صفحه 26 از 30 نخستنخست ... 16222324252627282930 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 251 تا 260 , از مجموع 295

موضوع: تاریخ ادیان و مذاهب جهان ( جلددوم)

  1. Top | #251

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,408 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    عقيده به ظهور عيسى و مسيحيان قلابى

    عقيده به ظهور يك منجى در پايان جهان براى تحقق عدالت ، موعود و ايده آل كليه اديان بزرگ جهان مى باشد. در عقايد مسيحيت نيز، عقيده به ظهور در آخر زمان يك اصل اساسى است . اين عقيده صرف نظر از جنجالهاى اوليه و اختلافات موجود در عهدين و تفاسير و تاءويلات مختلف آن توسط روحانيون يهودى و مسيحى ، مبتنى بر عروج عيسى پس از قتل به آسمان است . يعنى اين كه او پس از عروج بايد ظهور كند. اختلاف بر سر اين مبنى نيز بسيار است .
    بهرحال در پى اين عقيده بود كه تاريخ مسيحيت شاهد ظهور مدعيانى بود كه خود را عيسى معرفى مى كردند. برجسته ترين اين مدعيان دروغين عبارتند از:
    1- تئوداس كه در سال 44 ميلادى ظهور كرد و خود را عيسى ناميد. و سرانجام به دست سپاهيان رومى اسير گشت و پيروانش قتل عام شدند.
    2- تئوداس دوم ؛ او نيز از مصر برخاست و مدعى شد كه مسيح است . او و يارانش نيز كشته شدند.
    3- تئوداس سوم ؛ او نيز مدعى شد كه عيسى است و كشته شد.
    4- مناحم يهودى ؛ فرزند يهوداى جليلى و نوه حزقيال ، مدعى شد كه عيسى است . او و پيروانش كشته شدند.
    5- سيمون ماگوس ؛ مدعى شد كه عيسى است .
    6- دوليتوس ؛ مدعى شد كه عيسى مسيح موعود است .
    7- مسبر كوخا؛ مدعى شد كه مسيح موعود است .
    8- ابو عيسى اسحاق بن يعقوب اصفهانى ؛ در عهد مروان اموى و منصور عباسى ، مدعى شد كه مسيح موعود است .
    9- يوذعان همدانى ؛ او نيز كه از شاگردان ابوعيسى بود، خود را مسيح موعود ناميد.
    10- سرنيوس ؛ از مردم سوريه بود كه مدعى شد عيسى است .
    11- داود الروى ؛ در سال 1127 ميلادى در آذربايجان ظاهر شد و مدعى گرديد كه مسيح موعود است .
    12- ابراهيم بن سموئل : از اهالى ساراكوس در سال 1204 ميلادى مدعى شد كه مسيح موعود است .
    13- موسى بوتال ؛ از مردم سيزوس مدعى شد كه مسيح موعود است .
    14- اسژلاميلين ؛ در سال 1502 ميلادى ادعا كرد كه عيسى است .
    15- يعقوب كرسن ؛ در سده چهارم ميلادى مدعى شد كه عيسى ميسح است .
    16- سليمان مولخو؛ در سال هاى 1501 تا 1532 م مدعى شد كه مسيح موعود است .
    17- شباطه ظبّى ؛ در سال 1676 ميلادى مدعى شد كه مسيح موعود است .
    18- نهيسا؛ در سال 1676 ميلادى مدعى شد كه مسيح موعود است .
    19- موسى حيم لوزاتو؛ در سال 1707 ميلادى مدعى شد كه مسيح موعود است .(578)
    امضاء



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #252

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,408 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    مدعيان دروغين نبوت عيسوى ؛
    دين عيسى نيز شاهد پيامبران قلابى بسيارى است ، كه از جمله اين مدعيان خوس باز بايد از افراد زير نام برد:
    1- امانوئل انگليسى ، پدرش از علماء فرقه پروتستان بود. وى در خانوده اى مذهبى پرورش يافت . او دعوى مظهريت نمود و به روش نو افلاطونى ها به مذهب وحدت وجود و حتى حلول خدا در جسم انسانى معتقد بود. او مى گفت : خداوند مهربان براى مبارزه با نفوس خبيثه فانى در نفس خلق گرديد تا انسان به ملكوت الهى برسد و به پيكر و جسد انساى متجسد شود. او مى گفت : اين عمل در عالم روح و جهان نفسانى از سال 1756 ميلادى آغاز گرديده ا ست . اين فرد مدعى نبوت بود و در انگلستان كليساى جديدى بنا كرد و امروز پيروانى در انگلستان دارد.(579)
    امضاء


  4. Top | #253

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,408 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    انديشه هاى گنوسى در كلام و الهيات مسيحى


    گنوس در لغت يونانى به معناى عرفان و معرفت است . مقارن ظهر عيسى مكاتب گنوسى - عرفانى ثنوى پديدار شدند. دوره شكوفائى اين مذاهب از قرن اول تا سده سوم ميلادى است كه علماء كلام از اين مكتب ها در فلسطين و سوريه و بين النهرين و مصر پيدا شدند. عرفان يهودى در پيدايش ‍ اين مكاتب بى تاءثير نبوده است .
    اكثر پيروان عيسى را همين پيشوايان و متاءثران مكتب گنوسى تشكيل مى دهند كه وى را منجى بشر مى دانستند.
    كليساى جامع مسيحيت اين پيروان را بدعت گذارانى دانست كه در تحريف تعاليم عيسى كوشيدند. آنان با اعتقاد به علل ماديه در سراسر سلسله علل آفرينش جهان ، مقام عيسى را از آنچه در تلقى اسكولاستيكهاى مسيحى - سنتى بود پائين آوردند و اين باعث خشم كليسا گرديد.
    در تلقى گنوسيان سلسله علل مادى نيز محترم بود و قابل ستايش ، زيرا شناختن خداوند تنها به وسيله آنها ممكن بود. آنان نمى توانستند بپذيرند كه خداوند جسم گردد، چراكه پديده هاى مادى شرير و ناپسند بودند و چگونه خدا مى توانست نجسيد يابد. نتيجه اين بود كه مسيح حقيقت جسمانى نداشته است ؛ آنچه مشاهده مى شد، يك نماى ظاهرى بوده است . گنوسيها جسم انسان را پليد و ناپاك مى دانستند و معتقد بودند كه با رياضت مى توان حركات و سكنات خود را تحت كنترل درآورد. گروهى معتقد بودند كه بايد دست و دل از شهوت و غضب برداشت .
    مارى كه حوا را فريفت ، موجودى سودمند بود كه حوا را به درخت معرفت معرفى كرد و نبايد آن را خبيث بشمار آورد. آنان براى هر مخلوقى علت خاصى قائل بودند و مجموع آن علل را آئون مى ناميدند. در تلقى گنوسى ها شيطان توسط عيسى از اين جهان رانده شده ، اما در آخر زمان شيطانى از زنى ناپاك بوجود خواهد آمد كه دشمن عيسى باشد و دجال نام دارد.
    دجال نژاد بشر را به ژرفناى سقوط رهبرى خواهد كرد و سرانجام عيسى بر دجال پيروز خواهد گرديد.
    ثنويت گنوسى بر خير و شر استوار است دو اصلى كه در اعتقاد آنان با يكديگر آميخته اند و بر اثر اين آميزش ، انسان به اين جهان افتاده است و از اصل خود كه خير محض است ، دور افتاده است و لذا سرگردان و حيران است . گنوسى ها انسان اوليه را موجودى نيمه خدا مى دانستند و ظاهرا اين تصور ريشه ايرانى دارد و از اساطير باستان گرفته شده است . طايفه اى از گنوسيه معتقد بودند كه گوهر خدائى نخست در آدم حلول كرد و پس از آن به صورت مسيح ظاهر شد.
    ((مسيح )) نيز ((نيمه خدا)) و يا ((عقل )) و ((كلمه )) بود.

    امضاء


  5. Top | #254

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,408 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    فرقه هاى گنوسى :
    1- مرقيون
    مرقيون فرزند يك اسقف مسيحى بود كه در يكى از بنادر جنوبى درياى سياه مى زيست . او خود ابتدا يكى از روحانيون مسيحى بود كه در سال 137 ميلادى براى شركت در يك كنفرانس به روم رفت و در آنجا با يكى از استادان گنوسى به نام سردان در ژوئيه 144 ميلادى آشنا شد.
    انتشار عقايد گنوسى او باعث طرد وى از كليسا گرديد. او در همان سال تصميم گرفت كليسائى در روم با عقايد گنوسى بر پا دارد. او نخستين كليساى گنوسى و فرقه مسيحى - گنوسى را در تاريخ مسيحيت پديد آورد.
    مرقيون مسيحى فقط ده رساله از پولس و يك انجيل را قبول دارند. مرقيون يهوه را قبول ندارند و مى گويند او واجب الوجود نيست ، زيرا خداوند بايد داراى صفت محبت باشد و خدائى كه بى رحمانه به كشتار فرمان مى دهد، واجب الوجود نيست . خداى تورات عادل است ، ولى از رحم و محبت بدور است . ولى خداى مسيح مانند پدر مهربان است و از همه آلودگيها پاك مى باشد. آنان قبول نداشتند كه عيسى از شكم زنى به دنيا آمده باشد.
    مرقيون اساس فلسفه خود را بر دو اصل نور و ظلمت قرار دادند و اين ناشى از تاءثير زرتشتى آن است .
    براى حل بن بست ثنويت عنصر سومى مورد نياز بود. اين عنصر بايد پست تر از دو عنصر ديگر باشد. پس از حل اين بن بست بود كه از آميزش ‍ نور و ظلمت جهان پديدار شد. برخى اصل سوم را حيات دانسته اند كه همان حضرت عيسى باشد و برخى ديگر عيسى را فرستاده آن عنصر سوم دانسته اند. اما در اين متفق اند كه جهان حادث است . مرقيون خود منكر ثنويت در دين عيسى بود. او اين دو اصل را از زرتشت فرا گرفته بود.
    مرقيون روابط بين زن و مرد را نادرست مى دانست و به نهى ازدواج توصيه مى كرد.
    امضاء


  6. Top | #255

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,408 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    2- ديصانيه
    ابن ديصان . پدرش از حكماء شام و مادرش از خاندان اشكانى ها بود. آنان از ايران مهاجرت كرده و در شهر اورهايا اورفا اقامت كردند. ابن ديصان در سال 154 م در شهر ((اورفا)) متولد شد. نام نهر شهر را كه ((ديصان )) بود، بر او نهادند. نام پدرش ((نوهاما)) و اسم مادرش ((نهشيرام )) بود. ابن ديصان در كودكى دوست شاهزاده ((ادسا)) پسر ((ماند)) معاصر عيسى بود. ابن ديصان استعداد و سپس دانش بسيارى رفت . زبان سريانى و ارمنى را مى دانست . در سال 179 م عيسوى شد و از مدافعان سرسخت آن گرديد. او در برابر اهل بدعت مخصوصا مرقيون ايستاد. ديصان مى گفت : نور فاعل خير به اختيار است و ظلمت فاعل شر به اضطرار.
    ابن ديصان به پنج عنصر اعتقاد داشت :
    1- روشنائى در خاور. 2- باد در باختر. 3- آتش در نيمروز جنوب . 4- آب در شمال . 5- تاريكى در ژرفاى گيتى .
    گروهى از ديصانيه مى گويند كه نور به قصد و اختيار در ظلمت داخل مى شود تا آن را اصلاح نمايد، ولى آلوده نمى شود و مى كوشد تا از آن رهائى يابد.
    ابن ديصان مى گفت : عيسى از بطن زنى متولد نگرديده ، بلكه بوسيله او زائيده شده است .
    برخى از ديصانيه ظلمت را اصل و بنياد نور مى دانند. نور زنده و حساس ‍ است و دانا، و ظلمت برعكس بى احساس است . لذا از يكديگر نفرت دارند.
    امضاء


  7. Top | #256

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,408 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    3- شمعونيّه
    پيروان شمعون مجوسى ، او را پدر بدعت ها خوانده اند. شمعون ابتدا مجوسى بود و به دست فيليپس ايمان آورد.
    گفته شده كه او جادوگرى مى دانست و از مردم سامره بود. مى خواست روح القدس را از رسولان مسيحى بخرد. شمعون در يهوديه فلسطين مظهر خداى پسر و در سامره مظهر خداى پدر و در جاهاى ديگر مظهر روح القدس خوانده مى شد. هدفش از اين تبليغات و ادعاها اين بود كه جهان را از زنجير فرشتگانى كه بر آن حكومت دارند، آزاد سازد.
    شمعون عقيده داشت كه خداى واجب الوجود، از عالم ماده بسيار دور است . او در عقيده خود به فرقه گنوسى دو سيته مربوط بود. اين گروه مركب از سى مرد و يك زن بودند كه آن سى مرد مظهر روزهاى ماه و زن مظهر خداى ماه بود.
    فرقه دو سيته معتقد بود كه عيسى داراى جسم مادى نيست . او را روحانى مى دانستند و مصلوب شدن و عروج وى را نيز خيالى مى دانستند.
    شمعون مى گفت : خدايان يا چندين خدا وجود دارند كه برترين آنها خداوند اكبر و اعظم است و جوهر خداى خدايان نيكى است . پايه نيكى خدا، ((عيسى )) است ، ولى موسى و عيسى خدا را چنانكه بايد، نشناخته اند. ((يهوه )) تورات خداى نيكوكارى نيست ، به خداى دادگرى است . اين خداى نامهربان است و جهان مخلوق او سراسر از نقص و عيب و شر است .
    ((شمعون )) معتقد بود كه مخلوقات را آتش آفريده است .
    شمعون خود را مانند ((عيسى ))، طبيب همه دردها مى دانست و مظهر خداى آسمان و حق مطلق مى ناميد. او به وجود يك نيروى بى پايان قائل بود و مى گفت : نوشته هاى من از انديشه نيروى اعظم سرچشمه مى گيرند.(580)
    امضاء


  8. Top | #257

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,408 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    دين صابئين ؛
    پيدايش ، پيشينه ، اقوال محققان
    از اين آئين كهن تاريخى در قرآن كريم ياد شده است . آيات : 62 بقره ، 69 مائده و 17 حج صريحا از اين دين ياد كرده است .اين قوم در تاريخ به اسامى صبى ، مغتسله ، مذائى و يحيائى شناخته مى شود. گويا نام ((صابئين )) تعبيرى است كه قرآن بكار برده و بعد اين قوم خود را به اين اسم معرفى كرده اند تا علاوه بر اينكه به عنوان يك دين در جامعه اسلامى به رسميت شناخته شوند، از حقوق بيت المذاهب و الاديان اسلام استفاده كرده باشند. گويند ((صابئين )) يكى از شعب دين ((مانى )) است . واژه ((مذائى )) يا ((مذائيه )) لفظ آرامى است كه اصل آن ((مذع )) يا ((مذعا)) در زبان آراميهاى شرقى است كه با ((الف )) نوشته مى شده : ((مذا)). اين لفظ به معناى ((فرشته )) يا ((منجى )) است و در يونانى به آن ((گنوسيس )) گويند.
    اعراب به كليه فرقه هاى گنوسيس شرقى كه افكارشان در دوره جاهليت و اسلام رواج داشته ، ((حنيف )) يا ((صابئين )) مى گفتند. پيدايش اين مذهب به دوره ظهور ((عيسى )) مى رسد. معناى يونانى ((گنوسيس )) همان ((عرفان و معرفت )) است كه با محتواى اين مذهب موافق مى باشد. صابئين به رهبر مذهبى خود ((ناحرائيا)) يعنى ((نگهبان قوانين مذهب )) مى گفته اند و اين واژه نيز يونانى است كه براى پيروان يحياى تعميد دهنده بكار مى رفته است . واژه ((ياردنا)) در آثار اين مذهب به معناى ((آب جارى )) كه غسل تعميد در آن صورت مى گيرد، مى باشد.
    خاستگاه اين مذهب ((خاورميانه )) بوده است و احتمالا ((فلسطين ))، زيرا پيروان اين مذهب از فلسطين به ايران و عراق هجرت كرده اند. اين مهاجرين در واقع از پيروان يحياى تعميد دهنده بوده اند. علت مهاجرت نيز فشارهاى يهوديان بوده است . يهوديان يحياى تعميد دهنده بوده اند. يهوديان يحياى تعميد دهنده را اذيت مى كردند و پيروان و شاگردان او را نيز مى آزردند. گويا پس از مرگ يحيى ، يهوديان به كشتار مذائيان يا پيروان يحيى پرداختند و كليه آثارشان را به آتش كشيدند. صابئين ابتدا از فلسطين به شام رفته و در حران مقيم شدند و اجازه فعاليت مذهبى يافتند و معابد و اماكنى بر پاداشتند. درگيرى با يهوديان ادامه يافت . صابئين ناچار شدند از آنجا به بين النهرين كوچ كنند. گويا اردوان اشكانى از اين قوم حمايت مى كرده است و همين امر باعث مهاجرتشان به ايران و عراق شده است .
    بنابراين صابئين ايرانى در دو هزار سال پيش به ايران زمين آمده و امروزه در استان خوزستان و در قسمتهايى از عراق عرب ساكن مى باشند.
    در فهرست ابن نديم آمده است كه : ((پدر مانى كه از طرف ((هاتف )) ماءمور ترك گوشت و شراب و معاشرت نسوان شده بود، از ((تيسفون )) به ((ميسان )) رفت و به مغتسله كه آنان نيز پيرو همين احكام بودند، پيوست )).
    محققان بر اين عقيده اند كه : ((صابئين پيروان اوليه يحياى تعميد دهنده مى باشند. در يكى از مهم ترين آثار مذهبى آنان به اين واقعيت تصريح شده است : ((يحيى )) پيش از ((عيسى )) بيابد و از او تعميد بگيرد... ((مسيح )) مذهب يحيى را فاسد نمود و تعميد در ((اردن )) را تغيير داد..)).
    ((... دجال در جهان پديدار شد و بر ((مسيح )) اقامه دعوى كرد و او را به دست ((يهوديان )) سپرد. ((مسيح )) را بر صليب ميخ كوب كردند، اما او توانست خود را از صليب برهاند و در كوه موران پنهان شود...))
    صابئين ((يحيى بن زكريا)) را پيامبر خود نمى دانند، بلكه وى را يكى از مؤ منان و كاهنان آئين خود مى شمارند كه روح و جسم مردم را شفا مى داد. ((عيسى )) نيز يكى از مؤ منان اين آئين بوده ؛ ولى به اسرار دين خيانت ورزيد...
    محققان معتقدند كه مذائيان همان صائبين هستند و عقايدشان توحيدى است . لغت شناسان واژه ((صابى )) را در لغت عربى جستجو مى كنند و در معناى ((صابى )) مى گويند: ((صابى از دين برگشته و در دين ديگرى داخل شده را گويند.))
    مفسران اسلامى واژه صابى را عربى مى دانند.
    ابوالفتوح رازى مى گويد: صابى كسى است كه از كيش جمهور و اكثريت جامعه به دين ديگرى رود اصل اين كلمه از صبا به معناى ميل باشد.
    شاعر مى گويد: ((صبا قلبى و مال اليك ميلا...))
    زمخشرى مى گويد: ((صبا: اذا خرج من دين الى دين آخر...))
    راغب مى گويد:... ((و قيل لكل خارج من الدين الى دين آخر...))
    لغويان ((صبا)) را ((صبئى )) و ((صبو)) دانسته اند و هر دو ريشه را به همان معناى فوق گرفته اند.
    برخى مورخان اين قوم را به ((صاب بن مارى )) يا ((صاب بن شيث بن ادريس )) نسبت داده اند.
    مورّخان اروپايى واژه ((صبا)) را از ((سَبَاءْ)) (نام يكى از شهرهاى قديم يمن ) مى دانند و با مقايسه عقايد اين قوم مدعى اند كه مردم ((سباء)) اجرام آسمانى و ستارگان را مى پرستيده اند. در عقايد صابئين چنين عقايدى يافت مى شود. لذا به صابى ها، يمنى ها اطلاق كرده اند و مكان اوليه آنان را در جزيرة العرب مى دانند. البته اين ادعا مورخان يهودى است كه انگيزه خاصى دارد و مى خواهد اقدامات يهوديان عليه اين قوم را محو كنند.
    در مقابل برخى محققان مدعى اند كه كلمه ((صابى )) عبرى است و به معناى ((فرو رفتن در آب براى تعميد)) مى باشد.
    در ((دايرة المعارف فرانسه )) و برخى منابع لغت فارسى از جمله فرهنگ ((دهخدا)) آمده است كه : صابئين جمع عربى و مشتق از ريشه عبرى ((ص .ب .ع )) به معناى ((فرو رفتن در آب )) است ، يعنى : تعميد كنندگان ، كه به هنگام تعريب ، ((عين )) آن ساقط شده است .
    مغتسله كه محل كهن پيروان آئين صابى در خوزستان بوده و هست ، ترجمه صحيح كلمه ((صابى )) است .
    يك محقق آلمانى بر ريشه عبرى اين واژه تصريح كرده است . او ريشه عبرى ((صابى )) را از ((صاووت )) به معناى ستاره مى داند.
    مورخان ، مفسران و لغويان اسلامى پيرامون ريشه و معناى لغوى كلمه صابى تا حدودى اتفاق نظر دارند.
    مورخان و محققان اروپائى بر عبرى بودن ريشه اين واژه متفق هستند. يك مستشرق آلمانى صابئين را يهوديانى معرفى كرده كه در كنار دجله زندگى مى كنند و مى افزايد كه اين يهوديان از مذهب خود دست برداشته و پيرو يحياى تعميد دهنده شدند.
    امضاء


  9. Top | #258

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,408 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    عقايد و تعاليم صابئين
    آنان به خداى يكتاى ازلى و ابدى و بى نهايت منزه از ماده و طبيعت معتقد هستند. خدائى كه علت وجود اشياء و پيدايش موجودات است .
    به تعداد روزهاى سال به سيصد و شصت روحانى يا قواى جاودانى اعتقاد دارند و آنان را وكيل و دستيار خداوند در خلقت جهان مى دانند كه هر كدام در عالم نور داراى كشورى جداگانه هستند.
    عالم نورانى و جهان ظلمانى در نبردند.
    آدمى از اين دو عنصر تشكيل شده است ؛ روح او از عالم نورانى و جسم او از جهان ظلمانى .
    مقدس ترين كتاب مذهبى مذائى ها ((كنزا)) به معناى ((گنج )) است كه آن را ((سيد رارابا)) يعنى ((كتاب بزرگ )) گويند.
    روزه نزد اينان ممنوع است و نماز عبادت روزانه آنان مى باشد. در روز سه مرتبه نماز مى خوانند: قبل از طلوع آفتاب ، بعد از زوال خورشيد، قبل از غروب خورشيد. روحانى بزرگ خود را ريشاما گويند. صابئين تورات را كتابى نادرست و گمراه كننده مى دانند. آنان اجرام آسمانى را نمى پرستند، اما عقيده دارند كه ستارگان داراى گوهرى هستند كه از عالم نور است .
    در نزد صابئين قتل نفس ، سوگند دروغ ، اكل و شرب قبل از غسل جنابت ، راهزنى و دزدى ، كار در اعياد مقدس ، زنا، ختنه ، عدم اداى دين ، خوردن گوشت حيوانى كه دم داشته باشد، ازدواج با زنان بيگانه ، پوشيدن جامه كبود، شهادت به دروغ ، رباخوارى ، خيانت در امانت ، لواط و قمار و... از محرمات است .
    طبق معمول در ((تبصرة العوام )) اين قوم به ((ستاره پرستى )) و... متهم شده اند. و حتى متهم به ((بت پرستى )) و... گرديده اند.
    در همين كتاب آمده است كه : گروهى از ايشان ستارگان را قبله خود قرار داده اند، برخى عالم را قديم گفته اند، اين گروه احكام و شرايع همه فرستادگان الهى را باطل دانسته اند، هود و صالح و شعيب و موسى و هارون و عيسى و محمد رسولان الهى نبوده اند. هرس و زروثيوس و افلاطون و سقراط و بقراط و ارسطو رسولان الهى بوده اند. اين قوم غسل جنابت و ديگر اغسال را انجام نمى دهند، از نجاست احتراز دارند ولى شرب را حلال گفته اند.
    ابوالحسن نويدى در كتاب ((اختصارات )) مى گويد: اينان هر سه بار نماز مى خوانند و براى ستارگان ثابته يك نماز به نام صلاة تطوع انجام مى دهند و هر سالى سى روز روزه دارند كه هشت روز آن پيوسته و هفت و شش روز آن را پراكنده و بقيه را هر طور خواستند انجام مى دهند.
    در ايام روزه گوشت نمى خورند و هر ماه چهار قربانى دارند كه به نام ستارگان انجام مى شود. اين قربانيان بايد خروس باشند. خون خروس در زمين دفن مى شود و استخوان آن را مى سوزانند و گوشت شتر و كبوتر و ماهى نمى خورند.
    در آب جارى تعميد مى يابند. تعميد در روزهاى يكشنبه برگزار مى شود. تعميد در اعياد مذهبى انجام مى شود. مراسم تعميد زير نظر روحانى مذهب و با آداب ويژه اى برگزار مى گردد. نوزادان صابى در چهل و پنج روزگى تعميد مى يابند. زنان سى روز پس از زايمان بايد تعميد يابند. عروس ‍ و داماد قبل از مراسم عقد هر يك دو مرتبه تعميد مى نمايند. تعميد عروس ‍ و داماد هفت روز پس از عروسى و زفاف نيز انجام مى گيرد. نوزادان پدر خوانده بايد تعميد يابند. كسانى كه مرتكب خلاف شرعى گرديده اند، بايد تعميد يابند. پس از حمل جنازه بايد تعميد يافت . دست زدن بر زن زائو، تعميد دارد.
    صابئين به معاد اعتقاد دارند. اين دنيا را فانى و بى ارزش مى دانند و به جهان ابدى و ازلى باور دارند. در جهان آخرت دو مكان وجود دارد: دنياى نور و خوبيها، دنياى نور و خوبيها، دنياى تاريكى و بدى ها. به اين دو دنيا، بهشت و دوزخ نيز گفته مى شود. پس از مرگ ، روح متوفى به آن جهان مى رود، اگر بد باشد به تاريكى راه مى يابد و اگر نيكوكار باشد به جهان نور پا مى گذارد.روح بدكار مجازات مى شود.
    صابئين معتقدند كه نخستين كتابهاى آسمانى بر آدم و نوح و سام و رام و ابراهيم و موسى و يحيى بن زكريا نازل شده است .
    صابئين براى عبادت و انجام مراسم مذهبى خود معابدى دارند. در اين معابد كتب مذهبى نيز نگهدارى مى شود. گفته مى شود كه معابد صابى داراى اسلوب و ساختمانى ويژه اى است كه درب آنها بايد به سوى ستاره جدى باز شود. ساختمان از نى و بوريا فراهم مى شود.
    امضاء


  10. Top | #259

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,408 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    كتب مذهبى
    صابئين در مجموع ده كتاب مذهبى دارند:
    1- ((كينزاربا)) يا ((سدره )) يا ((صحف آدم ))، پيرامون خلقت و پيدايش موجودات و سرگذشت انسان و صفات خداوند به بحث پرداخته است . تاءليف اين كتاب به اوائل قرن هشتم ميلادى مى رسد.
    2- ((ادار فشادهيى )) يا ((سدراديهى ))، پيرامون زندگى ((يحيى )) و تعاليم او بحث مى كند.
    3- ((قليتا))، درباره احكام و مراسم ازدواج و غسل تعميد بحث مى كند.
    4- ((سدرادنشماتا))، درباره آداب تلقين اموات و چگونگى دفن و جدائى روح از بدن و دستورات مربوطه مى باشد.
    5- ((ديونان )) يا ((ديوان ))، شامل دستورات مذهبى و آداب و سنن صابيان است .
    6- ((اسفرملوائين )) يا ((اسفارمالاشيا))، درباره حوادث آينده و پيشگوئى و آينده نگرى نوشته شده است و علماء اين مذهب از اين كتاب سعد و نحس ايام و بخت و طالع افراد را باز مى يابند.
    7- ((اينانى )) يا ((اناشيد))، درباره عباات و احكام اموات است .
    8- ((دهقيق زيوا)) يا ((هيقل زيوا))، كتاب ادعيه و اوراد مذهبى است .
    9- ((پغره ))، درباره تحولات جسمانى انسان بحث مى كند.
    10- ((دساتير))، مسائل مختلف مذهبى ، اجتماعى و... را در بردارد.
    برخى اين كتاب را ساختگى مى دانند. محققان بر ساختگى بودن اين كتاب تاءكيد دارند.
    از ميان اين كتب آن چه مهم و قابل توجه زياد مى باشد، كتاب اول است كه به صحف آدم مشهور است . اين كتاب در سال 1925 توسط پروفسور ليدزيارشگى به زبان آلمانى ترجمه شد. در اين كتاب اصول اساسى آئين صابئين آمده است و درباره احكام دين ، جهان آخرتت و تعاليم اخلاقى ، اجتماعى و مذهبى بحث كرده است . در اين كتاب به داستان زندگى آدم و شيت و نوح و سام و يحيى و... پرداخته شده و نمائى از عقايد واحكام هر كدام آورده شده است .
    امضاء


  11. Top | #260

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,408 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    طبقات صابئين
    صابئين چهار طبقه مى باشند: اصحاب روحانيت ، اصحاب هياكل ، اصحاب اشخاص و مذهب حرانيه .
    1- اصحاب روحانيت :
    مى گويند براى جهان صانعى است حكيم و مدبر، و چون نمى توانيم به جلال او راه يابيم ، ناچار بايد به وسيله مقربان درگاه او كه روحانيون پاك مى باشند، نزد او راه يابيم و به آن صانع حكيم نزديك شويم و نفوس خود را از هر گونه پليدى پاك سازيم ، آنگاه حاجات خويش را از آنان بخواهيم تا آن روحانيات ميان ما و خالق شفيع شوند.
    2- اصحاب هياكل :
    چون روحانيون وجود رابطه بين افراد عادى با خداوند مى باشند، نياز بود تا دست به دامن هياكل يعنى سيارات هفتگانه زنند و حاجات خود را از ستارگان طلب كنند.
    3- اصحاب اشخاص :
    چون ستارگان هفتگانه طلوع و غروب دارند و در روز ديده نمى شوند، بايد نيابت داشته باشند. نايب آنها مجسمه هاى هفتگانه است كه به آنها متوسل مى شوند.
    محققان صابئين را جزء آن دسته از افرادى مى دانند كه به محسوس و معقول عقيده دارند. صابئين عقايد اوليه خود را از دست داده و عقايد نوينى گرفته اند. صابئين اوليه را پيروان ((ادريس نبى )) مى گويند كه به سه دسته : روحانيون ، هياكل و اشخاص تقسيم مى شوند.گروه دوم صابئين مانند مجوس و يهود و نصارى و محسوس و معقول معتقدند. صابئين به اسلام باورى ندارند.
    زبان مذهبى صابئين سامى سريانى است و يا نزديك به اين زبان مى باشد كه خود يك قرن پيش مورد توجه قرار گرفت .
    امضاء


صفحه 26 از 30 نخستنخست ... 16222324252627282930 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi