صفحه 5 از 30 نخستنخست 12345678915 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 50 , از مجموع 295

موضوع: تاریخ ادیان و مذاهب جهان ( جلددوم)

  1. Top | #41

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,408 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض








    فرمان قتل عام

    بکسری سپردش همانگاه شاه - ابا هرک او داشت آئین و راه
    بدو گفت هر کو برین دین اوست - مبادا یکی را بتن مغز و پوست
    بدان راه بد نامور صد هزار - بفرزند گفت آن زمان شهریار
    که با این سران هرچ خواهی بکن - ازین پس ز مزدک مگردان سخن
    باغ سرخ مزدک نشان

    بدرگاه کسری یکی باغ بود - که دیوار او برتر از راغ بود
    همی گرد بر گرد او کنده کرد - مرین مردمانرا پراکنده کرد
    بکشتندشان هم بسان درخت - زبر پای و زیرش سرآگنده سخت
    بمزدک چنین گفت کسری که رو - بدرگاه باغ گرانمایه شو
    درختان ببین آنک هر کس ندید - نه از کاردانان پیشین شنید
    بشد مزدک از باغ و بگشاد در - که بیند مگر بر چمن بارور
    همانگه که دید از تنش رفت هوش - برآمد بناکام زو یک خروش
    اعدام مزدک

    یکی دار فرمود کسری بلند - فروهشت از دارپیچان کمند
    نگون بخت را زنده بر دار کرد - سر مرد بی دین نگون سار کرد




    زهر چشم شاهانه به ایرانیان

    ازان پس بکشتش بباران تیر - تو گر باهشی راه مزدک مگیر





    امضاء



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #42

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,408 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض








    باغ سرخ مزدک نشان


    بدرگاه کسری یکی باغ بود - که دیوار او برتر از راغ بود
    همی گرد بر گرد او کنده کرد - مرین مردمانرا پراکنده کرد
    بکشتندشان هم بسان درخت - زبر پای و زیرش سرآگنده سخت
    بمزدک چنین گفت کسری که رو - بدرگاه باغ گرانمایه شو
    درختان ببین آنک هر کس ندید - نه از کاردانان پیشین شنید
    بشد مزدک از باغ و بگشاد در - که بیند مگر بر چمن بارور
    همانگه که دید از تنش رفت هوش - برآمد بناکام زو یک خروش






    امضاء


  4. Top | #43

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,408 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض








    زهر چشم شاهانه به ایرانیان


    ازان پس بکشتش بباران تیر - تو گر باهشی راه مزدک مگیر





    امضاء


  5. Top | #44

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,408 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    نظم گورستانی آرامش اشراف و روحانیون زرتشت


    بزرگان شدند ایمن از خواسته - زن و زاده و باغ آراسته
    همی بود با شرم چندی قباد - ز نفرین مزدک همی کرد یاد
    ........................(37)







    امضاء


  6. Top | #45

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,408 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    سال چهارم پادشاهی قباد؛ 830 یونانی / 491 میلادی:


    ... انبوه مردم، به دور مکعب سیاهی گرد آمده اند که آتشکده ای بسیار بزرگ و بی در و پنجره است. همه نگاه ها به آنسوست. سپس مردم تکانی می خوردند و پس می روند و تکه جایی در پای پلکان های آتشکده را، که شن سفیدی آن را پوشانده، باز می گذارند.
    - آی مزدک!... آی!... آی!
    آوائی که در یک زمان از هزاران سینه بیرون می آید، ناله ای آنچنان دردآلود...
    برده ها کودکی را کشان کشان می بردند، کتک و لگدش می زدند. همان پسرک کولی برهنه ای بود که بر دروازه تیسفون، نگهبانان را آزار می کرد. پس به درون شهر راه نیافته بود... سواری که نیمی از چهره اش پنهان بود، به اشاره ای دستور داد که کودک را رها کنند. چنین می نمود که از دروازه دستکرت بیرون آمد، سوار دیگری در راه منتظر او بود.
    .... آنچه موبد برای گرسنگان میدان می گفت، باور نکردنی بود: در روز موبدان هفته پارسی، چنان انبوهی از مردم گرد می آمدند که رسیدن به آتشکده ناممکن می شد... اندوخته توانگران را بگیریم و به برابری بخش کنیم: این است پندار - گرائی همیشگی بی خدایان و این است شکوه جاودانه روان ایرانی که ماده میرا را به چیزی نمی گیرد...
    آری! این همان پیام آوری بود که همه او را مزدک(38) می خواندند. ردای سرخ همیشگی را به تن داشت، به همان شیوه میدان آتشکده سخن می گفت و دست راست خود را به جلو تکان می داد...(39)
    ز گفتار او تنگدل شد قباد - بشد تیز مغزش ز گفتار داد
    و از آن بپرسید و پاسخ شنید - دل و جان او پر ز گفتار دید
    ز چیزی که گفتند پیغمبران - همان دادگر موبدان و سران
    ز گفتار مزدک همی کژه گشت - سخنها ز اندازه اندر گذشت
    (فردوسی - شاهنامه)
    درستی کجاست، ای مزدک؟
    مزدک پاسخ داد:
    درستی در نان و زن است.(40)








    امضاء


  7. Top | #46

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,408 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    مزدک؟

    بنا به گفته کریستن سن ایران شناس دانمارکی، آئین مزدک یکی از شاخه های دین مانی است که در رم و در روزگار دیو کلسین (300 م) بوجود آمد. پایه گذار این آئین شخصی به نام زرتشت فرزند خُرْکان بوده که بُونْدُوس نیز نامیده می شده است. پیروان این آئین خود را درست دینان می نامیدند. آوازه پیروان زرتشت خُرْکان دو قرن بعد بلندتر شد.(41)
    به گفته همین ایران شناس خُرْکان از مردم فسا (فارس) بوده و همو است که مؤسس آئین مزدک بوده است. زرتشت حامی مزدک بوده است. محققان زادگاه مزدک را شهر پسا یا فسا می دانند. زرتشت حامی مزدک در خُوذایْ نامَکْ نیز مسطور است. بهر حال مزدک پسر پوندس به ایران سفر کرد و به دعوت مردم پرداخت. ایرانیان کیش او را تون دارس شنون یعنی دین خدای خیر می گفتند؛ چرا که او گفته بود خدای خیر با خدای شر نبرد کرد و او را مغلوب ساخت. پس باید خدای غالب را پرستید. این آئین در زبان پهلوی به درست دینان مشهور است. منابع عربی و ایرانی که از خُدای نامَکْ استفاده کرده اند، علی رغم اشکال در ضبط اسامی ایرانی (پهلوی)، نشان می دهند که دین مزدک همان آئین درست دینان است که بوندس آن را انتشار داد. بوندس مانوی بوده و از روم به ایران رفته تا عقایدش را تبلیغ کند، و این مبین اصالت ایرانی بوندس است. کلمه بوندس شباهتی به اَعلام ایرانی ندارد، اما می توان گفت که این واژه لقبِ این شخص بوده است. ابن ندیم در الفهرست می گوید که پوندس مقدم بر مزدک بوده و در خوذای نامک اسم او را زرتشت قید کرده اند. در کتاب منسوب به استیلتیس (معاصر مزدک) همین اسم را برای فرقه مزبور ذکر کرده اند. تحقیقاً می توان گفت که بوندس و زرتشت نام یک شخص بوده است. در یک کتیبه یونانی، نام بوندس (زرتشتی) آمده است که در آن سخن از اشتراک در اموال و زنان رفته است. زرتشت بنیان گذار آئین مزدک با پیامبر مزدیسنیان هم نام بوده است.
    از این اقوال می توان نتیجه گرفت که مزدک شعبه ای از آئین مانی است و در روم پایه گذاری شده و مؤسس آن یک ایرانی به نام زرتشت خرکان از اهالی پسا یا فسا (در فارس) بوده است.(42)






    امضاء


  8. Top | #47

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,408 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    محققان معترف هستد که اطلاعات درباره مزدک بسیار اندک است. آنچه درباره او بدست آمده، مقرون به صحت نیست. در مورد زادگاه او نیز وضع چنین است. و خلاصه همان اطلاعات داده شده نیز با احتمال و تردید همراه است: شاید زادگاه او شهر پسا یا فسا باشد؟ شاید زرتشت همان بوندس باشد که از روم به ایران آمده است؟
    طبری مورخ مشهور زادگاه مزدک را مدریا (احتالاً: شهر فعلی کوت العماره در شمال شرقی دجله) می داند(؟) برخی اسم مزدک و پدرش را بامداد می دانند(؟) دینوری می گوید مزدک از مردم استخر بوده است. مؤلف تبصرة العوام او را اهل تبریز می داند (؟)
    بنابراین، درست دین که شریعت بوندس (زرتشت) و مزدک باشد، در واقع اصلاحی در کیش مانی محسوب می شده است.(43)
    در منابع عربی آمده است که: مزدک فرزند بامداد در سده پنجم میلادی در زمان پادشاهی قباد ظهر کرد. قباد از پیروان او گردید. در ترجمه طبری آمده است که چون ده سال از عهد قباد بگذشت، مردی به نام مزدک در خراسان و از شهر نسا ادعای پیامبری کرد...(44)
    بدون شک منابع عربی بنا به عادت دیرینه، در تحریف بیوگرافی و عقاید مزدک کوشیده اند و تا آنجا که توانسته اند، در تهمت بر مزدک و جعل مطالبی منسوب به او خودداری نکرده اند. بنابراین چون تاریخ آن به دست دشمنان تدوین شده و چهره اش را قلم معاندان بر صفحه روزگار نقش کرده اند، نمی توان تصویر روشنی از گفته ها و نوشته هایش به دست داد؛ ولی آنچه مسلم است این است که مزدک یکی از پیشوایانی بود که اهمیت مسائل اقتصادی و مادی را در زندگی انسانها دریافته و راهی باز کرده که در صورت موفقیت، دگرگونی های ناپیوسته ای در جهان بوجود می آورد. آئین مزدک شاید نخستین دینی بود که امور اقتصادی و مذهبی را با هم آمیخته بود و گامی بود برای بهبود وضع طبقات محروم. این دین زودتر از دورانی که جبر تاریخ اجازه می داد، مطرح شده بود. مزدکی گری حاکی از جهش فکری عظیمی بود که در جامعه ای متعصب و خشک مغز، محال بود بوجود بیاید و ریشه بدواند.






    امضاء


  9. Top | #48

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,408 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    آئین مزدک از یک سو پاسخ دهنده غریزه دستبرد و تصاحب مال غیر است که در دل هر کسی با شدت و ضعف در حال خلجان است، ولی معمولاً کسی جرأت ابراز آن را ندارد، و از سوی دیگر آرزوی ایجاد وضعی که عدالت اجتماعی را در جامعه تأمین نماید. مزدکی گری از میان رفت، ولی اندیشه عصیان علیه وضع موجود و بهم ریختن نظام جامعه را پس از آنکه در میان مردم پراکنده شد، به دشواری می توان از میان برد، و به همین دلیل در ایران مسلمانان، مزدکیان گاهی به نام خرم دینان و گاهی به نام بابکیه و یا نام های دیگر قیام می کردند و باعث آشوب های عظیم می شدند... ادیان دیگر از جمله دین مسیح فقط از رابطه میان آفریدگار و بندگانش سخن می گفت و کاری به کار امیران و پادشاهان نداشت... ولی مزدک به تنهایی روابط نوی میان بنده و خدا بوجود آورد، بلکه در امور اقتصادی هم سخنان تازه و عقاید جدیدی پیش کشید. وی برای بار اول در تاریخ، اعلام کرد که: و دارایی هر چه هست، از آن خداست و همه مردم در آن حق تصرف دارند و کسانی که اموال مورد نیاز مردم را جمع می کنند و وقت خود را با شمردن آن می گذرانند و از آن تقسیم آن تن می زنند، مانند کسانی هستند که نوش دارو را از بیمار دریغ می کنند و باید با آنها مانند آدمکشان رفتار کرد.(45)
    دشمنی با مزدک و عقاید او تنها جنبه عربی - اسلامی ندارد، اشرافیت ایرانی نیز در این راه با تازیان همگام بوده است. در بخش زمینه های اجتماعی - اقتصادی قیام مزدک خواهیم دید که جامعه طبقاتی - اشرافی ایران چگونه فقر را در گستره جامعه عینیت بخشیده بود. ثروتمندان ایرانی در پگاه نخستین شعاع قیام مزدک، بر او شوریدند و موبدان و مغان زرتشتی کینه او در دل گرفتند و سرانجام در کنار تخت انوشه روان، شاهد قتل عام مزدکیان که تعدادشان به سیصد هزار می رسید، بودند و قهقهه می زدند. و از آن پس نیز، وقتی ایران به اشغال تازیان درآمد، رعایا از دو سو تحت ستم مضاعف قرار گرفتند؛ از سوی فاتحان بدوی تازه بدوران رسیده و از جانب فئودال های ایرانی همدست خلیفه. آئین مزدک مشخصه روشنگرائی جامعه متمدن ایرانی است که با جهل و جور روحانیون و موبدان و شاهان مستبد در ستیز بود. مزدک گرائی فریاد اعتراض آگاهان جامعه علیه اشرافیت پلید طبقاتی و فقرافزائی سلطه سیاسی - اقتصادی بود. این فریاد نوخاسته، به خون کشیده شد و اندکی بعد در راستای قیامهای ملی و مردمی ایرانیان در قالب نهضت مقاومت ملی مردم ایران، علیه استیلای تازیان، حلقوم خلیفه عربی و سران قبائل مهاجم بدوی و متحدان فئودال ایرانیشان را فشرد. در چنین هنگامه ای از انقلاب، فقیهان و محدثان و متکلمان و مفسران و مورخان عرب و عرب پرستان به یاری خلیفه پرداختند و بیدادگاه شرعی او را به حجت فتاوای خویش آراستند و فدائیان جان برکف این مرز و بوم را مذبح خویش کشاندند. و اوراق تاریخ را در تحریف و تهمت به آنان، سپاه کردند. بنابراین، منابع عربی عموماً غیر قابل اعتبار و اعتماد در این زمینه می باشد.
    پس باید که بدنامان تاریخ دولتی را دوباره باز شناخت و توطئه ناجوانمردانه ای را که علیه این قهرمانان بزرگ ملی قرنها ادامه یافته، رسوا و خنثی کرد.
    بیامد یکی مرد مزدک به نام - سخنگوی و با دانش و رأی و کام
    گرانمایه مردی و دانش فروش - قباد دلاور بدو داد گوش



    به نزد جهاندار دستور گشت - نگهبان آن گنج و گنجور گشت(46)
    شاهنامه فردوسی تنها مأخذ ایرانی است که ماجرای مزدک را به حماسه پرداخته است. بر خواننده محقق است که با شم تاریخی خود حقایق را از حماسه بازشناسد. در این راه فقط کافی است بداند که شاهنامه محصول مبارزه تاریخی - فرهنگی شعوبیه است و طبعاً نقائص کار پوشیده ماند و این ضروریات زمان فردوسی بوده است.





    امضاء


  10. Top | #49

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,408 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    قیام

    زمینه های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی

    ... مزدک دست راست خود را از شانه چپ برداشت و در هوا افراشت. گفت:
    درستی را با شمشیر نمی توان به کرسی نشاند. اگر پرستشگاه ها را ویران کنیم، آتشکده های دیگری پنهانی برپا خواهد شد.
    باورهای نادرست استوارتر خواهد شد. چرا که ترس و فشار به دروغ دامن می زند. و هرگز نبوده که کشتن مردمان خوشبختی به بار آورد... زمانی بود که مردم لخت می گشتند و گوشت خام می خوردند. هوشنگ پادشاه آتش را به آنان شناساند و به آنان آموخت که پوست جانوران را تن پوش کنند. اما من می دانم که این نیکی ها را با زور به مردم پذیراند. اکنون سی سال است که من ستیزه های مردم را آشتی می دهم و می دانم که آدمی چه جانور کوته اندیشه ای است. هوشنگ هرگز وجود نداشته است.(47)
    شد این بندها را سراسر کلید - چو زین بگذری مردم آمد پدید
    سرش راست بر شد چو سرو بلند - به گفتار خوب و خردکار بند
    پذیرنده هوش و رأی و خرد - مر او را دد و دام فرمان برد
    ز راه خرد بنگری اندکی - که معنی مردم چه باشد یکی
    مگر مردمی خیره دانی همی - جز این را ندانی نشانی همی
    ترا از دو گیتی برآورده اند - به چندین میانجی بپرورده اند
    نخستین فطرت، پسین شمار - تویی، خویشتن را به بازی مدار(48)





    امضاء


  11. Top | #50

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,408 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    قیام مزدک معلول دورانی است که تاریخ در ترسیم آن درنگ بخود راه نمی دهد: امپراطوری کهن سال ساسانیان، نظام اشرافی - طبقاتی، روابط و مناسبات بحرانی و پیچیده جامعه ایرانی، قطب های ممتاز دوازده گانه دربار شاهنشاهی، موبدان و... تزویر مذهبی و تخدیر توده ها، آوارگی و فقر روستائیان، هجوم گرسنگان به شهرها، ازدحام زنان و دختران در حرمسراها، تجارت برده و زن به دیگر سرزمینها، دستکرت(49)های بزرگ و بی انتها و تجلی تمام عیار فئودالیسم کهن سال و متمرکز در شاهنشاهی ساسانی و... مشخصه های بارز جامعه ایرانی عصر ساسانی است. تصاویر تاریخ از تیسفون بزرگ شهر شاهنشاه ایران از سال 491 میلادی شروع می شود: نمای کاخ پهناور شاه را آئینه های سیمین درخشان پوشانده است. این درخشندگی از آن است که در آخرین شب هر هفته، نمای آن با شن سفید فرات سائیده می شود. قوس نقره پوش طاق کاخ به رنگ سرخ خیره کننده ای می درخشد. دیوار آفتاب به چند بخش می شود و آسمان و زمین را در هم می آمیزد. پنج شاه نشین عظیم که هر کدام برجی را می سازد، در دل دیوار جا گرفته و هر کدام از آن ها خورشیدی را باز می تاباند. شیپورها بر روی پایه های بلند جای دارند و تا زیر گنبد سرکشیده اند. بر دهنه هر کدام از شیپورها دمه ای دیده می شود که بردهای لال و آبی پوش کنار آن ایستاده است.کاخ پادشاه ایران شب و روز رو به آسمان باز است و تنها در ته آن جایگاهی است که از قالی های سنگین پوشیده شده است. عود سوزهائی به شکل جانوران افسانه ای بالدار به دیوارها آویخته است. چشم جانوران از یاقوت است. بردگان برهنه حبشی دمه ها را می فشارند و شیپورها به غرش در می آیند.




    امضاء


صفحه 5 از 30 نخستنخست 12345678915 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi