دلنوشته برای امام زمان عج

[حسنعلی ابراهیمی سعید]

آقاجان دلم برات تنگ شده
آقاجان ازکجابرایت بگویم
ازچه بگویم که ازآن خبرنداشته باشی
امابگزاربگویم....

ازامانت مادرت که ازسردخترهای شیعه افتاده است

ازپسرهایی که به جای جمع شدن درمسجد باید درپارتی ها ومراسم های ...پیدایشان کرد

پسرهایی که با مشروب والکل میخواهند مردانگی شان رابه دوستانشان ثابت کنن

آقاجان دلم گرفته است

دلم گرفته است ازدخترهای چادری که صدای خنده شان درکوچه به گوشم میرسد

دختران چادری که بارنگ روشن روسری شان میخواهند زیبایشان را اثبات کنن وبگویند چادری ها هم زیباهستند غافل ازاینکه چادر میخواهد زیباییت رابپوشاند

آقا جان بگزار از مذهبی هایی بگویم که عینک غرور به چشم هایشان زده اند وکسی رانمی بینند

آقا جان بگزار از پسرهایی بگویم که درکوچه پس کوچه های مجازی همانند گرگی گرسنه به دنبال طعمه ای هستند که خودشان را باآن ارضا کنند

بگزار ازدخترهایی بگویم که رنگ وبوی حیا اززندگی شان پاک شده ولاک ها

ومانتوهایجیغ جای آنهاراپرکرده است

راستی آقاجان خبرداری ازدخترانی که باگذاشتن عکس چادری به قول خودشان بدون چهره شان درفضای مجازی میخواهند مبلغ حجاب باشند

اما ازلطافت دست هاوچشم هایشان هزاران چشم به گناه می افتد

آقاجان دلم گرفته است
آقا جان بیا.....
این روز ها حس میکنم دیگر نمیتوانم بدون تونفس بکشم

دلم تورومیخواهد....
دلم زندگی ازرنگ زندگی شهدا رامیخواهد

آقا جان دلم زندگی ازجنس پاکی حضرت زهرا رامیخواهد

دلم ذره ای ازاخلاص شهدا رامیخواهد

آقا بدون توزندگی سخت است

آاااقاجان بیااا.....
https://www.uplooder.net/files/99c3dd8b0a682c44e1f0621e7239788b/جوانی-من-کجاست؟؟---hasan_ali_ebrahimi_said_جوانی-من-کجاست؟؟-.mp4.html

[حسنعلی ابراهیمی سعید]

آقا جان ...

از تــو هوس نــــگاه دارد دل مـن
چشمی به در و به راه دارد دل مـن

تا کی به فـراق تو صبوری؟ برگرد
آقــا به خـــدا گــناه دارد دل مـن

#اللهم عجل لولیک الفرج به حق مولا علی
https://www.uplooder.net/img/image/35/f858cccc6c4fb1d897a76957ab4095e0/hasan-ali-%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%87%DB%8C%D9%85%DB%8C-%D8%B3%D8%B9%DB%8C%D8%AF.jpg

[حسنعلی ابراهیمی سعید]

������������������



‍ ������سلام ، آخرین دردانه مادر!

������ نیمه شعبان هم آمد...
و زمین، باز طعم جشنی بدونِ تو را چشید.

هر روز که می گذرد.... غمی بر شانه زمین اضافه میشود.
دوباره شبی که؛
برایت جشن گرفتیم... و تو نبودی!

������شعبان که به نیمه میرسد؛
تپش دلهای زلیخایی ات ، به شماره می افتد...
نکند ؛.... باز هم رمضانی بدون تو را تجربه خواهند کرد.
نکند؛ ... باز هم، برای دیدارت آماده و لایق نشده اند.

������آنقدر نداشتنت، درد دارد.
که جای همه شادمانی های عالم را، در قلبمان تنگ میکند.
نمیدانم تا کی؛ به استمرار دل شکستنت، عادت خواهیم کرد؟
نمیدانم تا کی؛
بدون تو، هنوز نفس هایمان، بالا می آیند؟
نمیدانم چقدر طول میکشد؛
تا ما بفهمیم بدون تو... زندگی مان، فقط یک بازی کودکانه است!

������ به جان گرانت قسم...
درست در لحظه ای که از حضور تو غافل می شویم؛
از چشمان خدا... سقوط میکنیم.
و ما؛ طعم این سقوط را بارها تجربه کرده ایم.

������ما یقین داریم که تو جواز عبور نگاه خدایی.
جواز درخشیدن در نگاه اهل آسمان.
ما بی تو.... یعنی تماام.
یعنی؛ اصل سرمایه را باخته ایم.

������پریشان تر از اینمان مخواه یوسف.
رمصان نزدیک است،
و عیدش بدون تو... یعنی؛ تکرار همان خاطره تلخ زمین.

اگر بیایی، دلهایمان دوباره گل میدهند!
چه کنیم.... رونمایی ات کنند؟