبولم کنی

    کاش یکبار دوست داشتنم را بپذیری.

    ای همه بود من.

  2.  

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi